مديريت اسلامي

مديريت اسلامي

قسمت دوم

حجةالاسلام و المسلمين محمدي ري شهري

در قسمت او از اين بحث پس از تعريف مديريت و تبيين شيوه هاي
مديريت و مديريت اسلامي توضيح داديم كه اصول مديريت اسلامي در پنج اصل خلاصه مي
شود، اين اصول عبارتند از: شرح صدر، آسان شدن كار، قابل فهم بودن سخن، همكار
شايسته، و الهي بودن هدف. و اينك تشريح اصول مديريت اسلامي:

الف: شرح صدر

نخستين و مهمترين اصل از اصول مديريت شرح صدر است.

براي تبيين اين اصل لازم است ابتدا شرح صدر را معنا كنيم، و
پس از آن مواردي كه اين واژه در قرآن كريم بكار رفته را مورد بررسي قرار دهيم، سپس
رابطه شرح صدر و مديريت را توضيح دهيم، بحث اول و دوم مقدمه بحث سوم يعني رابطه
شرح صدر و مديريت است، از اين سه مبحث كه بگذريم به بحثي اساسي تر مي رسيم و آن
عوامل شرح صدر و موانع آن اس، بنابراين در ارتباط با تبيين نخستين اصل از اصول
مديريت اسلامي پنج مسأله بايد مورد بحث و بررسي واقع شود اين مسائل عبارتند از:

1-   
تفسير شرح صدر

2-   
شرح صدر در قرآن

3-   
رابطه شرح صدر و مديريت

4-   
عوامل شرح صدر

5-   
موانع شرح صدر

تفسير شرح صدر

شرح صدر مركب از دو كلمه است: يكي كلمه «شرح» و ديگري كلمه
«صدر» ابتدا هر يك از دو كلمه را جداجدا معني مي كنيم و سپس مقصود از تركيب آنها
را توضيح مي دهيم:

كلمه «شرح» در لغت به معناي بسط و گسترش و باز كردن است.
راغب در كتاب مفردات القرآن در تفسير كلمه «شرح» مي نويسد:

اصل الشرح بسط اللحم و نحوه

ريشه لغا «شرح» بازكردن گوشت و مانند آنست.

وقتي كه قصاب قسمتهاي مختلف بدن گوسفند را از هم باز مي
كند، يا در آزمايشگاه قسمتهاي مختلف بدن انسان از هم باز و جدا مي گردد، به اين
عمل «شرح» و «تشريح» گفته مي شود. و بهمي مناسبت وقتي كه كسي يك مسأله علمي پيچيده
كه براي ديگران بسته و نامفهوم است را باز مي كند مي گويند مسأله را شرح كرد.[1]

همانطور كه عمل شكافتن و بازكردن اعضاء بدن كه قسمتهاي
دروني آنرا قابل رؤيت حسي مي سازد شرح و تشريح بدن است، عمل شكافتن مسائل علمي و
باز كردن پيچيدگيهاي آن، باطن آن مسائل را قابليت رؤيت عقلي مي دهد و لذا به اين
عمل نيز شرح و تشريح گفته مي شود.

اما كلمه «صدر»: صدر دو معنا دارد، يكي حقيقي و ديگري
مجازي، معناي حقيقي صدر، قفسه سينه و معناي مجازي آن عبارت است از جايگاه ادراكات
و شناختهاي انسان با محلي كه مركز ادراكات عقلي و قلبي انسان در آن قرار دارد.[2]

بنابراين شرح صدر به معناي باز كردن و گسترش سينه دو گونه
مي توان تفسير كرد:

1-   
باز كردن و گسترش قفسه سينه بدين معني كه جراح چاقوي تشريح را بدست گيرد
گوشتهاي روي سينه را كنار بزند و استخوانها را باز كندو آنچه درون آنست را ظاهر
نمايد كه اين شرح صدر مادي حقيقي است.

