با چه نیت به جبهه برویم؟

با چه نیت به جبهه برویم؟

مسئله خلوص و ریا بطور کلی انگیزه­ای که باید محرک انسان برای کارهای خوب باشد
از مسائل وسوسه انگیز و مورد توجه عموم مؤمنین است و در این رابطه نامه­های مختلفی
به دست ما رسیده است. بعضی به دلیل این که نیت خالص برای آنها به دست نمی­آید و
همیشه از این که آنها را رزمنده­ی اسلام بگویند احساس خوشحال می­کنند، نسبت به اصل
جبهه تردید دارند بلکه بعضی به همین بهانه از این وظیفه بزرگ سرباز می­زنند. و عده­ای
دیگر می­پرسند: آیا اگر قصد ما از رفتن به جبهه فقط دوری از گناه و حضور در صحنه­های
خودسازی باشد عمل ما صحیح و خالص خواهد بود و ثوابی برای آن هست یا نه؟ و برخی
دیگر تنها انگیزه­ی آنها سرگرمی شرکت در صحنه­های هیجان انگیز است که روح ماجراجوی
آنان را آرامش بخشد و شاید بعضی دیگر به انگیزه­های مختلف دیگری در جبهه حضور
یابند.

بنابراین، مساله مهمی که برای رزمندگان عزیز و کسانی که عازم جبهه­ها هستند یا
مایلند در این امر خیطر شرکت کنند و کسانی که با بهانه­های واهی خود را قانع نموده
و از این وظیفه خطیر شانه خالی می­کنند مطرح است پاسخ به این سؤال می­باشد که: به
چه نیت و با چه انگیزه باید به جبهه رفت؟ و اگر شائبه ریا در قلب انسان خطور کند
چگونه باید بر آن چیره شد و آن را از بین برد؟ و چگونه می­توان به خلوص کامل دست
یافت؟

واجبات تعبدی و واجبات توصلی

نکته­ای که باید در این رابطه مورد توجه قرار داد این است که همه واجبات و
تکالی الهی مشروط به قصد قربت و خلوص در عمل نیست. فقها واجبات را دو قسم می­دانند:
واجبات تعبّدی و واجبات توصّلی.

تعبّدی: واجبی است که باید به قصد قربت خالصا مخلصاً لوجه الله انجام داده شود
و اگر ذره­ای قصد غیر خدا در آن پیدا شود عمل باطل است و باید اعاده شود مانند
نماز، روزه، حج و امثال آن.

توصّلی: واجبی است که وظیفه انسان انجام دادن آن است به هر قصد و انگیزه­ای که
باشد مانند نجات دادن غریق و هر کسی که جانش در خطر است و مانند پاسخ گفتن به سلام
و مانند امر بمعروف و نهی از منکر و مانند همه کارها و حرفه­هائی که جامعه به آن
نیازمند است. بنابراین اگر انسان کسی را دید که در رودخانه غرق می­شود نباید منتظر
برانگیخته شدن از روی قصد قربت باشد! بلکه بر او واجب است که او را فوراً نجات
دهد. اگر او بقصد قربت و برای رضای خدا انجام داد ثواب نیز دارد ولی اگر بقصد قربت
نبود، به هر نیت و انگیزه­ای باشد وظیفه­ی خود را انجام داده و تکلیف از او ساقط
است هر چند بقصد خودنمائی باشد. استحقاق ثواب بر هر عملی مشروط بر این است که به
قصد قربت و برای تحصیل رضای خدا و پیروی از فرمان او باشد ولی انجام وظیفه همیشه
متوقف بر این معنی نیست و با انجام وظیفه حداقل انسانی از استحقاق عقاب مصون می­ماند
هر چند ثوابی نبرد.

