برخی از صفات خداوند

تفسير سوره̾ لقمان

قسمت بيست و ششم

برخی از صفات خداوند

آية الله مشكينی

« لله ما في السّموات
والأرض انّ الله هو الغنیّ الحميد » .

از آن خدا است آنچه
در آسمان ها و زمين است ، چرا كه خداوند بی نياز و صاحب ستوده است .

خالق ، فاطر ، بديع

لام در «لله » برای ‌افاده
ملكيّت است و مضمون آيه شريفه اين است : آنچه در آسمان ها ، كرات مختلف و ديگر
موجودات قرار دارند و آنچه در زمين است ، در ملكيّت مطلقه الهی بوده و متعلق به «
لله » می‌باشد ، چنانچه آفريننده وخالق آنها هم خدا است و لذا در آيه قبل ، مسأله
خالقيّت پروردگار مطرح گرديده بود. البته در آيات ديگری هم از خلق و آفرينش سخن به
ميان آمده است ولی گاهی از آن به « فاطر » و گاهی به «بديع » تعبير شده است .

فرق ميان اين سه واژه
اين است كه فاطر در لغت به معنی‌ شكافنده است ؛ پس « فاطر السموات والأرض » يعنی‌
خداوند ،‌‌ آسمان ها و زمين را از كتم عدم به وجود آورده چنانچه گویی كه سينه
نيستی‌را شكافته و از ميان آن پديده های هستی‌ را بيرون آورده است ،‌پس در اين جهت
با « بديع » هم معنا می شود ، چرا كه « بديع السموات و الأرض » هم به معنای خلق
كننده آسمان ها و زمين از عدم محض است .

چه اينكه خداوند گاهی‌
موادّی طبيعی را قبلا آفريده و سپس از آن ها موجود دومی خلق می نمايد چنانچه
درباره انسان می‌فرمايد : « خلق الانسان من نطفة … » خدا انسان را از نطفه آفريد
، ولی گاهی‌ هيچ چيزی كه ذرات وجود در خارج خلق نشده است ، بلكه آن موجود را از عدم
محض می آفريند و به اين لحاظ خداوند « بديع السّموات و الأرض » خوانده می شود و
گفتيم كه « فاطر » هم از اين جهت به معنای‌ « بديع » می باشد .

ولی‌ « خالق » به هر
دو معنا می‌ آيد و از اين رو در قرآن همانگونه كه از خلقت انسان در موارد متعدّدی
به « خلق » تعبير فرموده درباره آفرينش آسمان و زمين هم فرموده « خلق السموات بغير
عمد ترونها » آسمان ها را بدون ستون های مرئی آفريد .

البته انسان هم
چيزهائی می‌سازد ولی كار او ـ به اصطلاح جديد ـ مونتاژ گری است كه با تركيب موادّ
موجود عالم و تغيير شكل آنها دست به اين كار می‌زند . و بدين ترتيب قدرت خلاقيت و
ابتكاری را كه خداوند به او عنايت فرموده به كار می‌اندازد و از اين راه هر روز به
دنيای خويش چهره تازه ای می‌بخشد و چنين است كه تمدن های بشری شكل گرفته و پيشرفت
می‌نمايند .

حفظ موجودات جهان

مسأله ديگر حفظ
موجودات عالم هستی به اراده پروردگار است . در سوره مباركه « بقره» می خوانيم :« و
لا يؤده حفظهما »2  حفظ و نگهبانی زمين و
آسمان برای‌ او آسان و بدون زحمت است . و در سوره سبا می فرمايد : « و ربّك علی كل
شی ء حفيظ » ـ پروردگار تو بر هر چيزی نگهبان و حافظ است. پس همانگونه كه آفرينش و
خلفت موجودات به اراده ذات مقدس او است ، حفظ و نگهداری آنها نيز به اراده « الله
» می‌باشد .

سپس نوبت به اراده و
تدبير اين جهان با عظمت می‌رسد . در سوره « سجده » می فرمايد : « الله الذی خلق
السّموات و الأرض و ما بينهما فی ستّة ايّام استوی علی العرش مالكم من دونه من ولی
و لا شفيع افلا تتذكرون . يدبر الأمر من السماء الی الارض ثم يعرج اليه في يوم كان
مقداره الف سنة ممّا تعدّون » 3

خداوند كسی است كه
آسمان ها و زمين و آن چه را ميان اين دو است در شش روز آفريد ، سپس بر عرش قرار
گرفت ، هيچ ولیّ و شفاعت كننده ای برای شما جز او نيست آيا متذكر نمی شويد ؟ امور
اين جهان را از آسمان به سوی‌ زمين تدبير می‌ نمايد ، سپس در روزی كه مقدار آن
هزار سال از سال هائی است كه شما می شمريد به سوی او باز می

گردد ( و به عمر دنيا
خاتمه داده می شود. )

بنابراين به مقتضای
آيات ياد شده ، آفرينش و نگهداری و اداره جهان هستی به اراده خداوند انجام می‌پذيرد
مانند كسی كه خود كارخانه ای را ساخته باشد و نگهداری و اداره آن را هم خود به
عهده گرفته باشد .