2-   
باز كردن و گسترش جايگاه ادراكات و شناختهاي انسان، تو اين شرح صدر معنوي و
مجازي است.

استعمال شرح صدر در معناي دوم اصطلاحاً استعاره تخيليه و يا
استعاره بالكناية گفته مي شود و مقصود از شرح صدري كه بعنوان نخستين اصل از اصول
مديريت مطرح شد معناي دوم (يعني معناي مجازي شرح صدر) است.

سينه انسان در اين تفسير از شرح صدر به ظرفي تشبيه شده كه
مظروف آن ادراكات و شناختهاي گوناگون است.

در اينجا اين سؤال مي آيد كه چرا قفسه سينه به ظرف شناختها
و احساسات انسان تشبيه شده است، بعبارت ديگر چه رابطه و علاقه‌اي ميان قفسه سينه و
جايگاه احساسات و ادراكات انسان وجود دارد كه مجازاً سينه در ظرف مدركات گفته مي
شود كه جايگاه قلب انسان است و قلب محل بايگاني اداراكات است و «ظرف الظرف ظرف»
بنابراين سينه باعتبار اينكه ظرف قلب است، ظرف مدركات است نه به اعتبار اينكه خود
مستقلاً‌ جايگاه اداركات است.

در اينجا سؤال ديگري مطرح مي شود كه مگر قلب صنوبري كه در
داخل قفسه سينه است ظرف اداركات انسان است تا به مناسبت اينكه صدر جايگاه قلب است
مجازاً در مركز بايگاني ادراكات بكار رود؟

پاسخ اينست كه خير، قلب صنوبري ظرف ادراكات نيست، ظرف
اداركات روح است، ولي شدت ارتباط روح با قلب صنوري موجب شده است كه به روح مجازاً
قلب اطلاق شود.[3] بنابراين
وقتي كه ما صدر را در مركز اداراكات بكار مي بريم مرتكب دو مجاز شده ايم: يكي
اينكه مجازاً «صدر» را در «قلب» بكار برده ايم و مجاز دوم اينكه قلب را مجازاً در
روح استعمال نموده ايم.

با عنايت به آنچه عرض شد تفسير شرح صدر در يك جمله عبارت
است از ظرفيت فكري و روحي و بعبارت ديگر گنجايش انسان براي ادراكات و احساساتي كه
بر او وارد مي گردد، در مقابل ضيق صدر كه به معناي كم ظرفيتي و عدم گنجايش لازم
نيست به واردات فكري و روحي است.

كسي كه سينه اش گنجايش لازم را براي آنچه بر آنو وارد مي گردد
از علم، قدرت، خوشي، ناخوشي، راحتي و ناراحتي، احساس تنگي نمي كند داراي شرح صدر
است و كسي كه احساس تنگي مي كند مبتلا به ضيق صدر مي باشد و هر چه ظرفيت فكري و
روحي انسان بيشتر باشد داراي شرح صدر بيشتر، و هر چه ظرفيت انسان كمتر باشد دچار
ضيق صدر بيشتر است.

شرح صدر در قرآن

در قرآن كريم شرح صدر در پنج مرود مطرح شده است، دوبار
بصورت مطلق،‌ و دو بار مقيد به اسلام، و يكبار مقيد به كفر.

در سوره طه آيه 35 و سوره انشراح آيه 1 شرح صدر بصورت مطلق
آمده است:

«قال رب اشرح لي صدري» (طه 35)

(گفت پروردگارا سينه ام را برايم باز كن)

موسي(ع) وقتي كه از جانب خداوند متعال مأموريت رهبري بني
اسرائيل و درگيري با فرعونيان را دريافت مي كند نخستين چيزي كه بعنوان ابزار انجام
اين مأموريت از خدا مي خواهد، شرح صدر است و نيز خداوند وقتي كه مي خواهد نعمتهاي
خود را براي پيامبر اسلام بيان كند، شرح صدر را بعنوان نخستين نعمت مطرح مي نمايد
و ميگويد:

«ألم نشرح لك صدرك» (انشراح 1)

(آيا ما براي تو سينه ات را نگسترديم؟)

در اين مورد همانطور كه ملاحظه مي فرمائيد «شرح صدر» مطلق
مطرح شده است ولي در دو مورد مقيد به «اسلام» آمده يكي در سوره انعام آيه 125:

«فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للإسلام»

(كسي كه خداوند بخواهد او را هدايت كند سينه اش را براي
پذيرش اسلام باز مي كند.)

