چاره اندیشی برای مشکل مهاجرت روستائیان به شهرها

چاره اندیشی برای مشکل مهاجرت روستائیان به شهرها

محمدرضا حافظ نیا

سودها و زیان های مهاجرت

شکی نیست که امر مهاجرت فی نفسه دارای آثار و نتایج مثبت و سازنده بوده که
زمینه رشد و تکامل انسانها و جوامع را فراهم میآورد و این امر در طول تاریخ بشریت
و بویژه تاریخ اسلام دارای شواهد عینی می‌باشد و حتی در مکتب مقدس و انسان ساز
اسلام مورد توصیه قرار گرفته است. و در آنجائی که مستضعفین و محرومین و مظلومین
مورد ظلم و ستم قرار می‌گیرند، این امر بشدت تأکید گردیده و برای مهاجرت نکردن
آنها کیفر در نظر گرفته شده است، وفی الواقع مهاجرت از محیطهای کوچک و بسته، به
محیطهای بزرگ باعث رشد و تکامل انسان می‌گردد که در این جهت هیچ تردیدی نیست. لکن
مهاجرتی که موضوع بحث می‌باشد آن جنبه هایی است که از نظر هدف و موضوع و علت، با
آنچه که پسندیده است فرق می‌کند اگرچه ممکن است آثار مثبتی نیز داشته باشد ولی
آثار منفی آن به مراتب بیشتر می‌باشد زیرا پدیده مهاجرت از روستا به شهر در چند
دهه اخیر دقیقا ً ریشه استعماری داشته و هدف اصلی در برنامه ریزیهای بی‌برنامه و
استعمارزده کشورهای جهان سوم بویژه کشورهای اسلامی و علی الخصوص مملکت ما، ویرانی
اقتصاد و وابسته کردن و اسارت کشور به قطبهای استعماری و استکباری جهان، و ویرانی
روستاها، و نتیجتا هجوم جبری روستائیان به شهرها، و ایجاد پیچیدگیهای شهری و
اجتماعی و اقتصادی، و نابودی کشاورزی و زمینه های تولید، و مصرفی کردن کانونهای
تولید، و خودباختگی و بی‌هویتی فرهنگی، بوده و می‌باشد.

لذا برماست که برای مقابله با این بحران که خود معلول برنامه های باصطلاح
توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور در گذشته بوده و علت العل بسیاری از مشکلات
جاری مملکت نیز می‌باشد که گریبانگیر انقلاب نوپا و مقدس اسلامی مان گردیده است
مانند مشکلات عدیده شهری، مسکن، زمین، آلودگی محیط زیست، کاهش زمینه های مقدّس
عاطفی، مشکلات آموزشی، بهداشتی و درمانی، نابودی کشاورزی و دامپروری، مسائل
اجتماعی و سیاسی، بیکاری پنهان و آشکار، وابستگی اقتصادی و غیره به پا خیزیم و
اقدامات همه جانبه ای را انجام دهیم.

در این مقاله، صرفا ً به ذکر کلیاتی که بیانگر درد و ریشه های بیماری می‌باشد
اکتفا گردیده تا براساس آن بتوان پیشنهادات لازم را ارائه نمود.

عوامل مهاجرت روستائیان به شهرها

در بررسیهایی که در برخورد با جوامع روستائی و مسائل روستاها بعمل آورده ام،
این نتیجه برایم حاصل گردیده است که چهار عامل اساسی و عمده باعث بروز مسئله
مهاجرت روستائیان به شهرها با توجه به جنبه های منفی آن می‌باشد که به ترتیب اهمیت
عبارتند از:

1-    عوامل اقتصادی و درآمد

2-    عوامل رفاهی و خدماتی

3-    عوامل اجتماعی

4-    عوامل روانی که هر چهار محور معلول سیاست گذاری حساب شده
برنامه ریزیهای استعمار در کشور، بوده است.

ناگفته نماند که اجرای سیاست اسکان اجباری عشایر و نیز تخریب بنیانهای اقتصادی
عشایر کشور در رژیم گذشته نقش اساسی را در مهاجرت آنان به شهرها بعهده داشته است.