ریا که نوعی شرک است و آن را شرک در عبادت می­خوانند تنها در مورد واجبات تعبّدی
صدق می­کند. نماز چون عبادت است باید فقط برای رضای خدا انجام پذیرد و اگر به قصد
ریا و خود نمائی باشد نه تنها انجام وظیفه نشده و نه تنها ثوابی ندارد و عمل باطل
است و باید اعاده شود بلکه گناه یبزرگ است و انسان مستحق عقاب خواهد بود و طبق
روایات در قیامت به او خطاب می­شود: ای کافر! ای حیله­گر! ای زیانکار! ولی ریا در
قسم دوم یعنی واجبات توصّلی همانگونه که موجب بطلان عمل نیست گناه نیز به شمار نمی­آید
و انسان مورد عقاب و ملامت واقع نمی­شود گرچه ثوابی از آن عمل نخواهد برد؛ پس اگر
انسان غریقی را به قصد خودنمائی نجات دهد، گناهی مرتکب نشده بلکه وظیفه را انجام
داده است.

در کارهای خیر معطل نمانید

براساس مطلبی که ذکر شد، برادران و خواهران مؤمن باید متوجه باشند که در مورد
بسیاری از کارهای خیر نباید معطل بمانند بلکه به هر انگیزه­ای که محرک آنها باشد
انجام دهند زیرا شارع مقدس در آن گونه مواردهدف اصلی­اش محقق شدن آن عمل در خارج
است به هر انگیزه که باشد و از هر کس که صادر شود. معروف است که شیخ انصاری (ره)
شاگردان خود را نصحیت می­کرد که درس گفتن را در میان کارهای روحانیون انتخاب کنند
و حتی اگر قصد قربت در آنها به وجود نیامد باز هم از این کار دست برندارند زیرا
تبلیغ و رساندن احکام الهی و نشر معارف اسلامی، عملی است که بخودی خود مطلوب شارعت
مقدس است هر چند انسان آن را به انگیزه­ای الهی انجام دهند.

در مورد جهاد با کفار و مخالفین اسلام گرچه بحثی در کتب فقهی بخصوص در رساله­های
عملیه در رابطه با تعبّدی و توصّلی بودن آن نیافتیم ولی قدر مسلم و قطعی این است
که دفاع از اسلام و کشور اسلامی یک واجب همگانی است و از آن گونه مسائل یاست که بخودی
خود مطلوب شارع است و به هر انگیزه­ای باشد باید انجام پذیرد هر چند ثواب در صورتی
مترتب است که به قصد قربت باشد. و با توجه به اینکه جنگ ما اکنون تنها برای دفاع
از اسلام و مسلمین و دفع شر اجابت و دست نشاندگان آنها است بدون شک به هر انگیزه­ای
انجام یابد عمل به وظیفه شده است. ولی از آنجائی که هدف اصلی انقلاب اسلامی، ساختن
انسانها و هدایت آنان به راه کمال است، باید سعی بر این باشد که هر چند بیشتر عمل
را خالصا لوجه الله انجام دهیم و نه تنها تکالیف واجبه را به قصد قربت و برای
تحصیل رضای خداوند بجا آوریم بلکه سعی ما این باشد که حتی اعمال روزمره و ضروریات
زندگی مانند خوردن و خوابیدن را نیز برای خدا انجام دهیم و هر چه در این راه به
موفقیت بیشتری دست یابیم به هدف اصلی نزدیکتر شده­ایم.

نقل شده است که یکی از علمای بزرگ می­فرمود: «من هیچ کار مباحی انجام نمی‌دهم».
و این به آن معنی است که حتی خوردن و خوابیدن و سایر اعمال خود را در حدی انجام می­داده
که مقدمه­ای برای انجام وظایف باشد و بدین ترتیب در همه کارها قصد قربت داشته و
همه اعمال او یا واجب و یا مستحب بوده و لذا بر همه کارها مستحق ثواب بوده است.

با ذکر این نکته دیگر جای این سخن باقی نمی­ماند که کسی به بهانه­ی عدم دست­یابی
به نیت خالص از وظیفه­ی شرعی و وجدانی خود که دفاع از اسلام و کشور اسلامی است سر
باز زند، و به این دلیل که در جستجوی تحصیل ثواب یا کمال انسانی است خود را مستحق
عقاب و عتاب نماید!