و ديگري در سوره زمر آيه 22:

«أفمن شرح الله صدره للإسلام فهو علي نور من ربه»

آيا كسي كه خداوند سينه او را براي پذيرش اسلام باز نموده و
او در نتيجه اين شرح صدر در پرتو نوري از پروردگار خود حركت مي كند«قابل مقايسه با
ديگري»؟.

و در سوره نحل آيه 106 شرح صدر مقيد به كفر آمده:

«…من شرح بالكفر صدراً‌ فعليهم غضب من الله و لهم عذاب
اليم.»

(كسي كه به كفر شرح صدر يافته اند مورد خشم الهي هستند و
براي آنها است عذابي دردناك.)

بنابراين در قرآن كريم سه نوع شرح صدر مطرح شده است:

1-   
شرح صدر مطلق.

2-   
شرح صدر اسلامي.

3-   
شرح صدر كفري.

بايد ديد كه در هر يك از اين موارد مقصود از شرح صدر چيست؟

 

شرح صدر مطلق

مقصود از شرح صدر مطلق همانست كه قبلاً در تفسير شرح صدر
ذكر شد يعني ظرفيت فكري و روحي و آمادگي قلب براي پذيرش علم، قدرت، خوشي، ناخوشي،
و حق، و بطور كلي همه ادراكات و احساساتي كه بر آن وارد مي گردد.

اميرالمؤمنين امام علي(ع) سخنان ارزنده اي درباره مردم كم
ظرفيت معاصر خود دارد كه بصورت درد دل براي يكي از يارانش بنام كميل مطرح نموده
اين سخنان با اين جمله آغاز مي شود.

«يا كميل إن هذه القلوب اوعية فخيرها او عاها»

(اي كميل اين دلها ظرفهائي هستند و بهترين آنها دلي است كه
ظرفيت و گنجايش آن بيشتر باشد).

از نظر علي(ع) ارزش دل انسان كه حقيقت انسان چيزي جز آن
نيست مساوي است با شرح صدر و ظرفيت آن، هر چه ظرفيت دل بيشتر باشد قيمت آن بيشتر
است.

احساس علم و دانائي، احساس قدرت و توانائي، احساس رياست و
حكومت، احساس خوشي و راحتي و احساس ناخوشي و سختي، اموري است كه ظرف دل انسان
دائماً در معرض ريزش آنست.

بعضي از دلها آنقدر تنگ و كوچك است كه با احساس كمترين علم
و دانش پر مي شوند، و گاهي حيث مقدسات علم، و بلكه خيال علم، دلهاي كم ظرفيت را پر
مي كند مانند طلبه اي كه شرح امثله شروع كرده بود و وقتي صيغه ها را ياد گرفت سينه
خود را وجب مي كرد و از قدرت خدا اظهار شگفتي مي نمود كه چگونه اينهمه علم را در اين
دو وجب سينه جا داده است!

