امن از مکرالله در کتاب و سنت

«قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر»

امن
از مکر الله

در
کتاب و سنّت

آیت
الله محمدی گیلانی

*
پوچ انگاری آفرینش ملازم با بی تعهدی، و بی تعهدی و فقدان مسئولیّت ملازم با فقدان
ضمان اجراء عدالت اجتماعی و مآلاً انتشار هرج و مرج * ایمان حقیقی مسئولیّت آفرین
است، کرامت انسانی را شکوفا و پاکبازی و بی باکی را در ابلاغ رسالت می آموزد *فصل
«اباةُ الضیم» در شرح نهج البلاغه شارح معتزلی* جمله حماسه بخش ابدی و انقلاب
آفرین جهانی امام حسین (ع)* گرگ خاکستری رنگ و جنایات آن به اسلام و مسلمین، به
موازات آن گرگ سیاه کوهی!

اجمالاً
درمسئله امن از مکر الله تعالی از وجهۀ نظر قرآن کریم بحث و گفتگو کردیم و گفتیم
که ریشه آن پوچ انگاری آفرینش است، فرد یا جامعه ای که جهان را نا آگاه و بدون
مقصد می پندارند و مدبر و مُحاسبی برای آن نمی بینند، الزامی برای نقش تعهد و
مسئولیت در آنها وجود نخواهد داشت، و با فقدان تعهد و مسئولیت بمعنی واقعی کلمه،
تضمینی به برقراری عدالت اجتماعی نیست، و لازم آن فساد نظام و انتشار هرج و مرج و
همجیّت است که هم اکنون برّ و بحر را مملوّ ساخته است، و بنابراین می توان گفت که
امن از مکر خداوند منتقم اُمّ الخسارة است.

سنتهای
الهی و نظام ربّانی چنانکه متکرراً در این سلسله مقالات بیان گردید، تحویل و تبدیل
پذیر نمی باشد، و پیرو هوا و هوس احدی نیست و بدون هیچ استثنائی جاری می شود.

«}§øŠ©9 öNä3Íh‹ÏR$tBr’Î/ Iwur Çc’ÎT$tBr& È@÷dr& É=»tGÅ6ø9$# 3 `tB ö@yJ÷ètƒ #[äþqߙ t“øgä† ¾ÏmÎ/ Ÿwur ô‰Ågs† ¼çms9 `ÏB Èbrߊ «!$# $wŠÏ9ur Ÿwur #ZŽÅÁtR » سوره نساء آیه 123 «نظام ربوبی و سنت الهی
پیرو هوسهای شما مسلمانان و پیرو هوسهای اهل کتاب نیست، هر کس بد کند کیفرش را می
بیند و جز خداوند عزوجل برای خود سرپرست و یاری نمی یابد»و از این رو، امن از مکر
خداوند قهّار و خسارتهای ناشی از آن سنتی است فراگیر و استثنا ناپذیر و اختصاص به
قومی دون قومی ندارد، وبا دعوی اسلام و ایمان قابل جمع است و فرد یا جامعه مدعی
اسلام و ایمان نیز در معرض ابتلاء به این امّ الخسارة و کیفرهای ناشی از آن می
باشند. زیرا ادعای اسلام و ایمان از واقعیّت و وجود عینی آنها قابل تفکیک است، و
در قرآن کریم به این امر مکرراً تصریح گردیده است.

