سیزده رجب، مطلع نور

13 رجب ، مطلع نور

در سيزدهم رجب ، سی
سال پس از عام الفيل 1 و بيست و سه سال قبل از هجرت ،آفتاب ولايت از افق كعبه دميد
و جهان را فروغ و روشنايی بخشيد. در چنان روزی علی عليه السلام ،مظهر حق و عدالت و
جامع كمالات انسانی و اعجوبه دهر و يگانه روزگار متولد شد . همو كه آفتاب، پس از
رسول خدا صلی الله عليه و آله بر كسی چون او نتابيده و چشم جهان همچون او انسان
والائی را نديده و مادر دهر چنان فرزندی را نزائيده !

و با تولّد او نوری
كه خداوند پيش از آفرينش جهان آفريد، به طور كامل در طبيعت متجلّی شد. نيمی از آن
سی سال قبل در وجود مقدّس خاتم الانبياء صلی الله عليه و آله تجلّی نمود و در چنان
روزی با ولادت سيد الاصياء عليه السلام نيم ديگر آن نيز متجلّی گشت. و ولايت مكمّل
نبوّت شد.

در چنان روز مباركی ،
فاطمه بنت اسد ـ همسر ابوطالب ـ به خانه كعبه پناه برد و خدای را به مقرّبين درگاهش
و از جمله جنين خودش قسم داد كه زايمان را بر او آسان كند. راوی گويد: ديدم ديوار
كعبه شكافت و او به خانه وارد شد و ديوار بسته شد و پس از سه روز با فرزندی همچون
ماه تابان از همان شكاف ديوار ظاهر گشت و در اين سه روز هر چه كوشيديم كه در را
باز كنيم نشد. گويند: آن حضرت نيز از كعبه معظمه به خاطر مهمان نوازيش تشكر كرد كه
ساحت مقدسش را از لوث وجود بتها پاك نمود .

داستان ولادت

داستان ولادت آن حضرت
در كعبه را علما و مورخين سنی و شيعه نقل كرده اند و بر آن تاكيد فراوان نموده
اند. علّامه امينی رحمه الله 2 از مصادر تاريخی عامّه و خاصّه ، مطالب ارزنده ای
در اين زمينه نقل فرموده است.

حاكم نيشابوری از
علمای بزرگ اهل سنّت در مستدرك گفته كه اخبار در اين باره به تواتر 3 رسيده است كه
: «فاطمه بنت اسد ، اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب كرم الله وجهه را در جوف خانه
كعبه زائيد.»

حافظ گنجی شافعی نيز
از او حكايت كرده كه گفت: « امير المؤمنين علی بن ابی طالب عليه السلام در مكه در
بيت الله الحرام در شب جمعه سيزدهم رجب، سی سال پس از عام الفيل متولد شد. و هيچ
مولودی به جز او ـ نه پيش از او و نه بعد از او ـ در خانه خدا متولد نشده است. و اين
برای تكريم و تعظيم منزلت او می باشد ».

احمد بن عبدالرحيم
دهلوی نيز گفته است كه اخبار در اين باره متواتر است.

شهاب الدين آلوسی
مفسّر معروف می گويد: « اينكه امير المؤمنين كرم الله وجهه در خانه كعبه متولد شده
است مشهور در جهان كه در كتب هر دو گروه سنی و شيعه ، نقل شده است ».

علامه امينی رحمه
الله اين داستان را از بيش از 16 كتاب از كتب عامه و پنجاه كتاب از خاصّه نقل كرده
است . بعضی نيز در اين باره كتابی ويژه تاليف نموده اند . شاعران بسياری نيز از
سنی و شيعه به عربی و فارسی اشعار جالبی را در اين موضوع سروده اند .

ميرزا اسماعيل شيرازی
در قصيده ای طولانی می گويد :

« ان يكن يجعل لله
البنون          و تعالی الله عما يصفون »

« فوليد البيت احری
ان يكون       لولیّ البيت حقاً ولداً    »

                   « لا عزير لا ولا ابن مريم »

اگر قرار باشد برای
خداوند فرزندی قائل باشيم گر چه منزه است خدا از آنچه نادانان می گويند ، هر آينه
آن كس كه در خانه او متولد شده اولی است كه فرزند او باشد ، نه عزيز كه يهوديان او
را فرزند خدا دانستند و نه مسيح كه نصاری او را برای خدا فرزند قرار دادند .