حمایت از مستضعفین

خداوند در قرآن کریم به این نکته اشاره فرموده است، آنجا که مؤمنین و مهاجرین
را بر جنگ با کفار قریش تحریص و ترغیب می­فرماید، هم به دلیل این که جنگ با آنها
جنگ در راه و تحصیل رضای او است و هم به این دلیل که دفاع از بستگان و خویشان
مستعضف آنها است. در آیه 75 سوره­ی نساء می­فرماید: «و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل
الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان…» – چه شده است شما را که پیکار
نمی­کنید در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستعضف … از ذیل آیه
استفاده می­شود که منظور، مؤمنین باقیمانده در مکه است.

بنابراین جنگ به انگیزه­ی دفاع از مستضعفان هم کیش نیز مطلوب خداوند است، گرچه
مقصود والاتر خالص کردن نیت برای خداوند می­باشد. و لذا در آیه قبل از این آیه می­­فرماید:
«فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیاة الدنیا بالآخرة و من یقاتل فی سبیل الله
فیقتل او یغلب فسوف نؤنیه اجراً عظیماً» – باید در راه خدا بجنگند آنان که زندگی
پست این جهان را به زندگی واپسین(آخرت) فروختند و هر کس در راه خدا بجنگد چه کشته
شود و چه پیروز شود، به او پاداشی عظیم خواهیم داد. و در آیه بعد از آیه فوق می­فرماید:
«الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله…»- آنانکه ایمان آورده­اند تنها در راه خدا
می­جنگند…

گرچه می­توان گفت مراد از سبیل الله یعنی راه خدا هر هدفی است که مورد رضایت
خداوند باشد و این معنی شامل می­شود انگیزه­های گوناگونی را از جمله: اعلاء کلمه
حق و نشر دین الهی و سرکوبی ستمگر و تجاوزگر و دفاع از مؤمنین و مستضعفی هم کیش و
حراست از مرزهای مسلمین وو.. پس از انگیزه­ی حمیات از مستضعفین مؤمن خود نیز نوعی
از قصد قربت و جهاد فی سبیل الله است ولی آیه در مقام ترغیب مؤمنین، انگیزه‌های
وجدانی و عاطفی آنان را تحریک می­کند و این نشانگر آن است که وجود این انگیزه­ها
مانع صحت عمل و مطلوبیت آن نیست.

بعضی از برادران از این جهت وسوسه به خود راه می­دهند که در قلب خویش انگیزه­ای
غیر از جنگ در راه خدا می­یابند و آن استفاده از معنویت جبهه و خودسازی در آن
میدان مبارزه با نفس است به این گمان که این انگیزه با خلوص نیت منافات دارد غافل
از آن که این خود نیز یک انگیزه­ی الهی است و هیچ منافاتی با قصد قربت که هدف اصلی
است ندارد بلکه آن را تاکید و تقویت می­نماید.

مبارزه با القاءات شیطان

البته نباید از این جهت غفلت کرد که گاهی شیطان، انگیزه­های غیر الهی بلکه
انگیزه­های شیطانی و هواپرستانه را به انسان القاء می­کند. رزمنده­ی مؤمن باید
تلاش کند که آن اهداف غیر الهی را از خود دور سازد و تا آنجا که ممکن است نیت را
خالص نماید گرچه به هر نیتی باشد وظیفه را انجام داده و به تکلیف شرعی خود عمل
نموده است.

