فتح‌الفتوح

خاطره‌ای از جبهه

فتح‌الفتوح

جبهه آکنده از بسیجیان
ایثارگر و گمنامی است که شگفت‌انگیزترین حماسه‌ها را در تاریخ جنگهای عالم رقم زده
و عظیم‌ترین حادثه‌ها را در صحنه‌های نبرد می‌آفرینند ولی علی‌رغم این حماسه‌آفرینی‌ها
در پشت جبهه، از ظاهری فروتن و آرام برخوردارند بطوری که حتی نزدیکترین افراد
خانواده و دوستانشان از عمق و عظمت کار آنان بی‌اطلاعند و بهمین دلیل هنگامی که
یکی از این گمنامان حماسه‌ساز به خیل شهداء فی سبیل الله می‌پیوندد جز دورنمائی
نارسا و مبهم از سیمای آسمانی و الهی آنان ترسیم نمی‌شود و با این حال ما فکر می‌کنیم
شهیدان را شناخته‌ایم! در صورتی که به فرموده حضرت امام: ما را چه رسد که با
قلمهای شکسته و بیانهای نارسا در وصف این شهادت‌طلب‌ها مدیحه‌سرائی کنیم.

کافی است پای به جبهه
بگذاری آنها را آماده ایثار و فداکاری بینی، از مقرها و پادگانها تا خطوط مقدم. به
شرط آنکه اختلاف سن و قد و رنگ و لهجه و نوع کارشان ترا بخود مشغول نسازد، که اگر
به این امور پرداختی راه را گم کرده‌ای، زیر اینها همه اولیاء خدایند که از دنیا
بریده و به «الله» پیوسته‌اند، خدا را می‌جویند و خداوند نیز آنها را می‌خواهد و
بسوی خویش رهنمونشان می‌سازد «والذین جاهدو فینا لنهدینّهم سبلنا»

و چرا بهره این گمنامهای
جبهه پس از ماهها و بلکه سالها تلاش پیوسته و ایثار ثمربخش، شهادت یعنی لقاء محبوب
نباشد؟ و اگر اجر جهاد پیروزی و یا شهادت نباشد، چه چیزی در عرصه هستی قدر و ارزش
آن را دارد که پاداش آن قرار گیرد؟ و آیا مزد این عزیزانی که برای خدا از همه چیز
و حتی خویش بریده‌اند تا باو بپیوندند، جز لقاءالله چیز دیگری می‌تواند باشد؛ که
همانا شهادت وسیله‌ای است برای رسیدن به این مقصود.

شهادت چون جام می‌نابی
است که عاشق هجران کشیده و سراپا سوخته را واله و شیدای معشوق می‌سازد و از اینرو
آن را لاجرعه سر می‌کشد و این چنین است که «شهید نظر می‌کند به وجه‌الله».

از رزمندگان گمنام می‌گفتم،
آنان که دست به عملیات می‌زنند و جز خدای تبارک وتعالی ارزش- عمل خطیر آنان را کسی
نمی‌تواند ارزیابی نماید، چه کسی می‌تواند عمل یک بسیجی را که در زیر آتش شدید
دشمن در دل شب که بزحمت تا فاصله یک قدمی خویش را قادر است ببیند، و با این حال از
موانع متعددی چون سیم‌های خاردار، مین، کانالها و غیره می‌گذرد وشبانه چون صاعقه
الهی بر سر آنان یورش می‌برد، محک بزند؟ او که خود را هیچ نمی‌بیند و آنچه را
انجام می‌دهد به توفیقات والطاف خفیّه خدا مرتبط می‌داند، هرگز نمی‌گوید که من
چنین و چنان کردم و حتی اندکی از آن را هم بحساب خویش نمی‌گذارد، که بسیجی انسانی
است از این ما و من‌ها بریده و گریخته و از منیّت ها به خداوند منّان پناه برده
است، و اگر هم سخنی دارد از شهیدان است و خود را همواره بدهکار و مدیون خون پاکشان
می‌بیند.