و
از آن جمله در سوره مبارکه «بقره» آیه (62) است: « ¨bÎ) tûïÏ%©!$# (#qãYtB#uä šúïÏ%©!$#ur (#rߊ$yd 3“t»|Á¨Z9$#ur šúüÏ«Î7»¢Á9$#ur ô`tB z`tB#uä «!$$Î/ ÏQöqu‹ø9$#ur ̍ÅzFy$# Ÿ@ÏJtãur $[sÎ=»|¹ öNßgn=sù öNèdãô_r& y‰YÏã óOÎgÎn/u‘ Ÿwur ì$öqyz öNÍköŽn=tæ Ÿwur öNèd šcqçRt“øts†   » مدعیان ایمان ازاهل اسلام و یهودیان و نصاری
و صابئان از ارباب این عناوین آنان که حقیقتا اعتقاد بخداوند و روز واپسین و حساب
دارند و کردار شایسته انجام می دهند اجرشان عند الله، و معیشتی دور از بیم و غم
بهرۀ آنان است.ملاحظه می کنید که بین دعوی ایمان و ایمان حقیقی تفکیک انداخته و
عناوین ایمان نما را چه در رنگ اسلام باشد و چه به رنگ تهوّد و تنصر و صابئیّت
الغاء می فرماید و مناط سعادت واقعی دنیا و آخرت را، ایمان بخدا و روز جزاء اعلام
می فرماید،و جهان را با همه ابعاضش یک آفریده با شعور که آهنگ کمال مطلق «الله»
دارد، و برای انسان کرامت و رسالت مخصوصیاست، معرّفی می نماید.

این
ایمان حقیقی است که در انسان، مسئولیّت و تعهد می آفریند و قاعده اساسی برای نظام
اخلاقی و برقراری عدالت اجتماعی است و احیاناً موهبت کرامت را در بعضی با حوادث
شکننده، شکوفا می کند و در ابلاغ رسالت انسانی خویشبی باک و پاکبازش می سازد و
بگفتار و کردارش مسئولیت آفرینی ابدی می بخشد، و لسان صدق در آیندگانش می کند،
ومثلِ اعلای مناعت و اباء از ظلم و انظلام می گردد و یک جمله اش در طول دهر حماسه
ها می سازد و انقلاب ها می آفریند.

این
ابی الحدید، شارح نهج البلاغه فصلی بعنوان «أُباةُ الضَّیمو اخبارهم» در شرح نهج
البلاغه منعقد کرده و سر آغاز آن این است: «سیّد اهل الأِ باء الّذی علّم الناس
الحَمیَّة و الموت تحتظلال السیوف اختیار اله علی الدنیّة،
ابو عبدالله الحسین بن علیبن ابیطالب علیهما السلام …» «سرور پاکبازان ذلّت
ناپذیر، آن بزرگواری که به مردم آموخت چگونه مردانگی و مرگ زیر شمشیرهای آهیخته را
می توان برزندگی ذلّت بار اختیار کرد، ابوعبدالله، حسین بن علیبن ابیطالب علیهما
السّلام است …» و سپس می گوید از نقیب السادات، یحیی بن زید علوی بصری شنیدم که
می فرموده: انگار که این ابیات ابی تمام درباره محمد بن حمید طائی فقط درباره حسین
(ع) سروده شده است:

و قد کان فوت الموت سهلا فردّه                الیه الحفاظ المّرّ و الخلق الوَعر

و نفس تعاف الضّیم حتی کانَّه          هو الکفر یوم الروع او دونه الکفر

یعنی سر به نیست کردن مرگ برایش آسان بوده ولی صلابت خُلق و
مردانگی دشمن تلخ کام کن وی، مرگ را به سویش برگرداند، آن نفس بزرگواری که از خوی
ستم کشی گریزان است، انگار که آن را روز کارزار کفر می داند، بلکه کفر را دون
ستمکشی می داند.

آنگاه می گوید: هنگامی که یاران مصعب بن زبیر در وقعه جنگ
با عبدالملک بن مروان، از اطراف وی فرار کردند، فقط اندکی با او ماندند (عبدالمل
برادر خویش، محمد بن مروان را،نزد مصعب فرستاد و به او امان عرضه داشت و امارت
عراقین را بدو پیشنهاد کرد ولی وی نپذیرفت) او غلاف شمشیرش را شکست و این بیت را
زمزمه کرد:

فان الأولی بالطف من آل هاشم               تأسّوا فسنّوا للکرام التأسّیها

آن پاک باختگان آوردگاه کربلا از آل هاشم، اسوه و پیشوای
پاکبازی شدند و راه رسم پاکبازی را به پاکبازان جهان بعد از خود آموختند.

