اخلاق و تربیت اسلامی

قسمت دوم

حجت الاسلام محمد حسن
رحيميان

اخلاق و تربیت اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

نقش اخلاق در اعمال

عمده‌ترین مسائل علم
اخلاق، بحث درباره فضائل و رذائل اخلاقی است که فضائل عبارتند از صفات خوب و
پسندیده و رذائل عبارتند از صفات بد و ناپسند و اخلاق که همان صفات روحی هستند اعم
از خوب یا بد جمع خلق است که در لغت به معنای طبع، سجیه، خوی و عادت آمده و در
اصطلاح چنین تعریف شده است:

«اَلخُلق عِبارَةٌ عَن
هیئَةٍ لِلنَّفسِ راسِخهٍ تَصدُرُ عَنها الأَفعال بِسُهُولةٍ وَ یُسرٍ مِن غیر
حاجَة اٍلی فِکرٍ وَ رَویّةٍ»

خلق عبارت است از حالتی
شکل گرفته و چگونگی پایدار و رسوخ یافته‌ای در روان انسان که افعال به آسانی و
بدون نیاز به اندیشه و تأمل از آن سرچشمه گرفته و انجام می‌گیرد.

خلق و خلق

در حقیقت همانگونه که
«خَلق» (به فتح خاء) شکل ظاهری انسان است «خُلق» (به ضم خاء) شکل درونی و روحی
اوست و همین خلق است که منشأ بروز افعال با میل ورغبت میشود. مانند انسانی که صفت
شجاعت دارد به آسانی به میدان کارزار وارد می‌شود و بخوبی می‌جنگد و آن کس که
دارای خوی سخاوت است با رغبت تمام دل از مال خویش می‌کند و با انفاق آن، دیگران را
بهره‌مند می‌سازد.

در قرآن کریم میفرماید:

قُل کُلُّ یَعمَلُ عَلی
شاکِلَتِهِ. (اسراء/86)

رفتار همه بر اساس اخلاق
و نشأت گرفته از منش آنها است.

نکته قابل توجه در اینجا
این است که در مورد «خلق» که همان هیئت و قیافه ظاهری است، انسان هیچگونه دخالت و
نقشی در شکل‌گیری آن ندارد و زشتی یا زیبائی، سفیدی یا سیاهی و… آن خارج از
اختیار و اراده او است ولی خُلق که شکل روحی است با اختیار و اراده و انتخاب انسان
شکل می‌گیرد و پرورش می‌یابد و این خود انسان است که می‌تواند با اتّصاف به صفات
حسنه یا صفات رذیله، خلق و خوی خوش را زیبا یا زشت نماید و بهمین جهت است که زشتی
یا زیبائی خَلق هرگز به عنوان ارزش و ضد ارزش تلقی نمی‌شود و ثواب و عقابی بر آن
نیست ولی زیبائی یا زشتی خُلق، ملاک ارزش و ضد ارزش است و بر آن ثواب و عقاب مترتب
است.

نکته دیگر این که زشتیها
و زیبائیهای اخلاقی در این دنیا فقط در افعال و رفتار انسان می‌توانند متجلی شوند
ولی همین زشتیها و زیبائیها در عالم آخرت به صورت کامل در سیمای انسان ظهور و بروز
می‌کند و قیافه ظاهری را در شکل متناسب با خود تغییر می‌دهند و در روایات آمده است
که برخی از انسانها بر حسب صفاتشان زشت و بدقیافه و حتی به شکل حیواناتی مانند خوک
محشور می‌شوند.

نقش عقاید و صفات در
افعال انسان

در اینجا باید به نقش
عقائد در کنار صفات نسبت به افعال اشاره می‌کنیم:

قبلاً گفتیم که صفات
منشأ بروز افعال میشود، از سوی دیگر معلوم است که انسان دارای باورها و عقاید نیز
هست که آنها هم به نوبه خود می‌توانند منشأ بروز افعال شوند.

عقاید چه درست و چه
نادرست و صفات چه خوب یا بد، هر یک از آنها می‌توانند انسان را به کاری که منطبق و
مناسب با آن عقیده یا صفت است وادار نمایند.

بنابراین عقاید و اخلاق
هر دو نسبت به اعمال دارای اقتضاء می‌باشند بدین معنی که هر دو مقتضی صدور افعال
در انسان هستند. گاهی این دو مقتضی، همسو هستند و در مورد صدور یک عمل با هم توافق
دارند مانند آن که باور و خوی هر دو مقتضی انفاق باشند و گاهی ممکن است در یک
انسان خوی او مقتضی بخل و امساک باشد ولی عقیدۀ او مقتضی سخاوت و انفاق باشد، در
اینصورت هر یک از دو مقتضی که نیرومندتر باشد بر دیگری غالب میشود و اقتضای آنرا
بی‌اثر نموده و اقتضای خود را بر کرسی عمل می‌نشاند.

