فلسفه و اهداف حج

قسمت دوم

سيماي حج در قرآن

فلسفه و اهداف حج

چنانچه در شماره گذشته
تذكّر داديم: آنچه حج را بصورت يك عمل عظيم عبادي سياسي درآورده است، فلسفه و
اهداف بسيار مهمّي است كه شارع مقدس در آن منظور داشته است.

و از آنجا كه ما اين بحث
را آغاز با هدايت از آيات شريفه قرآن كريم شروع نموديم، در اين مرحله نيز با
استفاده از آيات به بررسي اين بحث مي­پردازيم تا فلسفه و اهداف مهم حج را در سيماي
قرآن شاهد باشيم.

انّ الذين كفروا و يصدون
عن سبيل الله و المسجد الحرام الذي جعلناه للناس سواء العا كف فيه و الباد و من
يرد فيه بالحاد بظلم نذقه من عذاب اليم و إذبوأنا لآبراهيم مكان البيت أن لاتشرك
بي شيئاً و طهّر بيتي للطائفين و القائمين و الرّكّع السّجود، و أذّن في النّاس
بالحجّ يأتوك رجالاً و علي كلّ ضامرٍ يأتين من كلّ فجّ عميقٍ ليشهدوا منافع لهم و
يذكروا اسم الله في ايّام معلومات علي ما رزقهم من بهيمة الأنعام فكلوا منها و
أطعموا البائس الفقير، ثمّ ليقضوا تفثهم و ليرفوا نذورهم و ليطوّفوا بالبيت
العتيق، ذلك و من يعظّم حرمات الله فهو خير له عند ربّه و احلّت لكم الأنعام إلّا
مايتلي عليكم فاجتنبوا الرّجس من الأوثان و اجتنبوا قول الزّور[1].
آنانكه كفر ميورزند و مردم را نميگذارند در راه خدا وارد شده و بسوي خدا حركت كنند
و مانع ميشوند از اينكه مسلمانان از مسجد الحرام كه بطور يكسان و برابر حق بهره­برداري
از آن را دارند و هيچكس در ارتباط با مسجد الحرام ترجيحي بر ديگري ندارد استفاده
كرده و از منافع آن سود ببرند و هر كسي كه بخواهد در آنجا مروّج الحاد گرديده و به
بندگان خدا ظلم كند همۀ آنان را به كيفر كفر و ستمشان رسانده و به عذاب دردناك
مبتلا خواهيم ساخت و شما متذكر باشيد وقتي كه امكانات زيادي در اختيار ابراهيم
گذاشتيم و جايگاه خانه كعبه را معين نموده و شرائط بوجود آمدن چنين موقعيتي را
فراهم ساختيم و ايشان خانه را آماده كردند دستور داديم اين اهداف را لباس عمل
بپوشاند، كسي را شريك من قرار ندهد و خانه را براي نمازگزاران و قيام كنندگان و
ساجدان پاك و آماده سازد و سپس از همه جهانيان دعوت بعمل آورد و از آنان بخواهد هر
كس كه ميتواند به حج بيايد از هر راه دور و نزديك بگرد اين خانه جمع شوند و آنجا
را محل اجتماع و مركز حركت و توحيد قرار دهند و در سايه اين اجتماع عظيم اسلامي از
منافع دنيوي و اخروي آنجا بهره گيرند و در آن ايّام معيّن و مشخص در ياد خدا باشند
و از آن جهت كه خداي عالم آنان را از نعمتهاي فراواني متنّعم ساخته و از گوشت
حيوانات حلال گوشت بهره­مندشان ساخته است سپاسگذاري نمايند. پس اي طالبان راه خدا
و اي سالكان طريق الي الله از آن نعمتهاي الهي سود ببريد و تناول فرمائيد و فقيران
بيچاره را از آن امكانات و مواد غذائي بي­نيازشان كرده و گرسنگان را اطعام نمائيد
علاوه بر اين كارهاي اجتماعي، باعمال فردي عبادي خودشان ادامه داده و بقيه اعمال
مناسك را بپايان برسانند و اگر نذري و عهدي كرده باشند طبق آن عمل نمايند و بطواف
خانه خدا كه همان بيت عتيق است بپردازند.

