ياد خدا

ياد خدا
حجةالاسلام و المسلمين محمدرضا مصطفى پور
هر انسانى در زندگى فردى و اجتماعى خود مطلوب و هدفى دارد كه براى تحقق بخشيدن به آن تلاش و كوشش مى‏كند. زمانى انسان در راه رسيدن به هدف و مطلوب تلاش مى‏كند كه از سويى از نيروى تحرّك بخش و انگيزاننده به سوى آن چه كه مطلوب اوست برخوردار باشد و از سويى از نيروى بازدارنده و نگاه دارنده از آن چه كه مانع رسيدن او به مطلوب يا موجب كندى پيشرفت او مى‏گردد بهره‏مند باشد، و به عبارت ديگر: انسان در تلاش‏هاى فردى و اجتماعى خود به انگيزه احتياج دارد تا در او تحرّك ايجاد كند و او را وادار سازد به سوى مطلوب و هدف حركت كند و به نيروى بازدارنده‏اى نيازمند است تا موانع رسيدن به مطلوب را كنار زند. از اين رو انسان هايى كه در زندگى هدف آن‏ها تأمين نيازهاى مادى است انگيزاننده او جلب منفعت و بازدارنده او دفع ضرر است يعنى هرچه كه سبب جلب منفعت بيشتر او گردد و سود بيشترى را متوجه او كند از آن استقبال مى‏كند و هرچه كه موجب ضرر شود از آن گريزان است.
انسان با ايمانى كه در جهت لقاء الهى و رستگارى و نجات خود در تلاش است نيازمند به دو نيروى توان بخش و حركت آفرين و نگاهدارنده است. آن چه كه در انسان تحرّك ايجاد مى‏كند ياد خدا و صفات جلال و جمال او و نعمت‏هاى بى پايانش است و آن چه كه بازدارنده از موانعى چون خود بينى‏ها و تجاوزها است همانا ياد خداست.
از اين رو قرآن كريم فرموده است: «يا ايها الّذين آمنوا اذكروا اللّه ذكراً كثيراً و سبّحوه بكرة و اصيلاً؛(1) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را بسيار ياد كنيد و صبح و شام او را تسبيح گوييد و او را به پاكى ياد كنيد.»
انسانى كه به ياد خدا باشد هم وظائف خود را براى رسيدن به لقاء اللّه به درستى انجام مى‏دهد و هم از معصيت و نافرمانى اجتناب مى‏كند. زيرا ياد خدا يعنى توجه به سرچشمه قدرت روحى و معنوى و عامل سعادت و كمال.
از آن جايى كه عوامل غفلت در زندگى‏هاى مادى بسيار فراوان و تيرهاى وسوسه شيطان از هر سو حيات واقعى انسان را نشانه مى‏گيرد، براى مبارزه با آن جز ياد خدا و با تمام وجود به ياد خدا بودن مؤثر نخواهد بود.
شايان توجه است كه قرآن فرمود:زياد و پيوسته به ياد خدا باشيد و اين به اين معناست كه ياد خدا بايد بر همه اعمال انسان پرتو افكن بوده و بر آن نور و روشنايى بيفكند و در همه صحنه‏هاى زندگى انگيزه مناسب الهى با ياد خدا براى عبادت و اطاعت بوجود خواهد آمد.
و به عبارت ديگر: هنگامى كه ياد خدا برده مى‏شود يك دنيا عظمت، قدرت، علم و حكمت در قلب انسان متجلى مى‏گردد. زيرا خداى سبحان داراى اسماء حسنى و صفات عليا و صاحب تمام كمالات و منزّه از هرگونه عيب و نقص است، توجه مداوم به چنين حقيقتى كه داراى چنان اوصافى است روح انسان را به نيكى‏ها و پاكى‏ها سوق مى‏دهد و از بدى‏ها و زشتى‏ها پيراسته مى‏دارد و در واقع اوصاف جمال الهى در آدمى تجلّى مى‏كند و آدمى كه اوصاف جمال الهى در او تجلّى كرد از گناه و فساد و آلودگى اجتناب مى‏نمايد.
