حقوق فرزندان

حقوق فرزندان

قسمت سوم

بسم الله الرحمن الرحيم

تعليم و ياد دادن مسائل مورد نياز يكي ديگر از حقوقي است كه
طبق روايات معصومين(ع) براي فرزند ثابت است و پدر بايد متكفل آن باشد. از رسول
اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: من حق الولد علي والده ثلاثة يحسن اسمه و يعلمه
الكتابة و يزوجه اذا بلغ. از حقوق فرزند بر پدر سه چيز است: نام او را نيكو قرار
دهد و او را نوشتن بياموزد و چون بالغ شد در امر ازدواجش اقدام نمايد.

ابتدائي ترين نياز جامعه

سوادآموزي از ابتدائي ترين نيازهاي فرهنگي جامعه است. جامعه
اي كه اكثر آن بيسوادند و از نعمت خواندن و نوشتن محرومند هرگز پيشرفت ندارد تجربه
بشر و اندوخته پيشينيان در مسائل علمي مختلف از راه نوشتن به نسلهاي بعد منتقل شده
است و اگر دانش به زنجير نوشتار مقيد نمي شد بشر هيچگونه پيشرفت مادي و معنوي
نداشت. كتب آسماني و روايات معصومين و افكار علمي و تاريخ گذشتگان همه به وسيله
قلم به ما رسيده است انسان بي سواد درست مانند يك نابينائي است كه راه غير معمولي
خود را مي پيمايد و بدون شك نيازمند يك عصاكش است. و انسان به فطرت خويش سعي دارد
تا حد مقدور از كمك ديگران بي نياز باشد بنابراين سوادآموزي يكي از ضروري ترين
مسائلي است كه انسان را از ديگران بي نياز مي كند. اسلام به مسأله سوادآموزي كه در
آن دوران و بخصوص جزيرة العرب مورد اهتمام مردم نبود اهميت فراوان داده است رسول
اكرم(ص) اسيري را كه بتواند ده نفر از مسلمانان را با سواد كند آزاد مي كرد.
رواياتي كه در تشويق مردم به يادگيري و تعلم آمده بيش از حد تواتر است خداوند در
قرآن نيز از قلم به بزرگي و عظمت ياد فرموده: «اقرأ و ربك الاكرم الذي علم بالقلم
علم الانسان ما لم يعلم» بخوان كه خداي تو از هر بخشده اي بخشنده تر است و او است
كه به واسطه قلم انسان را آموخت آن چه را نمي دانست.

و در روايتي ديگر رسول خدا(ص) فرمود: حق الولد علي والده ان
يعلمه الكتابة و السباحة و الرماية و ان لا يرزقه الا طيبا.

حق فرزند بر پدر است كه او را نوشتن و شنا و تيراندازي
بياموزد و او را از رزق حلال و پاك بهره مند سازد.

تعليم قرآن

تأكيد بر تعليم نوشتن به دليل نياز مبرم در آن زمان به اين
مقدار از سواد بوده نه اين كه منحصر در آن باشد. در روايات ديگر بر تعليم قرآن
بسيار تأكيد شده است.

عبدالرحمن سلمي يكي از فرزندان امام حسين(ع) را سوره حمد
آموخت آن حضرت پول و خلعت فراوان به او داد و دهانش را پر از در و جواهر كرد و در
پاسخ افرادي كه متعجبانه دليل اين همه بخشش را مي پرسيدند فرمود: اين كجا به عطاي
او مي رسد! و منظور از عطاي او همان تعليم سوره حمد است.

اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: حق الولد علي الوالدان يحسن
اسمه و يحسن ادبه و يعلمه القرآن حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكو بر او نهد و
او را تربيت و اخلاق نيكو بياموزد و قرآن به او تعليم نمايد.

و در روايتي از رسول خدا(ص) آمده است: ان المعلم اذا قال
للصبي بسم الله كتب الله له و للصبي و لوالديه براءة من النار. هنگامي كه معلم
شروع مي كند و بسم الله را به كودك مي آموزد خداوند او و كودك و پدر و مادرش را از
جهنم آزاد مي سازد.

