نخستين کسي که اسلام آورد

بخش دوم                     آخرين قسمت

حجة الاسلام
والمسلمين رسولي محلاتي

نخستين کسي که
اسلام آورد

بحث پاياني و
تکميلي اين گفتار

در خلال گفتار
گذشته همانگونه که خوانديد در محور سن امرالمومنين ع در هنگام بعثت رسول خدا
ص  و ايمان آن حضرت به اسلام اختلافي وجود
داشت چنانچه از داشمندان اهل سنت از حاکم در مستدرک نقل شده بود که گفته است

و لا اعلم خلافا
بين اصحاب التواريخ ان علي ابن ابطالب رضي الله عنه اولهم سلاما وانما اختلفوا في
بلوغه.

از نويسندگان
معاصر نيز هاشم معروف حسني در کتاب سيرة المصطفي گويد

لقد اتفق المورخون
و المحدثون علي ان عليا علي السلام اول الناس اسلاما ولکن اختلفوا في سنه يوم
اسلامه[1]

ولي اين اختلاف
سبب آن شده که برخي خواسته اند در اين فضيلت بزرگ که مخصوص علي عليه اسلام بوده
خدشه وارد کرده و سن آنحضرت را در آن روز که بسياري گفته اند کمتر از حد بلوغ بوده
سبب نقض و در نتيجه کاسته شدن اهميت بسياري که اين فضيلت داشته است يحساب آورند.

چنانچه شيخ مفيد
ره فرموده:

اجمعت الامة علي
ان اميرالمومنين عليه السلام اول ذکر اجاب رسول خدا صلي الله عليه وآله و لم يختلف
في ذلک احد من اهل العلم الا ان العثمانية طعنت في ايمان اميرالمونين  عليه السلام بصغرسنه في حال الاجابة[2]

يعني اجماع امت
اسلامي بر آن است کع علي عليه السلام نخستين مردي است که دعوت رسول خدا ص  را اجابت کرده و به آنحضرت ايمان آورد و هيچ يک
از اهل علم در اين باره اختلاف ندارند جز اينکه عثمانيه در مورد ايمان اميرالمومنين
کم سني آن حضرت را عيب شمرده و گفته اند:وي در آن زمان بالغ نبوده و در نتيجه
ايمان او از روي شناخت صحيح انجام نگرفته… و روايات ديگري هم بود که نخستين
انساني که ايمان آورد خديجه بود در پاره اي از روايات هم نخستين مسلمان را ابوبکر
و يا زيدابن حارثه دانسته اند.

و روي همين بعضي
ها خواسته اند براي اينکه دل همه را به دست آمرده باشند وسط افتاده و پا در مياني
کرده و به قول دانشمندان ميان همه روايات را جمع کرده و چنين گفته اند

الا ورع في الجمع
بين هذه الاقوال اي يقال ان اول من اسلم من الرجال الاحرار ابوبکر و من نساء خديجه
و من الصبيان علي ومن المالي زسدابن حارثه…[3]

يعني نزديکتر به
احتياط در جمع بين اين قولها آن اسن که گفته شود نخستين کسي که از جنس مردان آزاده
اسلام اختيار کرد ابوبکر بود و از زنان خديجه از کودکان علي و از موالي آزاد شدگان
زيد ابن حارثه…

و چنانچه از جلال
الدين سيوطي نقل شده نخستين کسي که اين جمع را کرده است ابوحنيفه بوده و به دنبال
اين جمع ابن کثير گفته است و اسلام ابوبکر از 
اسلام آن چند نفر ديگر سودمندتر بود براي اينکه او شخصيت بزرگي بود و در
ميان قريش رئيسي بود که مورد احترام آنها و مالدار بود …[4]
و ….

