حقوق فرزندان

حقوق فرزندان

قسمت دوم

بسم الله الرحمن
الرحيم

يكي ديگر از حقوق
فرزندان احترام به شخصيت آنها است، چه در سنين كودكي و چه در جواني، رسول اكرم صلي
الله عليه و آله و سلم فرمود: «اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم يغفر لكم» فرزندان
خود را گرامي بداريد و احترام كنيد و آداب و رفتار نيكو بياموزيد تا خداوند شما را
بيامرزد و شايد معناي جمله دوم اين باشد كه در تاديب و تربيت آنان، روشهاي نيكو به
كار بريد.

 

نتيجه تحقير كودكان

كودكي كه در
خانواده، مورد تحقير و سرزنش قرار گيرد چه به خاطر نقص هاي جسماني باشد و چه به
خاطر كارهاي نامناسب او بي گمان احساس حقارت در خود مي كند و خود را پست و زبون مي
بيند و با تكرار اين مطلب، گرفتار عقده حقارت مي شود كه ديگر معالجه آن بسيار مشكل
است و غالبا جنايت كاراني كه امنيت جامعه را به خطر مي اندازند، اين گونه افرادند
كه در كودكي مورد تحقير قرار گرفته اند و در بسياري از موارد جنايت هاي وحشتناكي
بدون كمترين سودي كه عايدشان شود انجام مي دهند. روان شناسان مي گويند: غالبا اين
افراد براي خودنمائي و جبران عقده حقارت، دست به چنين كارهاي هولناكي مي زنند.

مناسب است در اينجا
تذكر دهيم كه دامن زدن به اين گونه اخبار در روزنامه ها و مجلات و تشريح و توضيحات
جنايات كه معمولا در نشريات فراوان است، خطر بزرگي در به وجود آمدن جوّ جنايت
دارد. نشر و اشاعه اين گونه مطالب، از سويي از قبح و زشتي آن مي كاهد و از سوي
دگير شهر طلبي كه انگيزه جنايت او است را تحريك مي كند. در واقع او به خاطر همين
كه عكس او را در زندان بگيرند و به عنوان يك جنايتكار حرفه اي و خطرناكي معرفي
كنند تا از اين راه جبران آن تحقيرها نمايد، دست به آن كارهاي وحشتناك مي زند و
روي اين حساب، پخش عكس و گزارش از او و مصاحبه با او همان نتيجه اي است كه او
متوقع است و اگر اين كار به كلي ممنوع شود، انگيزه جنايتكار تضعيف مي شود.

متاسفانه بعضي از
مقامات قضائي نيز در نشر اين گونه تحقيقات و مقالات سهيم اند البته نيت آنها ارشاد
خانواده ها و راهنمائي آنان در لزوم جلوگيري از كارهاي مشكوك نوجوانان و جوانان
خويش از يك سو و هشدار به مردم بيچاره اي كه هر لحظه ممكن است مورد تجاوز اين گونه
افراد قرار گيرند، از سوي ديگر است ولي بايد توجه داشت كه اين گونه خطرها نيز در
نشر اين گونه مطالب وجود دارد بلكه تاثير آن در اين جهت حتمي است حتي اگر بدون ذكر
نام افراد درج شود باز هم در آنها موثر است هم از لحاظ كوچك شمردن جنايت و هم از
لحاظ اشباع روح آزرده آنها كه خواهان جبران تحقيرها است زيرا گر چه او معرفي نشده
است ولي همين اندازه خوشحال مي شود كه توانسته است اضطرابي در جامعه اي ايجاد كند!
او كه چنان تحقير مي شد كه گوئي موجودي مهمل و بي اثر است، اكنون چنان قدرتي دارد
كه در جامعه جنجال و هياهو به پا ساخته و او از همين نتيجه راضي و خشنود است: شك
نيست كه مجلات و روزنامه هاي خارجي با توجه به اين گونه زيان هاي اجتماعي اقدام به
نشر اين اخبار و دامن زدن به آنها مي كنند بلكه اگر جنايت هولناكي نيابند خود آن
را به صورتي هولناك جلوه مي دهند زيرا هدف آنان بازاريابي است و جوانان به طور
عموم شيفته اين گونه داستان ها هستند ولي مجلات و نشريات ما كه حتما هدفي به جز
نشر فرهنگ و تعليم و تربيت نسل جوان را ندارند غافل از اين گونه خطرها به نيت خير
اقدام مي كنند. اميدواريم كساني كه مسئوليتي در اين زمينه احساس مي كنند، مساله را
دقيقا مورد بررسي و تجديد نظر قرار دهند.