و بعد از این می گوید: «من کلام الحسین (ع) یوم الطفالمنقول
عنه، نقله عنه زین العابدین عليٌ ابنه (ع): «اَلا و إنَّ الدَّعِیَّبنَ الدَّعِیَّ
قَد خَیَّرَ نا بَینَ اثنَتَین : السِّلَّةِ او الذِّلَّة و هیهات مِنّا
الذِّلّة!یَأبَی اللهُ ذلِکَ لَنا وَ رَسُولُه وَ المُؤمنونُ وَ حُجُورٌ طابَت وَ
حُجُزٌ طَهُرَت،وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ و نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ»

یعنی از گفتار روز عاشورای امام حسین (ع) به نقل فرزندش زین
العابدین علیه السّلام: «هان، این متّهم فرزند خوانده پسر متّهم فرزندخوانده، ما
را بین دو خصلت مخیّر ساخته است، با شمشیر آهیخته، باخواری پذیرفتن، هیهات منا
الذلّه! خداوند عزّوجل و رسولش و مؤمنان،برای ما ذلّت ناپذیر، مضافاً باینکه
دامنهای پاکیزه و آغوشهای پاک ومردانگیهای متعالی و پاکبازی که ما را پرورده اند،
ذلّت ناپذیر» و بعد بلافاصله می گوید:

«هذا نحو کلام بیه علیه السّلام: «ان امرء امکن عدواً من
نفسه یعرقلحمه و یفری جلده و یهشم عظمه، لعظیم عجزه، ضعیف ما ضمّت علیهجوانح صدره.
فکن أنت ذاک أن شئت، فامّا انا فدون ان اعطی ذلک،ضرب بالمشرقیه تطیر منه فراش
الهام و تطیح السواعد و الأقدام.»این کلام امام حسین (ع) همانند کلام پدرش علی
(ع)است که می فرمود: «کسی که دشمن را بر خویش، امکان دهد که پوستش را دریده و
گوشتش را خورده و استخوانش را خرد کند، سمبل ناتوانی است و سینه اش (کهنه انبانی
بود پر استخوان) محتوائی از مردانگی ندارد، هر که دلش می خواهد اینگونه باشد! امّا
من غیر آلم و پیش از تاختن دشمن بر من با ضربه تیغ تیز مشرفی، فرقهای سرشان را می
پرانم و دست و پاهای آنها را (چون برگ خزان) فرو می ریزم.» «شرح نهج البلاغه جلد
سوم صفحه 249 و 250»

و آنگاه نمونه هائی را نقل می کند و ظاهراً مقصود این ابن
الحدید از انعقاد این فصل و ذکر نمونه هائی از بلند همتان و پاکبازانی که بعد از
واقعه طف آمده اند، نشان دادن تأثیر واقعه امام حسین (ع) در آفرینندگی پاکبازی و
بی باکی درابلاغ رسالت انسانی است.

در نظر است اگر فیض روح القدس بارد گر مددم فرماید، ومجال
وسیعتری از وقت پیدا کنم این فصل شیرین «اُباةُ الضیمو اخبارهم» را پیرایش دهم و
بیان تاریخی احوال این نمونه های الهام گرفته از واقعه طف و حماسه حسینی را شرح و
بازگو کنم و در اختیار خوانندگان قرار دهم.

باری امن از مکر خداوند متعال و کیفرهای ناشی از آن استثناء
ناپذیر بوده و با دعوی اسلام و ایمان در طول تاریخ، آمیخته بوده است، آیا ماجرا
مصطفی کمال آتاترک که او را گرگ خاکستری می خوانند، عقوبت ناشی از امن از مکر الله
نبوده است؟

امپر اطوری گسترده عثمانی که از دوران سلطنت عبد الحمید
دوم، در سیاه ترین تاریخی خود دست و پا می زده و اسلام بمعنی کلمه در پهنه این
امپراطوری عظیم، مفهومی نداشت و روحانیون عافیت طلب از حامیان طراز اول این سلسله
مفلوک بودند و پک و پزشان این بوده که حوزه های علمیه را محافظت می کنند و در حقیقت
از مکر خداوند متعال نه فقط خود غافل بودند، بلکه سراسر کشورهای اسلامی بوسیله این
شیادان روحانی نما اغفال می شدند، و امن از مکر الله روز بروز شدیدتر می شده است،
تا آن که خداوند منتقم، بخت نصر آسیای صغیر، گرگ خاکستری رنگ، مصطفی کمال را
برانگیخت «بَعَثنا عَلَیهِم عِباداًلَنا اُولِی بَأسٍ شَدِیدٍ» در شهر «قونیه»
مدفن مولانا جلال الدین رومی تمام روحانیون و رجال شهر را مثله و قطعه قطعه کردند
و بدار آویخته، و مجموع مملکت به یک سلاخ خانه تبدیل شد.