به راستی اين مكرمت
با آن وضع اعجاز آميز شگفت انگيز دليل روشن و برهان قاطعی است بر ويژگی خاصی كه در
ذات آن حضرت بوده . اين عظمت و قداست و قرب و ارتباط خاص با خدای متعال را نمی
توان امری اكتسابی دانست . و اين خلعت زيبا تنها بر اندام مقدس آن ولی الله اعظم
مناسب است .

پيامبر « ص » عهده
دار تربيت علی «ع »

 نشو و نمای آن حضرت نيز ويژگی و مزيّتی
بر سايرين دارد . از كودكی پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله عهده دار تربيت او شد
و اين در حالی بود كه پدر و مادر مهربان و بزرگواری داشت كه آنها خود مربّی رسول
اكرم صلی الله عليه و آله بودند . و در بعضی اخبار آمده است كه حضرت رسول صلی الله
عليه و آله از عمويش جناب ابوطالب عليه السلام خواست كه يكی از فرزندانش را به او
واگذارد كه هم كمك او باشد و هم جبران زحمات آن جناب را كرده باشد . ابوطالب آن
حضرت را مخيّر نمود و حضرتش علی عليه السلام را اختيار كرد.

آن چه در تاريخ مسلّم
است اصل اين مطلب است كه عهده دار تربيت آن حضرت ، رسول اكرم صلی الله عليه و آله
بود و خود آن حضرت در نهج البلاغه فرموده است : « و ضعنی في حجره وأنا ولد يضمّنی
الی صدره و يكنفني في فراشه و يمسّني جسده و يشمّني عرفه و كان يمضغ الشيء ثم
يلقمنيه …». 4

« مرا در دامان خود
قرار داد در حالی كه كودكی بودم . به سينه اش مرا می چسبانيد و در رختخواب خويش
مرا در آغوش می گرفت كه بدن مباركش را لمس می كردم و بوی خوشش به مشامم می رسيد و
گاهی می شدكه خوراكی را میجويد و در دهانم می گذاشت … »

گر چه روشن نيست كه
در چه سنّ و سالی آن حضرت در دامان رسول اكرم صلی الله عليه و آله بوده است ولی از
جمله آخر چنين به دست می آيد كه در سنّی بوده كه حتّی جويدن بعضی خوراكها برای او
مشكل بوده است .ولی آن چه جای سئوال است دليل اين مطلب است . چرا آن حضرت عهده دار
تربيت او شد و به چه بهانه ای او را از دامان پدر و مادر جدا ساخت ؟

داستانی در اين زمينه
مشهور است . می گويند :

در آن روزگار قحط
سالی به وجود آمد و مردم در مضيقه و سخت‍ی قرار گرفتند . جناب ابوطالب عليه السلام
تنگدست بود و نان خوار بسيار داشت . رسول اكرم صلی الله عليه و آله به جناب حمزه
عليه السّلام و عباس عموهايش پيشنهاد كرد كه هر كدام يكی از فرزندان ابوطالب را
متكفّل شوند تا باری از دوش او برداشته شود . مطلب را با او در ميان گذاشتند ، او
عقيل را كه بسيار دوست م‍ی داشت برای خود نگه داشت و گفت : ديگران را ببريد !!طالب
را عباس متكفل شد و جعفر را حمزه و عل‍ی را رسول خدا « ص» در دامان گرفت . منبع
اين خبر ،مورخين عامه هستند و آن چه در كتب حديث شيعه نيز نقل شده به آن مصادر باز
میگردد. جعل و ساختگی از اين حديث روشن و هويدا است . علامه شهيد استاد مطهری «ره»
در اين باره به تفصيل بحثی فرموده اند كه جعلی بودن اين خبر را روشن می نمايد . و
آن چه از همه روشن تر است كه بايد اين را دليل واضحی بر كم حافظه بودن دروغگو
دانست اين است كه در تاريخ به طور قطع آمده است‌ كه فرزندان ابوطالب به ترتيب طالب
،عقيل ، جعفر و علی عليه السلام هر كدام از ديگری ده سال بزرگتر بوده است . پس اگر
سنّ امير المؤمنين عليه السلام در آن موقع مثلاً ـ پنج سال بوده ،طالب بايد سی و
پنج ساله و عقيل بيست و پنج ساله باشد . بنابراين آنها خود مردانی بزرگ و اداره
كنندگان خانواده های خود بوده اند و نيازی به سر پرست و عهده دار نداشته اند .

جالب اين كه در
دنباله اين داستان گفته شده است كه : طالب همچنان نزد عباس ماند تا در جنگ بدر كه
عباس اسير شد و ديگر خبری از طالب در تاريخ نيامده است !

