نعمتهای بی‌شمار خداوند

تفسیر سوره لقمان

نعمتهای بی‌شمار خداوند

قسمت بیستم                                                                         

 آیه الله مشکینی

Ÿwur öÏiè|Áè? š‚£‰s{ Ĩ$¨Z=Ï9 Ÿwur Ä·ôJs? ’Îû ÇÚö‘F{$# $·mttB ( ¨bÎ) ©!$# Ÿw =Ïtä† ¨@ä. 5A$tFøƒèC 9‘qã‚sù    ô‰ÅÁø%$#ur ’Îû šÍ‹ô±tB ôÙàÒøî$#ur `ÏB y7Ï?öq|¹ 4 ¨bÎ) ts3Rr& ÏNºuqô¹F{$# ßNöq|Ás9 ΎÏJptø:$#. [1]

(پسرم!) با بی‌اعتنائی
از مردم روی مگردان و با حالت خوشحالی فراوان بر زمین راه مرو که خداوند، انسان
متکبر و مغرور را دوست ندارد.

در راه رفتن معتدل و
میانه رو باش و از آهنگ صدا و فریادت بکاه که زشت ترین صداها، صدای خزان است.

میانه روی در راه
رفتن

در آیات شریفه فوق به
چند وصیت دیگر از وصایای دهگانه لقمان اشاره شده است که از آنجمله این است که:«ولا
تمش فی الأرض مرحا ً» اگر ما بخواهیم بصورت ظاهر و باصطلاح، تحت اللفظی آن را معنی
نمائیم، معنی آیه چنین می‌شود: در روی زمین با خوشحالی بی‌اندازه راه مرو، ولی آیا
راه رفتن در چنین حالتی خلاف شرع خواهد بود؟

چه بسا انسان در اثر
پیش آمد خیری، آنچنان خوشحال می‌شود که از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجد، مثلا ً
تاجری در معامله ای سودی رضایتبخش برده و یا خانواده ای مسافر عزیزش از سفر بازگشته
و یا خبر فتح و پیروزی از جبهه بمردم رسیده است، در چنین حالاتی بطور طبیعی
خوشحالی فراوانی به افراد دست می‌دهد، آیا از حرکت و راه رفتن در این حالت نهی شده
است؟

و یا منظور، شادی فوق
العاده ای است که نعوذبالله به کسی در اثر انجام گناه و کاری زشت دست دهد؟ ولی
ظاهرا ً هیچ یک از این دو منظور نیست، بلکه احتمال می‌رود که «مشی» در اینجا به
معنی روش و رفتار باشد نه بعمنی راه رفتن معمولی، و «مرح» که با سه واژه دیگر عربی
که «اشر و فرح و بطر» می‌باشد هم معنا است و به معنی تجاوز از حدّی تعیین شده است.

بنابراین معنی آیه
چنین می‌شود که انسان در خط و مشی زندگی باید از حد متعارف و مشخّصی که اسلام
مقرّر فرموده است تجاوز ننماید و برنامه زندگی خود را از جهت درآمد و مصرف با
دستورات اسلام هماهنگ و منطبق سازد، این معنا در آیه بعد بطور روشن تر بیان گردیده
است.

محاسبه در زندگی

هر یک از ما بایست،
همواره این محاسبه را در زندگی خویش با کمال دقت داشته باشیم که آیا از حد اعتدال
و متعارف تجاوز نموده ایم یا خیر؟ چه اینکه گاه زندگی در نتیجه پرداختن به
تشریفات، از این حد می‌گذرد و سر از اسراف و تبذیری بیرون می‌آورد که خداوند متعال
فرموده است «ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» اسرافگران براداران شیطانند.

البته ممکن است ما در
اثر عادت باینگونه زندگی واقعا ً متوجه چنین مسأله ای نشویم، بخصوص اگر در محیطی
بسر بریم که دیگران نیز زندگیشان تقریبا ً در سطح زندگی ما باشد، ولی اگر برای
یکبار سفری به نقاط دور افتاده و محروم کشور مانند سیستان و بلوچستان و بعضی از
روستاهای آذربایجان شرقی و غربی بنمائیم و از نزدک با وضعیّت آنان آشنا شویم،
آنگاه منصفانه تر خواهیم توانست به ارزیابی زندگی خویش پرداخته و در باره آن به
قضاوت نشینیم.