در روز نهم سپتامبر 1922 میلادی وقتی که وارد ازمیر
شد،دستور قتل و غارت عمومی داد و خانه ها را به آتش کشیدند،مردم را با اهل و اولاد
نابود می نمودند و او از شعله فروزان وسوزان آتش و ناله سوزناک خرد و کلان لذت می
برد.

او در سوم مارس 1924 میلادی در میان بهت و حیرت عمومی با
تصویب قانونی از مجلس، ترکیه را یک کشور غیرمذهبی معرفی کرد، او گفت: محاکم شرع و
دادگاه های مذهبی بایستی جای خود را به داد گاه های جدید بدهند، جمهوری ترکیه باید
با وحدت ملی و غیر مذهبی باشد، او با کمک حقوقدانان غربی، قوانین جدیدی برای ترکیه
وضع کرد، قوانین تجاری از قوانین آلمان و قوانین جزائی از قوانین ایتالیا و قوانین
مدنی از قوانین سویس اقتباس شد.

او در آغاز، آزادی زنان تُرک را مورد توجّه قرار داد، و
تعدد زوجات راممنوع ساخت و تساوی حقوق زن و مرد را به تصویب رساند، و طبق قانون
دیگر آنان به ترک حجاب مجبور شدند و محاسبه تاریخ که با سال هجری قمری بود ممنوع
گردید و تاریخ میلادی را در ترکیه رواج داد تا با کشورهای غربی هم آهنگ شوند،
ترکها می بایست لباس خود را نیز تغییر دهند. طبق قانونی که در سال 1926 بتصویب
رساند: هر کس فینه بسر می گذاشت مجازاتی ردیف سوء قصد به امنیّت مملکت در انتظارش
بود!! ومی بایستی کلاه شاپو یا کاسکت بسر بگذارند، و فرمول ادای احترام را در هرکس
عبا بدون می انداخت بزندان محکوم می شد! و خواندن اشعارعربی قدغن گردید، و با خط
عربی بمبارزه برخاست!! .. و بموازات این گرگ خاکستری، گرگ سیاه کوهی، کرد در ایران
آنچه کرد!

بی گفتگو، بین رویدادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی،سیاسی و
نظامهای اخلاقی و خانوادگی و بین معتقدات و اعمال گذشته آنان، پیوند را گسستنی
است، اگر ممکن می بود که امتداد حیات ملل مختلف را بر منحنی هائی ترسیم نمود
(چنانکه در مسائل اقتصادی و جنائی … معمول است) و در کنار آنها منحنی های
اعتقادات درونی و اعمال بیرونی آنان را نشان می دادیم می توانستیم به یک موازنه یا
ملازمه چشمگیری دستیابیم، و به یقین نشیب سعادتهای آنها را، موازی با نشیب
اعتقادات و اعمال آنها و فراز سعادتهای آنان را متوازی با فراز عقائد و اعمالشان
می یافتیم و واقعیّت سنن الهی در اجتماع بشر رابگونه  عینی «نه ذهنی» درک می نمودیم، و یک جامعه
شناسی بر پایه های حقیقت و عینیت پی ریزی می کردیم نه بر پایه های وهم و سوفسطی
گری مکتب مادیّت.

انتظار می رود با این پیوندی که انقلاب اسلامی بین حوزه
هایعلمیّه و دانشگاههای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است، اولوالألباب این دو قشر مهم
در هم آهنگ نموده، در همه مسائل خصوصاً در این مسأله بر ضوابط قرآنی، نو آفرینی
کنند.

ادامه دارد