بايد به اين نكته
نيز توجه داشت كه اين تحقيرها و سرزنشها چنين نيست كه حتما كودك را مبتلا به اين
بيماري خطرناك كند. نبايد افرادي كه دچار اين سوء تربيت هستند خود را در ورطه اي
بينند كه به ناچار بايد به اين گونه بيماري مبتلا باشند و نبايد احساس كنند كه هيچ
گناهي متوجه آنها نيست و آنان مجبورند گناه و جنايت كنند!! چنين نيست بلكه اين
گونه مسائل در روحيه انسان يك عامل موثر و مقتضي است، هزاران عامل ديگر روح او را
تحت تاثير قرار مي دهد. محيط جامعه و خانواده و مدرسه و دوستان و همسايگان و عوامل
ارثي و تربيتي و غرائز و تمايلات و و… در او موثرند و در آخر باز هم او خود راه
را مي بيند و با كمال توجه و اختيار به كار خوب يا بد اقدام مي كند. هرگز عوامل
موثر دروني و بروني، انسان را مجبور به خوبي يا بدي نمي سازد، چه بسا افرادي كه در
خانواده هاي بي دين و حتي مشرك، نشو و نما يافته اند ولي خود، با ادراك صحيح، راه
راست را اختيار كرده اند و چه بسا افرادي كه در بهترين خانواده ها تربيت شده اند و
حتي در دامان پيامبران خدا رشد نموده اند ولي منحرف گشته اند.

نامه هاي بسياري به
دفتر مجله در اين باره مي رسد و اكثرا در مورد روايتي مي پرسند كه به صور مختلف
نقل شده كه اگر كسي در كودكي پدر و مادر را در وضع نامناسبي ببيند هرگز رستگار
نخواهد شد و اين روايت براي آنها موجب شك و وسوسه گشته كه آيا آنان ديگر هرگز
رستگار نخواهند شد؟! و آيا مجبورند گناهكار باشند؟! ما به طور خصوصي مكرر توضيح
داده ايم، در اينجا نيز تذكر مي دهيم كه معناي آن روايت ــ همان گونه كه اشاره
شدــ اين است كه اين منظره يك عامل سوء براي به انحراف كشيده شدن كودك است ولي
هرگز او را مجبور نمي سازد. و منظور از اين روايت هشدار به پدران و مادران است كه
جو خانواده را آلوده نسازند و با بي بند و باري و لاقيدي خود عامل گناه فرزندان
خويش را به وجود نياورند.

 

نامهاي تحقير آميز

همين دستور نيز در
مورد تحقير فرزندان آمده است كه نبايد مقتضي انحراف كودكان خود را به وجود بياورند
«اكرموا اولادكم» فرزندان خود را احترام كنيد و براي شخصيت آنان ارزش قائل شويد.
روح كودك حساس است و مسائل كوچكي كه به نظر بزرگسالان اهميتي ندارد در روح كوچك و
پر توقع او اثر عميقي مي گذارد. در هر سن و سال توقع خاصي دارد به طور عموم بايد
براي او ارزش يك انسان كامل قائل شد. مثلا نام او را بايد با احترام بر زبان آورد.
معمولا در ميان خانواده ها نام كودكان به طور تحقير آميزي بر زبان مي آورند
«محمّد» را «ممد» و فاطمه را «فاطي»! مي خوانند با اين كه در خصوص اين دو اسم
حداقل بايد رعايت احترام شود؛ بلكه در هر اسمي به خاطر احترام شخصيت كودك نبايد
نام او را كوچك كردك. جواني را مي شناختم كه نامش كاظم بود ولي او را عماد مي
خواندند، از او پرسيدم چرا دو اسم براي تو قرار داده اند؟ گفت: فاميل ما متعقدند
نبايد اسم بزرگان و يا پيامبران و ائمه عليهم السلام را بر كودكي كه معلوم نيست چه
آينده اي دارد و طبعا در كودكي كارهاي نامناسب انجام مي دهد اطلاق كرد!!! اين است
كه يك نام مستعار در دوران كودكي براي او انتخاب مي كنند كه او را به آن نام صدا
كنند. و اين تفكر، درست مخالف دستور اسلام است.

 

كودكان را احترام
كنيد

كودك را بايد
احترام كرد تا او براي شخصيت خود ارزش قائل شود و دامن خويش را از كارهاي زشت پاك
نگه دارد. وقتي يك كودك يا نوجوان در جمعي كه بزرگسالان حاضرند، وارد مي شود بسيار
ديده شده كه پاسخ سلام او را آهسته و به لحني غير از لحن معموول در پاسخ سلام
ديگران مي گويند! براي او جايي مانند ديگران باز نمي كنند! كسي از او احوال نمي
پرسد و گويي انساني وارد مجلس نشده است! اين برخورد بدون شك در روح پر توقع او
تاثير سوء دارد و بر عكس، اگر از او احترام شود و او خود را مانند ديگران داراي
شخصيت ارزنده اي ببيند راه كمالات را پيش خواهد گرفت. در واقع كودك ــ در فرض اول
ــ از جامعه و محيطي كه به او اهانت كرده انتقام مي گيرد و كودك ــ در فرض دوم ــ
از جامعه و محيطي كه براي او احترام قائل شده، تشكر و سپاسگزاري مي كند.