ميگويند در اوائل طلبگي انسان خيال مي كند كه پيغمبر است،
مقداري كه تحصيل كرد تصور مي كند امام است، بتدريج مي پندارد مجتهد است و پس از
اينكه عالم شد مي فهمد كه طلبه اي بيش نيست! اين ويژگي همه كساني است كه مبتلا به
ضيق صدرند، ولي دلهائي نيز هست كه بقدري گسترده اند كه اگر اقيانوسهاي علم در آن
سرازير گردد احساس عطش علم در آنها خاموش نمي شود، بلكه اگر همه معلومات جهان را
در خود جا دهند احساس جهل و ناداني مي كنند. بگفته متفكر بزرگ شرق ابن سينا:

دل گر چه در اين باديه بسيار شتافت                 يك سوي ندانست ولي موي شكافت

بعضي از دلها آنقدر كم ظرفيتند كه هيچ رازي را نمي توانند
در خود نگهدارند و برخي قلبها از شرح صدري برخوردارند كه بزرگترين رازها در صدف
سينه دارند و لب نمي گشايند.

بعضي از دلها بقدري كوچكند كه احساس كمترين قدرت آنها را پر
مي كند و با لبريز شدن ظرف دل تعادل آنها بهم مي خورد، و خود را گم مي كنند، و گم
كردن خود در سخن گفتن، خوردن، خنده، نشست و برخاست آنها مشهود است. و برخي آنقدر
با ظرفيت اند كه احساس قدرت حكومت بر همه جهان هم آنرا پر نمي كند و اگر حكومت
دنيا را به آنها بدهند كوچكترين تغييري در زندگي خصوصي و برخوردهاي عمومي آنها
پديد نمي آيد.

نمونه اعلا و روشن اينگونه دلها، قلب مقدس پيامبر اسلام است
كه قدرت و حكومت كوچكترين تغييري در زندگي او ايجاد نكرد.

روايت است كه زني آوازه نبوت و قدرت حكومت پيامبر را شنيده
بود آمد از نزديك ببيند كه پيامبر چگونه آدمي است، اتفاقاً وقتي خدمت حضرت رسيد كه
روي زمين نشسته و مشغول غذا خوردن بود، وقتي ملاحظه كرد مردي كه آوازه قدرتش جهان
عرب را فرا گرفته مانند برده هاي آنروز خيلي ساده و فاقد هرگونه تشريفات روي زمين
نشسته و غذا مي خورد بي اختيار فرياد زد:

«يامحمد إنك لتأكل أكل العبد، و تجلس جلوسه»

(اي محمدبخدا سوگند تو ماننده برده غذا مي خوري و مانند او
مي نشيني!)

گويا تو مردي كه قدرتش زبانزد خاص و عام است نيستي، گويا تو
رياست و حكومت نداري كه مانند برده زندگي مي كند و هيچيك از نشانه حاكمان قدرتمند
در رفتار تو مشاهده نمي گردد؟!

پيامبر اسلام در پاسخ فرمود:

«و يحك اي عبد أعبد مني!»

(واي بر تو چه مي گوئي! كدام بنده از من بنده تر است[4])

كسي كه قدرت و رياست، تعادل رواني او را بهم مي زند و خود
را گم مي كند او بنده خدا نيست، بنده خدا از ظرفيت فكري و روحي ويژه اي برخوردار
است كه هيچ احساسي او را لبريز نمي كند و تعادل او را بهم نمي زند.

و كوتاه سخن اينكه هر چه ظرفيت قلب بيشتر و شرح صدر انسان
افزونتر باشد ارزش او بيشتر است و «خيرها اوعاها».

و در سخني ديگر امام علي(ع) مي فرمايد:

«اعلموا ان الله سبحانه لم يمدح من القلوب إلا اوعاها للحكمة
و من الناس الا اسرعهم الي الحق اجابة»

(بدانيد كه خداوند سبحان در ميان دلهاي جز دلي كه ظرفيت او
براي حكمت بيشتر است و از مردم جز كسي كه زودتر از ديگران حق را مي پذيرد ستايش
نكرده است[5])

در قسمت آينده درباره شرح صدر اسلامي و شرح صدر كفري بحث
خواهيم كرد. ادامه دارد

 



[1]
– شرح المسألة شرحاً‌، كشف غامضها و بينها: مسأله را شرح كرد يعني پيچيدگي آن
را باز نمود و آنرا بيان كرد/المنجد.