نگاهي به سيره امام رضا (ع)

نگاهي به سيره امام رضا (ع)

«عن ابي عباد قال: كان جلوس الرضا (ع)في السيف علي حصير و في الشتّاء علي مسح
و لبسه الغليظ من الثياب حتّي اذا برز للناس تزيّن لهم».

(عيون اخبار الرضا(ع)جلد 2 ص 178)

ابوعباد گويد: امام رضا (ع)در تابستان بر روي حصير مي­نشست و در زمستان بر روي
پلاس، و جامه درشت و خشن مي­پوشيد ولي هنگامي كه در ميان مردم ظاهر مي­شد خود را
مي­آراست.

«ابراهيم بن العباس يقول: ما رأيت الرضا (ع)سئل عن شيء قطّ الاعلمه ولا رأيت
اعلم منه بما كان في الزمان الي وقته و عصره و كان المأمون يمتحنه بالسؤال عن كل
شيءٍ فيجيب فيه و كان كلامه كلّه و جوابُه تمثَله انتزاعات من القرآن…»

(بحار- جلد 49- ص 90)

ابراهيم بن عباس مشاهدات خود را درباره امام چنين نقل مي­نمايد:

هرگز نديدم از امام رضا (ع) سؤالي شده باشد، جز اينكه امام جوابش را حاضر داشت
و آگاه­تر و داناتر از او به حوادث و مسائل روز تا آن زمان نيافتم. مأمون پيوسته
با طرح سؤالات در زمينه­هاي مختلف او را مي­آزمود و امام پاسخ مي­گفت، و تمام سخن
و جواب و مثالهايش گرفته شده از قرآن بود.

«عن الصّولي عن جدته… و كان (ع)اذا صلِّ الغداة- و كان يصلّيها في اوّل وقت
ثمّ يسجد فلا يرفع رأسه الي ان ترتقع الشمس ثمّ يقوم فيجلس للناس او يركب.»

(عيون-  جلد – ص 179)

صولي از جدّۀ خويش كه مدتي مستخدم امام (ع)بوده است چنين نقل مي­نمايد: امام
هميشه نمازش را در اوّل وقت بجاي مي­آورد، هنگامي كه نماز صبح را مي­گذارد پس از
نماز به سجده مي­رفت و تا بلند شدن آفتاب همچنان در سجده بود سپس بلند مي­شد و در
مجلس براي رسيدگي به كار مردم مي­نشست و يا سوار شده و بدنبال كارهاي خويش مي­رفت.

رجاء بن ابي الضّحاك كه بدستور مأمون مأمور احضار امام از مدينه به مرو بوده و
در تمام اين سفر دورودراز در كنار امام بوده است، پس از شرحي طولاني از عبادات و
شيوه برخورد امام با مردم بين راه مي­گويد:

«ماذا كان الثلث من الليل قام من فراشه بالتسبيح و التحميد و التكبير و
التهليل و الأستغفار فاستاك ثم توضّأ ثم قام الي صلاة الليل… وكان يكثر بالليل
في فراشه من تلاوة القرآن فاذا مرّ بآية فيها ذكر جنة اوناربكي و سأل الله الجنة و
تعوّذ به من النّار».

(عيون- جلد 2- ص 236)

هنگامي كه 1/3 از شب مي­گذشت حضرت از رختخواب بلند مي­­شد و به حمد و تكبير و
تسبيح و لا اله الا الله گفتن و استغفار مشغول مي­شد، سپس مسواك نموده، وضو مي­گرفت
و مشغول نماز شب مي­شد و شبها در رختخواب، بسيار به تلاوت قرآن مي­پرداخت و چون به
آيه­اي كه در آن ياد بهشت يا آتش شده مرور مي­نمود مي­گريست و از خداوند بهشت
طلبيده و از آتش به او پناه مي­برد.

«عن ابراهيم بن العباس قال: ما رأيت ابا الحسن الرضا (ع)جفا احدا بكلامه قطّ‌
و ما رأيت قطع علي احد كلامه حتي يفرغ منه و ما ردّ احدا عن حاجة يقدر عليها».

