اخلاق و تربیت اسلامی

حجت الاسلام محمدحسن
رحیمیان

اخلاق و تربیت اسلامی

قسمت اوّل

بسم الله الرحمن
الرحیم

انواع علوم

اهمیت و ارزش هر علمی
بوسیله هدف و غایت آن ارزیابی می‌شود و به طور کلی علوم را از جهت نتیجه و هدف به
سه گروه می‌توان تقسیم کرد:

1-   
علوم سودمند «نافع».

2-   
علوم مضر و زیانبار.

3-   
علوم بی‌فایده.

علوم بی‌فایده را از
آنجهت که تحصیل آن موجب تضییع وقت بدون باز دهی معقولی است می‌توان در زمره علوم
مضر قرار داد. زیرا اگر در برابر صرف عمر که گرانبهاترین سرمایه زندگی انسان است
فایده و بهرۀ مناسب عاید انسان نشود این خود بزرگترین زیان برای انسان محسوب می‌شود
و علوم مضرّ از نظر اسلام نه آنکه دارای ارزش نیستند بلکه در حیطۀ ضد ارزشها قرار
داشته و برحسب موارد، موضوع حکم حرام یا مکروه بوده و در پاره ای از موارد مانند
علم سحر تا سرحد گناه کبیره و کفر از آن نهی گردیده است.

علوم سودمند

علوم نافع نیز بر
مبنای شعاع کاربرد و نتیجه ای که از آنها عاید انسان می‌شود دارای مراتب و درجات
متفاوتی هستند که باز برحسب مورد می‌توانند موضوع احکام مباح، مستحب، واجب کفائی و
واجب عینی قرار گیرند و به طور کلی علوم نافع نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند:

1-   
علومی که به خودی خود
هدف هستند و به طور مستقیم برای انسان کمال محسوب می‌شوند و همچون نور بر صفحه دل
تابیده و جان و روان انسان را روشن می‌کنند. و این بخش مشتمل است بر حکمت الهی و
شناخت و معرفت خداوند و معاد و آنچه در این راستا قرار می‌گیرد مانند معرفه النفس
(خودشناسی) که خود راهی است برای شناخت خدا «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».

2-   
علومی که به صورت
مقدمه و وسیله لازم برای دستیابی به قسم اول مورد نیاز می‌باشند. این دسته از علوم
خود به تنهائی و مستقل در تکامل معنوی انسان نقش اصیل و مؤثری ندارند بلکه زمینه
های لازم را برای تحقق علوم اصیل فراهم می‌کنند مانند علم اخلاق و به تعبیر دیگر
این گروه از علوم وسیله اند و گروه اول هدف.

طبق این تقسیم حتی
علم اخلاق، فقه، اصول و… که همگی وسیله تحقق یک عمل یا یک تکلیف در جهت نیل به
معرفه الله و تقرب به او هستند در زمره گروه اخیر به شمار می‌آیند و از آنجا که
دامنه اهداف و دستورات اسلامی، شامل سعادت و خیر دنیا و آخرت انسانها است و در
همین دنیا است که سرنوشت آخرت انسان رقم می‌خورد، شئون مادی نیز از نظر اسلام دور
نمانده و تمام علومی که در این رابطه ثمربخش باشند در صورتی که در جهت نیل به اهداف
اصیل الهی و برای جلب رضایت خداوند متعال باشند در محدوده علوم دینی و در زمره
عبادات قرار می‌گیرند و مشمول حکم مستحب یا واجب می‌شوند.

با این بیان معلوم می‌شود
که تمام اقسام علم نافع گرچه در خدمت به زندگی دنیا و رفع نیازهای مادی جامعه
اسلامی باشد از نظر اسلام مطلوب و مأموریه هستند چرا که تحقق اهداف الهی در فرد و
جامعه اسلامی و شکوفائی استعدادها و دستیابی به کمال راستین بدون تأمین سلامت جسمی
و رفع نیازهای ضروری فردی و اجتماعی و بدون جلوگیری و پیشگیری از موانع رشد، امکان
پذیر نیست و از این رو، استقلال و خودکفائی و تأمین نیروی نظامی جامعه اسلامی
بگونه ای که راه هرگونه نفوذ را بر دشمنان جنایت پیشه مسدود کند و همچنین تأمین
نیازهای پزشکی، کشاورزی، صنعتی، نظامی و… همگی از شرائط ضروری رشد و ارتقاء
معنوی و فرهنگی و وسیله دستیابی به کمال هستند و تمام این امور نیازمند علوم و
تخصصهائی می‌باشند که تحصیل و کسب آن علوم برحسب شرایط زمان، در حدّ کفایت، واجب و
از ضرورت و تأکید فراوانی برخوردار است.

