فطری بودن گرایش به خداوند

هدايت در قرآن

آيت الله جوادي آملي

فطری بودن گرایش به خداوند

در تبیين فطری بودن گرايش به خداوند آیاتی به عنوان شاهد
در قرآن ذکر شده است که از آن ها به آیات تذکره نسیان و عهد یاد می شود در شماره
های پیشین به برخی از ان ایات اشاره شد آن آیات نشانگر این واقعیت اند که انسان با
فطرت خداجوئی خلق گردیده و به همین دلیل فردی که ملحد و منکر خد ااست به هنگام
مواجه شدن با خطر و نومیدی کامل از نجات خویش به وسیله علل و اسباب ظاهری توسل به
مبدئی می جوید که در آن حال میان او و آن ناجی هیچ گونه حجاب و فاصله ای نیست و از
سوئی هیچ عاملی هم نمی تواند قدرت او را محدود سازد و طبعا این چنین موجودی غیر از
خدا نمی تواند باشد.

مثلا کسی غرق شده و در عمق دریا فرو رفته است یا کسی آتش
او را از هر سو احاطه کرده به طوری که نزدیک است اثری از زندگیش باقی نماند یا
بیماری که به مرضی سخت مبتلا گردیده است و پزشکان از درمان او ناتوان شده اند
مسلما کسی را نمی طلبد که توان نجاتش را دارد ولی به دلیل موانعی از کمک کردن به
وی معذور است کسی را نمی جوید که می تواند حتی به عمق دریا و درون آتش بیاید اما
قادر نیست او را در آن جا پیدا کند ، و یا بیماری او را تشخیص می دهد ولی داروئی
برای درمانش پیدا نمی کند بلکه از کسی استمداد می نماید که علم و آگاهی و قدرتش
مطلق است و به هیچ چیز محدود نمی شود و از رگ گردن به او نزدیک تر است اقرب الیه من
حبل الورید.

استمداد، هنگام بروز خطر

خداوند می فرماید: هنگامی که لحظه خطر فرا می رسد فریادتان
بلند است منظور این نیست که در آن حال که مثلا کسی در دل دریا فرو رفته و غرق می
شود با فریاد خد ا را به کمک می طلبد، زیرا در آن حال قدرت فریاد زدن ندارد، بلکه
مقصود فراید ضمیر و فطرت انسانی است که در آن لحظه با تمام وجود متوجه خدا می شود
و خدا را می جوید و می طلبد ؛ این همان فرياد درونی است که تا آن لحظه خاموش بوده
و توجه به مظاهر مادی  دنیا او را از توجه
به خدا تا سر حدّ الحاد و انکار باز داشته بود ولی خداوند این فریاد درونی را می
شنود. bÎ)ur öygøgrB ÉAöqs)ø9$$Î/ ¼çm¯RÎ*sù ãNn=÷ètƒ §ŽÅc£9$# ’s”÷zr&ur ÇÐÈ  [1]

اگر با صدای رسا و بلند سخن گویی همانا خداوندبه آشکا ر و
نهان آگاه است. بسیاری از راز ها و اسرار است که حتی بر خود انسان هم پوشیده است
ولی خداوند از آن ها آگاه می باشد.

در سوره عنکبوت می فرماید: óOs9r& ts? ¨br& y7ù=àÿø9$# “̍øgrB ’Îû ̍óst7ø9$# ÏMyJ÷èÏZÎ/ «!$# /ä3tƒÎŽãÏ9 ô`ÏiB ÿ¾ÏmÏG»tƒ#uä 4 ¨bÎ) ’Îû y7Ï9ºsŒ ;M»tƒUy Èe@ä3Ïj9 9‘$¬7|¹ 9‘qä3x© ÇÌÊÈ   #sŒÎ)ur NåkuŽÏ±xî Ólöq¨B È@n=—à9$$x. (#âqtãyŠ ©!$# tûüÅÁÎ=øƒèC ã&s! tûïÏe$!$# $£Jn=sù öNßg8¯gwU ’n<Î) ÎhŽy9ø9$# Nßg÷YÏJsù ӉÅÁtFø)•B 4 $tBur ߉ysøgs† !$uZÏF»tƒ$t«Î/ žwÎ) ‘@ä. 9‘$­Fyz 9‘qàÿx. ÇÌËÈ   [2]

 آیا نمی بینی
چگونه کشتی در دریا به لطف و احسان خدا سیر می کند تا خداوند به شما بعضی از آیات
قد رت خویش را بنمایاند که همانا عجائب قدرت های خدا بر هر شخص صبور در بلا و شاکر
نعمت خدا پدیدار است و هر گاه که دریا طوفانی شود و موجی ماند کوه ها آن را فرا
گیرد در آن حال خدا را با عقیده پاک و اخلاص کامل می خوانند و چون به ساحل نجاتشان
رساند بعضی به قصد(طاعت و شکر خدا ) باقی می مانند ( و بعضی به کفر می شتابند) و
آیات ما را انکار نمی کند جز آن کس که غدّار و ناسپاس است.