در ارتباط با محور اول:

باید گفت که نه تنها اقداماتی در جهت شناخت و بفعلیت درآوردن امکانات بالقوه و
خدادادی محیطهای بکر روستائی و نتیجتا ً قوی کردن بنیۀ اقتصادی روستا صورت نپذیرفت
بلکه سیاستهای تخریب کننده، سعی بر محدود کردن فعالیتها و ضعیف نمودن اقتصاد جامعه
روستائی ما را داشت و این وضع علاوه بر اینکه قادر به جذب جمعیت روبه رشد روستا
نبود گاهی، روستائی شاغل در آنرا نیز به همراه فرزندان جویای کارش به شهرها و
بیغوله ها و زاغه ها و حاشیه های آن می‌کشید، چرا که مجبور بود و نگران حیات و
زندگی و زیست خود، و از این جهت نمی‌توان او را مورد مذّمت قرار داد، و در حقیقت
مظروف به مراتب بزرگتر از ظرف شده بود، از طرفی باید توجه داشت که سرمایه های مادی
دولت که در قالب طرحهای عمرانی و خدمات عمومی عرضه می‌شود نیز با یک چرخش سریع به
محیطهای شهری برگشت کرده و در جریان اقتصاد روستا بکار نمی‌افتد، چرا که پیمانکار-
مصالح- بنّا- حتی گاهی کارگر- مروج کشاورزی- دکتر- بهداشت یار- مأمور پست- مأمور
ژاندارمری- معلم، شهری بوده، و سرمایه ها را در رگهای اقتصادی شهر وارد می‌کنند و
چیزی برای اقتصاد روستا باقی نمی‌ماند.

در ارتباط با محور دوم:

در مورد خدمات رفاهی نیز طبیعی است که انسان خواهان رفاه و آسایش بیشتر است،
در اینجا چند مسئله مطرح است:

اولا ً در گذشته خدمات رفاهی بخصوص خدمات آموزشی و بهداشتی برای مناطق روستائی
نازل بوده.

ثانیا ً از نظام مشخص و هدفداری تبعیت نکرده و هنوز هم به صورت پراکنده و بدون
ارتباط با یکدیگر، خدمات رفاهی به محیطهای روستائی عرضه می‌شود.

ثالثا ً تصور و تلقی یک فرد روستائی که تاکنون با بعضی از جنبه های خدمات
رفاهی عادت نکرده با تصور یک شهرنشین عادت کرده که در مورد روستا می‌اندیشد خیلی
فرق می‌کند، و همین امر باعث اشتباه خیلی از تحلیل گران مسائل روستائی می‌شود.

رابعا ً ارائه بعضی از خدمات رفاهی و عمرانی بدلیل عدم تناسب با فرهنگ خاص
جامعه روستائی، یا جذب نمی‌شود، و یا باعث از هم پاشیدن نظام سنتی روستا و سست
کردن بنیانهای فرهنگی و علائق و ذوقهای آنان گردیده است.

در ارتباط با محور سوم:

در مورد عوامل اجتماعی باید اذعان کرد که: نقش نداشتن روستائی در سرنوشت خود و
حاکمیت جامعه روستا و اینکه هر چه بود در دست کدخدا و خان و پاسگاه قرار داشت، و
مورد ظلم مستمر آنها قرار داشتن و عدم احساس امنیت کردن خود و خانواده اش، و وجود
ارزشهای منحط اشرافی، و فخرفروشیهای جاهلی، و تحقیر روستائی توسط آنها، و نبودن
امکان رشد اجتماعی و کسب پایگاههای اجتماعی ارزشمند در جامعه بسته روستا از طرفی،
و علاقه به کسب وجهه و پرستیژ اجتماعی در پناه رشد و امکان تحصیل فرزندانش در محیط
شهر و کسب مدارج علمی و تخصصی، و طبعا ً بالا رفتن حیثیت اجتماعی، او را مجبور به
ترک روستایش کرده و به شهر سرازیرش می‌نمود.

و اما در مورد چهارمین محور:

باید گفت که در واقع عوامل روانی نیز کمتر مورد توجه محققین و تحلیل گران قرار
گرفته است در صورتیکه نقش بسزائی در کشیدن روستائی به محیطهای شهری و بخصوص
زمانیکه با عوامل دیگر توأم گردد، دارد.