آري اينها عمده احكام حج
است و بسيار مهمّ و ارزشمند است و از مسائلي است كه خداي جهان آنها را محترم شمرده
و بزرگ داشته است و هر كس حرمات و احكام مورد احترام الهي را محترم و بزرگ شمارد
به صلاح او بوده و باعث علوّ درجات او در پيشگاه خداوندي است و براي شما از
چهارپايان غير از آنها كه قبلاً گفته شده است مابقي حلال است و از پليديها و
آلودگيها اجتناب كنيد و همين طور از سخنان باطل و ناحق دوري گزينيد و از باطل
بگريزيد و رو بحق آوريد و خالص بدون هيچ شائبه­اي و شركي خدا را بپرستيد و آگاه
باشيد هر كس بخدا شرك آورد و برخلاف مسير فطرت و تعالي بشري حركت كند طوري سقوط
ميكند مانند اين است كه از آسمان سرنگون گرديده و دور شده و مرغان و پرندگان آسمان
در فضاي بيكران الهي بدن او را در ميان زمين و آسمان با نوك منقارشان قطعه قطعه
نمايند و يا مانند كسي است كه در اثر وزيدن باد تند و سختي بجائي بند گردد به
مكاني دور پرت شده باشد بله معيار اين است و اين مطلب بعنوان يك اصل مطرح است هر
كس شعائر الهي را بزرگ و محترم شمارد دليل بر صداقت و ايمان است و اين حالت نشانه
دلهاي با تقوي است و در اين شعاير الهي و بزرگذاشتن آنها منافع فراواني براي شماها
وجود دارد و ارزش آنها را بدانيد- و احتمال ميرود مراد از مرجع ضمير شعاير الهي
نباشد همين حيوانات و چهارپايان باشد و در اين صورت معني چنين خواهد شد- در اين
حيوانات و چهارپايان منافع فراواني براي شما هست تو شما تا مدّت محدودي ميتوانيد
از اين­ها بهره­مند گرديد و سپس محلّ و زمان هدي و قرباني و ديگر مناسك حجّ خانه
خدا كعبه است. و ما براي هر امّت و گروهي مناسك و شرايع مخصوص قرار داديم تا بياد
خدا بيافتند و به شكر نعمت حق بپردازند و در مقابل نعمتهاي بزرگ خداوندي كه آنان
را با آن نعمتها متنعم ساخته است سپاسگزاري كنند پس بدانيد آن خدائي كه شما او را
ميپرستيد خدائي است كه متواضعانه و خاشعانه در مقابل اراده و فرمان حضرت دوست
تسليم شده و سر تسليم فرود مياورند مژده و بشارت باد.

اينها نمونه­اي از آيات
خدا است كه بوضوح ميتوان از آنها اهداف عاليه حجّ را بدست آورد و بفلسفه آنها دست
يافت در اين آيات علاوه بر اينكه روي خلوص و بي­شائبه بودن و توحيد ناب و خالص
تكيه شده است و اين خلوص بعنوان روح و جان حاكم و مدبّر در تمام مراسم و مناسك حج
ديده شده است بمسائل زياد ديگري نيز پرداخته شده است از جمله «ليشهدوا منافع لهم»
از همه اطراف و اكناف عالم بايد گرد آيند و دور اين محور- بيت عتيق- جمع شوند و
منافع فراوان مادّي ومعنوي را كه براي آنان است و در متن و ذات چنين مراسمي
خوابيده است بالعيان بيابند و مشاهده نمايند و از جمله «قياماً للناس» اينكه شرائط
براي قيام و حركت همگاني انسانها آماده شده و بسيج عمومي آغاز گردد و  انسانها در اين اقيانوس مواج بجوشند و بخروشند
و تا لقاء‌‌ خدا و حاكميت ارادۀ الله به تكاپوي رهائي بخششان ادامه دهند و از جمله
وحدتي حقيقي، در سايه ايمان بخدا و روز آخرت و رهبري راستين ابراهيم­ها و اسمعيل­ها
از همه انسانها با زبانهاي مختلف و فرهنگهاي گوناگون، بوجود آيد و زمينه تحقق امّت
واحده اسلامي فراهم گردد.