بر این اساس است که
قرآن کریم برای مقابله با دشمنان اسلام چنین قاطعانه و جامع فرمان داده است که:

(#r‘‰Ïãr&ur Nßgs9 $¨B OçF÷èsÜtGó™$# `ÏiB ;o§qè% ÆÏBur ÅÞ$t/Íh‘ È@ø‹yÜø9$# šcqç7Ïdöè? ¾ÏmÎ/ ¨r߉tã «!$# öNà2¨r߉tãur t…

(60/ انفال)

هر چه در توان دارید نیرو و اسبان بسته برای جنگ آماده سازید که با آن دشمن
خدا و دشمن خودتان و… را بترسانید.

و در مورد پیشگیری از نفوذ کافران در سرنوشت مؤمنان (جامعه اسلامی) فرموده
است:

`s9ur Ÿ@yèøgs† ª!$# tûï̍Ïÿ»s3ù=Ï9 ’n?tã tûüÏZÏB÷sçRùQ$# ¸x‹Î6y™ .

(141/ نساء)

و هرگز خداوند برای کافران علیه مؤمنان راه تسلطی قرار نمی‌دهد.

که بویژه در شرائط کنونی برای تحقق بخشیدن به این نوع دستورات اکید نیاز مبرم به
علوم و فنون گوناگونی است که فراگیری و تحصیل آنها در عالی ترین حد تخصص از
مهمترین واجبات جامعه اسلامی به شمار می‌رود. ولی در عین حال تمام این علوم
خودبخود و بدون ارتباط و وابستگی به اهداف اصیل و قرارگرفتن در خدمت آن اهداف،
هیچگونه ارزشی ندارند بلکه چنانچه در جهت باطل و در خدمت اهداف شیطانی قرار گیرند
به عنوان ضد ارزش و گناه محسوب می‌شوند از پیغمبر اکرم (ص) در این رابطه چنین نقل
شده که فرمود:

«مَن تعلّمَ عِلما لِغَیرالله و أرادَ بِه غیر اللهِ فلیَتَبوا مَقعدهُ مِن
النّار».

(منیة المرید ص 24)

کسی که علمی را به خاطر غیر خداوند فرا گیرد و در راه غیر خدا بخواهد استفاده
نماید، پس به تحقیق جایگاهی از آتش برای خویش فراهم نموده است.

و امروز آتش همینگونه علوم است که گاهی به صورت بمبها و موشکها و… بر سر
ملتهای محروم می‌بارد و گاهی در پوشش دفاع از حقوق بشر! حفظ امنیت و تأمین منافع و
حق و تو! وو… ملتهای مستضعف را در جهنم فساد و تباهی خاکستر کرده و راه را برای
استثمار و چپاول آنها هموار می‌سازد.

بنابراین ارزش علوم براساس انگیزه، نتیجه و هدف آن ارزش گذاری می‌شود و از
طرفی هر چه یک علم در سلسله مقدمات و وسائل، نسبت به اهداف و علوم اصیل الهی نزدیک
تر باشد و نقش مؤثرتر و ارتباط بیشتری در رسیدن به آنها داشته باشد، از ارزش و
وجوب بیشتری برخوردار است. و تحصیل آن، وقتی با انگیزه و نیت تقرب به خدا انجام
شود شکل عبادت به خود می‌گیرد در حالی که هرگونه انگیزه دیگری مانند فخرفروشی،
سلطه جوئی، کسب عنوان، جاه و مال، مدرک و… تمام این علوم را به عاملی برای
انحطاط و سقوط انسان تبدیل می‌کند و بهمین جهت هر چه علوم از قداست بیشتری
برخوردار باشند مانند علم کلام، اخلاق، فقه و… در صورتی که در جهت مقاصد غیر
الهی تحصیل شوند موجب ظلمت و دوری بیشتر از خدا و از دست یابی به کمال می‌شوند. از
پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود:«العلم هو الحجاب الاکبر» علم بزرگترین حجاب
است.

پس علوم نافع بویژه علوم الهی تنها زمانی ثمربخش و ارزشمند خواهد بود که برای
خدا و یا انگیزه تقرب به او تحصیل شوند و فقط در این صورت است که راه را برای
شناخت خدا و ایمان به او باز و نتیجه نهائی آن خوف و خشیت از خدا می‌باشد.

