ملاحم یا فتنه‌های آینده

آيت الله العظمي
منتظري

ملاحم یا فتنه های
آینده

ذلِکَ إِذا عَضَّکُم
البَلاءُ کَما یَعَضُّ القَتَبُ غارِبَ البَعِیرِ، ما أَطوَلَ هذَا العَناء‌َ، و أَبعَدَ
هذَا الرَّجاءَ!!

أَیُّهَا النّاَس أَلقُوا
هذِهِ الاَزِمَّةَ الَّتیِ تَحمِلُ ظُهُورُهَا الاَثقالَ مِن أیدیکُم وَ لا تَصَدَّعُوا
عَلی سُلطانِکُم فَتَذَمُّوا غِبَّ فِعالِکُم وَ لا تَقتَحِمُوا مَا استَقبَلتُم مِن
فَورِنارِ الفِتنَةِ و أمِيطُوا عَن سَنَنِها وَ خَلُّوا قَصد السَّبِیلِ لَها فَقَد
لَعَمرِی یَهلِکُ فیِ لَهَبِها المُؤمِنُ، وَ یَسلَمُ فِیها غَیرُ المُسلِمِ.

إِنَّما مَثَلیِ بَینَکُم
مَّثَلُ السِّراجِ فیِ الظُّلمَةِ لِیَستَضِیءَ بِهِ مَن وَّلَجَها، فَاسمَعُوا أَیُّهَا
النّاسُ وَعُوا وَ أَحضِرُو اذانَ قُلوُبِکُم تَفهَمُوا.

موضوع بحث خطبه 187
نهج البلاغه با شرح محمد عبده یا 229 با شرح فیض الاسلام بود که در این خطبه حضرت
امیر (س)درباره ملاحم یا فتنه های آینده ای که گریبان گیر امت اسلامی خواهد شد
مطالبی فرموده اند.

در قسمت گذشته بحث به
این جا منتهی شد که حضرت فرمود: این وقایع و حوادث روزی روی خواهد داد که لب به می
نزده ، از فرط نعمت و خوشگذرانی مست می شوید و ناروا سوگند می خورید و بی آن که
ناچار شوید دروغ می گویید در ادامه خطبه چنین می 
فرماید:

«ذلکٌ اِذا عَضَّکُم
البلاء کما یَعَضُّ القَتَبُ غارِبَ البعیر»

و آن وقتی خواهد بود
که بلا بسان پالانی که کوهان شتر را می گزد شما را بگزد و آزار رساند.

ابن ابی الحدید می
گوید: این جمله جدای از جمله های گذشته عبارتی است مستقل و معلوم می شسود سید رضی
رحمه الله علیه این خطبه را نیز قسمت قسمت کرده و برخی از فرازهائی که مورد نظرش
بوده است نقل نموده.

رنج ها و درد ها

این حوادث و فتنه ها
آن هنگام به سوی شما روی خواهد آورد که مشقت ها و بلا ها شما را چنان گرفتار کند
همانند پالان زبری که کوهان و پشت شتر را در اثر حرکت مدام گاز بگیرد و رنج دهد.

حضرت این مثل را می
زنند که توضیح دهند گرفتاری ها پشت سرم هم و متوالی خواهد رسید و چنین نیست مثلا
که یک ساعت بیاید و تمام شود بلکه همواره شما که اهل حق و حقیقت هستید گرفتار بلا
و مصیبت خواهید بود.

«ما اطولَ هذا العناء
و أ‌بعَد هذا الرَّجا»

وه ! چه درد و رنج
درازی و چه امید و آرزوی دوری

این عبارت گوی زبان
حال شیعیان علی (ع) است در زمان غیبت حضرت حجت (عج) است که چون گرفتاری ها و مصیبت
ها هم چنان بر طرفداران حق می بارد، همواره زبان حالشان این است که خدایا! چه قدر
این رنج و مشقت طولانی است! تا کی باید مسلمان ها در کشور­ها و وطن های خودشان
گرفتار صهیونیست ها فالانژها مسیحیان، چپیها ، راستیها، شوروی و آمریکا باشند؟ تا
کی باید سردمداران فاسد که دست نشانده استعمارگران می باشند، بر سر مسلمین حکومت
کنند؟ و این امیدی هم که دارند که همانا فرا رسیدن حکومت جهانی امام زمان (ص) است،
چقدر دور و دراز خواهد بود چقدر دوران غیبت بر شیعیان سخت خواهد گذشت.