چرا در این حال خدا را از اعماق دل و صمیم قلب می خواند
ولی از ان هائی که در حالت عادی به آنان امید داشت استمداد نمی نماید؟ زیرا در این
لحظه همه چیز برایش روشن می گردد و متوجه می شود که از آن ها دیگر کاری ساخته
نیست! قران کریم در این باره می فرماید: #sŒÎ)ur ãNä3¡¡tB •Ž‘Ø9$# ’Îû ̍óst7ø9$# ¨@|Ê `tB tbqããô‰s? HwÎ) çn$­ƒÎ) ( $¬Hs>sù ö/ä39¯gwU ’n<Î) ÎhŽy9ø9$# ÷LäêôÊz÷är& 4 tb%x.ur ß`»|¡RM}$# #·‘qàÿx. ÇÏÐÈ  [3]

یا

 و چون به شما در
دریا خوف و خطری رسد و در آن حال به جز خدا 
همه را فراموش می نمائید تمام بت هائی که در زندگی آن ها را می پرستید در
آن لحظه خطر از فکر و قلب شما محو و ناپدید می شود و بر عکس آن نقطه امیدی که تا
آن وقت برای شما نا پیدا بود روشن و آشکار می شود حتی بت هائی که تا آن وقت برای
شما ناپدید بود روشن و آشکار می شود حتی بت هائی را که درباره آن ها می گفتند :

 Ÿwr& ¬! ß`ƒÏe$!$# ßÈÏ9$sƒø:$# 4 šúïÏ%©!$#ur (#rä‹sƒªB$# ÆÏB ÿ¾ÏmÏRrߊ uä!$uŠÏ9÷rr& $tB öNèd߉ç6÷ètR žwÎ) !$tRqç/Ìhs)ã‹Ï9 ’n<Î) «!$# #’s”ø9㗠¨bÎ) ©!$# ãNä3øts† óOßgoY÷t/ ’Îû $tB öNèd Ïm‹Ïù šcqàÿÎ=tGøƒs† 3 ¨bÎ) ©!$# Ÿw “ωôgtƒ ô`tB uqèd Ò>ɋ»x. ֑$¤ÿŸ2 ÇÌÈ   [4]

ما آن بت ها را نمی پرستیم مگر برای اینکه که ما را به
درگاه خدا مقرب و نزدیک گردانند در هنگام رو به رو شدن با خطر آن ها را هم فراموش
می کنند که وسیله نجات خویش پیش خداوند قرار دهند و معلوم می شود آن طور که فکر می
کردند بت ها مقرب نیستند. و یا آن ها که šcr߉ç7÷ètƒur `ÏB Âcrߊ «!$# $tB Ÿw öNèd•ŽÛØo„ Ÿwur óOßgãèxÿZtƒ šcqä9qà)tƒur ÏäIwàs¯»yd $tRàs¯»yèxÿä© y‰YÏã «!$# 4 ö@è% šcqä«Îm6uZè?r& ©!$# $yJÎ/ Ÿw ãNn=÷ètƒ ’Îû ÏNºuq»yJ¡¡9$# Ÿwur ’Îû ÇÚö‘F{$# 4 ¼çmoY»ysö7ߙ 4’n?»yès?ur $£Jt㠚cqä.Ύô³ç„ ÇÊÑÈ   [5]

 می گفتند این بت
ها واسطه ها و شفیع های ما نزد خداوندند در ان وقت می فهمند که این پندار اشتباه
بوده است چه این که بت پرستان بر این گمان غلط بودند که بت هائی را که خود با دست
خویش ساخته اند، وسیله تقرب به سوی خداوند بوده و آنان را به درگاه مقدسش نزدیک می
سازد و نیز برای برآورده شدن خواسته ها و حاجاتشان پیش خداوند واسطه می شوند .