اگر زندگی از حد
اعتدال بالا رفت، احساس برتری و خود بزرگ بینی نسبت به طبقات مستضعف، خودبخود در
انسان بوجود می‌آید. این همان حالتی است که در آیه شریفه بیان نموده که خداوند هیچ
متکبر و فخرفروشی را دوست ندارد و لقمان به فرزندش توصیه می‌نماید که زندگی را در
حد اعتدال نگه دارد تا به چنین حالتی دچار نگردیده و در نتیجه مبغوض پروردگار واقع
نشود.

میانه روی در تمام
کارها

منظور از میانه روی و
اقتصاد، میانه روی در تمام کارها است. علمای اخلاق می‌گویند: انسان باید از نظر
اخلاقی و از جنبه علمی هر دو در حد اعتدال باشد، مثلا ً سخاوت صفتی است که حالت
میانه روی در انفاق را در بر می‌گیرد، اگر از این حد گذشته و فراتر رود یا سر از
اسراف درآورده و یا به نقطه مقابل آن که بخل است منتهی می‌گردد. یکی از معصومین (ع)برای
اینکه میانه روی در انفاق را برای اصحاب خود مجسم سازد، روزی کفی شن از زمین
برداشت و انگشتان را بطوری از هم گشود که چیزی در دست او باقی نماند و فرمود این
اسراف است، کفی شن برداشت و دست را آنچنان نگه داشت که چیزی از آن نریزد و سپس
فرمود: این بخل است و برای سوّمین بار که مشتی دیگر شن از زمین گرفت دست را در
حالتی نگاه داشت که مقداری از آن ریخت و مقدار دیگر باقی ماند و فرمود در زندگی نه
آنچنان بذل نما که خود بگدائی افتی و نه آنقدر از انفاق خودداری نما که بهیچ کس
کمک نکنی بلکه میانه رو باش.

علمای اخلاق صفت
شجاعت را از اوصاف معتدل شمرده اند و اگر از این حالت اعتدال بگذرد یا به تهوّر و
بی‌باکی تبدیل می‌شود و یا به ترس وجبن خواهد رسید، بعضی افراد آنچنان بی‌باکند که
بقول معروف خود را بهر آب و آتشی میزنند و برخی آنقدر ترسو و بزدل که از گربه هم
وحشت دارند و روشن است که این دو حالت غیر طبیعی بوده و مذموم و نکوهیده است، و
لقمان در این بخش از وصیّت خویش فرزندش را به میانه‌روی و اعتدال در این اوصاف نیز
توصیه می‌نماید، چنانچه در زندگی، او را از اسراف و بخل که برخلاف اقتصاد و میانه
روی است بر حذر می‌دارد.

ادب در گفتار

فرزندم! در هنگام
مکالمه و سخن فریاد مکن، یعنی در گفتار ادب را بطور کامل مراعات نما و چنین نباشد
که وقتی دلیلی برای درستی سخن خویش نداری با فریاد نظرات را بر دیگران تحمیل نمائی
چنانچه بعضی چهارپایان گاه بی‌جهت بفریاد می‌آیند و زشت ترین صداها، فریاد آنها
است.

نعمتهای الهی

óOs9r& (#÷rts? ¨br& ©!$# t¤‚y™ Nä3s9 $¨B ’Îû ÏNºuq»yJ¡¡9$# $tBur ’Îû ÇÚö‘F{$# x÷t7ó™r&ur öNä3ø‹n=tæ ¼çmyJyèÏR ZotÎg»sß ZpuZÏÛ$t/ur 3 z`ÏBur Ĩ$¨Z9$# `tB ãAω»pgä† †Îû «!$# ΎötóÎ/ 5Où=Ïæ Ÿwur “W‰èd Ÿwur 5=»tGÏ. 9ŽÏZ•B [2].

آیا ندیدی که خداوند
آنچه را که در آسمانها و در زمین است مسخر شما نموده است.

قرآن کریم پس از نقل وصایای لقمان به بیان مطلبی دیگر می‌پردازد و انسان را
متوجه نعمتهای متنوّع الهی می‌نماید. البته اگر زمان نزول آیه در نظر گرفته شود،
باید خطاب آیه، تنها متوجّه مشرکان زمان پیامبر (ص)باشد، ولی محققین علم اصول گفته
اند: خطابهای قرآن جز در موردی که دلیلی خاص وجود داشته باشد، اختصاص به مخاطبین
زمان نزول نداشته و عمومیت دارد. زیرا قرآن مربوط به تمام انسانهائی است که در هر
نقطه ای از زمین و زمان بسر می‌برند و گوینده و مخاطب آن، آفریده انسان است که همه
جا و همه گاه حاضر و ناظر است.