ابن ابی الحدید می
گوید: این جمله زبان حال شیعیان و اصحاب آن حضرت است ولی برخی نیز احتمال داده اند
که حضرت این جمله گویا رنج و مشقت خود را بازگو کرده و می فرماید: چقدر باید من
رنج و مشقتی داشته باشم و امیدی که فرجی پیدا شود چه دور و دراز است!

من بارها تذکر داده
ام که از اگر خداوند ما را آفریده بود که در این دنیا زندگی مرفه و خوشی داشته
باشم آن وقت حق با ما بود که از رنج ها و جنگ ها به تنگ آئیم ولی اصلا هدف زندگی
ما همین آزمایش و امتحان ها ئی است که در اثر رنج ها و مصیبت ها و گاهی هم در اثر
فراوانی نعمت ها با آن ها مواجه هستیم.

و این نص صریح قرآن
است که می فرماید: الذی خلق الموت و الحیاه لیلوکم ایکم احسن عملا- خدائی که مرگ و
زندگی را آفریده است تا شما را بیازماید که معلوم می شود کدامیک عملش بهتر و
شایسته تر است.

بنابراین باید جنگ و
ستیزی پیش بیاید که هم درندگی و سبعیت صدام و رژیم بعثی آشکار شود و هم خلوص و
صفای این جوانان و رادمردانی که به عشق شهادت به سوی جبهه ها روانه می شوند و اصلا
مبنای زندگی همین است.

در آیه دیگر می
فرماید: لتبلونّ فی اموالکم و انفسکم و لتسمعنّ من الذین اوتوالکتاب و الذین
اشرکوا اذیّ کثیرا و ان تصبروا و تقوا فانّ ذلک من عزم الامور. به تحقیق همه شما
در اموال و جانهایتان آزمایش خواهد شد و همانا اذیت و آزار زیادی از اهل کتاب
(یهودیان و مسیحیان) و آنان که به خدا شرک ورزیدند خواهید شنید و چشید و به تحقیق
اگر بر این بلاها و گرفتاری ها صبر ورزید و تقوا داشته باشید و حق را در همان
گرفتاری ها حفظ کنید و دنبال نمائید این از واجبات امور است.

بنابراین خداوند ضمن
این که خبر می دهد از بلاهائی که توسط مسیحیان و یهودیان بر مسلمین و اهل حق روا
داشته خواهد شد ما را امر می کند که در برابر مشکلات و حوادث تلخ پابرجا و استوار
و بردبار باشیم وهم چنان طرفدار حق باشیم 
و بدانیم که این بلاها و آزمایش ها از ضرورت های زندگی است و تا این بلاها
و آزمایش ها، از ضرورت های زندگی است و تا این بلاها نباشد جوهره اشخاص شناخته
نخواهد شد و بایست در بحبوحه بحران ها ، وظیفه را تشخیص دهیم و دست از حق برنداریم
هر چند به زیان دنیای ما باشد یا جانمان به خطر بیفتد.

«أَیُّهَا النّاس ألقُوا
هذه الاَزِمّةَ التی تحملُ ظهورُها الاثقال من أیدیکم».

ای مردم! رها کنید
افسار هواها و هوس هائی را که بار سنگین شما را گناهان و زشت کاری های شما را
برداشته است.