سالها است که در جامعه ما روستا زیستی و روستا نشینی بد جلوه داده شده است، و
روستائی و روستا زیستی مورد تحقیر واقع گردیده، و از او انسانی هالو، بی‌دست و پا
و قابل ترحم و ضعیف، کم شعور، ساده، زحمتکش، بدقیافه و با لباسهای مندرس و محیط
زندگی آلوده در اذهان ساخته شده و رسانه های گروهی و تمثیلها بیشترین نقش را در
این زمینه بعهده داشته اند و هنوز هم متأسفانه وقوف کامل نسبت به این امر حاصل
نشده است و اگر چه گاهی دارای جنبه های مثبت می‌باشند ولی به همان کیفیت برخورد می‌شود.
در گذشته شاهد این بودیم که واژه های دهاتی، کوهی، کلاته ای و غیره به هنگام اهانت
و تحقیر کاربرد داشتند و روستائی از اینکه بگوید روستائی هستم خجالت زده و شرمنده
بود، و سعی می‌کرد بنوعی خود را شهرنشین و شهری جلوه دهد، تا در مقابل پز و غرور
شهرنشینان احساس حقارت نکرده، و حتی گاهی در قالب فرهنگ اجتماعی غلط گذشته این
روحیه را بکار بسته و با چند روز شهرنشینی در بیغوله ها و زاغه ها، در مقابل برادر
روستائیش به او غرور بفروشد و خود را متمدّن و او را بدوی بداند.

از طرف دیگر در مقابل همه اینها، شهر زیستی تشویق می‌گردید و ارزش جلوه داده
می‌شد. اگر چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این باورها به مقدار زیادی تغییر یافته
و بحمدالله امروز ما شاهد این هستیم که روستائی ما، به روستا زیستن افتخار می‌کند
و شعور سیاسيش بالا رفته است، لکن در رسانه های گروهی و کتابها و مکالمات روزانه
باید توجّه کرد که نه تنها تحقیری صورت نگیرد بلکه زیبائیهای روستا و جنبه های
مثبت روستائی به نمایش گذاشته شود، تا زمینه های ذهنی موصوف ایجاد و تداعی نگردد.

ستاد رفع بحران مهاجرتها

حال که علتهای درد شناخته شده است می‌توان نسخه درمان آنرا ارائه نمود. ما بر
این باوریم که اگر چه حل مسئله مهاجرت کار سنگینی است، ولی انجام آن کاملا ً عملی
می‌باشد، منتها قبل از اینکه به بیان چاره های متناسب با هر کدام از علتها پرداخته
شود، لازم می‌دانیم پیشنهاد روشن خود را به منظور شروع اقدامات جدی در برخورد با
این مسئله مهم کشور به مسئولین امر ارائه نمائیم. زیرا مسئله مهاجرت بعد از جنگ
مهمترین مسئله کشور بوده و به صورت یک بحران خطرناک تجلی می‌نماید و مسئولین
اجرائی کشور را به شدت درگیر آثار و عوارض سوء خود نموده است، بنابراین از دید
ایجاد یک بحران مهم در کشور، که اقدامات کوتاه مدت را برای حل خود طلب می‌نماید،
لازم است بدون فوق وقت، زیرنظر شخص جناب نخست وزیر محترم، «ستاد رفع بحران
مهاجرتهای بیرویه روستائی در کشور»، مرکب از وزارتخانه ها و سازمان ها و نهادهای
ذیربط تشکیل گردد. تا جهت حصول به مراحل مختلف:

1-    کاهش مهاجرت های روستائی

2-    تثبیت روستائیان

3-    رجعت مهاجرین ساکن در شهر به روستاها، برنامه های کوتاه مدت
و دراز مدت تدوین، و به مورد اجرا گذارد. ضمنا ً دبیرخانه آن می‌تواند در وزارت
برنامه و بودجه قرار داشته باشد.

