اثبات توحید و نفی شرک

آیت الله مشکینی

تفسیر سوره لقمان

اثبات توحید و نفی شرک

قسمت بیست و یکم

«óOs9r& (#÷rts? ¨br& ©!$# t¤‚y™ Nä3s9 $¨B ’Îû ÏNºuq»yJ¡¡9$# $tBur ’Îû ÇÚö‘F{$# x÷t7ó™r&ur öNä3ø‹n=tæ ¼çmyJyèÏR ZotÎg»sß ZpuZÏÛ$t/ur 3
z`ÏBur Ĩ$¨Z9$# `tB ãAω»pgä† †Îû «!$# ΎötóÎ/ 5Où=Ïæ Ÿwur “W‰èd Ÿwur 5=»tGÏ. 9ŽÏZ•B ÇËÉÈ [1]» 

آیا مشاهده نمی‌نمائید
خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است مسخّر شما ساخته و نعمتهای خویش را اعم
از نعمتهای ظاهری و باطنی بر شما گسترده و افزون گردانیده ولی بعضی از مردم بدون
هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنگری درباره خدا به مجادله می‌پردازند.

قسمت نخستین این آیه
شریفه درباره نعمتهای فراوان و متنوّع الهی بود که تحت تسخیر و استفاده انسان قرار
دارند، و در قسمت پایانی آیه، سخن از کفار و مشرکینی است که با وجود این همه نعمت
به انکار ذات مقدس پروردگار پرداخته و یا معتقد به شریک و همتائی برای او می‌باشند.

اصرار بر شرک

از مردم کسانی هستند که
درباره خداوند مجادله می‌نمایند، مثلا پیامبر آنها را به ایمان و گرایش به خداوند
فرا می‌خواند ولی آنها ادّعا می‌نمایند که برای این عالم، خالق و آفریدگاری نیست و
یا مشرکین را دعوت به توحید و ترک شرک می‌کند، اما آنها بر همان پندار بی‌پایه و
شرک‌آلود خویش پافشاری می‌نمایند.

آنها در این ادعا و
پندار متّکی به علم و منطقی نیستند. منظور از علم –در این آیه- برهان و دلیل عقلی
و منطقی است و اما معنای «هدی و کتاب منیر» این است که از سوی پروردگار بر قلب
آنان در این باره وحی و الهامی نشده است و از کتاب روشنگر آسمانی هم برخوردار نمی‌باشند
تا بوسیله آن مطلب خویش را اثبات نمایند و در عین حال درباره چنین پندار بی‌پایه‌ای
به مجادله و مخاصمه می‌پردازند.

دلیل اِنّی و دلیل لِمّی

برای اینکه این مسأله
روشنتر شود ناچار به مقدمه‌ای کوتاه اشاره مینمائیم: علمای علم منطق می‌گویند:
هنگامی که ما بخواهیم مطلبی را ثابت کنیم، می‌توانیم به دو طریق استدلال نمائیم که
هر کدام در علم منطق اصطلاحی مخصوص به خود دارد و به عبارت دیگر: دلائلی که برای
اثبات یک شیء آورده می‌شود یا از قبیل دلیل «اِنِّی» است و یا از قبیل دلیل «لِمِّی».

شما در فصل بهار هنگامی
که از کنار دیوار باغی می‌گذرید و نسیم روح‌افزای بهاری با عطر دل‌آویز گلها و
شکوفه‌های داخل باغ مشامتان را نوازش می‌دهد، تنها اثر آنها را که همان بوی خوش
است بوسیله حس شامّه ادراک می‌نمائید ولی موثّر را که گل و شکوفه است بچشم مشاهده
نمی‌کنید اما با درک این اثر پی بوجود موثّر می‌برید، و اگر از شما بپرسند به چه
دلیل می‌گوئید در درون باغ چنان گلها و شکوفه‌هائی شگفته است؟ خواهید گفت: به این
دلیل که بوی آنها را احساس می‌نمائید و این همان دلیل «انّی» است که کشف موثّر از
راه ادراک اثر است.