ولي بد نيست
ندانيد همين آقاي ابن کثير در جاي ديگر اعتراف کرده که از نظر زماني ايمان آن سه
نفر ديگر مقدم بر ايمان ابوبکر بوده است چنانچه ابن حجر عسقلاني پس از نقل نقل
مزبور در الصواعق المحرقة از او نقل کرده که گفته است

و خالف في ذلک
ابن کثير فقال الظاهر ان اهل بيته صلي الله عليه و آله و سلم آمنوا قبل کل احد
زوجته خديجة و مولاه زيد و زمجته ام يمن و علي وورقه[5]

يعني ابن کصير با
اين کيفيت جمع مخالفت کرده و گفته است ظاهر آن است که خاندان آن حضرت ص پيش از هر
شخص ديگري ايمان آوردند و آنها عبارت بودند از خديجه همسر آن حضرت و آزاده شده او
يعني زيد ام المين و علي و ورقة …

و از گفتا راين
دو دانشمند و محدث اهل سنت که تعصب بيشتري نسبت به معتقدات خود و اهل مذهب خود از
ديگران دارند و از کتابها و نوشته هايشان مانند همين کتاب الصواعق المحرقة و کتاب
البداية و النهاية و اهانتها و دشنامهائي که نثار شيعيان و رافضيان کرده اند بخوبي
معلوم مي شود که اين طريقه جمع ميان اين اقوال صحيح نيست زيرا بحث در اين است که
آيا علي عليه اليلام و ديگران کداميک از نظر زماني در ايمان به رسول خدا ص و اسلام
سبقت جستند و پس از اعتراف به اينکه علي عليه السلام از اين نظر سبقت داشته ديگر
جاي آن يحث باقي نخواهد ماند….

و خوب بود اين
آقايان اگر هم مي خواستند ميان روايات را جمع کنند بگونه اي که با عقيده شان نيز که
ابوبکر را برتر از علي عليه السلام ميدانند مخالفنباشد همانند برخي مي گفتند منور
از اينکه ابوبکر مسلمان بود يعني نخستين کسي بود که اسلام خور را اظهار کرد ولي
ديگران از ترس مشرکان جرئت اظهار آنرا نداشتند که آنهم مورد بحث است و مسما از
رسول خدا و خدايجه و علي عليه السلام زودتر اظهار اسلام نکرده چنانچه از روايت
عفيف کندي که پيش از اين نقل کرديم معلوم مي شود و بلکه از ابوذر غفاري چنانچه پس
از اين خواهد آمد.

ويا همانگونه که
از برخي ديگر مانند سعد ابن ابي وقاص و محمدابن حنفيه روايت کرده اند جمع مي کرده
اند که آن دو درباره ابوبکر گفته اند

لم يکن اولهم
اسلاما و لکن کان افضلهم اسلاما[6]

ابوبکر در ميان
آنها نخستين مسلمان نبود ولي اسلام او برتر بود. و يا روايت ديگري که همين آقاي
ابن کثير از ابي جرير بسندش از محمدبن سعدبن ابي وقاص روايت کرده که گويد:

قلت لابي اکان
ابوبکر اولکم اسلاما؟ قال لا ولقد اسلم قبله اکثر من خمسين و لکن کان افضلنا
اسلاما[7]

يعني به پدرم
سعدبن ابي وقاص گفتم آيا ابوبکر در ميان شما نخستين مسلمان بود گفت نه بلکه قبل از
او بيش از پنجاه نفر مسلمان شدند ولي ابوبکر برترين ماها بوداز نظر اسلام…

که البته اين
مطلب هم بر فرض صحت روايت جز يک اجتهاد شخصي و اظهار نظري خصوصي بيش نيست که براي
ديگران ارزشي نداردکه بهتر آن است که از اين يحث صرفنظر کرده همان بحث ديگر را
دنبا کرده و بگذريم.