و از آنجائیکه این مسئله بصورت خطری بزرگ برای انقلاب نوپای اسلامی تجلّی
نموده و بالقوّه حامل مشکلات و مسائل و بار سیاسی- اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی می‌باشد،
باید آستینها را بالا زد، و وقت را غنیمت شمرد، و پس از اولویت جنگ، به عنوان
مهمترین مسئله اجرائی کشور، به آن پرداخت. و این امر نیز اگر چه در وظیفه وزارت
برنامه و بودجه و با همکاری وزارتخانه های کشور و جهاد سازندگی و غیره می‌باشد،
لکن مسئله ای هست که از توان یک یا دو وزارتخانه ولو مسئول با امکانات و اختیاری
که دارند، و ابعاد وسیعی که این معضل بخود گرفته است، خارج بوده، و از طرفی حلّ آن
نیز به مجموعه ای از اقدامات دراز مدت و کوتاه مدت در ابعاد مختلف، اقتصادی،
اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اداری، قضائی و غیره، به صورت هماهنگ و منظومه وار، نیاز
دارد. لذا تشکیل ستاد را در اولویت پیشنهادات، و با هدفها و شرایط زیر، توصیه و
تأکید می‌نمائیم:

1-    شناخت علل و عوامل مهاجرت در مناطق مختلف، از طریق تحقیق
عملی و منطقی، بطور ضربتی.

2-    شناخت جاذبه ها و دافعه ها در محیطهای شهری و روستائی، و
رفع موانع جاذبه، و افزایش آن در روستا (که بعضا ً ساده می‌باشند مانند مسئله زمین
مسکونی در روستا) و اتّخاذ سیاست کاهش دافعه های روستائی، و افزایش دافعه های
شهری.

3-    جمع بندی نظرات و دیدگاهها پراکنده در کشور، و بهره برداری
از آنها.

4-    تجزیه و تحلیل پیشنهادات و نظرات و راه حلها، و دادن بعد
اجرائی به آن، با توجه به ویژگیهای خاص هر منطقه در کشور، در کوتاه مدت و در دراز
مدت.

5-    اتخاذ سیاستهای روشن و مشخص و هماهنگ در کشور، در برخورد با
این مشکل.

6-    ابلاغ و پیگیری سیاستها و روشهای اجرائی قطعی، اعم از مقطعی
و کوتاه مدت یا دراز مدت به دستگاههای اجرائی ذیربط، بویژه وزارت برنامه و بودجه،
(و اعمال آنها در برنامه های توسعه کوتاه مدت و دراز مدت کشور)، به منظور رسیدن، و
طی مراحل، کاهش مهاجرتها، تثبیت جمعیت روستا رجعت روستائیان شهرنشین به روستا.

7-    تهیه پیش نویس لوایح و طرحها، در زمینه هایی که نیاز به کسب
مجوزهای قانونی از مجلس شورای اسلامی، و مراحل قانونگذاری می‌باشد.

8-    ایجاد هماهنگی بین دستگاهها، در اجرای برنامه ها، و حل
مسئله مهاجرت، به منظور جلوگیری از اجرای روشهای متضاد، توسط آنها.

شرایط و ضمانتهای اجرائی ستاد

1-    برخورداری از قدرت اجرائی، و ضمانت قوی، برای اجرای تصمیمات
و پیشنهادات آن، از ناحیه دستگاههای اجرائی ذیربط، بویژه وزارت برنامه و بودجه، و
اعمال آنها در سیاستها و روشهای درازمدت اتّخاذ شده، با توجه به درهم بافتگی و
عجین بودن و رابطه مستقیم حل معضل مهاجرت با برنامه ریزیهای توسعه اقتصادی و
اجتماعی و فرهنگی کشور.

2-    برخورداری از امکانات بودجه ای و تسهیلات قانونی، به منظور
انجام تحقیقات علمی منطقی و فوری در مناطق مختلف کشور، و بهره برداری از وجود
اساتید و محققان و دانشجویان متعهد و دلسوز رشته های مختلف ذیربط بویژه جغرافیا.

3-    برخورداری از امکانات اجرائی دستگاهها، جهت انجام تحقیقات
فوری، بویژه جهاد سازندگی و وزارت برنامه و بودجه.