فساد، لازمه خود
محوری

ملاحظه کنید بشر
نوعاً این چنین است که اگر کسی هوا و هوسی پیدا کرد یا به گروهی وابسته شد، آن هوا
و هوس شخصی یا وابستگی خود را محور قرار می دهد و تا آخر دنبال آن راه می افتد
مثلا اگر به گروهی وابستگی پیدا کرد این علاقه و وابستگی اگر او را به جهنم ببرد
یا به فساد بکشد باز هم دست بردار نیست گویا بار گردنش شده و برای خود عقب گرد
کردن را زشت و ناپسند می داند!! در حالی که اگر به مقتضای عقل عمل کند باید از راه
اشتباهی که پیموده برگردد و از هوای نفس دست بردارد و آن وابستگی گروهی که گاهی
فساد های بی شماری بر آن مترتب است ، بار سنگین آن بر گردن خود حمل نکند.

زیان خود محوری ها نه
تنها در چشم خود انسان می رود که فسادش به جامعه نیز کشانده می شود. من کراراً
تذکر داده ام که هر مسؤلی باید چنین فکر کند که اگر دید یک نفر به جامعه و انقلاب
خدمت می کند و در آن پستی که هست وظیفه اش را با اخلاص انجام می دهد ولی روی جهاتی
زیر پرچم او نمی رود و یا به او تمایلی ندارد نباید او را از کارش بر کنار سازد هر
چند یک نفر آدم مخلص جایگزینش نماید زیرا در این صورت او تنها به خواسته هوا و
هوسش جواب مثبت داده و کار او هیچ ربطی به اسلام ندارد هرگز نبایست کسی خودش را
محور قرار دهد اسلام و انقلاب مطرح است نه من ! پس وقتی انقلاب اسلامی مطرح است
باید یک فرد مخلص به جامعه را تایید کنیم هر چند او از ما خوشش نیاید یا حتی ما را
به عنوان فردی از افراد حمایت نکند.

خیلی باید مواظب
باشید چه بسا هوای نفس انسان را گول بزند و انسان در اثر خود خواهی و حبّ ذات، همه
چیز را بخواهد از دریچه حب ذات و خودخواهی مقایسه کند و روی آن ها قضاوت نماید.
این جا است که حضرت می فرماید : آن هوای نفسی که دنباله سودی در بردارد. فسادی
دنبالش داشته باشد آن را رها کن و اگر رها نکردی به فساد کشیده می شوی و خودت را جهنمی
می کنی در صورتی که توجه هم نداری!

پس باید خدا را در
نظر داشته باشیم و مصلحت جامعه و انقلاب را مدّ نظر قرار دهیم و افسار شتر سرکش
هوای نفس و علاقه گروهی و خود محوری و حب ذات را رها کنیم تا بار سنگین هوای نفس
با لوازمی و مشتقات آن به دنبالش نیاید و در پی تضییع و پایمال کردن حقوق دیگران
نباشی.

«و لا تصدّعوا علی
سلطانک فتذّموا غِبَّ فعالکم».

و از اطاعت و رهبری و
زمامدار خود سرپیچی نکنید که خود را در تنگنای سرزنش قرار دهید.

از رهبر دور نشوید

هواهای نفس را دور
بریزید و با رهبر حقتان و سرپرستتان به مخالفت برنخیزید و اختلاف میان اقشار جامعه
نیندازید تا این که پشیمان و نادم نشوید. و مگر همین مخالفت ها با امام زمانشان
علی (ع)نبود که قدرت حضرت را در مقابل قدرت معاویه کم کرد و پس از ایجاد اختلاف
بین مردم ارتش دشمن بر شهرهای مسلمین یورش برد و غارت کرد و بر هیچ کس رحم ننمود.

آری! امروز هم مردم
باید مواظب باشند، وحدت و انسجام خود را نگهدارند و از این رهبر بحقّی که خداوند
بر ما منّت گذاشته و به ما عطا فرموده پیروی و اطاعت کنند و کوشش نمایند که هوای
نفس بر آن ها غالب نشود و خدای نخواسته رهبر را تنها نگذارند که نیرویشان به ضعف
بیانجامد و ضد انقلاب بر انان چیره شود.

«و لا تقتحموا ما
استقبلتم (ما استقبلتکم) من فور نار الفتنة».

یورش نبرید به سوی
آتش فتنه و فسادی که در پیش دارید ( یا به استقبال شما می آید).