(بحار- جلد 49- ص 91)

ابراهيم عباس گويد: هرگز نديدم حضرت ابوالحسن امام رضا (ع)با سخن خويش كسي را
بيازارد و يا تا كلام كسي تمام نشده سخنش را قطع نمايد و يا نيازمندي را با وجود
قدرت بر تأمين نيازش، نوميد سازد.

«عن معمّربن خلّا دقال: كان ابوالحسن الرضا (ع)اذا اكل اتي بصفحة فتوضع قرب
مائد فيعمد الي اطيب الطعام ممّا يؤتي به فيأخذ من كل شيء شيئا فيوضع في تلك
الصفحه ثمّ يأمر بها للمساكين».

(المجالس- ص 329)

معمّر بن خلاد درباره امام چنين تعريف مي­نمايد:

امام رضا (ع)بهنگام آماده شدن غذا، ظرفي نزديك سفره مي­گذاشت، و از بهترين
غذاها از هر كدام مقداري برمي­داشت و در آن ظرف مي­ريخت و سپس به خانه مستمندان مي­فرستاد.

«عن رجل من اهل بلخ قال: كنت مع الرضا في سفره الي خراسان فدعا يوماً بمائدة
له فجمع عليها مواليه من السّودان و غيرهم فقلت: جعلت فداك لو عزلت لهؤلاء مائدة
فقال: مه انّ الرّبّ تبارك و تعالي واحد و الأمّ واحدة و الأب واحد و الجزاء بالأ
عمال».

(كافي- جلد 4- ص 23)

مردي از اهل بلخ كه همراه امام در سفر خراسان بوده مي­گويد: روزي امام دستور
غذا داد،‌ سفره كه گسترده شد، تمام مستخدمين سياه پوست و سفيد پوست را بر سر سفره
نشانيد.

من به حضرت عرض كردم: فدايت گردم! براي اينها سفره­اي جدا گسترده مي­شد امام
فرمود: كافي است!‌ پرودگار تبارك و تعالي يكي است و مادر همه و نيز پدرشان يكي مي­باشد
و پاداش و كيفّر به اعمال خواهد بود.

 

«عن ابي عباد قال: كان جلوس الرضا (ع)في السيف علي حصير و في الشتّاء علي مسح
و لبسه الغليظ من الثياب حتّي اذا برز للناس تزيّن لهم».

(عيون اخبار الرضا(ع)جلد 2 ص 178)

ابوعباد گويد: امام رضا (ع)در تابستان بر روي حصير مي­نشست و در زمستان بر روي
پلاس، و جامه درشت و خشن مي­پوشيد ولي هنگامي كه در ميان مردم ظاهر مي­شد خود را
مي­آراست.

«ابراهيم بن العباس يقول: ما رأيت الرضا (ع)سئل عن شيء قطّ الاعلمه ولا رأيت
اعلم منه بما كان في الزمان الي وقته و عصره و كان المأمون يمتحنه بالسؤال عن كل
شيءٍ فيجيب فيه و كان كلامه كلّه و جوابُه تمثَله انتزاعات من القرآن…»

(بحار- جلد 49- ص 90)

ابراهيم بن عباس مشاهدات خود را درباره امام چنين نقل مي­نمايد:

هرگز نديدم از امام رضا (ع) سؤالي شده باشد، جز اينكه امام جوابش را حاضر داشت
و آگاه­تر و داناتر از او به حوادث و مسائل روز تا آن زمان نيافتم. مأمون پيوسته
با طرح سؤالات در زمينه­هاي مختلف او را مي­آزمود و امام پاسخ مي­گفت، و تمام سخن
و جواب و مثالهايش گرفته شده از قرآن بود.

«عن الصّولي عن جدته… و كان (ع)اذا صلِّ الغداة- و كان يصلّيها في اوّل وقت
ثمّ يسجد فلا يرفع رأسه الي ان ترتقع الشمس ثمّ يقوم فيجلس للناس او يركب.»