4-    حتی المقدور برخورداری از نیروهای دل سوخته و متعهد و درد
آشنای مسائل روستا؛ چه در مدیریت، و چه در سایر سطوح آن، که با تمام وجود، روستا و
مسائل روستائی را درک کرده و اساسا ً روستازاده و روستا زیست بوده، و از دانشهای
علمی ذیربط، و تجربیات اجرائی نیز برخوردار، و به عبارت دیگر از متن جامعه روستا
برخاسته، و به آن عشق بورزند، نه اینکه روستا را در کتاب خوانده، و یا در
دانشگاههای خارج شناخته باشند، که متأسفانه این مشکل بزرگی است که برخی دستگاه
برنامه ریزی ما دچار آن می‌باشد.

5-    داشتن تشکیلات استانی و منطقه ای با همین قدرت، زیر نظر
مستقیم نماینده سیاسی دولت، بدلیل اینکه علل مهاجرت، و طبعا ً چاره جویی برای آن
دردی دوا نمی‌کند و نمی‌توان نسخه یکنواخت برای کل کشور، عرضه کرد.

6-    کار اصلی و مهم مدیریتها، و اعضاء ستاد، کار بر روی مسئله
مهاجرت باشد، نه اینکه به عنوان کار چندم آنها، در کنار مسئولیتهای دیگر مطرح
باشد.

7-    هیئت محترم دولت مرتبا ً روند امور را تعقیب و نظارتها و
مساعدتهای لازم معمول دارند.

اقدامات پیشنهادی

– حال اقداماتی را که در جهت حلّ مهاجرت های روستائی که تناسب با علل مربوطه
داشته باشد، و می‌توان انجام داد، ذکر می‌نمائیم که عبارتند از:

الف- ایجاد تحول اقتصادی در روستا، و قوی کردن بنیه اقتصادی روستائیان از
طریق:

1-    اجرای طرح شناسنامه روستا یا آبادی، به منظور شناخت امکانات
بالفعل و بالقوه روستا و تعیین اولویتهای توسعه در ارتباط با بخش دولتی و تعاونی و
خصوصی، در جهت تحول اقتصادی در روستا، توسط ستادهای برنامه ریزی شهرستانی، که پس
از اجرای این مرحله طبعا ً بایستی سرمایه گذاریهای دولتی و خصوصی و بانکها در
مناطق روستائی در جهت باروری اقتصاد، و بفعلیت در آوردن استعدادهای خدادادی، و
طرحهای تولیدی، هدایت شود. برای مثال طرحهای تأمین آب کشاورزی نسبت به طرحهای
خدماتی، در اولویتند. لذا شناسائی مکانهای مناسب برای احداث سدهای کوچک خاکی،
تعمیر و تجهیز قنوات- تجهیز کانالهای هدایت آب، احیاء مراتع- انتخاب و گسترش
کشتهای سودآور و کم هزینه، باید به شدت تأکید شده تا زمینه های تولید افزایش یافته
و مشاغل جدید و درآمد بیشتر، بوجود آید.

و وقتی درآمد روستائی افزوده گشت، ساختن طرحهای خدماتی چون حمام بدون کمک دولت
و با سرمایه مشترک خود آنها نیز، عملی خواهد بود.

به هر حال مسئله قنوات- جویبارها- باغداریها- دامداریها- زنبورداریها- صنایع
ظریف و دستی شیلات و غیره باید در روستا مورد توجه خاص باشد.

2-    مسئله نیروی انسانی متعهد و متخصص در روستاها مسئله مهمی
است، و فرزندان روستا در ادامه شغل پدر، و متناسب با دانش روز بشر، باید آموزش
دیده، و تجهیز گردند. نیروی انسانی باید از بین خود روستائیان و عشایر بطور هدفدار
تربیت، و کلیّه بخشهای دولتی و تعاونی، موظف به استفاده از وجود آنها در محیط
روستائشان باشند. معلم روستا، تکنسین بهورز- برقکار- راننده تراکتور، کشاورز و
غیره از بین خودشان، تربیت و در روستا تثبیت گردند تا شهری در روستا نباشد، و
سرمایه های روستا فورا ً به شهر منتقل نگردد، و کمکهای دولت مستقیم و غیر مستقیم
در جریان اقتصاد روستا بکار افتد و منشأ مشاغل جدید نیز بگردد و اجرای طرحهای
عمرانی روستاها، و امکانات، و زمین کشاورزی، و دامپروری، به تعاونیهای تولیدی و
خدماتی متشکل از فارغ التحصیلان روستائی و کشاورزی، سپرده شود.