بی نيازی خداوند و
نياز مخلوقات

« انّ الله هو الغنیّ
الحميد » خداوند بی نياز و دارای صفات پسنديده و كمال است .

ارتباط صفت نخست يعنی
غنی با جمله های قبلی آيه اين است كه خداوند به آن آفريده های خويش محتاج نبوده و
غنی بالذات است و از اين رو می‌تواند خالق و حافظ و مدّبر آنها باشد و نيازشان را
تأمين نمايد ، پس صفت غنی در اين جا اشاره به فقر و نياز مخلوقات به « الله » و بی
نيازی كامل او از تمام آن ها است ، و در سوره « فاطر » به فقر انسان ها و غنای
خويش چنين اشاره فرموده است : « يا ايّها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو
الغنی الحميد » 4  ای مردم ! شما فقرا و
نيازمندان به سوی خدائید و خداست كه بی نياز و ستوده صفات می باشد .

پس موجودات سرتاپا
نياز بوده و خداوند بی نياز محض است و يكی از مقامات انسان اين است كه به نياز
خويش به پروردگار توجه داشته باشد و كسی كه اين توجه برايش پيدا شود ، بهترين
عبادت ها را انجام داده است ، يكی از اعمال مسجد كوفه نماز و مناجاتی است كه در
مقام امير مؤمنان عليه السلام خوانده می‌شود . حضرت در آن مناجات به خداوند عرضه
می‌دارد :

« انت الغنیّ و انا
الفقير و هل يرحم الفقير الّا الغنیّ » خداوندا! تو غنی و بی نيازی و من فقير و
نيازمند ، آيا نيازمند را جز بی نياز ترحم خواهد كرد ؟ يعنی از نظر فكری نيازمند
هدايت توايم ، از نظر عملی به توفيق تو محتاجيم ، در خوراك و پوشاك و در تمام
نيازهای مادی ومعنوی به لطف وكرم تو وابسته ايم .

خداوند حميد

« حميد » صفت مشبّهه
است بر وزن فعيل ، فعيل گاهی به معنی فاعل و گاهی به معنی مفعول می آيد . حميد در
معنای فاعلی آن به معنای ثناگو است و در معنی مفعوليش به معنی ستايش شده می باشد
ولی در اينجا به كدام معنی استعمال شده است ؟ به نظر من « حميد » در آيه به هر دو
معنا است ، چنانچه در دعای « جوشن كبير» كه هزار اسم از اسامی « الله » در آن آمده
است ، خداوند به « حميد و محمود » ، هر دو ياد شده است .

در شماره گذشته گفتيم
: هر كس تعريف و توصيف هر پديده ای را كه می نمايد در واقع توصيف خدا را نموده است
چرا كه هر حسن و زيبائی را خدا داده ، پس تعريف از آنها ، تعريف از آن بخشنده حسن
و زيبائی است . رسول اكرم صلی الله عليه و آله در يكی از جنگ ها به امر الهی مشتی
شن از زمين برگرفت و به سوی كفّار پاشيد ، شن ها به سر و روی كافران اصابت نمود و
در نتيجه چشم آن ها نابينا و يا پر از خاك شد خداوند در اين باره فرمود : « و ما
رميت اذ رميت و لكنّ الله رمی » تو هنگامی كه آن ها را به سوی آنها نشانه گيری
نمودی در حقيقت تو رمی ننمودی بلكه اين خدا بود كه رمی نمود . بنابراين ما هر گاه
« الحمدلله » می گوئيم به همين معنا اعتراف می نمائيم كه تمام ستايش ها و ثناها و
توصيف ها از آن خدا ست ، چرا كه همه را او آفريده است .

« و لو انّ ما في
الأرض من شجرة اقلام و البحر يمدّه من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله انّ الله
عزيز حكيم » . 6

اگر آنچه روی زمين
است از درختان قلم شوند، و دريا برای آن مركب گردد و هفت دريا به آن افزوده شود ،
اين ها همه تمام می شوند امّا كلمات خدا پايان نمی گيرد خداوند عزيز و حكيم است .

هفت كنايه از افزايش
عدد است

عدد هفت در فرهنگ عرب
هميشه برای هفت شی ء به كار نمی رود ، بلكه گاهی كنايه از افزايش و زيادی است لذا
بعضی از مفسرين می گويند « سبعة ابحر » اگر هفت دريا هم به آن افزوده شود ، معنايش
اين است كه اگر تعداد زياد ديگری دريا تبديل به مركّب گردد و تمام اشجار روی زمين
قلم نويسندگان شوند از عهده نوشتن و محاسبه كلمات الله برنخواهند آمد ، لابد اين
تعداد بسيار قلم ، و وجود آن همه مركب همان تعداد نويسنده را هم از انسان و جن و
فرشته لازم دارد ولی در آيه شريفه به آن ها اشاره ای نشده است .