باري همانگونه که
گفته شد در سبقت اسلام و ايمان علي عليه السلام ظاهرا جاي ترديد نيست و مطلب
همانگونه که نقل کرديم اجتماعي و اتفاقي است منتهي براي اينکه اين فضيلت بزرگ را
خدشه دار کرده و زير سوال ببرند به اين گفتار متشبث شده اند که ايمان علي عليه
السلام درآن روز که ده سال بيشتر از سن او نگذشته بود از روي تدبر و تفکر نبوده بلکه
از روي تقليد و تلقين بوده ولي ديگران که پس از بلوغ و در سنين بالاتري ايمان
آورده اند ايمانشان از روي تعقل و تدبر و معرفت و يقين بوده است.

که در اين باره
نيز به طور اختصار و فشرده مي گوئيم:

اولا- همانگونه
که در خلال گفتارهاي گذشته از حاکم نيشابوري و يعقوبي و ديگران شنيديددرباره سن آن
حضرت در هنگام بعثت رسول خدا ص و ايمان او به آنحضرت اختلافي است و نظر قطعي در
اين باره اظهار نشده زيرا از برخي روايات مانند روايات قتاده از حسن بصري و ديگران
که در کتابهاي اهل سنت و شيعه[8]
نيز آمده است سن آنحضرت در آن روز پانزده يا شانزده سال بوده که از آنجمله است اين
دو روايت:

1-روي قتاده عن
الحسن و غيره قتال: کان اول من آمن علي بن ابي طالب عليه السلام و هم ابن خمس عشرة
سنة اوست عشرة[9]

يعني قتاده از
حسن و ديگران نقل کرده که نخستين کسي که ايمان آورد علي ابن ابيطالب عليه السلام
بود در حالي که پانزده ساله يا شانزده ساله بود.

2-وروي شدادبن
اوس قال: سولت خباب بن الارت عن اسلام علي بن ابطاالب عليه السلام قال:اسلم وهو
ابن خمس عشرة سنة ولقد رايته يصلي مع النبي ص و هو يومئذ بالغ مستحکم البلوغ[10]

يعني شدادبن اوس
گفته است: از خباب بن ارت درباره اسلام علي ابن ابيطالب سوال کردم؟ در پاسخ گفت:
او در سن پانزده سالگي اسلام آورد و من او را ديدم که با رسول خدا نماز ميخواند و
در آنروز بحد کمال و بلوغ رسيده بود.

و اين دو شعر هم
از عبدالله بن ابي سفيان نقل شده که گويد:

وصلي علي مخلصا
بصلاته     لخمس و عشر من سنيه کوامل

و خلي اناسا بعده
يتبعونه      له عمل افضل به صنع عامل [11]

و در پاره اي از
روايات آمده است که آنحضرت در آنروز چهارده ساله بود چنانچه علي ابن زيد از ابي
نصرة روايت کرده که گويد:

اسلم علي عليه
السلام و هو ابن اربع العشرة سنة[12]

و در روايات
ديگري آمده که آنحضرت دوازده ساله و يا يازده ساله بود که همانگونه که قبلا نيز
تذکر داده ايم مشهور نزد علماي اهل شيعه و اهل سنت و روايات معتبر آن  است که آنحضرت در آن روز ده ساله بود…

ولي آنها که
خواسته اند در اين فضيلت بزرگ خدشه وارد کنند بايد نخست اين مطلب را ثابت کنند که
سن آنحضرت کمتر از سن بلوغ بوده و سپس به خيال خود آنرا مخدوش يازند…در صورتي که
در بسياري از رواياتي که خود ايشان از علي عليه السلام و ديگران نقل کرده اند با
اين تعبير آمده بود که نخستين کسي که از مردان رجال ايمان آورده آنحضرت بوده مانند
روايتي که ابي داوود و ديگران بسندهاي خود از علي عليه السلام روايت کرده اند که
فرمود:

انا اول رجل اسلم
مع رسول الله[13]