3-    ملاحظه در کاربرد تکنولوژی در محیطهای روستائی که باید سعی
گردد طرحهای کارگربر، در مقابل طرحهای سرمایه بر، ارجحیّت داشته باشد.

4-    سعی در پائین آوردن سطح هزینه های تولید در روستا، از طریق
فراهم کردن بدون واسطه امکانات مورد نیاز تولید، اعم از بخش کشاورزی و نهادهای
مربوطه، و صنایع دستی و غیره و ارائه تسهیلات بانکی و اعتباری، و نیز فراهم کردن
زمینه فروش محصول به بالاترین قیمت مرسوم در کشور، و حتی فراهم کردن زمینه بسته
بندی و صدور کالاهای قابل صدور به خارج جهت افزایش درآمد روستائیان تولید کننده، و
مجبور نکردن آنان به فروش الزامی محصول با قیمت های نازل دولتی، و یا کاشت نوع
بخصوص از محصول.

اصولا ً هر اقدامی که در جهت کاهش هزینه های تولید و افزایش قیمت فروش محصول
برای روستا بتوان انجام داد، دولت نباید مضایقه کند و نگران نباشد، و بگذارد تا در
صحنه رقابت عرضه و تقاضا، به صورت آزادانه، تولیدات روستائی، تعادل خود را
بازیابند.

5-    از آنجائیکه بخش عمده تولیدات روستائی، (ونه همه آن)، مربوط
به کشاورزی می‌باشد، وزارت کشاورزی، و سایر نهادهای مسئول می‌بایست طرح کشاورزی،
منطقه ای در کشور را اجرا نموده و کشتهای کم خرج و پردرآمد را به روستائیان
شناسانده، و تأکید نماید، و علاوه بر آن تأمین نهاده های کشاورزی، آموزش جدی
نوآوری های کشت و داشت و برداشت، و نحوه بهره برداری و تعمیر و نگهداری وسایل
ماشینی کشاورزي، افزايش توليد در واحد سطح، تقويت خاکها تأمین زمین مورد نیاز در
کنار حفاظت و احیاء مراتع خوب روستا- بیمه محصول- ثبات در سیاستهای کشاورزی و
بالاخره از همه مهمتر تأمین آب کشاورزی و مرتع را، در برنامه های خود مورد توجه
خاص قرار دهد.

6-    طبقه بندی طرحهای تولید صنعت و وابسته به کشاورزی، و توسعه
در مراکز بخشها و دهستانها، بویژه در مناطقی که مسئله زمین و تنگناهای کشاورزی
مانع از جذب نیروی مازاد به بخش کشاورزی و دامپروری می‌گردد، مانند صنایع کمپوت-
شیر- کنسرو- پنبه پاک کنی- نخ ریسی- چوب بری- چرمسازی و غیره.

7-    توزیع زمینهای دولتی در مناطق روستائی که امکان آن وجود
دارد، با لحاظ کردن ضرورت حفاظت از مراتع مطلوب.

8-    جلوگیری از ورود کالاهای مصرفی که روستا بالقوه زمینه تولید
آنرا دارد، به فعلیت درآوردن استعداد نهفته در آن، (مانند قائل نشدن سهمیه مرغ و
گوشت برای روستاهای تولید کننده).

9-    تعیین الگوهای مصرف خانوادگی در کشور، و جلوگیری از گسترش
نوآوریهای مصرفی غیر ضرور با توجه به انتقال سریع آن به محیطهای روستائی که البته
این یکی از ضروریات کل کشور، اعم از مناطق شهری و روستائی و عشایری می‌باشد.