دلیل «لمّی» درست برعکس
دلیل «انّی» است که کشف اثر از راه ادراک موثّر است، مثلاً کسی را در نظر بگیرید
که در محلّی واقع شده که تنها نیروگاه برق را می‌بیند ولی چراغهای شهر را نمی‌بینید،
هنگامی که نیروگاه بکار می‌افتد، به روشن شدن لامپ‌های برق داخل شهر پی خواهد برد،
یعنی با دیدن موثّر که کار کردن نیروگاه برق است بوجود اثر پی می‌برد.

با این مقدمه کوتاه می‌توانیم
بفهمیم که: پی بردن بوجود خداوند از قبیل دلیل نخست خواهد بود، چه اینکه ما خدا را
نمی‌بینیم بلکه آثار و نشانه‌های هستی او را که تمام موجودات این عالم است مشاهده
می‌نمائیم و هر کس در دنیا می‌داند که هیچ معلولی بی‌علت و هیچ اثری بی‌مؤثر پیدا
نمی‌شود، بنابراین هر یک از پدیده‌های هستی دلیلی روشن بر وجود خالق و صانع این
عالم است و این همان دلیل «انّی» است.

چگونه پروردگار ازلی
است؟

ممکن است کسی بگوید: شما
به این ترتیب می‌توانید ثابت نمائید برای عالم خالقی است ولی از کجا آن خالق، ازلی
و ابدی باشد؟ پاسخ این اشکال روشن است، زیرا این نظام علّی و معلولی اقتضا می‌نماید
که تمام علت‌ها منتهی شود به یک علت‌العللی که در وجود و بقایش به علتی نیاز
نداشته باشد بلکه موجودی ازلی و ابدی باشد، ‌مثلا شما که وجود پیدا نموده‌اید
بوسیله دو موجود دیگری که پدر و مادر شما است بدنیا آمده‌اید، و پدرها و مادرهای
شما بوسیله پدرها و مادرهایشان و همین طور تا منتهی می‌شود به نخستین مرد و زن که
آدم و حوا می‌باشند و این عبارت از سلسله علت و معلولی است که به آن اشاره نمودیم.
آنگاه این سلسله علت و معلول باید به موجودی برسد که او خود علت همه این علتها
باشد، یعنی هستی از او سرچشمه گیرد و او ازلی و ابدی باشد و در غیر این صورت اشکال
اجتناب‌ناپذیر دور و تسلسل پیش خواهد آمد که پاسخی برای آن نیست.

ساده‌ترین مثال برای
روشن شدن این مطلب این است که:

شوری هر چیزی بوسیله نمک
است ولی شوری خود نمک از چیز دیگری نیست بلکه ذاتی او است، و همچنین برای هر یک از
موجودات و پدیده‌های این عالم علتی وجودی در کار بوده و آن علت نیز دارای علتی است
تا اینکه میرسیم به آن علت اصلی که خدا است. آیا وجود خداوند هم مسبوق به علّتی
است؟ خیر! او قائم بوجود خویش است و مسبوق به علتّی نمی‌باشد.