کافران و غفلت از فطرت

در سوره مومنون می فرماید: #Ó¨Lym !#sŒÎ) $tRõ‹s{r& NÍkŽÏùuŽøIãB É>#x‹yèø9$$Î/ #sŒÎ) öNèd šcrãt«øgs† ÇÏÍÈ   Ÿw (#rãt«øgrB tPöqu‹ø9$# ( /ä3¯RÎ) $¨ZÏiB Ÿw tbrçŽ|ÇZè? ÇÏÎÈ   [6] آن
گاه که ما متنعمان آن ها را به عذاب و کیفر اعمالشان مواخذه نمائیم در آن حال
فریادشان بلند خواهد شد و به آن ها گفته خواهد شد امروز فریاد و ناله ننمائید که
از سوی ما کمک نخواهید شد.

سپس در آیات بعد علت عدم یاری و نصرت از خداوند، به آنان
را این گونه بیان می فرمایند: ô‰s% ôMtR%x. ÓÉL»tƒ#uä 4’n?÷Gè? öNä3ø‹n=tæ óOçFZä3sù #’n?tã öNä3Î7»s)ôãr& tbqÝÁÅ3Zs? ÇÏÏÈ   tûïΎÉ9õ3tGó¡ãB ¾ÏmÎ/ #\ÏJ»y™ tbrãàfôgs? ÇÏÐÈ   [7]
همانا آیات ما بر شما تلاوت می شود و شما (به جای اطاعت از خدا) به گذشته های کفر
و الحاد باز می گشتید، در حالی که با افسانه های شبانه خویش از شنیدن کلام خدا
دوری می جستید.

قبل از این آیات می فرماید: tbqç7|¡øts†r& $yJ¯Rr& /èf‘‰ÏJçR ¾ÏmÎ/ `ÏB 5A$¨B tûüÏZt/ur ÇÎÎÈ   äí͑$|¡èS öNçlm; ’Îû ÏNºuŽösƒø:$# 4 @t/ žw tbrããèô±o„ ÇÎÏÈ   [8]
آیا این مردم کافر می پندارند آن چه را به آنان از مال و فرزندان کمک می نمائیم می
خواهیم در حق آن ها مساعدت و تعجیل در خیرات دنیا کنیم؟ چنین نیست ولی آن ها را
درک نمی نمایند، سپس افرادی را که نقطه مقابل این افراد است به این صورت بیان می
فرماید: ¨bÎ) tûïÏ%©!$# Nèd ô`ÏiB ÏpuŠô±yz NÍkÍh5u‘ tbqà)Ïÿô±•B ÇÎÐÈ   tûïÏ%©!$#ur Oèd ÏM»tƒ$t«Î/ öNÍkÍh5u‘ tbqãZÏB÷sムÇÎÑÈ   tûïÏ%©!$#ur Oèd öNÍkÍh5tÎ/ Ÿw šcqä.Ύô³ç„ ÇÎÒÈ   tûïÏ%©!$#ur tbqè?÷sム!$tB (#qs?#uä öNåkæ5qè=è%¨r î’s#Å_ur öNåk¨Xr& 4’n<Î) öNÍkÍh5u‘ tbqãèÅ_ºu‘ ÇÏÉÈ   y7Í´¯»s9’ré& tbqãã̍»|¡ç„ ’Îû ÏNºuŽösƒø:$# öNèdur $olm; tbqà)Î7»y™ ÇÏÊÈ  [9]

همانا آن مومنانی که از خوف خدا ترسان و هراسان اند و آنان
که به آیات خدای خود ایمان می آوردند و آنان که هرگز به پروردگارشان مشرک نمی شوند
و آنان که آن چه وظیفه بندگی و ایمان است به جای آورده و دل هایشان از این که روزی
به سوی خدای خویش رجوع کنند ترسان است بندگانی تعجیل در خیرات می نمایند و اینان
هستند که به کارهای نیکو سبقت می گیرند.

سپس می فرماید که انتخاب راه خیر و سرعت و سبقت در خیرات
کاری دشوار و ما فوق طاقت بشر نیست بلکه هر کسی که بخواهد می تواند چنین باشد:
y7Í´¯»s9’ré& tbqãã̍»|¡ç„ ’Îû ÏNºuŽösƒø:$# öNèdur $olm; tbqà)Î7»y™ ÇÏÊÈ   Ÿwur ß#Ïk=s3çR $²¡øÿtR žwÎ) $ygyèó™ãr ( $oY÷ƒt$s!ur Ò=»tGÏ. ß,ÏÜZtƒ Èd,ptø:$$Î/ 4 óOèdur Ÿw tbqçHs>ôàムÇÏËÈ    [10] و
ما هیچ کسی را بیش از مقدار توانائیش ملکف نمی سازیم و نزد ما کتابی است که سخن به
حق گوید و هیچ فردی مورد ظلم و ستم قرار نگیرد.