يعني من نخستين
مردي بودم که با رسول خدا ص اسلام آموردم

و يا در تاريخ
يعقوبي آمده بود که

کان اول من اسلم
خديجه بنت خويلد من النشاء و علي بن ابيطالب من الرجال ثم زيد بن حارثه ثم
ابوذر…[14]

و ثانيا- رسيدن
به سن پانزده سالگي که يکي از سه نشانه حد بلوغ در باب تکاليف شرعيه است همانگونه
که برخي از اهل سنت گفته اند در سالهاي پس از هجرت و در  داستان غزوه خندق تعيين شده و بعنوان حدي از
حدود تبليغ آمده و گرنه قبل از آن ميزان در بلوغ و تکليف تميز و ادراک بوده نه سن
و سال چنانچه از کتاب اسعاف الراغبين و سيره حلبيه نقل شده است.[15]

وثالثا-مسئله
پذيرش ايمان و امور اعتقادي و بلکه عبادت افراد و بندگان الهي در نزد خداي تعالي
توقفي بر بلوغ و رسيدن به حد تکليف شرعي ندارد چنانچه فقهاي اسلام در باب عبادات
صبي بطور مشروح مستدل بيات داشته اند و ارزش عمل آنها از نظر پاداش و ثواب و قبولي
آن در نزد خداي تعالي با عمل آنهائي که بحد تکليف و بلوغ رسيده اند تفواتي ندارد
اگر نگوئيم پاداش بيشتري دارند…

و عمل رسول خدا
ص  و گفتار آنحضرت درباره ايمان علي عليه
السلام نيز مي تواند بهترين گواه براين مطلب باشد که در طبق روايات بسياري که در
کتابههاي شيعه و اهل سنت آمده رسول خدا ص علي عليه السلام را دعوت به اسلام کرد و
پ س از آنکه او ايمان آورد بعنوان نخستين مسلمان و مومن بخود او را مورد آنهمه مدح
وستايش قرار داده بدو گفت:

ان هذه اول من
آمن بي وهو اول من يصافحني…

ويا آنکه فرمود:

و يا آنکه اول
الناس ورودا علي الحوض اولهم اسلاما

و يا به فاطمه
عليها السلام فرمود:

زوجتک اقدمهم
سلما

و يا آنچه را
اميرالمونين به عمنوان افتخار ذکر مي کند که مي گويد:

صليت قبل ان يصلي
احد

و يا آنکه فرمود:

عبدت الله مع
رسول الله قبل ان يعبده احد

و يا روايات ديگري
که در گفتار پيش از اين با تفضيل بيشتري نقل شده… که بنا بگفته اينان اينگونه
روايان هيچ معني و مفهوم صحيحي ندارد زيرا عبادت و نمازي که در سن ده سالگي و يا
کمتر انجام پذيرد ارزش و پاداشي ندارد تتا موجب افتخار و سربلندي بوده و قابل ذکر
باشد.

 و ممکن است اين بحث به آياتي از قرآن کريم چون
داستان دلادت حضرت عيسي عليه السلام نيز سرايت کرده و مورد يوال قرار گيرد که وقتي
آنحضرت در گهواره به زبان آمده و ميگويد:

… اني عبدالله
آتاني الکتاب و جعلني نبيا و اوصاني بالصلوة والزکاة مادمت حيا و برا بوالدتي و لم
يجعلني جبارا شقيا…[16]

يعني براستي که
من بنده خدايم که او بمن کتاب داده ومرا پيامبر قرار داده و مرا در هر کجا باشم
مبارک گردانده و مرا به نماز و زکاة سفارش کرده تا آنگاه که زنده ام و يه نيکي و
مهرباني نسبت به مادرم و مرا نافرمان و سخت دل قرارم نداده…

و در اينجا نيز
کسي بگويد اين چه افتخاري است که حضرت مسيح مي کند که خدا در گهواره به او کتاب
داده و او را پيامبر قرار داده و به نماز و زکات و نيکي بمادر سفارش کرده…؟!