و از جمله در سايه همين
وحدت و بسيج عمومي از امكانات خدادادي بهره­برداري بعمل آمده و از اين نعمتهاي
بزرگ خداوندي خوب استفاده شده و ريشه­هاي فقر و نيازها را بخشكانند، و از جمله
مردم عادت كنند كه داراي فرهنگي عالي و ارزشي باشند و شعاير الهي را بزرگ شمارند و
از حدود الهي تعدي و تجاوز ننمايند و با ديد خدايي و بينش الهي به موضوعات و مسائل
بنگرند، و از جمله مردمي باشند منظّم و با انضباط و حسابگر به طوريكه لحظه­اي از
نظم و انضباط و محاسبه دقيق غفلت نكنند، و از جمله مردمي باشند داراي آگاهي و توان
كافي و متوجه موقعيتّها و ذاكر باسم الله اينها نمونه­اي از اهداف عالي و بلندي
است كه از تعليمات قرآن در مورد گوناگون بدست ميآيد و بدون ترديد با دقت و تأمّل
عميقانه در آيات قرآن مطالب و مفاهيم جديدتري را به ما خواهد آموخت. كدام عمل از
اعمال ارزشمند اسلام مانند حجّ بطور ملموس معني و مفهوم حاكميت الله و سير الي
الله و حلّ‌ شدن منيّتها و نفسانيتها و پيكار و ستيز با ارجاس و انجاس و آلودگيها
و پليديها و خودسازي­ها و وارستگيها و وحدت و يكپارچگي و هماهنگي و همدلي وتوجه
بخدا و ذكر الله و خدمت و ايثار را نشان ميدهد و در حقيقت حجّ مجموعه­اي از احكام
كلي و همگاني اسلام در اين قالب ميباشد.

حاشا و كلاً كه حجّ
اينگونه نباشد و تنها همان ظواهر و برنامه­هاي صوري و سطحي باشد و بهمين دليل وقتي
كه قرآن مقداري از مناسك حج را تبيين ميفرمايد اين مناسك را از شعاير الهي دانسته
و تعظيم شعاير الهي را وظيفه بزرگ شمرده و تعظيم شعاير الهي را علامت و نشانه
تقواي قلب و روشنائي معرّفي نموده است.

بعد ميفرمايد بشارت بر
مخبتين. كأنّه ميخواهد بگويد از جمله اهدافي كه از اعمال حج منظور است و مواظبت
بآن اعمال آن هدف را تأمين كرده و انسان را بآن نايل ميگرداند حالت بالا و والاي
روحي اخبات است كه قرآن براي اين حالت و صفت الهي حساب خاصّي باز كرده و بتفصيل
درباره آن و خصوصيات مخبتين بحث فرموده است: ميفرمايد ما براي هر ملت و امّتي
شريعت و شيوه­هاي مخصوصي مقررّ كرديم تا با انجام آنها متذكر اسم خدا گردند و در
ياد خدا باشند و در مقابل نعمتهاي الهي كه بآنان از گوشت حيوانات روزي داديم و
متنعّم ساختيم سپاس نمايند پس بدانيد که خداي شما خداي يگانه است و در مقابل فرمان
او تسليم گرديده و مطيع باشيد و بآنان كه بدرجه مخبتين رسيده و حالت اخبات پيدا
كرده­اند بشارت بدهيد و خصوصياتي كه اين گروه (مخبتين) دارند اين است كه وقتي كه
بياد خدا ميافتند دلهايشان هراسان شده و در مقابل مصائب و گرفتاريها صبور و متحمل
بوده و اقامه نماز مينمايند و از آنچه كه از امكانات و نعمتها در اختيارشان گذاشته­ايم
در راه خدا انفاق ميكنند[2].