با این بیان معلوم شد که
بین عقاید و صفات با افعال انسانی تأثیر و تأثر و ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و هر
یک از عقاید و اخلاق نسبت به صدور افعال، مقتضیه هستند نه علت. چرا که اگر رابطه
آنها نسبت به صدور افعال رابطه علیت بود، انفکاک هر یک از آنها از صدور عمل مناسب
غیرممکن و در نتیجه فرض تخالف یا تضاد آن دو، نسبت به صدور افعال در بعضی حالات و
غلبه یکی بر دیگر باطل بود. در حالی که گواهی وجدان بر کشش و اقتضادی موجود در هر
یک از عقاید یا اخلاق، نسبت به صدور افعال امری است مسلم و انفکاک وجدانی بین
مقتضی و مقتضی به وسیله اقتضائی قویتر – در مورد تخالف یا تضاد بین این دو مقتضی –
نیز امری است محقق.

با توجه به مطالب گذشته
معلوم شد که اخلاق می‌تواند منشأ صدور افعال باشد و به طور طبیعی متقابلاً بخشی از
افعال انسان نمایانگر و انعکاس صفات درونی او است و اگر در متون اخلاقی می‌بینیم
با آن که علم اخلاق مربوط به ملکات و صفات درونی انسان است، بسیاری از عناوین آن
به بیان افعال اختصاص یافته است. بخاطر همین است که این افعال نمودار صفات درونی
می‌باشد و از سوی دیگر مداومت در افعال و ممارست در کردار موجب پدید آمدن صفات
نفسانی و یا تحکیم و رشد آنها میشود و در حقیقت همانگونه که صفات موجب بروز افعال
مناسب با آن صفات می‌شود، ممارست و تکرار افعال نیز به نوبه خود در پدید آوردن
صفات یا رشد و تکامل آنها نقش مؤثری دارد. مثلاً انسانی که طبیعتاً بخیل است می‌تواند
علیرغم میل نفسانی خود و تحت‌تأثیر عقیده و ارادۀ خویش با مداومت در بذل و انفاق
مال، این صفت رذیله را در خود ضعیف یا محو نماید و به جای آن، صفت سخاوت را پدید
آورد یا رشد دهد.

و بدینسان انسان هنگامی
که بر اساس فطرت و تدبر در آیات الهی و با راهنمائی فرستادگان خدا به مبدأ و معاد
اعتقاد یافت، در پرتو عقیده و باور به خدا در زمرۀ متقین قرار گرفته و با
برخورداری از تقوی و عمل صالح، نفس ملکوتی خویش را بر نفس حیوانی و اماره غلب
میسازد و رذائل اخلاقی را در خود محو و روان خویش را به ملکات فاضله و صفات
پسندیده آراسته مینماید.

از نظر اسلام، اخلاق
پسندیده در کنار عقیده و ایمان صحیح و عمل صالح یکی از سه رکن اساسی برای سعادت
بشر معرفی شده و اخلاق در پیدایش و استمرار خود ارتباط و بستگی تنگاتنگی از یک سو
به ایمان و عقیده و از سوی دیگر به اعمال انسان دارد همانطور که دست‌یابی به ایمان
و معرفت و عمل صالح نیز بدون برخورداری از اخلاق حسنه متصور نیست.

پیوند اخلاق و ایمان

همسوئی و تلازم جدائی‌ناپذیر
ایمان و اخلاق نیک به عنوان یک واقعیت قطعی در منابع اسلامی بیان شده است که در
اینجا به چند نمونه اشاره میشود:

عَنِ النَّبی (ص) قالَ:
اَفضَلُکُم ایماناً اَحسَنَکم اَخلاقاً (تحف العقول /45)

از پیغمبر اکرم نقل شده
که فرمود: مؤمن‌ترین شما کسی است که دارای بهترین اخلاق باشد

و از امیرالمؤمنین نقل
شده که:

رَأسُ الایمانِ حُسنُ
الخُلقِ (فهرست غرر/94)

سرآمد ایمان خلق نیکو
است.

و همچنین از پیغمبر اکرم
نقل شده که:

حُسنُ الخُلقِ نِصفُ
الدّین (مشکوة الانوار/223)

اخلاق نیکو نیمی از دین
است.

اخلاق هدف بعثت

و به لحاظ همین تلازم و
عدم جدائی اخلاق با ایمان است که با توجه به این که هدف و غایت اصلی از بعثت در
سوق دادن مردم به سوی خدا و ایمان به او خلاصه میشود باز هم پیغمبر اکرم (ص) هدف
از بعثت خود را تحقق بخشیدن به مکارم اخلاق در جامعه انسانی بیان داشته است. در
این زمینه روایاتی از طریق شیعه و سنی با اندک تفاوت در تعبیر از آنحضرت نقل شده
است:

عن الرسول (ص) قال:
اِنَّما بُعثتُ لِاُتمِّم مَکارمَ الأخلاق.

همانا برانگیخته و مبعوث
به رسالت شدم تا مکارم اخلاق را به کمال رسانم.