در جنگ بدر بيش از
پنجاه سال از عمر طالب می گذشته ، آيا باز هم نياز به سرپرست داشته است ؟!

جعلی بودن اين داستان
خيلی روشن است . جاعلان آن چون نتوانسته اند تفسيری برای اين كار رسول اكرم صلی
الله عليه و آله بيابند و نخواسته اند آن را يك دستور الهی و مربوط به يك رابطه
غيبی ويژه ميان آن دو بزرگوار بدانند چنين داستان خنده آوری را به هم بافته اند .

ولی با مراجعه به
سخنان رسول اكرم صلی الله عليه و آله درباره امير المؤمنين عليه السلام روشن می
شود كه رابطه اين دو غير از روابط معمولی انسانها است . مكرر اين سخن از رسول اكرم
صلی عليه و آله شنيده شده كه فرمود :‌

« يا علی !من و تو از
يك ريشه ايم و ساير مردم از ريشه های گوناگون ».

پيدا است كه منظور از
اين ريشه ، اصل و نسب نيست زيرا در آن جهت افراد زيادی با آنان شريكند .و در
روايات فراوانی كه به طور اجمالی می توان گفت ، در حد تواتر است ،وارد شده كه «من
و علی از يك نور آفريده شديم قبل از آفريدن آسمان و زمين و همچنان اين نور يكی بود
تا به عبدالمطلب رسيد ، آن گاه نيمی از آن به عبدالله منتقل شد و نيمی ديگر به
ابوطالب .»

و شايد به همين دليل
، رسول اكرم صلی الله عليه و آله آن حضرت را هميشه برادر خويش می خواند ؛ بلكه او
را نفس خويش می دانست . همين مطلب نيز در قرآن كريم در آيه مباهله آمده است .

مفسران عامه و خاصّه
اجماع دارند كه با حضرت رسول اكرم صلی الله عليه و آله در وقت مباهله كسی بجز علی
و فاطمه و حسنين «ع» نبود پس بايد منظور از «انفسنا » ذات مقدس اميرالمؤمنين عليه
السلام باشد . به راستی از هر جهت صفات و مزايای آن حضرت شگفت آور است .« فسلام
عليه يوم ولد و يوم يبعث حياً ».

درود بر آن حضرت و بر
پيروان راستين و گوارا باد بر ملت ايران اين پيروی و تشيّع كه اكنون به ثمر نشسته
و جهان را از اين شكوفائی كه هنوز هم راز آن را درك نكرده اند ، به شگفتی‌واداشته
است .

[1]  

 

          

 ولادت امام باقر عليه السّلام

به روايتی
ولادت با سعادت حضرت امام محمد باقر عليه السلام در اول ماه رجب سنه 57 هجری واقع
شده است ، گر چه اكثر قائلند كه ولادت آن حضرت در سوم ماه صفر همان سال بوده . مدت
عمر شريفش 57 سال كه چهار سال آن در زمان جد بزرگوارش امام حسين عليه السلام و سی
و نه يا سی و پنج سال در زمان امامت پدرش امام زين العابدين عليه السلام بوده است
. باقر يعنی شكافنده . او را باقر العلوم گويند زيرا آن حضرت با بياناتش علم را
شكافت و رموز آن را ظاهر نمود . و در روايت است كه رسول خدا صلی الله عليه و آله
به جابربن عبدالله انصاری فرمود :« تو پس از من می مانی تا فرزندی را از حسين عليه
السلام دريابی كه نامش محمد است و علم دين را می شكافد پس اگر او را ديدی سلام مرا
به او برسان » . و از اين روی آن حضرت به باقر ملقب شد .