گاهی برادران مؤمن که می­خواهند همه اعمال آنها خالصا لوجه الله باشد بخصوص
جهاد- این عمل بزرگ که در قله­ی اعمال صالح است- و با توجه به معامله­ای که خداوند
در این مورد اعلام فرموده که ما خریدار جانها و اموال مؤمنین هستیم در مقابل بهشت
جاودان«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة…» با ملاحظه
اهمیت این مساله دچار وسوسه می­شوند که مبادا در قلب آنها شائبه­ای از ریا خود
نمائی خطور کرده باشد و ثواب عمل را از بین ببرد و معامله را به هم بزند زیرا
خداوند طبق حدیث قدسی فرموده است: «من بهترین شریکم؛ هر کس در عملش کسی را با من شریک
کند همه را به او وا می­گذارم.»[1]  

این وسوسه تنها در این مورد نیست که مانع انجام عمل خیر می­شود بلکه در بسیاری
از موارد که عمل مؤمن به نحوی در محیط خاص خودش انگشت­نما است به قلب او خطور می­کند
و مانع می­شود مانندنماز جماعت، نماز نافله، دقت در انجام نماز و تقید به مستحبات
و خضوع و خشوع، صدقه دادن و احسان به فقرا و امثال آن. شیطان برای منع از کارهای
خیر راههای مختلف دارد: تنبلی، خواب، لذائذ زودگذر دنیا، سنگین جلوه دادن تکالیف،
شک و تردید وو… و چون مؤمن با او به ستیز برمی­خیزد و با قدرت ایمان همه آنها را
از خود دفع می­کند، شیطان از راهی که مناسب او است او را وسوسه می­کند: ریا! یعنی
عمل را در نظر او بزرگ و جالب جلوه می­دهد و عمل دیگران را در نظر او پست و بی­ارزش
می­کند، آن گاه انگیزه­های دیگر از قبیل تعریف کردن دیگران در قلب او القاء می­کند،
آن جا است که یا مؤمن واقعا مبتلا به ریا می­شود و عمل او باطل و بیهوده می­گردد
یا به خاطر وسوسه­ی ریا، عمل را ترک می­نماید یا پس از عمل به خودخوش بین می­شود و
عجب و خودبینی اثر روانی و ثواب عمل را از بین می­برد.

مبارزه با این مرحله خطرناک و حساس که در عین حال بسیار با ظرافت و مهارت و
مخفیانه صورت می­گیرد بسیار مهم و اساسی است. در ظرافت ریا روایتی معروف و گویا
وارد شده است که ریا پنهانتر از حرکت مورچه بر سنگ صاف در شب تاریک است. شب تاریک
تا با چشم دیده نشود آن هم مورچه که خود همرنگ شب است و بر سنگ صاف تا حساسترین
گیرنده­ی صدا نتواند از حرکت آن صدائی ثبت کند. سر این همه پنهانی این است که انسان
بسیار خود فریب است و عیوب و نقائص خود را درک نمی­کند. در بسیاری از موارد که
تصور می­کند بهترین عمل را انجام داده غافل است که آن عمل ممکن است بدترین عمل او
باشد و گاهی که یک عمل را کوچک می­شمارد چه بسا که همان کار و تحقیر آن سبب تقرب
او به درگاه الهی باشد.

معالجه ریا

در عین حال باید توجه داشت که گاهی عجب و ریا تنها وسوسه شیطان است و واقعیت
ندارد. شخصی از امام صادق (ع)پرسید: گاهی انسان در حال نماز خالی از عجب است ولی
در اثناء برای او حالت عجب رخ می­دهد. حضرت فرمودند: «اگر در ابتدای نماز با نیت
خالص شروع کرده آن چه پس از آن در قلبش القا می­شود ضرری ندارد به نمازش ادامه دهد
و شیطان را از خود دور سازد». منظور از دور ساختن شیطان، بی­اعتنائی به وسوسه و
القاءات او است. در روایتی دیگر مردی به امام صادق (ع)عرض کرد: از این بیم دارم که
منافق و ریاکار باشم. امام فرمودند: آیا روز و شب در خلوت و در خانه خود نماز نمی­خوانی؟
گفت: چرا، می­خوانم. فرمود: برای چه کسی نماز می­خوانی؟ گفت: برای خداوند متعال.
فرمود: پس چگونه منافق خواهی بود با این که فقط برای خدا نماز می­خوانی؟![2] امام (ع)با
این روش، وسوسه ریا را از قلب آن شخص زدود و او را به نیت اصلی و واقعیش راهنمائی
فرمود.