كلمات خداوند

منظور از « كلمات
الله » چيست ؟ بعضی از مفسرين احتمال داده اند كه مقصود از « كلمات الله » علوم
خدا باشد و بنابر اين آيه اشاره به علم بی پايان الهی است ، چه اينكه خداوند
همانگونه كه ذاتش بی نهايت است و برای‌ او آغاز و پايانی تصوّر نمی گردد علم او
نيز نامحدود و بی نهايت است و بی‌نهايت هرگز قابل محاسبه و اندازه گيری نمی باشد
ما انسان ها هستيم كه در علم و عمل و صفات و زندگی و همه چيز محدوديم و به همين
دليل قابل تقدير و اندازه گيری می‌باشيم و هر يك از ما دارای دانشی معين و اعمالی
مشخص و عمری محدود می‌باشد .

احتمال دوم اين است
كه منظور از « كلمات الله » پديده های خلقت اند ، چه اينكه در قرآن از « مسيح » به
عنوان كلمه خدا ياد شده است و او هم يكی از پديده ها و آفريده های الهی می باشد .
بنابراين كلمه يعنی آنچه به اراده الهی خلق گرديده است . بدين ترتيب آيه به تعداد
بی شمار مخلوقات خداوند اشاره دارد . وقتی كه در خون يك انسان آن همه مخلوقات
خداوند اشاره دارد . وقتی كه در خون يك انسان آن همه مخلوقات ريز به نام گلبول
وجود دارد ، اگر بخواهند تمام گلبول های‌ خون تمام انسان های روی زمين را به حساب
آورند ، و يا تمام موجودات ذرّه بينی را كه در هوا و در آب وجود دارند ، با ارقام
و اعداد نشان دهند ، آيا اظهار عجز نخواهند كرد ؟ تا چه رسد به تمام پديده های‌
بزرگ و كوچك جهان هستی كه هنوز به بسياری از آنها اطلاعات و دانش بشر پی نبرده است
.

عزيز حكيم

« انّ الله عزيز حكيم
» خداوند مقتدر و پيروز و كارش روی‌ حكمت و تدبير می‌باشد ، همانگونه كه روح انسان
بر جسد او تسلط دارد ، خداوند هم بر تمام كائنات تسلط دارد . مثال بالاتر از آن هم
زده شده و آن تسلط روح بر انديشه و فكر انسان است ، گاهی سلطه روح بر بدن ضعيف می‌شود
ولی سلطه او بر فكر و انديشه هم چنان باقی می‌ ماند ، مثلا انسان بيمار است و در
بستر آرميده ، در اين حال روح تمايل به حركت بدن و راه رفتن آن دارد ، امّا بدن از
حركت عاجز است ولی در همان حال انديشه و فكر باغهائی پر از ميوه در عالم خيال می‌
آفريند و يك باره آن را رها نموده و به چيز ديگر می‌انديشد و در حقيقت روح است كه
اين انديشه ها را ايجاد می‌ نمايد و لحظه ای بعد آن را به فراموشی می سپارد و به
سراغ انديشه ای ديگر می‌ رود ، پس چنانچه روح بر انديشه آدمی مسلط است خداوند هم
بر جهان آفرينش تسلط دارد و هر پديده ای را كه بخواهد خلق می نمايد و يا پس از
خلقت از ميان می برد ، ولی كار او روی حكمت است و اين خلق  و نابود كردن بی حساب نمی‌باشد و به همين دليل
پس از « عزيز» به صفت ديگر « الله » كه حكيم است اشاره فرموده است .

البته تسلط روح بر
جسم و انديشه ما تسلطی محدود است اما تسلط خداوند بر جهان خلقت و نظام هستی تسلطی
نامحدود می‌باشد، چنانچه اعمال ما گاهی از روی حكمت نيست ولی كار خداوند پيوسته با
حكمت تؤام است ، يك موجودی را روی حكمتی معيّن می‌آفريند و او را ميليونها سال روی
حكمت حفظ می‌ نمايد و سپس به دليل حكمتی خاص آن را از بين می‌ برد ، بنابراين
اداره و تدبير جهان و آفرينش و فنای آن همه روی‌ حكمت می‌ باشد و بدين جهت « حكيم
» ناميده می‌ شود .

[1]

 



1-      سوره
بقره ـ آيه 26

2-      سوره
بقره ـ آيه 255

3-      سوره
سجده ـ آيات 5 ـ 6

4-      سوره
فاطر ـ آيه 15

5-      سوره
انفال ـ آيه 17

6-      سوره
لقمان ـ آيه 27