در حقيقت ياد او، ياد مراقبت او، ياد حساب و جزاى او، ياددادگاه عدل او و بهشت و جهنم و دوزخ او است و اين ياد است كه جان را صفا و دل را نور و حيات مى‏بخشد.
راز كثرت ياد خدا
اين كه قرآن در آيه مورد بحث از مؤمنان خواسته تا زياد به ياد خدا بوده و در همه حالات و شؤون او را ياد كنند براى آن است كه:
اولاً: شيطان در حال غفلت به انسان حمله مى‏كند و اگر كسى به ياد خدا متذكر باشد به دام شيطان نمى‏افتد.
ثانياً: ياد خدا سنت حسنه‏اى براى تقويت روح فرشتگى در انسان ذاكر است. زيرا ملائكه دائماً به ياد خدا هستند و هرگز خسته و افسرده نمى‏شوند: «يسبّحون الليل و النهار لايفترون؛(2) تمام شبانه روز تسبيح خدا ميگويند و سست نمى‏شوند.» پس انسانى كه مى‏خواهد فرشته خو شود پيوسته به ياد خداست.
در كثرت ياد شده كميت و كيفيت هر دو بايد لحاظ شود زيرا خداى سبحان از ذكر بدون اخلاص و حضور قلب به عنوان ذكر قليل و اندك ياد مى‏كند: «ولايذكرون اللّه الّا قليلا؛(3) منافقان كم به ياد خدا هستند.» زيرا ذكر آن‏ها بدون روح و زبانى است و در واقع ذكر كثير يعنى ذكر با روح و با خلوص است كه حافظ انسان است.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «انّ اللّه سبحانه وتعالى جعل الذكر جلاءً للقلوب، تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقادبه بعد المعانده؛(4) خداى سبحان ياد خود را مايه جلاى قلب‏ها قرار داده كه بر اثر آن گوش، پس از سنگينى (بر اثر غفلت) شنوا شود و چشم پس از كم سويى بينا گردد و از لجاجت و عناد به اطاعت و انقياد باز گردد و رام شود.
هنگامى كه انسان نام خدا را به عظمت مى‏برد و اوصاف جمال و جلالش رااز علم و قدرت و سمع و بصر و مقام رحمانيّت و رحيميت و مراقبت او را نسبت به بندگان بر مى‏شمارد و پرده‏هاى غفلت از مقابل چشم او كنار مى‏رود و حق را به خوبى مى‏بيند. غوغاى هوا و هوس‏ها فرو مى‏نشيند و نداى داعيان حق را شنيده و در برابر فرمان خداى متعال به انقياد كامل دست مى‏يابد.
معنا و حقيقت ذكر
ذكر در لغت به معناى مطلق ياد كردن و توجه داشتن است خواه به زبان باشد و خواه به قلب و دل و خواه به فعل و عمل، اما حقيقت ذكر: توجه قلبى و باطنى انسان به ساحت قدس پروردگار است در حقيقت ذكر خدا، عبارت است از يك حالت خدا بينى روحانى و توجه باطنى به خداى جهان به گونه‏اى كه آدمى خدا را حاضر و ناظر خويش در محضر پروردگار جهان بداند، كسى كه اين چنين به ياد خدا باشد به دستورات خدا عمل مى‏كند، واجبات را انجام مى‏دهد و محرّمات را ترك مى‏كند.
حضرت على(ع) فرمود: «لاتذكر اللّه سبحانه ساهياً و لاتنسه لاهيا واذكره ذكراً كاملاً يوافق فيه قلبك لسانك و يطابق اضمارك و اعلانك ولن تذكره حقيقة الذكر حتى تنسى نفسك فى ذكرك و تنفقدها فى امرك؛(5) خداى سبحان را از روى سهو و غفلت ذكر نگو و او را فراموش مكن، خداى را ذكر كامل بگو به طورى كه قلب و زبانت همراه و باطن و ظاهرت هماهنگ باشند، خدا را به حقيقت ذكر ياد نمى‏كنى جز در صورتى كه در حال ذكر، نفس خودت را فراموش كنى و در انجام كار، خودت را نيابى.»