اصولا دوست داشتن عمل خیر و اظهار آن در جامعه اگر به خلوص نیت لطمه­ای نزند
اشکال ندارد. در روایت معتبری، زراره از امام باقر (ع)پرسید: گاهی انسان عمل خیری
را انجام می­دهد و دیگری او را می­بیند و این سبب خشنودی او می­شود. امام فرمود:
«هر کسی مایل است خیر او در میان مردم ظاهر باشد و این ضرری ندارد به این شرط که
قصد او در مقام عمل، اظهار و خودنمائی نباشد».[3]

از بعضی روایات ظاهر می­شود که انگیزه­ی انسان در بهتر انجام دادن عمل، هدایت
دیگران باشد اشکالی ندارد. راوی از امام صادق (ع)پرسید: کسی نماز را خوب و با آداب
انجام می­دهد به این امید که بتواند بیننده­ای را به حق دعوت کند و ترغیب نماید.
امام فرمود: «این از ریا نیست». و در روایت یدگر آن حضرت فرمود: «مردم را بحق دعوت
کنید بدون سخن گفتن. بگذارید مردم از شما پرهیزکاری و کوشش در عبادت و نماز و
کارهای خیبر ببینند که این خود نوعی دعوت است».[4]

نشانه هاي ريا

امير المؤمنين(ع) سه علامت را براي رياکار ذکر فرموده است که انسان مي تواند
آنها را محک و معيار قرار دهد و خود را بهتر بشناسد. مي فرمايد: براي رياکار سه
نشانه است: در ميان مردم با نشاط است و در تنهائي و خلوت (در عبادت) کسل و بي ميل
است و در همه امور مايل است از او تمجيد شود[5]. واضح
است که اين سه نشانه براي ديگران نيست بلکه انسان خود مي داند که در کجا نشاط و
تمايل دارد و در کجا کسل و بي رغبت به عبادت است و خود مي داند که آيا مايل است
همه  چيز او را تعريف و تمجيد کنند يا نه؟

اين بهترين معيار براي انسان است که خود را با آن بسنجد و اگر چنين است در پي
اصلاح خود برآيد و اگر چنين نيست بلکه در خلوت نشاط بيشتر دارد و از تمجيدهاي
نابجاي ديگران ناراحت و ناراضي است، پس وسوسه به خود راه ندهد که او رياکار نيست.
و براساس اين روايت يک راه مصون ماندن از ريا اين است که انسان سعي کند در خلوت
نشاط او براي عبادت بيشتر باشد و اکثر عبادات مستحبه خود را در خلوت انجام دهد و
آن را بازگو نکند و پنهان نمايد. در روايت است که وقتي براي نماز شب بر مي خيزي پرده
ها را بيافکن تا ديگران تو را نبينند و در خلوت محض با محبوب باشي.

راه ديگر براي معالجه ريا و عجب که هر دو از يک حالت نشأت مي گيرد اين است که
انسان عمل خود را کوچک و حقير بداند. براي اين کار بايد عمل را از دو جهت بررسي
کند: 1- نعمتهاي خداوند و عظمت بيکران او را در نظر بگيرد و عمل خود را با حق
عظيمي که براي او است بسنجد، خواهد ديد که هر چه عمل بزرگ باشد باز هم بسيار کوچک
است و تازه آن چه را انجام ميدهد به توفيق او و با استفاده از نعمت او است. امام
کاظم(ع) فرمود: د«هر عملي که براي خدا انجام مي دهي خود را در آن مقصّر بدان زيرا
همه مردم در اعمال خود در پيشگاه خداوند مقصرند بجز آنان که خداوند نگه داشته است.[6]»و در
يک حديث قدسي،‌خداوند متعال مي فرمايد: «آنانکه براي من اعمالي بقصد ثواب انجام مي
دهند نبايد بر آنها اعتماد داشته باشند که آنان هر چه کوشش نمايند و خود را تمام
عمر خسته کنند در پرستش من، مقصر خواهند بود و هيچ گاه به کنه پرستش من نخواهند
رسيد….»[7]