در تعليم قرآن بايد دقت شود كه الفاظ به خوبي ادا شوند.
متأسفانه در جامعه ما به دليل ترك تعليم قرآن بطور عموم در اثر فعاليت ضد مذهبي
رژيم گذشته تلفظ عربي بسيار مشكل شده است. و اين پديده فراگير يكي از نتايج ظاهر و
روشن اسلام زدائي در طي چند سال گذشته است وگرنه پيشينيان اين ملت مشعلدار علوم
اسلامي و عربي بوده اند و بسياري از ادباء زبان عربي ايراني اند و هدف آنها خدمت
به اسلام و قرآن بوده است.

گرچه اكنون به فضل انقلاب اسلامي فعاليت چشمگيري در يادگيري
قرآن شروع شده است ولي بايد توجه داست كه هنوز اكثر ياددهندگان بخصوص در مدارس
الفاظ قرآن را صحيح ادا نمي كنند وبايد اين را پذيرفت كه براي بزرگسالان مشكل است
كه به طور كامل حروف ر ابه نحو عربي صحيح تلفظ نمايند و لذا اين مطلب ضروري است كه
در كودكي تلفظ صحيح قرآن را بياموزند مخارج حروفي كه در ميان ياددهندگان شايع شده
و بر آن اصرار مي ورزند چندان دخالتي ندارد و بايد از افراد عرب زبان استفاده شود
بسيار ديده مي شود كه افراد با اطلاع و دانشمند الفاظ را دقيقاً از مخارج معروف
آنها ادا مي كنند و لي صحيح نيست. و تنها تلفظ قرآن كافي نيست. بايد حداقل معناي
تحت اللفظي آيات خدا براي كودكان گفته شود. زيبائي و عظمت قرآن آن گاه روشن مي شود
كه انسان در حد امكان بر زبان عربي مسلط و معناي الفاظ را متوجه شود. بنابراين
ياددهندگان بايد سعي داشته باشند قواعد زبان عربي را بمقدار ميسر به كودكان
بياموزند تا نكات ادبي و معناي بلند و زيباي آيات الهي را درك نمايند و از آن لذت
ببرند و بر ايمان و علاقه آنها افزوده شود.

آموزش مسائل شرعي

برنامه تعليمي ديگر كه لازم و واجب است تعليم مسائل شرعي
است.

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرموده: الغلام يلعب سبع سنين
و يتعلم الكتاب سبع سنين و يتعلم الحلال و الحرام سبع سنين.

پسر هفت ساله بازي مي كند و هفت سال نوشتن مي آموزد و هفت
سال مسائل حلال و  حرام و احكام شرعي را
ياد مي گيرد.

واضح است كه هفت سال براي نوشتن كلمات زياد است و از همين
حديث معلوم مي شود كه منظرو از كتابت و نوشتن همه سواد مورد نياز هر زمان است. و
اما هفت سال آموختن حلال و حرام برنامه اي است بسيار جالب. متأسفانه علمي كه به
طور عموم متروك شده است علم به احكام شرع است گويي فقط وظيفه روحاني است كه مسائل
را بداند. روحاني بايد سعي كند فقيه و مجتهد شود و احكام را استنباط كندو اما
يادگيري مسائل شرعي وظيفه هر فرد مسلمان است از برخوردي كه با نامه هاي خوانندگان
مجله داريم استفاده مي شود كه سطح تفكر عمومي جامعه در رابطه با مسائل شرعي آن قدر
پائين است كه ساده ترين و ضروري ترين مسائل را غالباً متوجه نيستند و آن قدر
بيگانه اند كه هر چه توضيح داده مي شود باز هم در درك آن به اشتباه مي افتند و سر
آن عدم آشنائي به ساده ترين اصول و قواعد شرعي است با اين كه خوانندگان مجله طبعاً
از پاي بندترين اقشار جامعه با احكام شرع اند. و اين مطلب نيز عمق فاجعه اسلام
زدائي را در قرن اخير نشان مي دهد.

بايد بر متصديان بيان احكام در رسانه هاي گروهي البته با
فرض اطلاع كامل آنها افزوده شود و برنامه هاي حساب شده اي براي كل جامعه بخصوص
جوانان و نوجوانان طرح ريزي شود، و بايد پدران و مادران هم خود بياموزند و هم
فرزندان خود را وادارند كه احكام شرع را قبل از بلوغ بياموزند.