دوران پيدايش
فقاهت

دوران امام
باقر عليه السلام را می توان دوران فقاهت دانست گر چه فقه به معنای وسيعش از بدو
اسلام بوده ولی به عنوان يك علم و تخصص در آن دوران نضج گرفت. شايد به اين دليل كه
دوران صحابه پايان يافت و اخبار دست اول وجود نداشت و پيشرفت مادی جامعه و وارد
شدن فرهنگهای ديگر مستوجب بروز مسائل شرعی جديدی شده بود كه نياز به بحث و تحقيق
در تهيه قواعد فقهی احساس می شد. بحثها و مناظرات علمی طبيعتاً افراد كنجكاو و
محصل را به جستجوی پناهگاه علمی مستحكم و متين و قابل اعتمادی كه پاسخگوی نيازها و
پرسش ها باشد وا می داشت . و چنين بود كه مردان بزرگی همچون زراره و محمد بن مسلم
و امثال آنها از مكتبهای گوناگون روی گردانيدند و به چشمه سار زلال علم و معرفت و
وارث دانش انبيا و حجت خدا امام محمد باقر عليه الصلاة و السلام روی آوردند و
تدريجاً صيت علم و دانش آن بزرگوار زبانزد محافل علمی‌موافق و مخالف شد كه بسياری
از گردانندگان مكاتب ديگر نيز خود به خدمت آن حضرت آمدند تا از فيض علمش بهره ای
ببرند . بعضی از مورخين عامه نوشته اند كه هيچ يك از علمای آن زمان به مدينه نيامد
مگر اين كه خدمت آن حضرت مشرف شد تا از او علم دين بياموزد . و گذشته از تعليم و
نشر احكام اسلام ، شاگردان مبرز خويش را تشويق می فرمود كه در فقه اجتهاد كنند و
مرجع مردم باشند .

ابان تغلب از
بزرگان علمای اسلام و قراء قرآن است كه از محضر مقدس امام باقر و امام صادق عليهما
السلام كسب علم نموده . امام باقر عليه السلام به او فرمود : « در مسجد مدينه برای
مردم نشستی داشته باش و فتوی بده كه من دوست دارم در ميان شيعيانم امثال تو باشند
».

مكتب امام
باقر عليه السلام تنها به نشر فقه و علم احكام اكتفا ننمود بلكه در ساير معارف
دينی از خدا شناسی و ساير مسائل اعتقادی و تفسير قرآن و اخلاق اسلامی شاگردان مبرز‍ی  را تربيت نمود و حركت علمی عظيمی در جامعه
اسلامی به وجود آورد .

شخصيت علمی
امام

شخصيت و عظمت
مقام علمی امام باقر عليه السلام موافق و مخالف را به كرنش وا داشت . عبدالله بن
عطاء مكّی می گويد : « علما را هيچ گاه كوچك نديدم بجز در محضر ابی جعفر محمد بن
علی كه در برابر او تواضع می نمود و به حق او آگاه بودند و از علم او بهره می
بردند . حكم بن عتيبه با همه جلالت و كبر 
سن را ديدم كه همچون كودكی در خدمتش نشسته بود و از او استفاده می كرد » .

حكم بن عتيبه
از بزرگترين علمای عامه در آن زمان بوده است . و اما از شيعه علما وفقهای بسياری
از مكتب مقدس و پر بار آن حضرت استفاده كردند كه تا امروز فقه غنی شيعه و ساير
معارف ارزنده اسلامی‌ كه در بالاترين سطح از سوی مكتب شيعه به عالم اسلام عرضه می
شود از آن بزرگان نشأت می گيرد از قبيل ابان بن تغلب ، زراره بن اعين ، محمد بن
مسلم ثقفی ، بريد بن معاوية عجلی ، ابو بصير اسدی ، فضيل بن يسار بصری ، معروف بن
خرّبوذ ، و ديگران .

محمد بن مسلم
گويد: « مطلبی به قليم خطور نكرد مگر اين كه از امام باقر عليه السلام پرسيدم و
شماره پرسش هايم به سی هزار مسأله رسيد . و از امام صادق عليه السلام شانزده هزار
مسأله پرسيد ».

فضائل و
مناقب و معجزات آن حضرت بيش از آن است كه در يك كتاب آيد تا چه رسد به اين مختصر
اشاره كه تنها به قصد تبريك درج می شود . سر انجام آن حضرت در هفتم ذی الحجة بنابر
مشهور سنه 114 يا 116 به وسيله سمّی كه ابراهيم بن الوليد بن عبدالملك به او داد
شهيد شد .

ولادت امام
جواد عليه السّلام

مناسبت ديگر
ماه رجب ولادت با سعادت امام محمد جواد عليه السلام است كه به قول ابن عيّاش در
دهم اين ماه بوده است گر چه مشهور آن است كه 17 يا 19 ماه مبارك رمضان آن حضرت
متولد شده است .

امام جواد
عليه السلام هفت ساله بود كه پدر بزرگوارش امام علی بن موسی الرضا عليه السلام
وفات يافت و بار سنگين امامت به آن حضرت در آن سن كودكی واگذار شد . ولی امامان آن
گونه نيستند كه كودكی و پيری برای آنها در تحمل مسئوليتهای اجتماعی‌ و بالاتر از
آن فرقی ‌داشته باشد .