از حضرت امیرالمؤمنین (ع)در این زمینه چنین نقل شده است که:

«غایةُ العِلم الخوفُ مِنَ الله»                                                             (غررالحکم)

غایت و نتیجه علم ترس از خداوند سبحان است.

و از پیامبر (ص)نقل شده که:

«مَن ازدادَ فی العلمِ رُشدا ً افَلَم یَزْدَدْ فِی الدُّنیا زُهدا ً لَم یَزْدَدُ
مِن الله اِلا بُعدا ً»

(بحارج2/ 37)

کسی که رشد علمی او افزون گردد ولی بر زهد او نسبت به دنیا افزوده نشود- چنین
رشد علمی- جز بر دوری او از خداوند نیفزاید.

و در همین زمینه روایت دیگری از آن حضرت نقل شده که فرمود:

«من ازداد علماً وَلَم یَزْدد هُدی لَم یزْدد منَ اللهَ اَلا بُعداً».

(مجموعه وارم/ 220)

آن کس که بر علم خویش بیفزاید اما بر هدایتش افزوده نشود، جز بر دوری از
خداوند نیفزوده است.

علم و عمل

بدیهی است علمی که برای خدا و در جهت تقرب به او تحصیل شود عمل را بدنبال
خواهد داشت و در غیر این صورت علم همانند درختی است بی‌ثمر. در این رابطه از
پیامبراکرم (ص) نقل شده که فرمود:

کُلُّ علم و بالٌ علی صاحِبِه الا من عَمِلَ بِه.

(بحارج2/ 38)

هر علمی برای صاحب آن بدفرجام است مگر آنکه کسی به آن عمل کند.

بهار درخت علم ندانم بجز عمل                                  با علم اگر عمل نکنی شاخ بی‌بری

دعوی مکن که برترم از دیگران به علم                   چون کبر کردی از همه دونان فروتری

هر علم را به کارنبندی چه فایده                               چشم از برای آن بود آخر که بنگری

 

حضرت امیرالمؤمنین (ع)در این زمینه فرموده است:

العِلم مقرونٌ بِالعَمَلِ فَمَنْ علم عَمِلَ و العَلمُ یهتفُ بَالعَمَل فَانْ
اجابهُ و الا ارتَحَل عَنهُ

(نهج البلاغه)

علم همراه با عمل است پس هر که بداند عمل می‌کند و علم انسان را به عمل فرا می‌خواند
پس اگر به آن پاسخ دهد برجای می‌ماند وگرنه از انسان رخت برمی‌بندد.

***

بنابراین، علم آنگاه بسان نور بر آئینه قلب انسان می‌تابد و آن را روشن می‌کند
که برای خدا آموخته شود و برای خدا مورد عمل قرار گیرد و با این دو ویژگی است که
علم تبدیل به معرفت می‌شود، همان معرفتی که جز با آن هیچ عملی پذیرفته نیست.

از امام محمدباقر (ع)چنین نقل شده که:

لایُقبَل عملٌ الا بِمعرفةٍ و لا معرِفَة الا بعَملِ.

(تحف العقول/215)

هیچ عملی جز با معرفت مقبول نیست و معرفت بوجود نمی‌آید مگر بوسیله عمل.

علم اخلاق

بدیهی است همانگونه که اشاره شد آندسته از علوم که عهده دار تأمین سلامت روح و
بیان انجام وظایف دینی و تکالیف الهی هستند چون مهمترین وسیله و نزدیکترین مقدمه
برای فراگیری معارف الهی و تجلّی کتاب و حکمت در انسان می‌باشند لذا از سایر علوم
افضل و تحصیل آنها همراه با شرائطی که ذکر شد از وجوب و لزوم بیشتری برخوردار است.
و در این میان علم اخلاق در صدر این جدول قرار گرفته است. از حضرت امام کاظم (ع)در
این رابطه چنین نقل شده:

الزمُ العِلمِ لَکَ ما ذَلَّک عَلی صَلاح قَلبِکَ و اظْهَرَک فسادَه.

(مستدرک ج2/ 355)

لازم ترین علمی که باید به فراگیری آن همت گماری، علمی است که ترا برخیر و
مصلحت قلبت راهنمائی کند و فساد و تباهی آن را برایت آشکار سازد.

موضوع علم اخلاق

در جای خود ثابت است که حقیقت انسان عبارت است از نفس و روح ملکوتی او که در
آیات و روایات به تعابیر دیگری نیز از قبیل قلب از آن یاد شده است. حکماء در تعریف
نفس گفته اند: نفس جوهری است ملکوتی که جسم را برای رفع نیازهای خود به کار گرفته
و نفس است که حقیقت انسان را تشکیل می‌دهد.