برهان نظم

این یک راه برای اثبات
صانع حکیم است که در بعضی از کتابها آمده است و یک راه روشن‌تر دیگری هم وجود دارد
که عبارت از برهان نظم می‌باشد و این برهان به صورت روشنتری این مسأله را ثابت می‌نماید.
از مثال‌هائی که برای روشن شدن مطلب آورده می‌شود و بهتر از دیگر مثال‌ها است این
است که: اگر دو صفحه کاغذ سفید را در جائی بگذارید و پس از مدتی ملاحظه نمائید که
بروی آنها خطهائی کشیده شده است، ولی روی یک صفحه خط‌هائی منظم و حساب شده و با
حروفی خوانا، مطالبی مفید نوشته شده و بر صفحه دیگر خط‌هائی درهم و نامنظم دیده می‌شود
که گویی کودکی خردسال قلمی پیدا کرده و آن را خط‌خطی نموده است، با دیدن این دو
کاغذ آیا چنین فکر می‌نمائید که بطور تصادف و اتفاق جوهری بر روی کاغذ ریخته شده و
آنچنان خطوط و نوشته‌هائی از خوش بجای گذاشته است، و یا اینکه متوجه می‌شوید که
دست انسانی در پیدایش آنها دخالت داشته و خودبخود بوجود نیامده است؟ البته قضاوت
شما در مورد هر دو کاغذ به یک گونه نیست، بلکه کاغذی را که دارای خطوطی نامنظم است
ناشی ازکاری کودکانه و کاغذ دیگر را کار انسانی با سواد و فهمیده می‌دانید.

این جهان وسیع و باعظمت
با همه پدیده‌های ریز و درشت و موجودات زیبا و متنوّعش، مانند همان صفحه کاغذی است
که بطور منظّم و دقیق خط‌کشی شده و کلماتی مفید و با معنی بر روی آن نگاشته شده
است که با دیدن آن پی به فهم و علم نویسنده آن می‌برید؛ این نظم حاکم بر جهان
آفرینش نیز گویای این واقعیت است که پدید آورنده و هستی‌بخش این عالم، خالقی حکیم،
مدبّر و عالم و لطیف است، و نظم و حکمت در تمام موجودات این جهان از بزرگترین آنها
که منظومه‌های شمسی و کرات بزرگ آسمانی هستند، تا ریزترینشان منظور شده است. پس
آیا این جهان پهناور هستی با این همه پدیده‌های شگفت‌انگیز و گوناگون، از آن صفحه
نوشته کاغذ کمتر است که در مورد آن حتما قضاوت خواهید نمود که دست موجودی عاقل و
عالم در پیدایش خطوط و نوشته‌هایش دخالت داشته است؟

مثالی دیگر

درختی را درنظر بگیرید و
روی آن با دید علمی به مطالعه و بررسی بپردازید، ملاحظه خواهید کرد که چگونه این
درخت با ریشه هائی که در دل خاک دارد، همچون تلمبه‌ای بمکیدن آب و غذای متناسب با
تنه و شاخ و برگ خود، از مواد موجود از زمین مشغول است و به هر قسمت غذای لازم آن
را می‌رساند مثلا میوه‌ها، نیاز به مواد قندی دارند و از اینرو از راه تنه و شاخه‌ها
این ماده لازم را به آنها می‌رساند و برگها و شاخه‌ها نیاز به مواد دیگر دارند که
آنها را نیز با مواد لازمشان تغذیه می‌نماید.

از مشاهده این نظم و
حکمت دقیق در پدیده های هستی متوجه می‌شویم که صانع و خالقی حکیم آنها را بوجود
آورده و هدفی از خلقت آنها داشته و هیچ پدیده‌ای را به عبث و بیهوده نیافریده است،
مثلا هنگامی که کودکی از مادر بدنیا می‌آید غده های شیری بدن او شروع به ترشح
نموده و غذائی متناسب با وضع جسمی و شرائط دوران کودکی، از راه پستان مادر در اختیار
نوزاد قرار می‌گیرد، آیا می‌توان گفت که ارتباطی میان تولد طفل و ترشّح آن غدّه‌ها
وجود ندارد و بطور تصادف این عمل اتفاق می‌افتد، یا خالقی حکیم که آن کودک را
بوجود آورده این مایع متناسب را برای تغذیه او قرار داده است؟ کیفیت پستان نیز با
وضع نوزاد کاملا ارتباط دارد و این خود نمونه‌ای از این نظم دقیق آفرینش است، این
است که خداوند متعال که خالق این نظام احسن خلقت است درباره خویش می‌فرماید: «x8u‘$t7tFsù ª!$# ß`|¡ômr& tûüÉ)Î=»sƒø:$# [2]»بزرگ و پربرکت است خدائی که بهترین آفریدگار می‌باشد.