پناهگاه علمی
مردم

امام جواد
عليه السلام در همان سن و سال پاسخگوی همه نيازها و پرسش های كسانی‌ بود كه مكتب
اهل بيت عليهم السلام را تنها پناهگاه علمی و مذهبی خويش می دانستند . نه تنها
فقها و علمای شيعه بلكه ديگران نيز از وجود مقدسش بهره مند بودند . مأمون منافق در
مجالس متعدد علما را وادار می نمود كه سؤال های مشكلی را در حضور آن حضرت مطرح
كنند به اميد آن كه او از پاسخ عاجز شود و برای اهل بيت عصمت عليهم السلام مايه
آبرو ريزی باشد و آن حضرت با آن خرد سالی همه مسائل را پاسخ می‌گفت و اين معجزه در
اكثر كتب تاريخ نقل شده است . وجود آن حضرت و همچنين فرزندش امام هادی عليه السلام
دليل روشن و واضحی است بر اين كه علم و عصمت و ساير مقامات امامان نعمت های الهی
بوده است كه بدون اكتساب به آنها ارزانی داشته . علی بن اسباط گويد : با امام جواد
عليه السلام ملاقات كردم . پس به دقت مشغول تماشای شمايل آن حضرت شدم تا چون به
مصر برگردم برای شيعيان آنجا بازگو نمايم . آن حضرت سجده كرد و سپس فرمود : خداوند
در امانت همان گونه حجت را تمام كرده كه در نبوت نيز تمام فرموده است آنجا كه می
فرمايد :

« و آتيناه
الحكم صبيّا » (اين آيه درباره حضرت يحيی‌ عليه السلام است كه می فرمايد: ما حكم
كه شايد مراد حكمت يا نبوت باشد به او داديم در حالی كه كودكی بود ) وفرموده است :
« و لما بلغ اشدّه » و « و بلغ اربعين سنة » . پس می شود كه حكمت در كودكی به
انسان داده شود و می شود كه در چهل سالگی به او عطا شود .استشهاد به دو آيه اخير
به اين بيان است . آيه و لما بلغ گرچه در حديث به نقل بحار فلما بلغ آمده است ولی
صحيح آن و لما بلغ است كه در دو جای قرآن آمده است يكی درسوره يوسف درباره حضرت
يوسف عليه السلام و ديگری در سوره قصص درباره حضرت موسی‌ عليه السلام و ذيل آيه
اول اين است « و لما بلغ اشد آتيناه حكما و علما » و در سوره قصص « و لما بلغ اشده
و استوی آتيناه حكما و علما » و معنای ‌آن اين است كه چون به سن رشد و استحكام
رسيد او را حكمت و علم عطا نموديم . و چون منظور از سن روشن نيست ؛ امام عليه
السلام به آيه ای ديگر كه در سوره احقاف است و ربطی به انبيا ندارد تمسّك نمودند
كه در آنجا آمده است « حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة » يعنی آن گاه كه به سن
رشد رسيد و چهل ساله شد . به ضميمه اين دو آيه روشن می شود كه حضرت يوسف و حضرت
موسی عليهما السلام در سن چهل سالگی به سن نبوت رسيدند . و استدلال امام به اين
بيان واضح و روشن است كه حكمت را گاهی در سن كودكی‌ مانند حضرت يحيی عليه السلام
خداوند می بخشد و گاهی در سن چهل سالگی .

مأمون برای
سر پوش گذاشتن بر جنايت خود در مورد امام رضا عليه السلام دختر خويش امّ الفضل را
به ازدواج امام جواد عليه السلام در آورد و او امام را در موارد بسيار اذيت و آزار
رسانيد . و در نهايت به دستور معتصم ، امام را در سن بيست و پنج سالگی‌ با زهر
شهيد كرد .

ولادت و وفات
امام هادی عليه السلام

مناسبت ديگر
ماه رجب ، ولادت و وفات امام علی بن محمد النقی الهادی‌ عليه السلام است . در
تاريخ ولادت و وفات آن حضرت نيز اختلاف بسيار است .

در ولادت آن
حضرت پنج قول است : 15 يا 27 ذی الحجة ، 5 يا 2 يا 13 رجب سال 212 يا 214 . و در
وفات آن حضرت چهار قول است : 3 رجب و 27 يا 26 يا 25 جمادی الآخره سال 245 هجری
قمری .