(عيون-  جلد – ص 179)

صولي از جدّۀ خويش كه مدتي مستخدم امام (ع)بوده است چنين نقل مي­نمايد: امام
هميشه نمازش را در اوّل وقت بجاي مي­آورد، هنگامي كه نماز صبح را مي­گذارد پس از
نماز به سجده مي­رفت و تا بلند شدن آفتاب همچنان در سجده بود سپس بلند مي­شد و در
مجلس براي رسيدگي به كار مردم مي­نشست و يا سوار شده و بدنبال كارهاي خويش مي­رفت.

رجاء بن ابي الضّحاك كه بدستور مأمون مأمور احضار امام از مدينه به مرو بوده و
در تمام اين سفر دورودراز در كنار امام بوده است، پس از شرحي طولاني از عبادات و
شيوه برخورد امام با مردم بين راه مي­گويد:

«ماذا كان الثلث من الليل قام من فراشه بالتسبيح و التحميد و التكبير و
التهليل و الأستغفار فاستاك ثم توضّأ ثم قام الي صلاة الليل… وكان يكثر بالليل
في فراشه من تلاوة القرآن فاذا مرّ بآية فيها ذكر جنة اوناربكي و سأل الله الجنة و
تعوّذ به من النّار».

(عيون- جلد 2- ص 236)

هنگامي كه 1/3 از شب مي­گذشت حضرت از رختخواب بلند مي­­شد و به حمد و تكبير و
تسبيح و لا اله الا الله گفتن و استغفار مشغول مي­شد، سپس مسواك نموده، وضو مي­گرفت
و مشغول نماز شب مي­شد و شبها در رختخواب، بسيار به تلاوت قرآن مي­پرداخت و چون به
آيه­اي كه در آن ياد بهشت يا آتش شده مرور مي­نمود مي­گريست و از خداوند بهشت
طلبيده و از آتش به او پناه مي­برد.

«عن ابراهيم بن العباس قال: ما رأيت ابا الحسن الرضا (ع)جفا احدا بكلامه قطّ‌
و ما رأيت قطع علي احد كلامه حتي يفرغ منه و ما ردّ احدا عن حاجة يقدر عليها».

(بحار- جلد 49- ص 91)

ابراهيم عباس گويد: هرگز نديدم حضرت ابوالحسن امام رضا (ع)با سخن خويش كسي را
بيازارد و يا تا كلام كسي تمام نشده سخنش را قطع نمايد و يا نيازمندي را با وجود
قدرت بر تأمين نيازش، نوميد سازد.

«عن معمّربن خلّا دقال: كان ابوالحسن الرضا (ع)اذا اكل اتي بصفحة فتوضع قرب
مائد فيعمد الي اطيب الطعام ممّا يؤتي به فيأخذ من كل شيء شيئا فيوضع في تلك
الصفحه ثمّ يأمر بها للمساكين».

(المجالس- ص 329)

معمّر بن خلاد درباره امام چنين تعريف مي­نمايد:

امام رضا (ع)بهنگام آماده شدن غذا، ظرفي نزديك سفره مي­گذاشت، و از بهترين
غذاها از هر كدام مقداري برمي­داشت و در آن ظرف مي­ريخت و سپس به خانه مستمندان مي­فرستاد.

«عن رجل من اهل بلخ قال: كنت مع الرضا في سفره الي خراسان فدعا يوماً بمائدة
له فجمع عليها مواليه من السّودان و غيرهم فقلت: جعلت فداك لو عزلت لهؤلاء مائدة
فقال: مه انّ الرّبّ تبارك و تعالي واحد و الأمّ واحدة و الأب واحد و الجزاء بالأ
عمال».

(كافي- جلد 4- ص 23)

مردي از اهل بلخ كه همراه امام در سفر خراسان بوده مي­گويد: روزي امام دستور
غذا داد،‌ سفره كه گسترده شد، تمام مستخدمين سياه پوست و سفيد پوست را بر سر سفره
نشانيد.

من به حضرت عرض كردم: فدايت گردم! براي اينها سفره­اي جدا گسترده مي­شد امام
فرمود: كافي است!‌ پرودگار تبارك و تعالي يكي است و مادر همه و نيز پدرشان يكي مي­باشد
و پاداش و كيفّر به اعمال خواهد بود.