عارفى گويد: ذكر روح عبادت عملى و نهايت ثمره آن است و آن را اولى است كه موجب دوستى و حب خداست و آخرى است كه موجب السن به خداوند است زيرا مريد او آغاز كار با تكلف و زحمت ذكر خدا مى‏كند تا بتواند دل و زبان خود را از وسواس منصرف كند، پس اگر موفق به مداومت بر ذكر گردد اُنس به خداوند پيدا مى‏كند و حبّ مذكور يعنى خدا در دلش كاشته مى‏شود.
جهت تنبيه و بيدارى از مثالى استفاده مى‏شود و آن اين كه، هرگاه در حضور يكى از ما از كسى ستايشى به عمل آيد و او را به داشتن صفات پسنديده ياد كنند، آن شخص به سبب شنيدن وصف او و كثرت ذكر خير او، وى را دوست داشته و به او عشق ورزد. سپس به جهت يادآورى فراوان از او ناچار به يك يادآورى بيشترى از او دچار مى‏گردد به حدى كه تاب نديدن او را ندارد، چرا كه هر كس چيزى را دوست بدارد فراوان از او ياد مى‏كند و هر كه فراوان از چيزى ياد كند، هرچند با تكلّف و زحمت هم باشد آن را دوست خواهد داشت.
همچنين ذكر خدا در آغاز كار با تكلّف صورت گيرد تا اين كه ميوه انس و دوستى او را به بار آورد و در آخر كار تاب آوردن بر عدم ديدار او ممكن نمى‏شود.(6)
بنابراين انسان گرچه به ذكر لفظى مى‏پردازد اما آن چه مهم است كه ذكر لفظى وسيله‏اى براى ذكر قلبى گردد به گونه‏اى كه آدمى پيوسته خود را در محضر او ديده و او را حاضر و ناظر برخود بداند.
مراتب ذكر
ذكر مقامى بسيار وسيع و داراى مراتب و درجاتى است كه اولين مرتبه‏اش ذكر لفظى و زبانى و نهايت آن انقطاع كامل است.
الف: ذكر زبانى‏
كسى كه به ذكر و ياد خدا است همينكه به خدا توجه كرد به قصد قربت اذكار مخصوص را بر زبان جارى سازد بدون آن كه به معانى آن‏ها توجه داشته باشد.
ب: ذكر معنوى‏
انسانى كه به قصد قربت ذكر مى‏گويد، در همان حال معناى آن را بر ذهن خود خطور دهد و به دل سرايت دهد تا دل از آن متأثر گردد.
ج: ذكر قلبى‏
در اين مرتبه زبان از قلب پيروى مى‏كند و ذكر مى‏گويد و در باطن ذات به مفاهيم ذكرها ايمان دارد كه زبان با پيروى از قلب به گفتن ذكر مشغول مى‏شود. اين ذكر است كه عميق‏ترين اثرات روحى و معنوى را براى انسان داراست.
د: ذكر در تمام حالات‏
انسانى كه دائم الحضور است و پيوسته خود را در حضور خدا مى‏بيند و با او انس دارد و اگر لحظه‏اى غفلت كند احساس گناه كرده و به درگاه خدا توبه مى‏كند.
البته اين مرحله ويژه بندگان خاص خدا است كه هميشه با ياد خدا پيوند برقرار كرده و هيچ نوع علاقه و تمايلى كه معارض با حبّ الهى و رضا و خوشنودى او باشد در او راه نمى‏يابد.
مواقف ذكر
در آيات و روايات از مؤمنان خواسته است كه پيوسته به ياد خدا باشند و ذكر و ياد خدا را عمل هميشگى خودشان بدانند و درباره اولواالالباب فرموده است: «الذين يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و على جنوبهم؛(7) آنان كه در حال ايستاده و نشسته و آن گاه كه به پهلو خوابيده‏اند به ياد خدا هستند.» يعنى خردمندان هميشه و در همه حالات به ياد خدا هستند.