امام هادی
عليه السلام شش سال و اندی و حدّ اكثر 8 سال در زمان حيات پدر زيست و در آن سنّ
كودكی پدر را از دست داد ولی معجزات و علم سر شار آن حضرت و تصريح پدر بزرگوارش بر
امامت وی هيچ گونه شكی در ميان شيعيان باقی‌ نگذاشت و لذا هيچ معارضی نيز برای ‌امامت
آن حضرت نبود .

دوران اختناق
و فشار

مدت امامتش
طولانی ‌بود . بيش از سی‌ سال پس از پدر رهبری شيعيان و راهنمائی تمام مسلمانان را
به عهده داشت . دورانی بسيار سخت و فشار هيئت حاكمه بر پيروان اهل بيت بسيار زياد
و توان فرسا بود .

بيست سال
امام هادی‌ عليه السلام در مدينه پس از وفات پدر مرجع مردم و پناهگاهی برای شيعيان
و دانشمندان و دانش پژوهان بود . خلفای‌ زمان او : معتصم ، واثق ، متوكل كه چهارده
سال حكومت كرد و مستعين و معتّز بودند .

متوكل عباسی
از متعصب ترين و سر سخت ترين دشمنان اهل بيت به شمار می آمد كه با جسارت و وقاحت ،
زيارت سيد الشهداء عليه السلام را منع كرد و زوار آن حضرت را شكنجه نمود و تهديد
به قتل كرد و عدّه كثيری از زوار را به شهادت رساند و بالاخره آب بر قبر آن حضرت
بست و كشاورزان را وا داشت تا آنجا را شخم زنند و زراعت كنند كه آثار قبر از بين
برود . آب بر گرد قبر مقدس می چرخيد و به آن اصابت نمی كرد و گاوها از شخم زدن قبر
امتناع می جستند .

سالهای
متمادی اين عمل تكرار شد . و بالاخره متوكل به جزا‍ی اعمال خويش رسيد و پسرش او را
به جرم توهين به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله عليها به هلاكت رساند .

در چنين
دوران اختناق و فشاری ، امام هادی عليه السلام می زيست و مكرّر از سوی آن جنايتكار
مورد اهانت قرار گرفت ولی آن حضرت همچنان به ادامه مسير نورانی اهل بيت عليهم
السلام در تاريكيهای جاهليّت و ظلم ادامه داد و در همه سوی بلاد اسلامی كه شيعيان
فراوان بودند نمايندگانی ‌داشت كه به كارهای شيعه رسيدگی می كردند .

شدّت تقيّه
بحدّی بود كه غالباً مردم به وسيله نامه ، از احكام شرعيّه و وظايف خود می پرسيدند
. در روايتی است كه ايوب بن نوح به آن حضرت نوشت : « افراد زيادی از من درباره
فطره می پرسند و می خواهند كه آن را برای شما ارسال نمايم …»

حضرت در پاسخ
نوشتند : « سئوال از فطره زياد شده است و من از سئوالی كه موجب شهرت من شود ،
برايم ناخوشايند است ، بنابراين از ذكر آن خود داری كنيد . هر كس به تو تحويل داد
بگير و هر كس نداد صحبتی در اين باره مكن ».

اين نامه
نشانگر نهايت اختناق در آن زمان است كه حتی ‌در رابطه با مسائل علمی و مذهبی ،
حاكمان جائر حسّاسيت داشتند و دنبال بهانه ای بودند كه امامان را در فشار قرار
دهند .

متوكل عباسی
امام هادی عليه السلام را در مجلس شراب حاضر می كرد شايد بتواند وجهه آن حضرت را
از بين ببرد و هر بار شكست می خورد و گاهی با صحبت ها و موعظه های آن حضرت ، مجلس
عيش و نوش او به هم می خورد .

و بالاخره در
دوران معتز كه او نيز يكی از خلفای سر سخت و مشهور به عداوت با اهل بيت عليهم
السلام است به وسيله زهر آن جنايتكار ، به شهادت رسيد .

 



1-     
عام الفيل ، سالی است كه پيل سواران
قصد ويرانی كعبه را داشتند و ناكام ماندند .

2-     
به كتاب « الغدير » ـ ج 6 ـ صفحه 22
مراجعه فرمائيد .

3-       متواتر ، حديث و خبری را
گويند كه ناقلين آن به قدری زياد باشند كه انسان يقين به راست بودن آن پيدا كند.
از اين روی كه اجتماع آن عدد از روات بر جعل چنين خبری از نظر عقل بعيد و غير ممكن
باشد به امكان وقوعی.

4-     
خطبه 192 نهج البلاغه ،شرح صبحی الصالح
.