نامه هاي فراواني از سوي جوانان متدين و متعد به دفتر مجله
مي رسد كه حاوي شكايت آنها از پدران و مادران است 
با اينكه آنها خود پاي بند احكام شرع و نماز و روزه خويش هستند ولي در
رابطه با فرزندان سهل انگاري مي كنند بخصوص در مورد روزه كه از ترس ضعيف شدن و
امثال آن از روي دلسوزي و مهرباني آنان را وادار نمي سازند و احكام آن را در حد
اطلاع خويش نيز ياد نمي دهند. جوان بيچاره اكنون بايد سالها نماز و روزه را قضا
كند بعلاوه كفاره هاي سنگين كه گاهي بر او واجب مي شود. اين شفقت و دلسوزي نابجاي
پدران و مادران به دنيا و آخرت فرزند لطمه مي زند.

پيامبر خدا(ص) فرمود: مروا اولادكم بالصلاة وهم ابناء سبع
سنين و اضربوهم عليها و هم ابناء عشر سنين و فرقوا بينهم في المضاجع.

كودكان را (و شايد منظور خصوصاً پسران باشد) در هفت سالگي
امر به نماز كنيد و در ده سالگي آنان را بر ترك نماز تاديب و تنبيه كنيد و در
خوابگاه از يكديگر جدا كنيد.

امير المؤمنين(ع) فرمود: علموا اولادكم الصلاة و خذوهم بها
اذا بلغوا الحلم. فرزندان خود را نماز بياموزيد و چون به حد بلوغ رسند آنان را بر
ترك آن مؤاخذه كنيد.

در كتاب شريف كافي از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود:
انا نأمر صبياننا بالصلاة اذا كانوا بني خمس سنين فمروا صبيانكم بالصلاة اذا كانوا
بني سبع سنين و نحن نأمر صبياننا بالصوم اذا كانوا بني سبع سنين بما اطاقوا من
صيام اليوم فان كان الي نصف النهار او اكثر من ذلك او اقل فاذا غلبهم العطش و
الغرث افطروا حتي يتعودوا الصوم و يطيقوه فمروا صبيانكن اذا كانوا ابناء تسع سنين
بما اطاقوا من صيام فاذا غلبهم العطش افطروا.

ما پسرانمان را از پنج سالگي به نماز وا مي داريم شما(
حداقل) در هفت سالگي پسرانتان را به نماز واداريد و ما آنانرا از هفت سالگي وادار
به روزه گرفتن مي نمائيم به هر مقدار از امساك روز كه بتوانند به نحوي كه اگر در
وسط روز تشنگي يا گرسنگي بر آنان غلبه كرد روزه را مي شكنند و همچنان روز بعد تا
روزه براي آنها عادت شود و طاقت آن را داشته باشند شما هم (حداقل) در نه سالگي
پسرانتان را به روزه واداريد به مقداري كه ممكن است به نحوي كه اگر تشنگي بر آنان
غلبه كند روزه را بخورند (تا تدريجاً عادت كنند و روزه بر آنان آسان شود).

طبق اين حديث شريف وظيفه پدران و مادران است كه كودكان را
قبل از سن بلوغ به نماز و روزه وادارند واحكام را به آنان بياموزند تا در سن بلوغ
مشكلي نداشته باشند. متأسفانه اكثراً سن بلوغ را نمي دانند و حتي بعد از بلوغ هم
پدر و مادر با اين كه خود اهل نماز و روزه اند روزه را منع مي كنند و نماز را
اهميت نمي دهند.

امام سجاد در رساله حقوق مي فرمايد: و انك مسئول عما وليته
من حسن الادب و الدلالة علي ربه عزوجل و المعونة له علي طاعته بدان كه تو مسئولي
در تربيت نيكوي فرزندت و راهنمائي او به سوي خداوند متعال و كمك به او در اطاعت
پروردگار.

كار كردن براي كودك در سنين تعليم

گاهي مانع پيشرفت كودكان مسائل مادي است پدران براي به دست
آوردن چند ريالي كودك را در سنين تعليم و يادگيري به كار وا مي دارند و آينده كودك
را فداي مطامع خويش مي نمايند و دين او را نيز به همين چند ريال مي فروشند و شخصيت
او را در برابر  كودكان هم سن و سال خرد مي
كنند در روايت است كه رسول خدا(ص) روزي نظرش به عده اي از كودكان افتاد به ناگاه
منظره كودكان آينده را مجسم ديد و با تأسف فرمود:

ويل لاولاد آخر الزمان من آبائهم واي بر فرزندان آخرالزمان
از دست پدرانشان گفتند يا رسول الله از پدران مشركشان فرمود: لا من آبائهم
المؤمنين لا يعلمونهم شيئا من الفرائض و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهم
بعرض يسير من الدنيا فانا منهم بريء و هم مني برآء.