همانطور که هر علمی دارای موضوعی است که آن علم پیرامون محور آن بحث می‌کند،
موضوع علم اخلاق نیز نفس است همانند علم طب که موضوع آن بدن می‌باشد و همچنین هر
علمی را غایت و هدفی است و غایت و هدف علم اخلاق نیز عبارت است از تهذیب نفس و
تأمین سلامت و رشد آن در پرتو فضائل اخلاقی.

تعریف علم اخلاق

و بهمین جهت معمولا ً هر علمی را در مقام تعریف به یکی از این دو عنصر مهم
یعنی: موضوع یا غایت تعریف می‌کنند و از جمله علم اخلاق را. و در اینجا نمونه ای
از تعاریف را که برای اخلاق ارائه شده و یکجا از تعریف به غایت و تعریف به موضوع
استفاده شده از اخلاق ناصری تألیف مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی علیه الرحمه نقل می‌کنیم:

«… و آن علمی است به آنکه نفس انسانی چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگی
احوال و افعال که به ارادۀ او از او صادر شود جمیل و محمود بود. پس موضوع این علم
نفس انسانی بود از آنجهت که از او فعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم صادر تواند
شد بحسب ارادۀ او…».

ارزش و اهمیت علم اخلاق

از آنجا که ملاک ارزش گذاری در هر علمی را باید در ارزش موضوع و غایت آن جستجو
کرد لذا توجه به ارزش نفس و روح و اهمیت و سلامت آن و نقش سرنوشت سازی که می‌تواند
برای انسان داشته باشد برای پی بردن به اهمیت و لزوم علم اخلاق امری است ضروری.

معلوم است که جسم، وجه مشترک انسان با سایر حیوانات است ولی روح و نفس ملکوتی،
وجه تمایز او با سایر حیوانات می‌باشد. هر یک از جسم و روح، آلام و لذتهای متناسب
با خود را دارند و هر یک از آنها ممکن است از سلامتی برخوردار باشند و یا آن که
مبتلا به امراضی شوند و هر یک از آن دو برای رشد خود نیاز به تغذیه مناسب دارند
وو… که علم طب متکفل بررسی و شناخت بیماریهای جسمی و درمان آنها است در حالی که
شناخت و درمان امراض روحی (رذائل اخلاقی) و تأمین سلامت و رشد روح (در پرتو فضائل
اخلاقی) بر عهده علم اخلاق است.

با این که جسم، بعد مادی و محدود و فناپذیر انسان است، علم پزشکی که مربوط به
آن می‌باشد به طور شگفت انگیزی گسترش و عمق یافته و با انشعاب به رشته های تخصصی
فراوان نیرو و امکانات وسیعی را در صحنه دانش بشری به خود اختصاص داده و باز هم
دنیای بیکرانی از ناشناخته ها و مجهولات را در پیش روی دارد  وهنوز چه بسیار امراضی را که نشناخته و چه بسا
درمانها و داروها را که کشف نکرده است!

بنابراین، با توجه به این که:

روح و روان بعد واقعی انسان است.

روح فنا ناپذیر و باقی می‌باشد.

روح دامنه رشد و کمال آن نامحدود است.

و سلامت روح موجب آبرومندی در این دنیا و سعادت در جهان آخرت است و بیماری آن
باعث شقاوت و تباهی انسان در جهان دیگر است:

وَ مَن کانَ فی هذِهِ اعمی فَهُو فی الاخرةِ اعْمی و اضلّ سَبیلا ً.

(اسراء/ 72)

آنکس که در این دنیا کور- دل- باشد، در جهان دیگر- نیز- کور است و راه گم کرده
تر.

این نکات و صدها ویژگی دیگر و بالأخره پیچیدگی و عظمت روح انسان و اعماق
ناشناخته آن در قیاس با جسم و خصوصیات و ظرافتهای مسائل مربوط به روح و شناخت
بیماریهای آن، همه و همه بیانگر ضرورت و اولویت و ارزش حیاتی و سرنوشت ساز اخلاق و
علم اخلاق می‌باشند و عدم توجه به همین نکات است که بشریت امروز در پرتگاه سقوط و
انحطاط قرار گرفته است در حالی که مکتب وحی از دیرباز با توجه کامل به این امر
حیاتی و سرنوشت ساز، آن را در صدر اهداف و تعلیمات خود قرار داده است.

ادامه دارد