[توجه پدران و
مادراني را كه به اين مطالب به حالت شك و ترديد نگاه مي كنند به نامه اي از ميان
انبوه نامه هاي جوانان و نوجوانان جلب مي كنيم كه البته اين نامه فعلا در دست است
و گرنه از اين حساس تر نيز به دفتر مجله مكررا رسيده است]:

«اميدوارم كه با
خواندن اين نامه ناراحت نشده و مرا مايوس نكنيد چون زندگي دنيا و آخرت من بستگي به
اين نامه دارد… من در خانواده اي روحاني به دنيا آمدم. خوب يادم است كه مرا
بسيار كتك مي زدند، كوچكترين مساله اي پيش مي آمد، كوچكترين شيطاني مي كردم، مرا
مي زدند! براي من هيچ شخصيتي قائل نبودند! هميشه موقعي كه كارنامه يا ورقه امتحاني
به دست پدرم مي دادم به جاي تشويق و نصيحت، مرا كتك مي زد!!! پيش هر كس و ناكس مرا
مي زد! و چون پدرم برايم شخصيتي باقي نگذاشته، تمام وجودم ذلت بود و هم اكنون
هست… يك روز يادم هست كه در كودكي تعجب مي كردم و مي گفتم عجب امروز كتك نخوردم
. (در اين جا گناهان زشتي را از خود نوشته است) من دارم مي ميرم. نمي دانيد من در
چه دنيايي به سر مي برم من مي خواهم خودكشي كنم. من زندگي را دوست دارم ولي نه
زندگي با ذلت. چطور به خودم اميد داشته باشم؟ كمكم كنيد…».

 

بچه ها را كتك
نزنيد

هرگز كتك زندن موجب
تنبيه كودك نيست و تنها در موارد خاصي كه كار بسيار زشتي از كودك سر بزند آن هم به
مقداري كه موجب ديه نشود و او را متوجه زشتي كارش بكند مجاز است. اگر موضعي از بدن
كودك يا هر انسان ديگر در اثر زدن قرمز يا كبود شود ديه دارد و ديه آن سنگين است
پدران و مادران و ساير بزرگترها بايد به اين مساله شرعي توجه داشته باشند و به
خصوص معلمان كه گاهي به طور فاجعه آميزي شاگردان راكتك مي زنند.

در روايت آمده است
كه: شخصي مي گويد من از دست فرزندم به امام موسي بن جعفر عليه السلام شكايت كردم،
حضرت فرمود: «لا تضربه و اهجر، و لا تطل» او را كتك نزن بلكه با او قهر كن و اين
حالت را نيز طولاني مكن.

كودك و نوجوان پدر
را تنها پناهگاه خويش مي داند و همين اندازه تنبيه براي او كافي است كه پدر از او
روي بگرداند و اين را نيز نبايد ادامه داد تا او نااميد نشود و پناهگاه ديگري براي
خود نبايد كه اين خود نيز يكي از خطرهايي است كه نوجوانان را تهديد مي كند. روي بر
تافتن از خانه و اميد بستن به افراد ديگر.

كتك زدن از بدترين
روشهاي تنبيه است كه متاسفانه در جامعه ما بسيار شايع است و پدران و مادران مي
پندارند اين حقي است كه خداوند به آنها واگذار فرموده و حتي در دوران جواني مادامي
كه فرزند آنها در خانه و به اصطلاح نان خور آنها است براي خود اين حق را قائلند كه
اگر كاري برخلاف ميل آنها انجام داد او را كتك بزنند!! متاسفانه در اين زمينه نيز
نامه هاي عجيبي به دفتر مجله مي رسد. در يكي از نامه ها، جواني كه بيش از بيست سال
عمر دارد چون بدون مشورت با پدر و مادر از خانواده اي خواستگاري كرده مورد خشم پدر
قرار گرفته كه به شدت او را كتك زده است!!!. و حال آن كه فرزند پس از بلوغ، خود سر
پرست خويش است. پدر و مادر تنها با نصيحت بايد او را به كارهاي خوب وادارند و از
اعمال زشت باز دارند. حتي سرزنش و ملامت نيز نبايد به حد افراط برسد.

