نزول قران

آیه الله مشکینی

تفسیر سوره لقمان

نزول قرآن

«… و من الناس نم
یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر [1]»

بعضی از مردم بی آن
که از دانش و هدایت و بینش و کتابی روشنگر برخوردار باشند درباره خداوند به مجادله
و نزاع می پردازند.

در بحث گذشته درباره
تفسیر این قسمت از آیه شریفه گر چه مطالبی گذشت ولی به منظور توضیح بیشتر بحث را
هم چنان درباره آن ادامه می دهیم:

بعضی از مردم بی آن
که از دانش و هدایت و بینش و کتابی روشنگر برخوردار باشند درباره خداوند به مجادله
و نزاع می پردازند.

در بحث گذشته درباره
تفسیر ین قسمت از آیه شریفه گرچه مطالبی گذشت ولی به منظور توضیح بیشتر، بحث را هم
چنان درباره آن ادامه می دهیم:

مجادله کنندگان چه
کسانی هستند؟

منظور از «من یجادل
فی الله» در آیه کیست؟ چنان چه  می دانیم
سوره لقمان از سوره هائی است که در مکه نازل گردیده و بنابراین مجادله کنندگان با
رسول خدا (ص) همان مشرکان مکه اند، ولی از ان جا که قرآن کتاب تمام انسان ها است و
بنابراین اختصاص به عصر و نسل و مکان معینی نداشته و تمام کسانی را که تا پایان
عمر بشریت در کره زمین، درباره الله به مجاله می پردازند در بر می گیرد لذا گویا قرآن
به تمام انسان های منحرفی که در طول حیات بشریت درباره خداوند به جدال بر می خیزند
می فرماید: مجادله شما بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر است.

مشرکین صر نزول قرآن
به چند دسته تقسیم می شدند: دسته ای از آنان به پرستش بت مشغول بودند، این دسته
الله را به عنوان خالق آسمان ها و زمین قبول داشتند ولی در کنار الله بت را هم به
عنوان وسیله تقرب و نزدیکی به پروردگار می پرستیدند و می گفتند «ما نعبدهم الا
لیقربونا الی الله زلفی»[2]
ما بت ها را نمی پرستیم جز برای این که ما را به درگاه خدا مقرب سازند. قرآن کریم
درباره این دسته می فرماید: «و یعبدون من دون الله ما لا یضرهم و لا ینفعهم و
یقولون هولاء شفاونا عندالله.»[3]
انان بت هائی را غیر از خداوند پرستش می نمایند که برایشان منشا هیچ گونه زیان و
منفعتی نیستند و می گویند که آن ها شفیعان ما در نزد خدا می باشند.

البته جنس بت های
آنان با هم تفاوت داشت ثروتمندان بت های خویش را از فلزات گرانبهائی چون طلا و
نقره می ساختند و افراد محروم و بینوا از اهن، چوب، خمیر، خرما و غیره هنگامی که
در تنگنا قرار می گرفتند بت خمیری و یا خرمائی خود را شکسته و آن را می خوردند و
در همان حال با خود عهد می بستند در اولین فرصتی که به خمیر و یا خرما دسترسی پیدا
می کردند به جای آن بت دیگری را بسازند و به عبادت آن بپردازند.

معتقدین به انواء

عده دیگری از مشرکان
مکه معتقد به انواء بودند که عبارت از هیجده ستاره مخصوص بود و تمام حوادث و پدیده
های طبیعی عالم را به آن ستارگان هیجده گانه ارتباط می دادند، مثلا هنگامی که «ثریّا»
طلوع می کرد، هر حادثه خوب یا بدی که برایشان می افتاد آن را از تاثیر وجود آن
ستاره می دیدند، و بدین ترتیب شرک اینان از شرک بت پرستان بدتر بود.

بعضی از مشرکان هم به
ربّ النوع معتقد بودند یعنی برای هر نوع از موجودات خدای مخصوصی قائل بودند مثلا
برای نباتات یک خدا و برای حیوانات اعتقاد به خدای دیگری داشتند و مجموع آن ها را
ارباب الانواع می گفتند.

بنابراین و من الله
من یجادل فی الله… شامل تمام مشرکان می شود چه مشرکانی که در عصر نزول قرآن
دارای عقاید یاد شده بودند و چه مشرکانی که بعد به گونه ای دیگر برای خداوند شریکی
قرار داده بودند ولی ادعای هیچ یک از آنان متکی به دانش و بینش صحیح و یا مستند ،
به کتابی آسمانی نبوده و نیست و بهمین دلیل از نظر عقل و منطق، فاقد هر گونه
اعتباری است چه رسد به این که شایسته اعتقاد و پیروی باشد.

اثبات صانع از طریق
وحی

در قسمت گذشته بعضی
از راه های خداشناسی را که دلیل علیّت و برهان نظم بود بیان کردیم و گفتیم از این
راه ها می توان استدلال بر وجود صانع حکیم نمود.