و در حقيقت از اين آيات
بدست ميآيد كه در صورتيكه انسان مواظب خودش باشد و اعمال حج را بنحو احسن انجام
دهد و روح عبوديت و بندگي را در آنها مورد توجه قرار دهد و به ابعادِ مختلف حج
توجه بنمايد علاوه بر جهاتِ سياسي و اجتماعي و اقتصادي كه دارد و انسانها از اين
جهات از اعمال حج بهره­مند ميگردند داراي جهت ديگري نيز هست و آن جهت خودسازي است
و انسان در سايه اين اعمال خودش را ميسازد و بدرجه­اي از كمال و عرفان الهي ميرسد
و داراي مقام «اذا ذكر الله و جلت قلوبهم» ميشود.

مضافاً بر همۀ مسائل و
مطالب كه گذشت از آيات ديگر قرآن بوضوح بدست ميايد كه كعبه بعنوان محور وحدت و يكپارچگي
امت اسلامي منظور شده و با توجه به تغيير قبله و لزوم توجه همۀ مسلمانهاي عالم
بسوي يك نقطه و مركز، آنهم در هر روز و شب چندين بار و با آن خصوصيات و مراسم
دقيقاً فهميده ميشود كه مسئله پيش از آنكه جهت عبادي و فردي داشته باشد جهات سياسي
و موضعگيري و اجتماعي دارد و تنها قبله بودن كعبه و توجه بآن شرط صحت نماز نيست
ولو اينكه خود اين جهت هم خيلي مهم و داراي ارزش است و ليكن اهداف ديگري در كار
است و براي اين است كه جهت گيريها را مشخص نمايد و رنگهاي غيرالهي را باطل اعلام
كند و به همه حركتها و جهت گيريها رنگ خدائي بزند و از حركتهاي پراكنده و بي­جهت
جلوگيري بعمل آورد و شخص رسول اكرم(ص) بعنوان پيامبر و رهبر اسلام بايد اين حركت
را آغاز كند و اين جهت گيري را در تمام اعمال و حركاتش مشخص سازد و امت هم در
اعمال و حركاتش بايد از امام و رهبرشان تبعيّت كنند و اين مشخصه را داشته باشند.

اينكه آياتي كه بوضوح
اين مطالب را تعليم ميدهد! «سيقول السّفهاء من الناس ماوليّهم عن قبلتهم الّتي
كانوا عليها قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء الي صراطٍ مستقيم»[3]
انسانهائي كه از رشد كافي برخوردار نيستند و آينده امور را نميدانند و عواقب امور
را خوب تحليل نمي­نمايند و جريانات و خطوط فكري و سياسي جامعه را بطور دقيق
نميدانند تحت تاثير القاءات و وساوس شياطين قرار ميگيرند، برهبر امّت اسلامي رسول
اكرم (ص) با زبان اعتراض اينطور برخورد ميكنند و ميگويند چه عواملي باعث شد آنان
از آن قبله ايكه داشتند و به بيت المقدس نماز ميخوانند منصرف گشتند و رو بجهت ديگر
و قبله ديگر بگرداندند؟ وضعي كه قبلاً جامعه داشت و كانه مسئله­اي نبود و وحدت
برقرار بود اينها آمدند با تغيير قبله در جامعه مشكل درست كردند اين سخنان آنها
است و بدون ترديد اين نوع سخنان را شياطين از زبان افراد ساده القاء ميكردند و
اذهان مردم را مشوّش ميكردند خطاب الهي به پيامبر اكرم(ص) رسيد و فرمود به آنان
بگو خيال نكنيد مسئله قبله و جهت خاص براي اين است كه براي خداي عالم جهت و وضع
خاصي تعيين شود نه چنين نيست خداي عالم محيط به همه عالم وجود است و همۀ مشرق و مغرب
از آن خداوند آنا را بصراط مستقيم هدايت مينمايد. يعني تعيين كعبه بعنوان قبله
اسلام و مسلمين بتوسط نبيّ اكرم (ص) طبق وحي آسماني از قبيل مسئله آفريني و كار
سياسي كردن و غوغا آفريني نميباشد بلكه از مصاديق بارز هدايت الهي و صراط مستقيم
است و از اين جهت است كه امّت اسلام بيك چنين نقطه مركزي و محور حركت نياز دارند
اگر غفلت كنند خسارتهاي جبران ناپذيري بجهان اسلام و مسلمين وارد خواهد شد و در
حقيقت اسلام و رهبري آن طبق فرمان الهي در صدد تحقّق بخشيدن امّت واحد اسلامي است
و نوع استخوان بندي احكام اسلام و مقررات آن هم همين را نشان ميدهد و يكي از لوازم
لاينفكّ اين نوع ايده و هدف مقدّس پيش بيني يك چنين مركزيتي است ولذا مشاهده مي­فرمائيد
قرآن به دنبالۀ طرح تعيين قبله جديد براي امّت اسلام اينطور دارد:

«و كذلك جعلناكم امّةً
وسطاً لتكونوا شهداء علي النّاس و يكون الرّسول عليكم شهيداً»[4] و
همچنين ما شما را امّتي وسط و معتدل و عاري از گرايشهاي افراطي و تفريطي و جامع
خصوصيات مثبت هر دو قرار داديم تا گواه بر اعمال مردم باشيد و رسول و رهبر هم شاهد
و گواه بر اعمال شما باشد. ملاحظه ميكنيد چطور زيبا حدّ وسط بودن امت اسلامي را به
تغيير قبله و محور بودن كعبه ارتباط داده و بيان ميدارد ما امّت اسلام را از تمام
جهات و از هر حيث مستقل و متكي بخود قرار داديم و در خط ميانه و عدل و وسط
انداختيم تا ملّت اسلام الگو و شاهد بر امّتهاي ديگر باشد و رهبري آن الگو و شاهد
بر امت اسلام و ضمناً ما از اول نخواستيم اين قبله دوم را مطرح نمائيم و ابتداء
اجازه داديم در همان وضع سابق بمانيد و رو به بيت المقدس بايستيد و بعد از مدّتي
دستور تغيير آن را صادر كرديم براي اين بود كه در اين ميان افراد خوب شناخته گردند
و كساني كه روح عبوديت و بندگي دارند از كساني كه متمرّدند و روح عصيان و تجرّي
دارند شناسائي و در مقام عمل اين دو جريان از هم تفكيك گردند تا معلوم گردد چه
كساني بنده خوب هستند و چه كساني عاصي و متمرّدند.

«و ما جعلنا القبلة
الّتي كنت عليها الّا لنعلم من يتّبع الرّسول ممّن ينقلب علي عقبيه و ان كانت
لكبيرةً الّا علي الّذين هدي الله و ما كان الله ليضيع ايمانكم إنّ الله لرؤفٌ
رحيم»[5] اينكه
ما از ابتداء بيت المقدس را قبله شناختيم و اجازه داديم مسلمانها عباداتشان را رو
بآن طرف انجام دهند و اين معني را امضاء كرديم مانند تمام تشريعها و مقرّرات ديگر
اسلام بخاطر مصالحي بوده كه نتايج آن بخود مسلمين عايد ميگردد و عمدتاً براي تربيت
و تكامل انسان ميباشد و براي آزمايش مؤمنان و تميز انسانهاي مطيع از عاصيان و
متمرّدان ميباشد و ما اين قبله را امضاء نموديم براي اينكه پيروان راستين مقام
رهبري و رسالت در مقام عمل بواطن خودشان را نشان داده و چهره كريه مخالفان و
معاندان بر ملأ گردد و اعمالي كه قبلاً طبقه قبله سابق انجام شده و هنوز ناسخي
براي آن نيامده است چون از مصاديق اطاعت خداوند بوده است درست است و نيازي به
تجديد نظر نميباشد.[6]