در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده كه آن حضرت فرمود: «هر چيزى حد و اندازه‏اى دارد جز ذكر و ياد خدا كه هيچ حد و مرزى براى او نيست.»
«فرض اللّه عزّ و جلّ الفرائض فمن ادّا هنّ فهو حدّ هنّ و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه و الحج فمن حجّ فهو حدّه الّا الذكر فانّ اللّه عزّ و جلّ لم يرض منه بالقليل و لم يجعل له حدّاً ينتهى اليه ثم تلاهذه الآيه «يا ايها الذين آمنوا اذكروا اللّه ذكراً كثيراً و سبّحوه بكرة و اصيلا» و فقال لم يجعل اللّه عزّو جلّ له حداً ينتهى اليه؛(8) خداى سبحان فريضه‏ها را واجب كرده است هر كس آن را ادا كند حدّ آن را تأمين كرده است، هر كس در ماه رمضان روزه بگيرد، حدش انجام گرديده است و حج را هر كس بجا آورد همان حد آن است جز ياد خدا كه خداى سبحان به كم آن راضى نشده و براى كثير آن حدّى قائل نگرديده است سپس آيه را خواند كه‏اى مؤمنان زياد به ياد خدا باشيد و صبح و شام او را تسبيح كنيد يعنى خدا حدّ و مرزى براى ذكر قرار نداده است.» سپس امام صادق فرمود: پدر من امام باقر(ع) كثيرالذكر بود و بسيار ذكر مى‏گفت. هر وقت با او راه مى‏رفتم ذكر خدا مى‏گفت به هنگام غذا خوردن نيز به ياد خدا بود. حتى هنگامى كه با مردم سخن مى‏گفت از ذكر خدا غافل نمى‏شد. و مى‏فرمودند: كه در هر مجلسى به ياد خدا باشيد و اگر در مجلسى نيكان و بدان در آن حضور دارند، اگر بدون ياد خدا آن مجلس را ترك كنند در روز قيامت براى آن‏ها حسرت و افسوس خواهد بود.(9)
با همه تأكيدهايى كه در كثرت ذكر شده است اما در برخى مواقع تأكيد بر ذكر و ياد به عمل آمده است زيرا آن مواقع اگر انسان دچار غفلت شود احتمال لغزش او فراوان است و آن موارد عبارتند از:
الف: هنگام ملاقات با دشمن‏
آدمى وقتى در ميدان كارزار در برابر دشمن قرار گرفت به روحيه قوى نيازمند است تا دچار تزلزل نشود اين جاست كه او با ياد خدا روحيه سرباز مجاهد را تقويت مى‏كند و در ميدان جنگ احساس مى‏كند كه تنها نيست، تكيه گاه نيرومندى دارد كه هيچ قدرتى در برابر او مقاومت نمى‏كند.
افزون بر آن ياد خدا، ياد دنيا و تعلقات دنيا را از دل او بيرون مى‏كند و با آرامش و قوت و قدرت به فلاح و رستگارى و پيروزى نائل مى‏شود: «يا ايّها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيراً لعلّكم تفلحون؛(10) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هنگامى كه گروهى از دشمنان را در برابر خود در ميدان نبرد ببينيد ثابت قدم باشيد و خدا را فراوان ياد كنيد تا رستگار و پيروز شويد.»