خلقت عجیب موریانه

موریانه یکی از موجودات
کوچک این عالم خلقت است که مطالعه درباره زندگی اجتماعی وسبک خانه‌سازی او
دانشمندان حشره‌شناس جهان را به شگفت و حیرت واداشته است. اگر با هواپیما از فراز
صحرای وسیع آفریقا عبور نمائید، برآمدگی‌های فراوانی را با ارتفاعات مختلف در آنجا
می‌بینید که شبیه به گنبدهای خانه‌ای قدیمی است که لانه‌های این حشره عجیب‌الخلقه
را تشکیل می‌دهند گرچه ضخامت و حجم دیواره‌های آن به اندازه چند انگشت بیش نیست
ولی از آنچنان استحکام و استواری برخوردار است که جز با کمک متّه‌های میکانیکی
نفوذ بداخل آن میسّر نمی‌باشد. در قسمت داخل این لانه‌ها کانالهای منظم با هندسه‌ای
دقیق و حساب شده کشیده شده که تاکنون بوسیله مهندسین زبردست بشر آنچنان خیابان کشی
بوجود نیامده است. آیا آنها این کار دقیق را بطور تصادف فراگرفته‌اند یا خالقی
حکیم چنین غریزه و توانائی را در آنها خلق فرموده است؟

در سوره مبارکه «ملک»
درباره این نظم دقیق و نظام احسن آفرینش چنین می‌خوانیم: «“Ï%©!$# t,n=y{ yìö7y™ ;Nºuq»yJy™ $]%$t7ÏÛ (
$¨B 3“ts? †Îû È,ù=yz Ç`»uH÷q§9$# `ÏB ;Nâq»xÿs? (
ÆìÅ_ö‘$$sù uŽ|Çt7ø9$# ö@yd 3“ts? `ÏB 9‘qäÜèù ÇÌÈ §NèO ÆìÅ_ö‘$# uŽ|Çt7ø9$# Èû÷üs?§x. ó=Î=s)Ztƒ y7ø‹s9Î) çŽ|Çt7ø9$# $Y¥Å™%s{ uqèdur ׎Å¡ym ÇÍÈ[3]» خداوندی که هفت آسمان را با طبقاتی منظم بیافرید، در نظم خلقت خدای رحمان،
بی‌نظمی و کمبود نخواهی یافت، پس به این نظام خلقت بنگر آیا سستی در آن توانی
یافت؟ دوباره نظرافکن، نگاهت خسته و نومید (از پیداکردن تفاوت و سستی) بسویت باز
خواهد گشت.

دلیل نظم مانند دلیل
علیّت «دلیل انّی» است چه اینکه در هر دو از آثار پی به مؤثر برده می‌شود و با
دیدن معلول، علّت کشف می‌گردد. این آثار خلقت و نظم حاکم بر جهان، همه دلیل بر
وجود آفریننده‌ای قادر و حکیم است. که شریک و همتائی برای او نیست؛ زیرا اگر شریکی
داشت از سوی آن شریک نیز پیامبری مبعوث می‌شد و مردم را بسویش فرا می‌خواند و
کتابی نازل می‌نمود و خود را به مردم معرفی می‌کرد!

بنابراین معنی آیه شریفه
«من النسا من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر» تا اینجا روشن شد و
منظور آیه اثبات توحید و نفی شرک و چند خدائی است و آنها که ادّعائی جز این دارند
و اندیشه‌ای غیر از این در سر می‌پرورانند، ادّعائی است خالی از دلیل و منطق و
اندیشه‌ای پوچ و بی‌اساس می‌باشد.

ادامه دارد

 



[1] – سوره لقمان، آیه 20