تسخیر موجودات

بنابراین «الم تروا…» خطاب به جمیع بشر است و به همگان می‌گوید: آیا ندیده
اید که خداوند انواع موجوداتی را که در آسمانها و در زمین است بمنظور بهره برداری
و استفاده شما، مسخّر شما ساخته تا در مسیر منفعت شما قرار گیرند.

«تسخیر» تحت اراده و سلطه قرار گرفتن چیزی است. پس وقتی گفته می‌شود که حیوانی
مسخّر شما است یعنی بر او سلطه داشته و می‌توانید از آن استفاده نمائید.

تسخیر ارادی

البته مفسّرین گفته اند تسخیر موجودات به دو گونه ممکن است یکی اینکه آن شئ
کاملا ً در قبضه اختیار شما است و حرکت و سکون آن باراده شما انجام می‌گیرد، که
تسخیر کشتی ها از این قبیل است. در سوره مبارکه «ابراهیم» می‌فرماید: t¤‚y™ur ãNä3s9 šù=àÿø9$# y“̍ôftGÏ9 ’Îû ̍óst7ø9$# ¾Ín̍øBr’Î/ ( [3] خداوند کشتی را در اختیار شما قرار
داده که باذن پروردگار در دریا حرکت نماید. البته کشتی از باب نمونه است وگرنه
دیگر وسائل نقلیه نیز همین طور تحت تسخیر انسان است و لذا در سوره «زخرف» می‌فرماید:
Ÿ@yèy_ur /ä3s9 z`ÏiB Å7ù=àÿø9$# ÉO»yè÷RF{$#ur $tB tbqç6x.ös?[4]   خداوند برای شما کشتی و حیواناتی را
که برای سواری از آنها استفاده می‌نمائید قرار داده است. و سپس در آیه بعد می‌فرماید:
(#¼âqtGó¡tFÏ9 4’n?tã ¾Ín͑qßgàß ¢OèO (#rãä.õ‹s? spyJ÷èÏR öNä3În/u‘ #sŒÎ) ÷Läê÷ƒuqtGó™$# Ïmø‹n=tã (#qä9qà)s?ur z`»ysö6ߙ “Ï%©!$# t¤‚y™ $oYs9 #x‹»yd $tBur $¨Zà2 ¼çms9 tûüÏR̍ø)ãB   تا چون بر آنها نشسته و سوار شدید نعمت
پروردگارتان را بیاد آورده و بگوئید پاک و منزّه است خدائی که این حیوان را مسخر
ما ساخت وگرنه ما هرگز قدرت بر آن نداشتیم. این نوع تسخیر، تسخیر ارادی شمرده می‌شود.

تسخیر تکوینی

نوع دوم، تسخیر
تکوینی است که تحت تسخیر ارادۀ تکوینی خدا است، ولی بنفع ما در جریان است و در
خدمت انسان قرار دارد، امّا تابع اراده و اختیار ما نمی‌باشد. در این رابطه در
سوره «جاثیه» آمده است: «t¤‚y™ur /ä3s9 $¨B ’Îû ÏNºuq»yJ¡¡9$# $tBur ’Îû ÇÚö‘F{$# [5]». خداوند آنچه را که در آسمانها و در زمین است تحت تسخیر شما قرار
داده است. می‌دانیم که تمام موجودات آسمان و زمین تحت تسخیر اراده ما قرار ندارند
بلکه بسیاری از آنها تحت تسخیر اراده تکوینی خداوند می‌باشند چنانچه در سوره «نحل»
آمده است:« t¤‚y™ur ãNà6s9 Ÿ@ø‹©9$# u‘$yg¨Y9$#ur }§ôJ¤±9$#ur tyJs)ø9$#ur ( ãPqàf‘Z9$#ur[6] »خداوند
مسخر ساخت برای شما شب و روز را و (نیز) خورشید و ماه و ستارگان را.

بنابراین، این قسم از
موجودات به اراده و مشیّت ذات اقدس پروردگار در گردشند و تسخیر آنها برای انسان به
این معنا است که در خدمت او قرار دارند، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ماه و خورشید
به حرکت خویش- بخواست خداوند- ادامه می‌دهند و پدید آمدن شب و روز بمیل و اراده ما
نیست ولی تمام اینها در جهت منفعت ما واقع شده اند، و این حرکت بسود ما است، چه
اینکه اگر زمین بطور ثابت در نقطه ای معیّن از فضا واقع شده باشد، آن قسمتی که بجانب
خورشید است بکوره ای گداخته تبدیل خواهد شد و قسمت دیگر آن سرد و یخ زده باقی
خواهد ماند و در نتیجه هیچ جای آن برای حیات و زندگی موجودات مناسب نخواهد بود، و
بدین ترتیب می‌بینیم که چگونه خورشید باراده پروردگار و بنفع ما در حرکت است و
مجموعه ساکنین کره زمین از آن بهره برداری می‌نمایند.