واي بر آنها از دست پدران مؤمنشان كه آنها را فرائض دين نمي
آموزند و اگر آنها خود(بر اساس احساسات پاك مذهبي و فطرت الهي) به كلاسها حاضر
شوند تا فرائض را بياموزند آنان را منع مي كنند و قانعند كه فرزندانشان مختصري از
مال دنيا به دست آورند. من از اين گونه افراد بيزارم و آنان نيز از من بيزار.

بدون شك دليل اين اهمال در امر تعليم احكام شرع و وادار
ساختن فرزندان چيزي نيست بجز بي اعتنائي و لا قيدي پدران و مادران. معلوم مي شود
نماز و روزه خود آنها فقط محض عادت است و هرگز بر اساس ايمان و درك واقعيت دين و
مذهب نيست وگرنه پدر و مادر بايد آن چه را براي خود خير مي دانند براي فرزندان خود
نيز بخواهند. پس آنها خير را فقط مال مي دانند و فرزند را در آن مسير قرار مي دهند
كه چيزي بجز مال نخواهد. نظير همين مطلب بطور شگفت آوري در مسأله حجاب بانوان
مشهود است. مشاهده مي شود كه مادري پير و فرتوت يا حداقل بزرگسال با حجابي كامل
دختر جوان خود را آراسته و با لباسهاي تحريك كننده و با حجاب مسخره اي كه اكنون از
سوي بدخواهان ترويج شده است در معرض تماشا مي آورد گويي كالايي است كه در ويترين براي
جلب مشتري قرار داده اند، اگر مادر حجاب را يك حكم الهي و وظيفه شرعي مي دانست
طبعاً بايد در حجاب دختر جوانش بيش از حجاب خويش دقت مي كرد ولي او حجاب را فقط به
ارث برده و تحت شرايط خاص محيط مناسب خويش نمي داند كه لباس تحريك كننده بپوشد ولي
دختر را چنان بار مي آورد كه برهنگي را به هر مقدار ممكن بهتر از پوشش بداند.

آشنائي با احادث اهل بيت(ع)

ماده تعليمي ديگر كه بايد كودكان را آموخت احاديث اهل
بيت(ع) است آن هم نه الفاظ حديث بلكه معاني آن بمقدار ممكن اميرالمؤمنين (ع)
فرمود: علموا صبيانكم من علمنا ما ينفعهم الله به لا تغلب عليهم المرجئة برأيها.
فرزندان خود را از علم ما (اهل بيت) بياموزيد آنچه را خداوند به وسيله آن نفعي به
آنان برساند مبادا مكتبهاي باطل رأي خود را بر فرزندانتان تحميل كنند. و همچنين
امام صادق (ع) فرمود: بادروا احداثكم بالحديث قبل ان تسبقكم اليهم المرجئة پيشدستي
كنيد و نوجوانان خود را حديث ما بياموزيد قبل از آنكه مكتبهاي باطل سبقت جويند و
آنان را منحرف سازند.

فكر ساده و بي آلايش كودك و استعداد و كنجكاوي او همواره به
دنبال يافتن حقايق است مي خواهد همه چيز را بداند. از اعتقادات مي پرسد. حقايق
تاريخي را جستجو مي كند واقعيتهاي زندگي را تجزيه و تحليل مي نمايد با همان فكر
كوچك خويش جهان بيني دارد. برخورد با مشكلاتي مي كند و در پي راه حل است. اينجا
نقطه خطر آغاز مي شود اولين تفسير و تحليل كه مشكل او را حل كند در ذهن كوچك و ظرف
خالي او جاي مي گيرد مخصوصاً اگر با بيان شيريني مواجه شود كه فوراً شبهه در مغزش
مستحكم مي شود و ديگر خارج كردن آن بسيار مشكل است. چقدر جاي تأسف است كه جوانان
ما اين گونه به مكتبهاي الحادي روي آوردن و حتي بعضي از آنها در خانه هاي علم و
تقوي تربيت شدند ولي چون پاسخ سؤالها را نيافتند شايد به دليل سهل انگاري پدران و
عدم توجه به نياز فكري فرزند بخيال اين كه او هنوز فلسفه نمي داند در اين مسائل
فكر نمي كند رها شدند و ديگران فرصت را غنيمت شمرده و در همان بحران فكري مغز او
را از عقايد مسخ شده خويش پر ساختند و ديگر جايي براي مطالب حق باقي نماند.