 

نتيجه افراط در
سرزنش

اميرالمؤمنين عليه
السلام مي فرمايد: «الافراط في الملامة يشبّ نار اللجاج» ــ زياده روي در سرزنش،
آتش لجاجت را بر مي افروزد.

لجاجت يكي از صفات
زشت و ناپسند است كه در بعضي از افراد به صورت تعجب آوري وجود دارد. از اين جمله
اميرالمومنين عليه السلام روشن مي شود كه يكي از عوامل به وجود آمدن اين حالت در
انسان افراط در سرزنش است. و در جاي ديگر آن حضرت مي فرمايد: «اياك ان تكررّ العتب
فان ذلك يغري بالذنب و يهوّن العتب» ــ مبادا سرزنش و ملامت را تكرار كني كه اين
عمل موجب برانگيختن انسان به سوي گناه مي شود و ارزش و تاخير سرزنش را كم مي كند.

تكرار ملامت، گناه
را در نظر گنهكار كوچك مي كند و او را به لجاجت وا مي دارد و تدريجا او نسبت به
ملامت و نصيحت يك حالت مصونيتي پيدا مي كند. درست مانند ميكربي كه يك ماده كشنده
را به طور نامرتب و نامنظم به آن برسانند كه تدريجا در مقابل آن مصونيت مي يابد و
ديگر آن ماده، تاثيري در از بين بردن آن ميكرب ندار. ملامت و سرزنش اگر يك بار
باشد به عنوان يك عامل بازدارنده در روح انسان موثر است. انسان را كه نبايد اجبارا
از گناه باز داشت تربيت به اين معني نيست كه انسان را به حالتي در آورند كه نتواند
گناه كند و اجبارا به كارهاي خوب اقدام نمايد، بلكه تربيت به اين معني است كه در
او انگيزه تقوي و صلاح و درستكاري را به وجود بياورند تا خود به سوي نيكي ها قدم
بردارد و از بديها اجتناب كند. ملامت اگر يك بار شد اثر مثبت دارد ولي اگر افراط
شود، ارزش خود را از دست مي دهد و در روح او تاثيري نمي گذارد و در واقع، او يك
حالت مصونيت پيدا مي كند.

 

سرزنش در ميان جمع

و از اين بدتر،
ملامت در ميان جمع است. بعضي به اين پندار كه بايد احساسات كودك و نوجوان را تحريك
كنند تا با احساس شرمساري دست از گناه بردارد و يا مثلا در درس خواندن جديت كند و
لذا او را در ميان جمع ملامت مي كنند. اين كار شخصيت او را تحقير مي كند و او در
برابر اين تحقير واكنش نشان خواهد داد و تاثير معكوس دارد! حتي اگر به زبان نصيحت
و خير خواهي باشد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «النصح بين الملأ تقريع» ــ
نصيحت در ميان جمع، توبيخ و سرزنش است. پس نصيحت نيز بايد مخفيانه و به طور خصوصي
انجام بگيرد تا چه رسد به سرزنش و ملامت.

در بسياري از مواقع
لازم است پدر و مادر و هر كس كه مسئوليت تربيت كودك را به عهده دارد اشتباه او را
ناديده بگيرد و اگر او سعي بر پوشاندن گناه خود داشت، مربي نبايد سعي در افشاي راز
او داشته باشد و اگر مطلع شد و در او آثار پشيماني ديد، او را ببخشد به خصوص اگر
مربوط به شخص خودش باشد. در روايت از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است
«رحم الله من اعان ولده علي برّه و هو أن يعفو عن سيئته و يدعو له فيما بينه و بين
الله» ــ خداوند رحمت كند كسي را كه فرزند خويش را بر احسان و نيكي به خود وا مي
دارد و او را در اين وظيفه كمك مي كند و راه آن اين است كه گناه او را عفو كند و
براي او دعا كند و از خداوند هدايت و توفيقش را بخواهد. و در جاي ديگر فرمودند:
«لعن الله و الدين حملا ولدهما علي عقوبتها» ــ خداوند لعنت كند پدر و مادري كه
فرزند خويش را بر نافرماني و عدم رعايت حقوق والدين وادار مي سازند.

طبيعي است عدم
رعايت حقوق فرزند و عدم احترام به شخصيت او موجب واكنش نامطلوب او است كه تدريجا
منجر به نافرماني و توهين به پدر و مادر مي شود.

در پايان اين مقاله
بار ديگر يادآور مي شويم كه پدران و مادران و ديگر بزرگترها بايد سعي كنند در
موارد مختلف و در مراحل مختلف زندگي كودك و نوجوان و به تناسب توقعات او براي
شخصيت او احترام و ارزش قائل شوند كه اين خود انگيزه اي بسيار موثر در پيمودن راه
كمالات و دوري جستن از اخلاق زشت و رفتار ناپسند است.