دانستيهائي از قرآن

دانستنيهائي از
قرآن

مفهوم استعمار در
قرآن

بسم الله الرحمن

«هو انشأكم من
الأرض و استعمركم فيها ثمّ توبوا اليه انّ ربي قريب مجيبّ»[1]

او است كه شما را
از زمين پديد آورد و آباداني آن را به شما واگذار نمود، پس به سوي او باز گرديد كه
پروردگارم نزديك و اجابت كننده است.

هو انشأكم من
الأرض: راغب در مفردات مي گويد: «الأنشاء ايجاد الشيء و تربيته» انشاء به معني به
وجود آوردن و تربيت و پرورش چيزي است و بيشتر در مورد حيوان و انسان به كار مي
رود، و از اين نظر داراي مفهومي وسيع تر از «خَلَقَ» مي باشد. بنابراين «انشأكم من
الارض» تنها به ايجاد انسان از زمين اشاره ندارد بلكه به مراحل بعدي زندگي بشر كه
در سايه لطف و عنايات پيوسته الهي رشد و پروش مي يابد.

و استعمركم فيها:
استعمار در فرهنگ قرآن به معني واگذاري چيزي به منظور آبادسازي است و لذا در
«مفردات» آمده: «و استعمرته اذا فوضت اليه العماره».

اميرالمومنين عليه
السلام در رابطه با تفسير اين آيه شريفه مي فرمايد: «خداوند به ما فهمانده و امر
فرموده كه افراد، زمين را (با كشاورزي و درخت كاري) آباد سازند تا بدين وسيله
خوراكشان به وسيله حبوبات و ميوه جات تامين گردد».[2]

البته اين امر الهي
در مورد آباداني زمين تنها متوجه قشر شريف و زحمتكش كشاورز نيست، بلكه دولت و تمام
كساني كه مي توانند با سرمايه گذاري و مدرنيزه كردن كشاورزي آنها را، براي كشت و
برداشت هر چه بهتر و بيشتر ياري رسانند، مشمول امر الهي خواهند بود.

بدين ترتيب مي
بينيم كه استعمار با چنين مفهومي زيبا چگونه به وسيله قدرت هاي طاغوتي دنيا مسخ
شده تا آنجا كه در فرهنگ لغات چنين معنا مي شود: «استعمار در اصطلاح امروز، دست
درازي و اعمال نفوذ و مداخله دولت هاي قوي در كشورها و سرزمين هاي دولت هاي ضعيف
به بهانه آبادي و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آنها»[3] است، البته تنها
واژه استعمار نيست كه در دنياي ما معني واقعي خود را از دست داده بلكه تمدن، آزادي
و … از جمله واژه هائي هستند كه به چنين سرنوشتي دچار گشته اند تا بدين وسيله
استعمارگران بتوانند به راحتي چهره زشت خويش را در پشت اين واژه هاي زيبا پنهان
نموده و اهداف شيطاني و پليد خود را بدين وسيله پياده نمايند ولي جهان اسلام
خوشبختانه با الهام از انقلاب رهائي بخش اسلامي ملت ما، بيدار گرديده و مي رود تا
دامان خويش را براي هميشه از لوث وجود استعمارگران تطهير نمايد.

انّ ربّي قريب
مجيب: راغب در مفردات مي گويد: قرب به خداوند با اتصاف انسان به صفات الهي و
پاكسازي نفس از پليديها حاصل مي شود «و ذلك قرب روحاني لا بدني» و اين خود قرب
معنوي و روحاني است نه قرب جسمي.

امام صادق (ع) عليه
السلام مي فرمايد: از جمله خطاب هاي خداوند به موسي (ع) اين بود: «يا موسي ما
تقرّب اليّ المتقربون بمثل الورع من محارمي»، موسي! مقربان به درگاه من به چيزي
بهتر از اجتناب محرمات تقرب نمي جويند.

و از اين رو در آيه شده پس از اينكه
دستور توبه داده و مي فرمايد: «ثم توبوا اليه» مساله قرب و نزديكي خداوند را مطرح
مي نمايد، زيرا هنگامي كه انسان با توبه و ترك گناه به خداوند تقرب جست از آن سوي
خداوند هم به او نزديك خواهد شد. ابوذر مي گويد: از پيامبر شنيدم كه مي فرمود: «من
تقرب الي الله عزوجل شبراً تقرب اليه ذارعاً…» هر كس به مقدار يك وجب به خداوند
نزديك شود خداوند به مقدار يك ذراع به وي نزديك گردد. كه البته منظور همان تقرب
معنوي به خداوند مي باشد و در اين صورت است كه خدا دعا و خواسته او را هم اجابت مي
نمايد نه يك باره كه بارها و از اين جهت در اينجا به صفت «مجيب» از او ياد شده است
يعني بسيار اجابت كننده.



1_ سوره هودــ
آيه 61.