و از امام زین‌العابدین
علیه‌السلام نقل شده که از قول پیغمبر اکرم فرمود:

بُعثتُ بِمَکارِمِ
الأَخلاقِ وَ مَحاسنِها. (مشکوة الانوار/243)

با مکارم و محاسن اخلاق
– از سوی خداوند – مبعوث شده‌ام.

و از حضرت امام رضا علیه‌السلام
از قول پیغمبر اکرم (ص) چنین نقل شده:

عَلَیکُم بِمَکارم
الأَخلاقِ فَاِنَّ الله عَزۀَوَجَلَّ بَعَثنیِ بِها (مستدرک ج2 /283)

بر شما باد به مکارم
اخلاق که همانا خداوند عزوجل مرا به آن مبعوث فرموده است.

قرآن کریم در موارد
متعدد، مسأله تزکیه و تربیت اخلاقی را در زمرۀ مهمترین اهداف بعثت به شمار آورده
است که در اینجا به یک نمونه از این آیات اشاره می‌کنیم:

uqèd “Ï%©!$# y]yèt/ ’Îû z`¿Íh‹ÏiBW{$# Zwqߙu‘ öNåk÷]ÏiB (#qè=÷Ftƒ öNÍköŽn=tã ¾ÏmÏG»tƒ#uä öNÍkŽÏj.t“ãƒur ãNßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ3ø9$# spyJõ3Ïtø:$#ur …(
سوره جمعه آیه2)

اوست خدائی که در میان
مردم بی‌سواد پیامبری از همان مردم برانگیخت که آیات وحی را برای آنان تلاوت کند و
آنها را تزکیه نموده و کتاب و حکمت الهی را به آنان بیاموزد.

جالب توجه است که در این
مجموعه آیات با آنکه علم کتاب و حکمت و معارف الهی از جهت رتبه مقدم و از نظر درجه
بالاتر از تزکیه است، در مقام بیان اهداف مهم بعثت، تزکیه مقدّم بر تعلیم کتاب و
حکمت ذکر شده است؛ زیرا گذشته از تلازم و توازنی که قبلاً به آن اشاره شد، در
راستای سیر و عروج انسان به سوی خدا و دستیابی به مقام ایمان و پرستش، تزکیه نفس
یک مقدمه قطعی و ضروری است و تعلم کتاب و حکمت بدون آن تحقق‌پذیر و ثمربخش نمی‌باشد.

در اینجا توجه به این
نکته نیز لازم است که اگر چه غایت و منتهای کمال هر موجودی از جمله انسان فقط در
حرکت او به سوی خدا نهفته است ولی این مطلب مستلزم این نیست که ارزشهای اخلاقی که
وسیله و مقدمه راهیابی به معرفت و تقرب به خدا است، از ارزش ذاتی برخوردار نباشند.
زیرا رابطه مقدمه و ذی‌المقدمه بر دو گونه است:

1- مقدمه‌ای که بعد از
رسیدن به ذی‌المقدمه وجود و عدم آن یکسان است مانند نردبان برای صعود به پشت بام.

2- مقدمه‌ای که بعد از
نیل به ذی‌المقدمه نیز بهمان اندازه مورد نیاز است که قبل از آن مورد نیاز بوده
مانند چهار عمل اصلی در ریاضیات که مقدمه‌ای قطعی برای ریاضیات عالی و حل مسائل
آنها هستند که در این نوع مقدمات حتی بعد از رسیدن به عالیترین مدارج ذی‌المقدمه
باز هم وجود آنها دارای ضرورت قطعی است. چرا که این نوع مقدمات خود مرتبه ضعیفی از
ذی‌المقدمه هستند و ارزشهای اخلاقی نسبت به خداشناسی و پرستش او از همین قبیل می‌باشند
بلکه همانگونه که پیش از این اشاره شده هر چه میزان ایمان و معرفت حق بالاتر رود
به همان نسبت فضائل اخلاقی در انسان کامل‌تر و ثابت‌تر می‌شوند.

غایت و نتیجه تهذیب نقس
تا اندازه‌ای از مباحث گذشته معلوم گردید که بدون آن دستیابی به کمال نهائی غیر
ممکن است و در حقیقت اخلاق همزل وصلی است بین ایمان و عمل و این سه رکن به طور
جدائی‌ناپذیر، سعادت انسان را تضمین می‌کنند و تهذیب نفس برای رسیدن به غایت کمال
تا آنجا که مورد توجه و تاکید قرار گرفته است که قرآن با صراحت، رستگاری یا نگون‌بختی
انسان را منوط و وابسته به تهذیب یا عدم تهذیب نفس دانسته است.

… ô‰s% yxn=øùr& `tB $yg8©.y— ÇÒÈ  ô‰s%ur z>%s{ `tB $yg9¢™yŠ ÇÊÉÈ   (الشمس، 9و10)

به تحقیق رستگار شد آنکس
که نفس خویش را تزکیه نمود و بی‌گمان تیره‌بخت شد کسی که آن را بیالود

ادامه دارد