بنابراین در سوره
مبارکه لقمان که می‌فرماید: «الم تروا ان الله سخّر لکم ما فی السموات و ما فی
الأرض…» هر دو نوع تسخیر را شامل می‌گردد، چه اینکه بعضی از این موجودات مانند
کشتی و برخی از چهارپایان تحت تسخیر ارادی انسان واقع اند و بعضی دیگر فقط تحت
تسخیر تکوینی خداوند می‌باشند، مانند اجرام آسمانی و پاره ای از موجودات زمینی. پس
هر دو قسم تسخیر در این آیه بیان شده است ولی از آنجا که هر دو در جهت منافع انسان
است با «لام» منفعت در «لکم» استعمال شده است و به گفته شاعر:

ابر و باد و مه و
خورشید و فلک در کارند                                

  تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

گسترش در نعمت ها

«واسبغ علیکم نعمه
ظاهره و باطنه»

اسباغ به معنی توسعه
و گسترش و فراوانی است. خداوند نعمت های گوناگون ظاهری و باطنی را برای شما گسترش
داده و برای شما وسعت در نعمت قائل شده است. و این نعمت ها دو گونه اند: نعمت های
ظاهری و نعمت های باطنی. نعمت های ظاهری نعمت هائی هستند که انسان با حواس ظاهری
خویش، از قبیل چشم و گوش و دیگر حواس پنجگانه آنها را درک و از آنها بهره می‌گیرد،
و انسان بخشی از موجودات جهان را بوسیله این حواس پنجگانه درک می‌کند که عبارت اند
از: دیدنیها، شنیدنیها، بوئیدنیها، لمس شدنیها و چشیدنیها که مجموعا ً نعمت های
ظاهری را تشکیل می‌دهند.

ولی نعمت های باطنی
با این حواس درک نمی‌شوند بلکه با نیروی فکر و اندیشه به آنها پی برده می‌شود، که
عبارت اند از قوّه حافظه، قوّۀ متخیله، قوّه واهمه، قوّۀ عاقله و بدین ترتیب می‌بینیم
که نیروی مغزی انسان هم دارای قوای مختلفی است. ارسطو در این زمینه می‌گوید: بدان
که آدمی را قوه ای است درّاکه که در وی منقش گردد صور اشیاء، چنانچه در آینه. علم
و دانش و فرشتگانی که کتابهای آسمانی و برنامه‌های هدایت بشر را از جانب خداوند به
پیامبران نازل می‌نمایند و ملائکه الله که انسان ها را از شر شیاطین حفظ می‌کنند و
مأموران اداره این جهانند، همه از جمله نعمت های باطنی شمرده می‌شوند که با قوای
ظاهر درک نمی‌شوند ولی با قوای باطنی وجودشان احساس می‌شود. خداوند متعال با این
جمله کوتاه «واسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه» به تمام این نعمت ها اشاره فرموده
است یعنی هر نعمتی را که اندیشه و فکر بشر می‌تواند به آن پی ببرد، در این آیه
آمده است.

انواع نعمتها

ما اگر بخواهیم تمام
نعمت های الهی را، تحت چند عنوان کلّی بیان نمائیم می‌توانیم آنها را در پنج عنوان
کلی زیر خلاصه نمائیم البته هریک از آنها نیز دارای اقسامی است.

1-   
نعمت وجود که خداوند
به ما ارزانی داشته است و والاترین نعمت ها است و تمام نعمت ها متفرّع بر آن است،
چه اینکه تا انسانی وجود پیدا ننماید، استفاده از دیگر نعمت ها برای او نامفهوم
خواهد بود. بنابراین، نخستین نعمتی که به برکت آن می‌توان از بقیه نعمت های الهی
برخوردار شد این است که خداوند به انسان نعمت وجود بخشیده و جامۀ هستی را بر او
آراسته است.

2-   
نعمت عقل: عقل و خرد
وسیله امتیاز و مشخّص شدن انسان از دیگر موجودات زنده است. حیوانات از این نعمت بی‌بهره
اند و بهمین دلیل از بعضی نعم الهی محرومند. عقل یعنی وسیله درک مطالب کلی و
دریافت برنامه های الهی، و ایجاد تمدن و فرهنگ بشری و تکامل انسان و نزدیکی او
بخداوند، و از اینرو بعد از نعمت وجود، بالاترین نعمت بحساب می‌آید و لذا در قرآن
و روایات روی آن تکیه زیادی شده است.