چه کسی عمق رشادت و
ایثار و از جان گذشتگی یک غواص را که پیشاپیش رزمندگان اسلام، تا چند قدمی دشمن
پیش می‌رود و با سلاح سرد او را به جهنم واصل می‌سازد و یا با پرتاب نارنجک در
سنگرهای آنان راه را برای شروع عملیات سپاه اسلام باز می‌سازد، قادر است دریابد؟

چه کسی سلحشوری
سنگرسازان بی‌سنگر را در گرماگرم نبرد و پیکار در خطوط تثبیت نشده مناطق عملیات،
می‌تواند درک نماید؟ اینان بی هیچ سلاحی بر پشت لودر یا بولدوزر، در اوج درگیری،
در چند صد متری دشمن مستأصل، شروع به زدن خاکریز نموده و خود را در معرض آتش شدید
و گلوله‌های مستقیم تانک‌ها و سلاح‌های دشمن قرار می‌دهند، بطوری که هر بیننده‌ای
را در برابر شکوه ایثار و عظمت فداکاری خویش به اعجاب و شگفت وا می‌دارند و از این
خیل دلاور مردان در همه جای جبهه‌های غرب و جنوب فراوانند و تمام نتائج و دست‌آوردهای
عملیات، محصول – تلاش و شهامت این عزیزان از خود گذشته است واحد اطلاعات و عملیات
نیز نقش بسیار مؤثری در بثمر رسانیدن این پیروزی‌ها بعهده دارد که در اینجا به
نمونه‌ای از ایثار و فداکاری این برادران اشاره می‌نمایم:

چهار روز به عملیات
پیروز «طریق القدس» که حضرت امام آن را «فتح‌الفتوح» نامیده بودند باقی بود و واحد
اطلاعات جهت تکمیل شناسائی کار عملیات به یکی از محورها رفته بود. این واحد یکی از
موثرترین و حساسترین واحدها است، ایثار این عزیزان است که زمینه را از پیش برای
عملیات رزمندگان اسلام فراهم می‌سازد، این دلیر مردان از ماهها قبل از عملیات در
منطقه مورد نظر، خود را به دل دشمن می‌زنند و شب و روز در جلو چشم دشمن و گاه
درصفوف آنان اقدام به تهیه اطلاعات مناسب از وضعیّت نفرات زرهی، قدرت آتش، شناسائی
و تعیین محل و تعداد و نوع موانع و… می‌نمایند. و در آب و خشکی، دشت و کوه با
وسواس و حساسیت خاصی که لازمه کار شناسائی و اطلاعاتی است به کار می‌پردازند، به
اسارت افتادن چنین عزیزانی توسط دشمن لو رفتن عملیات آینده است، معمولاً سعی دشمن
بر این است که چنین افرادی حتی‌المقدور سالم بدست او بیفتند تا با انواع شکنجه و
آزار، مجبور به دادن اطلاعات شوند، و چون این برادران حتی یک کلمه هم به فرماندهان
بعثی نمی‌گویند، سرنوشتی جز رسیدن به فیض عظیم شهادت ندارند.

به اصل مطلب برگردیم،
علمیات بستان پس از حصر آبادان، نخستین عملیات گسترده‌ای بود که با نیروی پیاده
قابل توجهی در سه محور انجام می‌گرفت و شهامت سپاه اسلام در این عملیات به ثبت می‌رسید،
آخرین روزهای عملیات سپری می‌شد، و هدف آزاد سازی شهر مرزی بستان از چنگ رژیم بعثی
عراق بود.

صدام در یک نطق
رادیوتلویزیونی گفته بود: اگر جمهوری اسلامی ایران بستان را پس بگیرد کلید بغداد
را به او خواهم داد. و این خود حاکی از اهمیت عملیات بستان از دید دشمن بود.