10-                      
 تبلیغ و ارزش گذاری، اقتصاد خودکفای جامعه
روستائی و عشایری، در رسانه های گروهی و کتابها، و مذمت وابستگی ها به هر نحو
ممکن.

11-                      
 ایجاد قطبهای صنعتی و کشاورزی، خارج از محیطهای
شهری و در مناطق مختلف کشور به صورت متعادل، بمنظور کاهش فشار بر روی شهرها و
مناطق معینی از کشور.

12-                      
 در ارتباط با جامعه عشایری کشور نیز به همین
شکل، زمینه های تأمین نیروی انسانی، کاهش هزینه ها و افزایش درآمدها، حفاظت و
احیاء مراتع مرغوب و غیره، نیز باید مدنظر باشد.

ب: نظام دادن به عرضه خدمات عمومی به روستاها:

1-    جلوگیری از روش عرضه پراکنده خدمات روستای، و تقسیم مناطق
روستائی به حوضه های عمرانی 10 تا 15 روستائی، و تعیین مرکزیت حوزه عمرانی به
منظور فراهم کردن مقدمات شهرکهای خود رشد و انبساطی، که بطور طبیعی مانع از جذب
روستائی بخاطر مسائل خدماتی به محیطهای بشر بشود.

–       
در این طرح هیچگونه حالت اجباری در کار نخواهد بود و با طرح شهرکهای قالبی
گذشته تفاوت دارد.

–       
البته در این رابطه اولا ً باید منطقه بندی و تعیین مرکزیت در مقیاسهای مختلف
بررسی شده باشد که تجانس اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی- تاریخی- طبیعی- ارتباطی، هم در
انتخاب مرز حوزه، و هم در انتخاب مرکزیت، آینده نگری و وجود استعداد لازم، مورد
توجه قرار گرفته باشد.

ثانیا ً انواع خدمات رفاهی طبقه بندی شوند، مثلا ً پاسگاه ژاندارمری-
درمانگاه- کارخانه برق- دبیرستان- مرکز تلفن و پست- مرکز خدمات کشاورزی- آب لوله
کشی- نمایندگی بخشداری یا دهدار- کتابخانه و غیره، در یک طبقه، و مدرسه راهنمائی-
خانه بهداشت نمایندگی پست و غیره، نیز در یک طبقه قرار گیرند، و با تبعیت از یک
طرح جامع، تدریجا ً یا هم زمان در مراکز حوزه های عمرانی، متناسب با طبقه خدماتی
مربوط، پیاده گردند. بدیهی است ایجاد مشاغل جدید نیز در کنار این طرحها انجام
خواهد پذیرفت. اجرای طرح تأمین نیروی انسانی، و شهرکهای خود رشد، به صورت ترمز و
کنترل فشار جمعیتی به شهرهای بزرگتر عمل کرده و مقداری از جمعیت روستاهای اقماری
را جذب خود خواهند نمود.

2-    تناسب دادن وضعیت فیزیکی طرحهای خدماتی با فرهنگ خاص
روستائی هر منطقه و پرهیز از اجرای طرحهای قالبی و مأنوس با خلق خوی روستائی.
البته این امر محدود به طرحهای عمرانی تنها نیست بلکه در طرحهای اجتماعی نیز باید
بخصوص این مسائل را رعایت نمایند، تا باعث بهم ریخته شدن ساختار اقتصادی و اجتماعی
و فرهنگی و سنتی جامعه روستائی نیز نشود.

3-    تأمین خدمات غیر مستقیم، چون وام مسکن برای روستاها، و
تهیّه مسکن متناسب با هر منطقه کشور.

4-    محدودیت جاذبه های رفاهی شهری در ارتباط با کمکهای دولت از
طرفی، و تعیین استانداردهای رفاهی در مناطق شهری و روستائی، و کنترل آن.

ج: مسائل اجتماعی:

1-    تقویت شوراهای اسلامی روستائی بمنظور تثبیت حاکمیت
روستائیان در سرنوشت خود و جلوگیری از نفوذ جریانهای منفی و وابسته به رژیم سابق،
که آرزوی بازگشت حاکمیت از دست رفته خود را دارند، و نیز تأکید بر دادن اختیارات
لازم در مسائل مربوط به روستا، توسط دولت به شوراهای اسلامی در ادامه اجرای سیاست
عدم تمرکز در کشور، و جا انداختن فرهنگ شورائی براساس موازین اسلامی در روستا.