فتنه مانند سیل می
ماند هنگامی که فرا رسد، اگر کنار رفتی از فشار آن در امان خواهی ماند ولی اگر
خواستی جلوی آن بایستی تو را با خودش خواهد برد. پس اگر آتش فتنه ای بر افروخته شد
و به استقبال شما آمد، سعی کنید خد را در آن نیندازید و اسیر فتنه ها نشوید گرچه
ممکن است شعله های آتش شما را بسوزاند ولی کوشش کنید که خود را در آن نیندازید و
از آن دور شوید و در کوتاه سخن دست از انسجام و یگانگی وحدت کلمه خود بر ندارید و
در آتش اختلاف و تفرقه ای که دشمنانتان می افروزند وارد نشوید که سخت پشیمان
خواهید شد.

«و أمیطوا عن سَننها
و خَلوُّا قصدَ سَّبیل لها ».

و از راه های آن کنار
روید و میان راه را برایش باز کنید.

حوادث و فتنه ها خواه
ناخواه، فرا خواهند رسید، پس کوشش کنید که از جلوی راهش کنار روید و خود را گرفتار
آن ها نکنید وسط جاده را برای سیل بلاها خالی کنید تا بیاید و رد شود و شما را با
خود نبرد، بنابراین، انسان های متعهد و مخلص باید از سیل فتنه ها خود را کنار
بکشند و مسیل را برای رد شدن فتنه ها خلی کنند بگذار بله قربان­گوها و متملقان و
دغل بازان از آن بهره ببرند.

مثلا فرض کنید حکومت­های
فاسدی مانند حکومت بعثیها روی کار آمده است مردم مسلمان عراق به فرض این که
نتوانند با آن ها مبارزه کنند، نباید با آن هماهنگی داشته باشند و نباید در جبهه
هایی که بر علیه مسلمانان بر پاشده شرکت جویند و یا این که به صدام و رژیمش کمک
تبلیغاتی کنند.

اماطه: به معنای
ازاله و کناره گیری است.

سنن: به معنای جاده و
طریقه است.

«فقد لَعَمری یَهلکٌ
فی لَهَلبها المؤمن، و یَسلمُ فیها غیرُ المسلم».

زیرا به جان خودم
سوگند اخگرش، مومن را هلاک می سازد و غیر مسلمان در آن سالم می ماند.

حضرت به جان شریف خود
سوگند می خورد که هر گاه فتنه شعله ور شد، شعله های آن مومن را می سوزاند و از بین
می برد ولی آدم های فاسد که از اسلام بدورند از همین فتنه ها سوء استفاده می کنند
و چون با آن سازگارند سالم می مانند.

امروزه ملاحظه می
کنیم که در فتنه و آشوبی که صدام به دستور اربابان جنایت کارش بر افروخته است
طرفدار حق از زبانه های این آتش می سوزند ولی افسران بعثی و آن هائی که در پی به دست
آمدن مال و منادی مال هستند سالم اند و گاهی هم به نواهای پلیدشان دست می یابند.

«اَنَّما مَثَلی
بینکم مَثَلُ السِّراج فی الظُّلمة لیستضیءَ به مَن وَلَجَها».

هان! مثل من در میان
شما، مانند چراغی است در تاریکی که هر که بدان روی آورد از پرتوش روشنائی یابد.

رهبر، چراغ است

حضرت می دید که پس از
خودش خلفای بنی امیه و بنی عباس می آیند و چه فتنه ها و آشوب هائی بر پا می کنند و
به اسم اسلام ، حکومت اسلامی را از مسیر خودش منحرف می سازند، لذا به اصحاب و
یارانش و تمام مردم سفارش می کند که او مانند چراغی است در تاریکی ها که هرگز بدون
راه رفتن در پرتو پر فروغ آن راه را نمی تواند تشخیص دهد و همواره باید در خطر
رهبر بود و از او تبعیت کرد هر چند با سلیقه های خودتان جور نیاید.