راه دیگر برای اثبات
صانع راه وحی است. انبیا قدرت فوق العاده ای را که خداوند در اختیار آن ها قرار
داده است به صورت معجزه ارائه می دادند تا نبوت و پیام خویش را اثبات نمایند، چه
این که انبیاء در برابر تمام کسانی که خدا را انکار می کردند و یا برای او شریکی
قائل بودند، با ملاحظه جهل و عدم فهم آنان نمی توانستند با استدلال عقلی از قبیل
دلیل علیت و برهان نظم و غیره خدا و وحدانیت او را ثابت کنند لذا به بعضی از مردم
به دلیل پائین بودن سطح درک و فهمشان که آن ها نیز می بایست هدایت می شدند، برهان
دیگری را ارائه می دادند که از آن تعبیر به هدی شده است، ولی مشرکان برای اثبات
شریکی از برای خداوند، فاقد چنین برهانی بودند و لذا قرآن کریم فرمود: ادعای آنان
بغیر هدی است.

پیامبر نیز دارای
کتاب منیر یعنی روشن گر بود چنین کتابی از انسانی که از میان جامعه ای بدوی صحرا
گرد برخاسته و تمام اندیشمندان و سخن سنجان عالم را از زمان نزول قرآن تا روز
رستاخیز دعوت به مبارزه نمود و می فرماید: «و ان کنتم فی ریب هما نزلنا علی عبدنا
فأتوا بسورة من مثله»[4]
اگر شما درباره قرآنی که بر بنده خویش نازل نموده ایم در شک و تردیدید پس سوره ای
همانند آن را بیاورید ولی تا کنون هیچ فردی نتوانسته است چنین کاری انجام دهد و
بنابراین کتاب روشنگر این واقعیت است که کتابی آسمانی و از سوی خداوند بی شریک و
همتا نازل گردیده است و مشرکین برای اثبات ادعای شرک آلود خویش چنین کتاب منیری در
دست نداشتند، به همین دلیل راجع به ادعایشان در آیه می فرماید: و لا کتاب منیر.

بنابراین از این آیه
شریفه استفاده می شود که هر کس جز توحید حضرت احدیت ادعای دیگری داشته باشد باید
برای اثبات گفته خویش یکی از این سه را که یادآور گردیدم داشته باشد و از آن جا که
مشرکین از چنین دلائلی برخوردار نیستند لذا سخن آن فاقد ارزش و اعتبار است.

«و اذا قیل لهم
اتّبعوا ما انزل الله قالوا بل نتَّبع ما وجدنا علیه اباءنا و لو کان الشیطان
یدعوهم الی عذاب السعیر.»[5]

و چون به آنان گفته
شود از کتابی که خداوند نازل نموده است پیروی نمائید. گویند: ما از طریقی که پدران
خویش را بر ان نیافته ایم پیروی خواهیم نمود، آیا اگر شیطان پدرانتان را به عذاب
دوزخ فرا خواند(از آن ها پیروی خواهید نمود؟!)

قرآن کریم در این آیه
به «ما انزل الله» تعبیر شده است. بنابر این باید دید قرآن از کجا و برکی و چگونه
نازل گردیده است.

معنای نزول

کلمه انزل و بعضی
دیگر مشتقات آن در موارد مختلفی به کار رفته است، مثلا در سوره زمر می فرماید: «و
انزل لکم من الأنعام ثمانیة ازواج»[6] و
نازل نمودیم برای شما انسان ها هشت قسم از حیوانات را در تفسیر این آیه آمده که
منظور گاو ، گوسفند، شتر و بز است. که مجموع نر و ماده آن ها و یا به ضمیمه چهار
قسم دیگر وحشی شان هشت قسمت می شوند، این ها را نازل فرموده تا انسان از گوشت و
پوست و پشم و شیر و دگیر منافعشان استفاده نماید. در این جا نزول به معنی فرو
فرستادن از مکانی مرتفع مانند باران از آسمان نیست، بلکه به معنی خلق کردن و
آفریدن است چه این که خداوند این حیوانات را از کرات دیگر به زمین نفرستاده است
بلکه آن ها را در روی زمین آفریده است.

در سوره اعراف می
فرماید: «قد انزلنا علیکم لباساً یورای سوءاتکم »[7] ما
برای شما لباس نازل نمودیم تا عورات شما را بپوشاند مگر لباس از کجا نازل شده است
که به انزلنا تعبیر گردیده است؟ و در سوره حدید می فرماید: «و انزلنا الحدید فی يأس
شدید»[8] و
آهن را نازل نمودیم که در آن نیروئی است سخت. در صورتی که آهن پدید آمده از مواد
زمین است و از جای دیگر نیامده است، لذا در این جا نیز انزلنا به معنی خلق و
آفرینش می باشد، و دلیل آن این است که نزول و سایر واژه های مشتق آن در هر موردی
که علوّ مکانی و یا معنوی در کار باشد به کار می رود و از آن جا که وجود از سوی
مقام اعلای واجب الوجود افاضه می­شود در این موارد به جای خلقنا کلمه انزلنا
استعمال شده است.