و يا در داستان
حضرت يحيي عليه السلام که خدا يتعالي درباره اش مي فرمايد:

و اتيناه الحکم
صبيا[17]

يعني ما حکم نبوت
و يا حکمت و فرزانگي را در کودکي به او داديم…

کسي بگويد: اين
چه افتخاري بود که خدا ي تعالي آنرا ذکر کرده و به يحيي عطا فرموده؟!

و يا در داستان
شاهد يوسف که مي فرمايد:

وشهد شاهد من
اهلها ان کان قميصه قد من قبل فصدقت و هو من الکاذبين و ان کان قميصه قدمن دبر
فکذبت و هو من الصادقين.

بيشتر مفسران
گفته اند که آن شاهد و گواه کودکي گهواره اي بود که خداوند براي تبرئه بنده
بزرگوارش حضرت يوسف او را به سخن آورد و راه تحقيق صحيح را به عزيز مصر آموخت…

ونمونه هاي ديگري
که در تاريخ و روايات هست و شهادت و عبادت کودکان نابالغ مورد پذيرش و تمجيد و
افتخار قرار گرفته است که همه آنها زير سوال رفته و مخدوش ميشود…

.لي بهتر همان
است که بگوئيم:

شب پره گر وصل
آفتاب نخواهد          ذره اي از قدر آفتاب
نکاهد

و اين اشکال
تراشيها و تشبثات موهوم نمي تواند اين فضيلت بزرگ را مخدوش ساخته و زير سوال ببرد
و شايسته تر آن است که دامنه اين بحث را نيز جمع کرده و بهمين جا خاتمه دهيم و به
سراغ بحث بعدي برويم.

ولي به عنوان
نمونه اي از تناقض گوئيهاي اين آقايان بدنيست قسمت زير را بخوانيد: ابن کثير در
کتاب السيرة النبويه خود پس از نقل روايات و سخنان زيادي از راويان و ترجيح اينکه
نخستين کسي که اسلام آورد ابوبکر بوده آنگاه روايت زير را از ابن اسحاق نقل کرده
که خود اين روايات مي تواند گوياترين دليل بر رد اين مدعا باشد متن روايت اينگونه
است:

حدثنا احم قال
حدثنا يونس عن ابن اسحاق قال ثم ان ابابکر نبا رسول الله صالي الله عليه و سلم
فقال احق ما تقول قريش يا محمد بن ترکک الهتنا و تسفيهک عقولنا و تکفيرک آبائنا
فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم يا ابابکر اني رسول الله و نبي و بعثني لا بلغ
ريالته فادعوک الي الله بالحق. فوالله انه الحق و ادعوک الي الله يا ابابکر وحده
لا شريک له و لا يعبد غيره و الموالات علي طاعة اهل طاعته)) … و قرء عليه القرآن
فلم يقر ولم ينکر و اسلم و کفر بالاصنام و خلع الانداد و اقرا بحق الاسلام و رجع
ابوبکر و هو مومن مصدق[18]

که آن را اين
حديث که ابن کثير آن را پذيرفته است بخوبي روشن مي شود که

اولا داستان بعثت
رسول خدا ص را ابوبکر از زبان ديگران شنيده اند از قول آنحضرت. ثانيا پس از آنکه
دعوت علني شده بود و قريش شنيده بوده است و در بحث آينده خواهيد خواند که طبق نقل
مشهور علني شدن دعوت رسول خدا ص پس از گذشت سه سال يا پنج سال از بعثت رسول خدا ص و
ايمان آوردن بيش از چهل يا پنجاه نفر بوده و ثانيا پس از تردد و دودلي اسلام آورده
که همه اين مسائل با گفتارهاي ديگرشان تناقض و مخالفا دارد. والله اعلم.



[1] .براي اطلاع بيشتر از متن
گفتارها و ترجه آنها به شماره 63 صفحه 34 و 35 مراجعه نمائيد.