در این فتنه ها که
استعمار چهار صد ساله آن ها را بر افروخته و شما ملت بزرگ ایران می خواهید با آن
مبارزه کنید، باید پیوسته در کنار رهبر باشید و این راهنما چراغ فروزان را تنها
نگذارید چرا که در تاریکی فتنه ها، ملت نیاز به روشنائی دارد و انسانی که روشنائی
می طلبد باید از چراغ راهنما استفاده کند.

اکنون فتنه های
آشوبگران آمریکا و شوروی و دست پروردگارنشان دنیا را فرا گرفته است و خواه ناخواه
به شما هم می رسد که رسیده است. پس اگر خواهان رسیدن به هدف و دور شدن از فتنه های
می باشید نیاز چراغ و سراجی دارید که راه را برای شما هموار و روشن سازد پس با
پیروی از این چراغ و رهبر قاطع خود را از شرّ فتنه های دوران برهانید.

«فاسمعوا أیّها الناس
وعوا».

پس ای مردم بشنوید و
به دل بسپارید

حال که رهبری الهی
مانند علی (ع)در میان شما هست، اندرزها و سخنانش را بشنوید و حفظ کنید و مانند آن
نباشید که اگر سخنی را بشنوند، فوراً گوش خود بیرون کرده و یادشان می رود.

علی (ع)در کلامی به
کمیل بن زیاد می فرماید: «ان هذه القلوب أوعیة و خیرها أوعاها» این دل های شما،
مانند ظرف هائی می ماند که بهترین آن ها ظرف هائی است که ظرفیت و حفظ بیشتری دارد
پس نباید دل هایمان مانند چلوصافی هائی باشد که پر از سوراخ است و آب را در خود
نگه نمی دارد بلکه باید هر چه دل را فرا گرفت، در خود جای دهد و از یاد نبرد. اگر
به زیارت می روید و حالی به شما دست می دهد یا اگر به مجلس موعظه ای حاضر می شوید
و منقلب می شوید و توبه می کنید، کوشش کنید که پس از بازگشت از زیارت یا مجلس
موعظه ، آن اندرزها و نصیحت ها را فراموش نکنید و به گذشته آلوده خویش باز نگردید.

وعی یعی: یعنی حفظ
کرد و متنبه شد و به هوش بود فعل امر آن «ع» می باشد مانند «ق» که فعل امر وقی به
معنای حفظ است.

«و أحضروا آذانَ
قلوبکم تَفهموا»

و گوش های دل های خود
را آماده سازید تا بفهمید.

سخنانم را نه تنها با
گوش ظاهری بشنوید که با دل بشنوید و همواره دل های خود را برای شنیدن اندرزهای من
، آماده و مهیا سازید و برای آن چه گفتم، ارزش قائل شوید تا بفهمید چرا که کار دل
فهمیدن است و اگر انسان فهمیده و به چیزی معتقد شد، آن وقت است که به آن عمل می
کند.

بنابراین، ما نباید
چنین باشیم که گاهی منقلب شویم و حالی به ما دست بدهد، بلکه باید تقوا ملکه ما
باشد و به گونه ای باشد که هرگز حق را از یاد نبریم. شما که در بازار مشغول کسب
هستید شما که طلبه اید و تبلیغ دین می کنید ، شما که دستگاه رادیو و تلویزیون را
در اختیار دارید ، شما که قاضی هستید و قضاوت می کنید شما که معلم می باشید و روح
فرزندان مردم را پرورش می دهید شما که کشاورزید و از این راه امرار معاش می کنید
شما که با کار کردن در گرما و سرما قوت خود را به دست می آورید شما که پشت میز
اداره نشسته اید و شما که نخست وزیر با رئیس جمهور و یا هر پست دیگری به دست
دارید، باید همه طالب و حامی حق باشید و ملاک را حق قرار دهید و هرگز دنبال هوی و
هوس نباشید؛ زبان شما باید حق گوید، چشمانتان حق بیند، دستتان به ناحق دراز نشود و
خلاصه از قلب های شما نیز حق و حقیقت تراوش کند و تمام اعضا و جوارحتان در پی حق و
دنبال حق باشد .

خداوندا! توفیق
فهمیدن حق و پیروی از حق و حقیقت را به همه ما عنایت فرما.