سیمای گلگون شهریور

سیمای گلگون شهریور

بار دگر شهریور ماه با رنگی گلگون و پیامی از خون، از راه می‌رسد. این ماه که
یادآور حوادث و رویدادهای تلخ و ناگواری در تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامی ایران است،
در همان حال که چهره ای خونین در بر دارد، شکوفائی انقلاب را نیز نوید می‌دهد سرخی
سیمایش حکایتی از خون بزرگمردانی دارد که در این ماه توسط دژخیمان شاه از یکسو و
منافقین پست فطرت از سوئی دیگر، بر زمین ایران اسلامی ریخته شده است و همین خونهای
پاک ژاله را مبدّل به لاله زار شهدا کرد و نخست وزیری را شهادتگاه قرار داد و
محراب انقلاب اسلامی را رنگ خون بخشید و بالاخره تمام مراکز و نهادها و شهرها و
خیابان ها و کوی‌های جمهوری اسلامی را شرف و عزّت و افتخار و سربلندی داد و این
نوزاد را رشدی صد برابر بخشید که راه صدساله را یکشبه طی کند و بجائی برسد که امام
درباره اش فرمود: «جمهوری اسلامی، یک موجود الهی است و هرگز شکست نمی‌خورد» و این
است شکوفائی گلهای انقلاب و به بار رسیدن میوه های این درخت الهی.

و مگر همین شهادتها نبود که روز هفدهم شهریور را در تاریخ ایران جاودانه کرد؟
در این روز که دژخیمان و سفّاکان می‌خواستند، نهضت اسلامی را برای همیشه به سستی و
سکوت بکشانند، مگر خون شهیدان عزیزی که مظلومانه در این یوم الله بر زمین های
تهران، ورامین، قم وو… ریخته شد، به انقلاب اسلامی ما گرمی و حرارت نبخشید که
حرارتش، سرانجام شاه خائن را دربدر کرد و نظام ستمشاهی را درهم کوبید و نهضت را
حرکت آفرین نمود؟ و این است رمز و راز شهادتها، که بی‌گمان اگر این شهادتها نبود،
به این زودی دست خون آلود شاه خائن و دارودسته پلیدش از ایران اسلامی قطع نمی‌شد
که آنها حکومتی دوهزار و پانصد ساله داشتند و بخیال خودشان، شکست ناپذیر بودند و
آنچنان به نیروهای مادّی و نظامی ابرقدرتها پشت گرم بودند که اخراج از ایران را
برای خود و همدستانشان محال و چیزی شبیه خواب و خیال می‌دانستند ولی دیدیم و دیدید
که شهادت چندهزار عزیز متعهّد مسلمان، خواب آشفته آنها را مبدّل به حقیقت کرد و
فریاد «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را در زبان سی و پنج میلیون مرد و زن و
کودک مسلمان ایران زنده نمود و رفته رفته این فریاد، «خواستن» شد و خواستن «شدن».

و پس از پیروزی انقلاب نیز که منافقین برای خونخواهی از آن جنایتکاران بپا
خاسته بودند و این بار مسئولین و دولتمردان انقلاب را که همان فرزندان راستین ملت
شهیدپرور و همان فریاد کنندگان هفده شهریور بودند، مورد سوء قصد قرار دادند و برخی
از بهترین و شایسته ترین عزیزان ما را از ما گرفتند بخیال اینکه این بار که از
بالا شروع کرده اند و میوه های رسیده انقلاب را گلچین می‌کنند، مردم از پا درمی‌آیند
و حکومت را دودستی تقدیم آنان می‌کنند!! و چه پندار باطلی! این نابخردان نمی‌دانند
که هرچه میوه های انقلاب را بچینند، این درخت تنومند ریشه در اعماق قلوب دارد و
ریشه ای که در «قلب» است هرگز نمی‌خشکد، گو اینکه این خونها آن را شاداب تر و
نیرومندتر کرده و شاخه هایش  را سربلندتر
خواهد نمود که این شجرۀ طیبه، پایه اش ثابت و استوار است و شاخه هایش به آسمان
رسیده است «… کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء تؤتی اکلها کل حین باذن
ربها»

در هر صورت این ماه خونین ضمن اینکه انقلاب را جاودانگی بخشیده است، ملّت ما
را در عزای تنی چند از عزیزانش، غمگین ساخته است:

در چهارم شهریورماه، یکی از یاران قدیمی و باوفای امام را به شهادت رساندند.
مرحوم حاج مهدی عراقی که با تحمّل شکنجه ها و زندانهای طاغوت، هرگز از پای نایستاد
و به دنبال رهبر، به نهضت اسلامی عشق می‌ورزید و در راه به ثمر رسیدنش فداکاریها
کرد، سرانجام در اولین بهار آزادی، آخرین فداکاری را کرد و همراه با فرزند دلبندش
حسام به لقای معبود پیوست.

هشتم شهریورماه یادآور شهادت مظلومانه دو شخصیت والای انقلاب می‌باشد، رئیس
جمهور محبوب رجائی و نخست وزیر دانشمند باهنر که لحظه لحظه های عمرشان پر است از
حماسه و ایثار و بالاخره بالاترین حماسه را در آن روز به ثبت رساندند و اینان که
برای انقلاب دل می‌سوزاندند، در راه آن بدنشان نیز سوخت تا عشق به اسلام و امام را
برای همگان یادآور شوند. خدایشان رحمت کند و در بهشت برین، همنشین شهدا و صالحین
قرار دهد. آمین

در روز چهاردهم شهریور، آیت الله قدوسی دادستان انقلاب، مرد مبارزه و اجتهاد و
عمل به شهادت رسید. و در همین روز، سرتیپ وحید دستگردی که در حادثه هشتم شهریور
زخمی شده بود، به خدای خود پیوست.

بیستم شهریور، اولین شهید محراب انقلاب اسلامی، مجتهد فداکار و سازش ناپذیر،
آیت الله مدنی بدست منافقین کوردل در محراب پرافتخار نماز جمعه، شهادت را که از جد
بزرگوارش اولین شهید محراب اسلام «امیرالمؤمنین (ع)» به ارث برده بود، در آغوش
گرفت و به دیار جاودانگی شتافت.

نوزدهم شهریورماه یادآور درگذشت یکی از چهره های همیشه مبارز ایران اسلامی
است، آیت الله طالقانی که همواره از زندان به زندانی و از سیاهچال به سیاهچالی
دیگر در دوران طاغوت، منتقل می‌شد زیرا هرگز دم از گفتن حق فرو نمی‌بست و پس از
انقلاب تا آنجا که توان داشت از امام و انقلاب سخن گفت، و سرانجام در نوزدهم
شهریور این مرد خدا و شخصیت بسیار دوست داشتنی و محبوب به اجداد طاهرینش ملحق شد.