بنابراین نه انجام کار خیر ناممکن است و نه اعمال صالح کسی
به هدر می رود بلکه هر چیزی در نامه اعمال افراد، حساب خاص خود رادارد و اگر
افرادی به عذاب و کیفر دچار می گردند به این دلیل است که : y7Í´¯»s9’ré& tbqãã̍»|¡ç„ ’Îû ÏNºuŽösƒø:$# öNèdur $olm; tbqà)Î7»y™ ÇÏÊÈ   Ÿwur ß#Ïk=s3çR $²¡øÿtR žwÎ) $ygyèó™ãr ( $oY÷ƒt$s!ur Ò=»tGÏ. ß,ÏÜZtƒ Èd,ptø:$$Î/ 4 óOèdur Ÿw tbqçHs>ôàム. بلکه دل های کافران از این حقیقت در غفلت
و بی خبری است و اعمالی که این کافران انجام می دهند غیر اعمال اهل ایمان است کسی
که در آب فرو می رود و آب تمام بدن او را فراگیرد گفته می شود مغمور قرآن کریم در
این باره قبیل افراد می فرماید که قلب هایشان به واسطه غرق شدن در لذت و خوشگذرانی
از نتیجه اعمالشان غافل شده است که چیزی جز کیفر و عذاب الهی نیست.

نعمت ها، عنایت الهی است

در سوره نحل می فرماید: ¼ã&s!ur $tB ’Îû ÏNºuq»uK¡¡9$# ÇÚö‘F{$#ur ã&s!ur ßûïÏe$!$# $·6Ϲ#ur 4 uŽötósùr& «!$# tbqà)­Gs? ÇÎËÈ   $tBur Nä3Î/ `ÏiB 7pyJ÷èÏoR z`ÏJsù «!$# ( ¢OèO #sŒÎ) ãNä3¡¡tB •Ž‘Ø9$# Ïmø‹s9Î*sù tbrãt«øgrB ÇÎÌÈ   ¢OèO #sŒÎ) y#t±x. §Ž‘Ø9$# óOä3Ztã #sŒÎ) ×,ƒÌsù /ä3ZÏiB öNÍkÍh5tÎ/ tbqä.Ύô³ç„ ÇÎÍÈ  [11]
هر چه در آسمان و زمین است همه ملک خدا است دین و اطاعت همیشه مخصوص او است ایا
شما بندگان باید از کسی غیر از خدا بترسید؟ شما هر نعمتی که دارید همه از خدا است
و چون بلائی به شما رسد به درگاه او پناه جسته و به او برای رفع آن استغاثه می
نمایید باز هنگامی که بلا را از شما برطرف ساخت گروهی از شما به خدای خود شرک می
ورزند.

در قرآن کریم وقتی که سخن از آسمان و زمین است اگر «من
فیهما و ما بینهما» اضافه نشود منظور از سماوات و ارض مجموعه نظام آفرینش است و
اگر اضافه گردد مقصود آسمان ها و زمین و آن چه در آن ها است می باشد. بنابراین «و
له ما فی السموات و الارض و له الدین» یعنی مجموعه نظام هستی  و تشریع دارد و نه امکان تکوین و خلقت ملک و
ملک همه از خدا است ولی همه انسان ها به این حقیقت آگاه نیستند که هر نعمتی در
دنیا از عنایت و فیض الهی است و فکر می کنند که خود با تلاش و زحمتشان آن را کسب
نموده اند و لي هنگامي که در معرض خطر و بلائی قرار میگرند فریاد و ناله شان به
سوی الله بلند می گردد و چون آن بلا و مشکل برطرف شد مجددا به همان غفلت اولشان
باز می گردند.

تضایف بین محبّ و محبوب

این خود واقعیتی است که حتی افرادی که در شرايط عادی از
خدا غافل بوده و انکار وجود مقدسش را می نمایند هنگام رو به رو شدن با خطر متوجه
خدا می شوند برای این که در انسان حبّ به کمال مطلق نهفته است و همواره محبّ محبوب
را می جوید و از باب این که این دو متضایفین می باشند و اگر یک طرف آن موجود باشد
طرف دیگر به ناگزیر وجود خواهد داشت بنابراین وجود چنین محبتی در انسان دلیل بر
وجود آن کمال مطلق که آفریدگار جهانیان است می باشد. درست مانند این که انسان
احساس تشنگی می کند، در خارج هم آب وجود دارد این جا ممکن نیست که محبت بالفعل نباشد.
زیرا که متضائفان از نظر بالقوه بودن و یا بالفعل بودن همیشه متکافئان می باشند
البته این تضایف بین حقیقت محبّ و حقیقت محبوب نیست که لازمه اش چنین باشد که اگر
محب در کمال ضعف است محبوب هم باید همین طور باشد بلکه از جهت مفهوم متضایفان اند.