آخرین شناسائی‌ها انجام
می‌گرفت و طرح‌های عملیاتی کامل‌تر می‌شد، چهار نفر از برادران برای شناسائی به
یکی از محورها رفته بودند، در حین عمل با گشتی‌های رزمی نیروهای عراقی مواجه می‌شوند،
لذا تصمیم می‌گیرند که خود را در کنار تپّه‌های ماسه از دید دشمن مخفی نمایند ولی
دیگر دیر شده و نیروهای دشمن بسویشان آتش می‌گشایند، و در نتیجه دو نفر از آنان
شهید و دو تن دیگر به سختی مجروح می‌شوند. دشمن از بیم اینکه مبادا آنها متقابلاً
بسویشان آتش بگشایند تا مدتی از نزدیک شدن خودداری می‌نمایند، دو نفر برادر مجروح
با استفاده از این فرصت پیش آمده، خود را بزحمت از دید دشمن مخفی نموده و از محل
حادثه دور می‌شوند. در این هنگام عراقیها کم کم با ترس و دلهره، آرام، آرام نزدیک
و نزدیک‌تر شده و تنها با پیکر آن دو شهید روبرو می‌شوند و بدین ترتیب در دستگیری
برادران و گرفتن اطلاعات ناکام می‌گردند.

این برادران معمولاً
باید بدون اسلحه به کار شناسائی بپردازند و لذا در جریان درگیری‌ها به نبردی
نابرابر تن در می‌دهند و بهمین دلیل در معرض خطری جدّی قرار دارند. در هر صورت
نیروهای گشتی از این مأموریّت آنان هیچگونه اطلاعی بدست نمی‌آورند و آنجا را
مأیوسانه ترک می‌نمایند ولی برادران مجروح همچنان در اضطراب و دغدغه خاطرند که
مبادا گشتیهای دشمن بار دیگر به جستجوی منطقه پرداخته و آنها در جریان آن اسیر و
در نتیجه دشمن از حساسیت منطقه مطلع گردد و بدنبال آن تمام تلاش های شبانه‌روزی
فرماندهان و فراخوانی نیروهای مردمی بهدر رود. ازسوی دیگر به فکر دو عزیز همرزم
خویش بودند که پیکرهای مطهرشان به دست دشمن افتاده بود. در حالی که خود بدون همراه
داشتن آب و غذا و پیکرهای مجروح فاصله بسیار از نیروهای خودی روزهای گرم وسختی را
پشت‌سر می‌گذاشتند.

هشتم آذر فرا رسید و
رزمندگان کفرستیز اسلام با رشادت و شجاعت و سلحشوری کم نظیر در حالی که از روحیه و
معنویت عظیم برخوردار بودند، عملیات پیروزمندانه طریق‌القدس را با رمز «یا حسین
(ع)» آغاز کردند و در همان لحظات اوّلیه خطوط دفاعی دشمن را درهم شکسته و برق‌آسا
به پیش می‌رفتند، ناگهان در جریان پیش‌روی با این دو رزمنده مجروح مواجه گردیدند،
ابتدا خیال کردند که آنها از نیروهای دشمن‌اند ولی هنگامی که نزدیک‌تر شدند آنها
را شناختند.

لحظه بسیار عجیبی فرا
رسیده بود، این برادران بسیجی بیش از چهار روز بود که به انتظار چنین لحظاتی دقیقه‌شماری
می‌کردند، که سپاه همیشه پیروز اسلام به مواضع دشمن بعثی یورش برده و بار دیگر
بچشم خویش شاهد پیروزی آفرینی‌های برادران رزمنده خویش باشند. برادران مجروح
سرانجام برای معالجه به پشت جبهه منتقل شده و پس از چندی سلامتی خویش را باز
یافتند.

امید است ایثار و اخلاص
و جانبازی اینگونه برادران همواره الگوی همه ملتهای محروم جهان گردیده و آنان نیز
برای نجات و رهائی خویش از سلطه ابرقدرتها و ابرقدرتهای طاغوتی بپا خیزند.

والسلام

نقل از: برادر رشید

جبهه جنوب – غلامعلی
رجائی