تغذيه روحي كودك

و شايد بعضي از كوته نظران بخيال آزاد انديشي فرزند نوجوان
خويش را عمداً رها مي كنند به اين تصور كه او بايد خود همه مكتبها را ببيند و همه
سخنها را بشنود و انتخاب نمايد غافل از اين كه دانش ومطالب فكري غذاي روح است و
اگر غذاي مسموم وارد معده شد ممكن است فرصت 
شستشو را از پزشك بگيرد و غذاي روح از آن حساستر و خارج ساختن آن مشكلتر
است. اميرالمؤمنين(ع) فرمود:

مالي اري الناس اذا قرب اليهم الطعام ليلاً تكلفوا انارة
المصابيح ليبصروا ما يدخلون بطونهم و لا يهتمون بغذاء النفس بان ينيروا مصابيح
البابهم بالعلم ليسلموا من لواحق الجهالة و الذنوب في اعتقاداتهم و اعمالهم. در
شگفتم چگونه مردم در غذاي خود دقت مي كنند و اگر شب خوراكي به آنها تقديم شود چراغ
را مي افروزند تا ببينند كه در معده هاي آنها چه خوراكي وارد مي شود ولي به غذاي
روح و روان خويش اهميت نمي دهند كه چراغ عقل را به مشعل علم روشن سازند تا از پي
آمدهاي جهالت و گناه سالم بمانند و اعمال و اعتقادات آنها منحرف نشود.

اگر دقت در غذاي روح و دانش بزرگسالان لازم باشد بدون شك در
مورد كودكان و نوجوانان مهمتر و ضروري تر است. ولي غالباً پدران از بحران فكري
فرزندان بخصوص در دوران حساس نوجواني و جواني غافلند و مي پندارند كه آنان سرگرم
بازي و ورزش اندو نمي دانند كه هيچ سرگرمي فكر گرسنه و كنجكاو آنان را سير نمي كند
و آنها خواه ناخواه به دنبال گمشده خويشند و ظرف پر استعداد خود را از افكار
ديگران پر خواهند كرد. اين نكته بسيار خطرناك است و بايد مسئولين امور تربيتي
عموماً و پدران و مادران خصوصاً به اين مسأله فوق العاده اهميت بدهند كه غفلت از
آن موجب پشيماني است و خسارتي به بار مي آورد كه هرگز قابل جبران نمي باشد.

تعليم كودكان به همين حد خاتمه نمي يابد و جزء حقوق آنها
است كه پدر و مادر و هر مسئول تربيت آنان را به آن چه نيازمند از علم و دانش
راهنمائي كند. رسول اكرم(ص) فرمود: مروا اولادكم بطلب العلم. فرزندان خويش را به
طلب علم واداريد. اين حديث مطلق است گرچه علم به احتمال قوي منظور علم دين است ولي
بهرحال اختصاص به احكام ندارد. و از امير المؤمنين(ع) نقل شده كه فرمود: تعلموا
العلم صغارا تسودوا به كبارا. در كودكي علم بياموزيد تا در بزرگي رهبر جامعه شويد:
و همچنين فرمود: من لم يتعلم في الصغر لم يتقدم في الكبر. كسي كه در كودكي نياموزد
در بزرگي هيچ پيشرفتي نخواهد داشت. واضح است كه هرگونه پيشرفت انسان مرهون علم و
دانش اواست. و دانش در كودكي استحكام بيشتر و اثر عميقتر دارد.

در حديثي ديگر امير المؤمنين(ع) تصريح فرموده اند كه دانش
در كودكي منحصر در موارد گذشته نيست. «اول الاشياء ان يتعلمها الاحداث التي اذا
صاروا رجالاً احتاجوا اليها». مهمترين مطلبي كه بايدكودكان و نوجوانان بياموزند
اموري است كه در بزرگسالي به آن نيازمندند. و اين عنوان همچنان كه احكام شرع را
شامل مي شود ساير امورزندگي را نيز شامل است.

بنابراين يك وظيفه پدر در برابر فرزند تأمين نيازمنديهاي
فكري و راهنمائي كودك به يادگيري همه مسائلي است كه به آن نيازمند خواهد شد از
امور معاش و معاد.