و رسول اكرم (ص) در عين
حالي كه در انتظار عنايت الهي و نزول وحي و تعيين قبله مخصوص بود با اين همه تسليم
محض فرمان الهي و وحي بوده و ذرّه­اي نميخواست و نميخواست از وحي و فرمان الهي
سرپيچي نمايد و لذا رو به بيت المقدس نماز بجا مياورد و عباداتش را انجام ميداد
چون عبوديت معنائي غير از اين ندارد و انسان عبد در تمام لحظات منتظر فرمان مولايش
حضرت حق است و تمام حركات و سكناتش بسوي يك جهت متوجه است و آن خدا است و او اگر
فرمان داد كه مدّتي بايد بطرف بيت المقدس بايستي و متوجه اين سمت باشي لبيك ميگويد
و اگر دستور داد و بسمت ديگر و جهت ديگر بايست و متوجه باش باز لبيك گويان است و
از مولايش ميخواهد او سمت و جهت عبدش را معين نمايد و هر چه صلاح اسلام و مسلمين
است براي او پيش بياورد.

قرآن اين حالت را
اينگونه ترسيم مينمايد: «قد نري تقلّب وجهك في السّماء فلنولنيّك قبلةً ترضيها
فولّ وجهك شرط المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولّوا وجوهكم شرط و إنّ الّذين اوتوا
الكتاب ليعلمون إنّه الحق من رّبهم و ما الله بغافلٍ عمّا يعلمون»[7]
گرديدن روي تو را در آسمان مي­بينيم و درخواست ملتمسانه شما را ميشنويم پس هر آينه
قبله­اي را براي شما كه مايه رضايت و خوشنودي است معين خواهيم كرد پس از آن رويت
را بسمت و جانب مسجد حرام برگردان و بمسلمين نيز دستور بده هر جاي عالم باشند رو
به جانب كعبه برگردانند و آنان كه از اهل كتابند و با كتب آسماني قبل از قرآن
سروكار دارند ميدانند كه تو حق هستي و قبله بودن مسجد الحرام و كعبه نيز حق است و
خداي جهانيان از آنچه كه آنان ميكنند و انجام ميدهند غافل و بي­اطلاع نميباشد.

از سياق بوضوح بدست
ميايد كه نبيّ اكرم اسلام(ص) درعين اينكه هيچگونه ناراضي و ناراحت از وضع موجود و
از قبله بودن بيت المقدس نبود وليكن از ناحيه اهل كتاب مخصوصاً يهود مورد اذيّت و
آزار قرار ميگرفت و آنها بمسلمانها تفاخر ميكردند و سرزنششان ميكردند و نوعي براي
خودشان برتري و علوّ قايل بودند و اين حالت براي رهبري اسلام و رسول اكرم(ص) گران
بود و قابل تحمّل نبود و پيامبر اسلام(ص) غمگين شد و در انتظار وحي آسمان نشست و
منتظر فرمان حق بود، اگر دستور ميرسيد در همان وضع سابق بماند و قبله بودن بيت
المقدس تثبيت گردد حجّت براي رسول خدا(ص) تمام ميشد و از اول راضي بود  وراضي تر هم ميشد و وقتي كه اين آيات نازل شد و
قبله جديد معرفي گرديد و كعبه بعنوان قبله مسلمين شناخته شد حجت تمام گشت و ريشه­هاي
تفاخر و برتري طلبي و سرزنش يهوديان نيز پايان يافت و تكليف رهبر اسلام و امّت
مسلمان هم روشن شد.

 



[1]. سوره حج آيات 23 الي 30