انسان در حال عادی و استثنایی

انسان در حال عادی هم محبوب یا محبوبهائی دارد که برای حل
مشکلات خویش آن ها را کافی می داند و یا فکر می کند که اگر به آن ها برسد دیگر سیر
شده و به آرزویش نائل گشته است و چون به آن آرزویش رسد باز هم خود را قانع نمی
بیند و به سراغ محبوب دیگری هم می رود ولی این ها همه از باب خطای در تطبیق است
زیرا در حقیقت ، او خواستار کمال مطلق است ولی در حال عادی این کمال را در چیزهای
دیگر می طلبد، اما در حالی که در عمق دریا با درون آتش و یا به بیماری سخت و توان
فرسا مبتلا گردد در آن حال دستش را از همه چیز کوتاه است و تنها به یک موجودی که
دارای کمال مطللق است و خود را هم در حضور او می بیند می اندیشد( ضلّ من تدعون الا
ایاء) ولی در حال عادی هرگز به فکر این نیست و اگر به او گفته شود که محبوبت آن
کمال مطلق  است و پیوسته او را می جوئی ولی
به اشتباه در تطبیق دچار و گرفتار شده ای این سخن را نمی پذیرد.

انسان در آن شرائط استثنائی و اضطرار که به آن کمال مطلق
متوجه می گردد در حقیقت روی اگاهی و علم حضوری است، نه حصولی ، تاوهم را در آن راه
باشد زیرا اندیشه های وهمی و افکار خیالی تنها می تواند در مراحل علم حصولی دخالت
داشته باشد ولی آن گرایش و میل درونی به مبدأ جوششی از علم حضوری است.

امید در وقت نا امیدی

البته من در تفسیرهای موجود ندیده ام کسی از مفسرین این
گونه تحلیل کرده باشد ولی مرحوم علامه طباطبایی (ره)در ذیل آیه 53 از سوره نحل می
فرماید:

و لا استغاثة به تعالی و و التضرع الیه عند حلول المصائب و
هجوم الشدائد التی ینقطع عندها الرجاء عن الاسباب الظاهریه ضروریه لایرتاب فیها…
[12]
استغاثه به درگاه خداوند در هنگام برخورد با مصائب و مشکلات و هجوم سختی هائی که
امید انسان از هر جا و هر سبب از اسباب ظاهری قطع می گردد مطلبی است ضروری و روشن
که کسی در ان تردید ندارد زیرا انسان هر چند هم پیرو دین و آئینی نباشد و به خدای
سبحان ایمان نیاورده باشد در حال مواجه شدن با مشکلات اگر به ضمیر خویش مراجعه
نماید می یابد که امیدش به کلی قطع نشده و به جائی امید بسته است که این امید بدون
وجود نقطه امیدی امکان پذیر نیست پس همین امید دلیل بر وجود موجودی است که به آن
امیدوار است هم چنان که تحقق هر حالتی در انسان از قبیل دوستی و دشمنی اراده و
کراهت و جذب و کشش و نظائر آن بدون نقطه مقابل آن که متعلق می باشد امکان پذیر
نیست پس اگر در خارج مراد و مطلوب و جاذبه ای نباشد ممکن نیست اراده و طلب و جذبی
تحقق پیدا نماید.

سیدانا الاستاد حضرت امام دام ظله العالی در این رابطه می
فرمودند: عشق بالفعل معشوق بالفعل می خواهد محبت بالفعل، محبوب بالفعل می خواهد.
در حالت عادی این محبتی را که انسان به محبوب هایی دیگر از قبیل مال و فرزندان و
غیره دارد از جهت این است که خیال می کند آن ها مشکلاتش را حل می نمایند و شاید
نتوان در آن حال با او در میان گذاشت که این محبتی را که احساس می نمایی نسبت به
کمال مطلق است.

ولی تو اشتباه در تطبیق می کنی اما وقتی که دستش از همه جا
کوتاه شد و فهمید که آن ها قادر به حلّ مشکلاتش نیستند، متوجه کمال مطلق می شود و
او را می طلبد و فریاد و ناله اش به سوی او برای داد رسی بلند می شود. «ثم اذا
مسکم الضر فالیه تجئرون».

ادامه
دارد

 



[1]
طه آیه 7