راغب در مفردات می
گوید:

«النزول فی الاصل هو
انحطاط من علوّ »نازل شدن به معنی فرود آمدن از بلندی است.

نزول قرآن

استعمال لفظ نزول
درباره قرآن نیز برای این است که آیات آن از علم ازلی یکباره نزول نموده و در لوح
محفوظ نوشته شده است و به جرات می توانیم بگوئیم در ان هنگام که چنین نزولی واقع
شد هنوز از بشر، در عالم خبری نبود و لذا در سوره مبارک الرحمن می خوانیم:«الرحمن
علم القرآن خلق الانسان» پروردگار رحمان تعلیم قرآن بر خلق انسان در آیه برای
شرافت قرآن بر انسان است ولی در عین حال که شرافت قرآن مورد قبور است این تقدم به
این دلیل نیست بلکه به علیت تقدم وجودی آن است یعنی خداوند نخست قرآن را در لوح
محفوظ ثبت فرمود و آن را به بعضی فرشتگان عظیم خویش تعلیم نمود و سپس انسان را
آفرید.

البته نزولی که عرض
کردیم نزول دفعی و یکباره است قرآن کریم به این نزول این گونه اشاره فرموده است: «ö@t/ uqèd ×b#uäöè% Ӊ‹Åg¤C ’Îû 8yöqs9 ¤âqàÿøt¤C»[9]
نزول دیگر نزول تدریجی است که خداوند متعال به وسیله جبرئیل آیات قرآن را در طی
بیست سال نبوت رسول اکرم (ص) بر قلب مبارک آن حضرت، به تدریج در مناسبت های مختلف
نازل فرموده است و در بعضی روایات وارد شده است که برای نخستین بار قرآن در مکه،
در کوه حرا نازل گردید و اولین سوره نازل شده سوره علق و آخرین آن سوره نصر است.

در این مرحله از نزول
کفار به پیامبر خورده می گرفتند چرا قرآن یک باره نازل نشده است قرآن در این باره
می فرماید: «tA$s%ur tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. Ÿwöqs9 tAÌh“çR Ïmø‹n=tã ãb#uäöà)ø9$# \’s#÷Häd Zoy‰Ïnºur 4 y7Ï9ºx‹Ÿ2 |MÎm7s[ãZÏ9 ¾ÏmÎ/ x8yŠ#xsèù ( çm»oYù=¨?u‘ur Wx‹Ï?ös?»[10]  کافرین گفتند چرا قرآن بر او (پیامبر) یکباره
نازل نشده است؟ و این به خاطر آن است که قلب تو را محکم داریم، و آن را تدریجا بر
تو خواندیم.

نزول سومی نزول دفعی
قلب پیامبر است قرآن کریم به مرحله از نزول در سوره قدر اشاره فرموده است که تمام قرآن
در شب قدر بر پیامبر نازل فرموده است: انا انزلناه فی لیله القدر.

مرحله چهارم نزول ،
نزول قرآن از سینه رسول خدا (ص) و سلم  به
وسیله تلاوت نمودن بر دل های مردم است و مرحله پنجم آن نزول از مرحله قلب مردم به
مرحله عمل است که مسلمین آن را از قلب و عقیده در عمل عینیت بخشیدند، و دستورات قرآن
را عملی ساختند.

آیاتی که اشاره به
نزول  قرآن دارد گاهی از ماده انزال است و
گاهی از ماده تنزیل راغب در مفردات فرق میان این دو را به این گونه بیان می نماید:

« والفرق بین الأنزال
و التنزیل فی وصف القرآن و الملاکه ان التنزیل بختص بالموضع الذی یشیر الیه انزاله
مفرقا و مره بعد اخری و الانزال عام. فرق میان انزال و تنزیل در مورد قرآن و
فرشتگان این است که تنزیل اختصاص به نزول تدریجی دارد ولی انزال نزول دفعی و
تدریجی هر دو را در بر می گیرد.

قرآن کریم می فرماید:
هنگامی که به مشرکین گفته می شود پیروی نمائید از قرآنی که نازل نموده ایم، می
گویند: ما از روشی که پدرانمان فرا گرفته ایم متابعت می نمائیم یعنی چون آن ها
مشرک اند ما هم شرک را به عنوان یک عقیده انتخاب می نمائیم. چنان که ملاحظه می
نمائید این منطق که چون پدران ما چنین عقیده ای داشتند ما نیز آن را انتخاب می
کنیم همان مجادله «بغیر علم و لا هدی و لا کتاب منیر» است و به همین دلیل در ذیل
آیه شریفه، آن را دعوت شیطان به سوی عذاب جهنم معرفی نموده است« اولو کان الشیطان
یدعوهم الی عذاب السعیر» و بیچاره مردمی که به جای دعوت خداوند و پیامبران به
توحید، به دعوت شیطان ، به سوی شرک و در نهایت به آتش فروزان الهی، پاسخ گویند.

 



[1]
. سوره لقمان ، آیه 20