3-   
نعمت هائی که وسیله
رشد و تکامل جسم انسان به شمار می‌روند: چه اینکه انسان موجودی است مرکّب از جسم و
روح و از هر دو جنبه نیاز به رشد و تکامل دارد مانند خوردنی ها، آشامیدنیها،
بوئیدنیها، نور، هوا، دریا، صحرا، ماه و خورشید و بسیاری از موجودات این عالم که
برای بقاء و تکامل جسم انسان آفریده شده اند.

4-   
نعمت هائی که وسیله
رشد و تکامل روح اند: روح انسان توانائی و استعداد تکاملش، از جسم، بمراتب بیشتر و
بلکه قابل مقایسه نیست و بجائی می‌رسد که حتی جبرئیل امین در برابرش می‌نشیند و از
او استفاده می‌نماید، ولی از نظر جسم تا حدّی می‌تواند تکامل پیدا نماید. انسان
بوسیله تربیت و تکامل روح به مقام خلیفه اللّهی می‌رسد و مانند علی بن ابی طالب می‌شود
که درباره اش طیّ قرنها کتاب ها می‌نویسند ولی هنوز بدرک گوشه ای از عظمت او نائل
نشده اند.

خداوند برای رشد و
تعالی روح بشر وسائلی قرار داده است که از آنجمله دین و بعثت پیامبران می‌باشد.
پیامبران آمده اند تا بوسیله برنامه های آسمانی و تعلیمات الهی، روح انسان را به
کمال مطلوب برسانند و او را بمقام واقعی انسان ارتقاء دهند. روزه و نماز از همین
برنامه های انسان سازی است که روح را از آلودگیهای گناه تطهیر نموده و به او صفا و
معنویت می‌بخشد، و دیگر عبادت ها نیز هر یک به نوبه خویش در سازندگی انسان و تکامل
روح، از نقش مهمّی برخوردارند.

5-   
نعمت های اخروی:
انسان پس از گذراندن دوره زندگی و استفاده از نعمت های بی‌شمار دنیا، دار فانی را
وداع گفته و بجهان دیگر وارد می‌گردد در آنجا نیز از نعمت های گوناگونی که خداوند
برای بندگان خوب و مؤمن، آفریده است بهره مند می‌شود.

بنابراین می‌توان،
بدین ترتیب، بطور فهرست گونه با عناوین کلّی نعمت های الهی آشنا شد و آیه شریفه که
می‌فرماید:«واسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه» اشاره به تمام این نعمت ها دارد. 

«و من الناس من یجادل
فی الله بغیر علم و لاهدی ولا کتاب منیر»

آیا بشر با این همه
نعمت هائی که تمام فضای زندگی او را پر نموده و حتی از شمارش آنها عاجز و ناتوان
است، بخشنده آنها را می‌شناسد؟ آیا خدائی را که موجودات آسمان و زمین را تحت سلطه
و تسخیر او قرار داده است قبول دارد و یا اینکه با دلائلی پوچ و بی‌پایه به انکار
او می‌پردازد؟

گاهی خالق انسان از
بعضی آفریده های ناسپاس خویش گلایه دارد، در سوره نوح می‌فرماید «$¨B ö/ä3s9 Ÿw tbqã_ös? ¬! #Y‘$s%ur   چرا خدا را به عظمت و وقار یاد نمی‌نمائید؟ در
اینجا نیز می‌فرماید: بعضی از مردم اند که بدون مایۀ علمی و برخورداری از هدایت و
کتابی روشن، درباره خدا به مجادله می‌پردازند و لجوجانه وجود او را انکار می‌کنند.

چنانچه بعضی از مادّی
گرایان به این دلیل که چون بوجود او در لابراتوارها و یا بوسیله تلسکوب های
نیرومند خویش پی نبرده اند، از اعتقاد به خداوند سرباز می‌زنند. خداوند در این بخش
از آیه، به منطق سست و ضعیف این گونه از کافران اشاره می‌نماید، که با وجود
برخورداری از اینهمه نعمت های زمینی و آسمانی او عقل و خرد خویش را بمنظور شناخت
بخشنده آنها به کار نمی‌گیرند و در مقابل به دلائل بی‌اساس دلخوش می‌نمایند. در
مقابل به دلائل بی‌اساس دلخوش می‌نمایند.

 



[1]
-سوره لقمان آيه 18-19