2-    سست کردن پایه های ارزشهای پوسیده و پوچ دوران جاهلی مربوط
به خان پرستی و اشراف زدگی و غیره، در محیط روستا، از طریق کار فرهنگی، و نیز
مقابله با زمینه های نفوذ رسمی و غیر رسمی و علنی طاغوتچه ها، خانها و اشراف و
کدخداها و غیره.

3-    تأمین امنیت اجتماعی در مقابل ناامنی ها، از طریق گسترش
واحدهای بسیج روستائی بصورت خودگردان ولی کنترل شده، بویژه در روستاهایی که از
ناامنی رنج می‌برند، (مانند مناطق غرب کشور).

4-    فراهم کردن امکان رشد تحصیلی فرزندان روستا در محیطهای
روستائی و در کنار طرح مجتمعها، با توجه به طرح حوزه بندی عمرانی، بصورت مدارس
شبانه روزی، و با تأمین بهترین امکانات و معلم مورد نیاز، که طبعا ً دولت می‌بایست
زمینه های جذب معلم را نیز در چنین مناطقی تدارک ببیند، زیرا استعدادهای بسیار
خوب، در مناطق روستائی دیده می‌شوند، لذا باید شکوفا گردند.

د- مسائل روانی و شخصیتی:

1-    زدودن زمینه های تحقیر شدن روستانشینی و روستا زیستی از
اذهان عمومی و برنامه های رسانه های گروهی و کتابهای درسی، و برعکس ارزش نهادن به
زندگی روستائی از طریق کار فرهنگی و تبلیغ جاذبه های روستا و دافعه های محیطهای
بشری.

2-    تجزیه نکردن جامعه و کشور بدو بخش روستائی و شهری، در
برنامه های آموزش و پرورش و تلویزیون وغیره، اگر چه محتوی آموزش لازمست در روستاها
متناسب با واقعیتهای آن باشد، تا مفاهیم در ذهن فرزند روستائی با توجه به
واقعیتهای محیط زندگیش به او آموخته شود حتی قبل از این اقدام بهتر است آموزش و
پرورش کشور نیز از حیث محتوی منطقه ای گردد.

3-    ارزش نمودن سنتهای اصیل و پاک و خوب روستا، و از بین بردن
زمینه های نفوذ جنبه های منفی و نامأنوس زندگی شهری به روستاها، و سعی در پایبندی
جوانان روستائی به آن، به عنوان مثال ازدواج پسران و دختران روستائی با همدیگر که
متأسفانه گاهی جوان روستائی که به هر شکل، کار یا تحصیل یا غیر آن به شهر آمده پس
از مدتی با یک دختر شهری ازدواج کرده و پایش در شهر محکم می‌گردد، و جالب اینکه از
این بابت احساس افتخار نیز می‌کند. ناگفته نماند که حضور همسر شهری در روستا و
کارمندان شهری در محیطهای روستائی که در بحث نیروی انسانی مطرح شد، نقش مؤثری را
در انتقال فرهنگ شهری به روستاها، و از هم پاشیده شدن نظام سنتی مطلوب آن بعهده
دارند.

بهرحال آنچه که ذکر شد عمده محورهای اقداماتی بود که می‌تواند به عنوان چاره
جوئی حل مسئله مهاجرت، بمورد اجرا گذاشته شود، منتها این کار، همانطور که قبلا
اشاره گردید اقدام موازی و هماهنگ و همه جانبه ای در زمینه های مختلف و بهمراه کار
فرهنگی و تبلیغی بویژه با کمک روحانیت محترم را طلب می‌کند، که در قالب ستاد ویژه
ای، که خصوصیات آن مطرح گردید، قابل اجراست، و خوشبختانه عشق و شور و آمادگی
نیروهای مخلص جهاد سازندگی در روستاها، در صورتیکه درست هدایت و جهت گیری شوند،
اجرای طرحها را در محیطهای روستائی تسهیل و تعقیب خواهند نمود.