2- از سوي ديگر عمل خويش را با اعمال اولياي خدا مقايسه  کند. در روايتي آمده است که انسان بايد در امور
معنوي به بالاتر از خويش بنگرد و در امور مادي به پائينتر. يعني در مسائل مادي
هميشه شاکر و سپاسگزار باشد و خود را با کساني که فاقد ضروريات زندگي هستند و از
او بينواترند بسنجد و در مقام کسب معنويت و علم وايمان و عبادت خدا، خود را مقصر
بداند و اعمال خود را با اعمال صالحان و شايستگان و مردان خدا مقايسه کند. اگر
چنين کند هيچ گاه عملش در چشم او بزرگ جلوه نمي کند و به خود نمي بالد و عجب نمي
ورزد.

خداشناسي

و براي اين که بطور کلي ريا در عمل پديد نيايد بايدمؤمن سطح معرفت خود را به
خداوند بالا ببرد. هر چه انسان بيشتر خداشناس باشد او را تنها مؤثر مي داند و همه
چيز را از او مي خواهد و از او مي داند و در نتيجه از همه مردم قطع اميد مي کند و
تنها دل به او مي بندد وبه رحمت او اميدوار مي شود و تدريجا به مقامي خواهد رسيد
که گرچه در ميان مردم است خود را تنها مي بيند و تنها اورا مي بيند و او راناظر و
حاضر مي داند و لذا بجز براي تحصيل رضاي او قدمي بر نمي دارد و اين نهايت کمال
انسان است. خداوندا! خود را به ما هرچه بيشتر بشناسان تا بجز تو روي به سوي ديگر
نياوريم. آمين

نتيجۀ بحث

نتيجه بحث اين که:

1-    برادران رزمنده و کساني که عازم جبهه هستند بايد سعي کنند
عمل خود را خالص براي خدا قرار دهند و هر قصد و انگيزه ديگر را از قلب خود
بزدايند. قصد خودسازي و دوري از صحنه هاي گناه انگيز، خود يک  انگيزه الهي است و اشکال ندارد.

2-    اگر نتوانستند خود را خالص کنند از وظيفه اصلي که دفاع از
اسلام و کشور اسلامي است به اين عذر و بهانه سرباز نزنند.

3-    براي دفع ريا سعي کنند در خلوت نشاط بيشتر و عشق بيشتر به
خدا و دين خدا و جانبازي در راه خدا ابراز نمايند گرچه ابراز آن در ظاهر نيز اشکال
ندارد و گاهي مطلوب است و آن د رجائي است که موجب کشاندن افرادي ديگر به جبهه حق
مي شود. شعارها و فريادهاي عاشقانه رزمندگان در ابتداي حرکت و همچنين در صحنه هاي
جبهه از اين قبيل است.

4-    با همه بزرگي عمل، آن را در برابر حق خداوند کوچک و حقير
بدانند و همچنين آن را در مقابل زحماتي که اولياي صالح خدا در راه دين کشيدند کوچک
بشمارند و هرکس خود را به دليل گناهان خويش در باطن تحقير کند و اين جانبازي را
کمترين پيشکش براي قبولي توبه بداند.

5-    وسوسه ريا به خود راه ندهند و بدانند از القاءات شيطان است
که مي خواهد از اين راه مانع عمل خير شود. او را لعن و طرد نمايند و با هر مقدار
از خلوص نيت که به آن دست يافته اند به وظيفه خويش عمل نمايند.

به اميد موفقيت روز افزون رزمندگان عزيز در راه مبارزه با
کفر جهاني و با شيطان و نفس اماره که موجب رسيدن به کمال انساني است.

 



[1]– علی بن سالم، قال: سمعت أبا عبدالله(ع)یقول: قال الله عزوجل:
«أنا خَیرُ شَرِیکٍ، مَن أَشرَکَ مَعِی غَیری فی عَمَل لَهُ لَم أقبَلهُ اِلاّ ما
کان لی خالصاً» (المحاسن- ص 252).