ب: هنگام خلوت و تنهايى‏
يكى از مواقعى كه انسان بايد بياد خدا باشد زمانى است كه تنهاست زيرا در حال تنهايى شيطان به انسان نزديك و او را وسوسه مى‏كند و با وسوسه كردن اوهام و افكار او را مشغول و زمينه‏هاى گناه را براى او فراهم مى‏كند از اين رو امام صادق(ع) فرمود: «شيعتنا اذا خلوا ذكروا اللّه كثيراً؛(11) شيعيان ما وقتى تنها شدند زياد خدا را ياد مى‏كنند.» و در روايت ديگرى امام باقر(ع) فرمود: «فى التورات مكتوب فيما ناجى اللّه به موسى بن عمران به يا موسى خفنى فى سرّ امرك احفظك من وراء عوراتك و اذكرنى فى خلواتك و عند سرور لذّاتك اذكرك عند غفلاتك؛(12) در تورات نوشته شده است كه هنگام مناجات موسى با خدا، خدا به او فرمود: اى موسى در پنهان از من بترس تا تو را حفظ كنم و در خلوت‏ها و هنگام خوشى‏هايى كه در اثر لذت حاصل مى‏شود مرا ياد كن تا در غفلت‏ها به ياد تو باشم.»
ج: هنگام ورود به بازار
يكى از چيزهايى كه انسان را از خدا غافل و در نتيجه زمينه خطا و گناه را فراهم مى‏كند توجه به دنيا و مظاهر دنياست، انسانى كه وارد بازار مى‏شود اگر بازارى نباشد كالاهاى دنيا در برابر او جلوه نمايى مى‏كند و او را به خود مشغول مى‏نمايد اگر امكان فراهم كردن آن را نداشته باشد دچار حسرت و افسوس مى‏شود و اگر امكان فراهم كردن آن را داشته باشد به خود آن مشغول مى‏گردد و اگر بازارى باشد هميشه در معرض انواع آفت هاست آفت هايى چون گران فروشى، كم فروشى، غشّ و تقلّب و خيانت در معاملات و امثال آن ها، اينجاست كه انسان اگر بخواهد از اين آفت‏ها خود را مصون بدارد نيازمند به نيروى باز دارنده بسيار قوى است كه از درون او را كنترل كند و اين نيروى بازدارنده قوى همانا ياد خداست. حضرت على(ع) فرمود: «اكثروا ذكر اللّه اذا دخلتم الاسواق و عند اشتغال الناس فانه كفّارة للذنوب و زيادة فى الحسنات و لاتكتبوا فى الغافلين؛(13) هنگامى كه وارد بازار مى‏شويد و هنگام اشتغال مردم، بسيار خدا را ياد كنيد كه ياد خدا كفّاره گناهان و افزايش حسنات است و انسانى كه به ياد خدا باشد در رديف اهل غفلت نوشته نمى‏شود.»
د: هنگام خشم و غضب‏
يكى از مواردى كه انسان دچار لغزش مى‏شود هنگامى است كه دچار حالت خشم و غضب شود. زيرا انسانى كه دچار حالت خشم شود زبانش در اختيارش نيست، و گاهى اعضا و جوارح او در اختيارش نيست از اين رو زبان به بدگويى مى‏گشايد و به ديگران فحش مى‏دهد و يا ممكن است فردى را مورد ضرب و شتم قرار دهد و به طور كلى به حركات و رفتار ناهنجار دست يازد و اگر آدمى در اين حال بخواهد بر خود مسلّط شده و برخود و اعضاء و جوارح خود مسلط باشد به عمل بازدارنده‏اى بسيار قوى نيازمند است و آن عامل قوى همان ياد خدا است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «يقول اللّه عزّ و جلّ يا ابن آدم اذكرنى حين تغضب اذكرك حين اغضب فلا امحقك فيمن امحق؛(14) خداى سبحان مى‏فرمايد: اى فرزند آدم هنگام خشم و غضبت به ياد من باش تا من هنگام غضب به ياد تو باشم و در موردى كه كسى را هلاك و نابود مى‏كنم تو را نابود نسازم.»
ه: هنگام تصميم‏گيرى و…
آدمى هنگامى كه براى كارها تصميم‏گيرى مى‏كند بايد به ياد خدا باشد از اين رو پيامبر خدا(ص) فرمود: «اذكروا اللّه عند همّك و عند لسانك اذا حكمت و عند يدك اذا اقسمت؛(15) در سه زمان به ياد خدا باشيد: 1- هنگامى كه بر انجام كارى تصميم گرفتى 2- هنگام داورى و قضاوت در پيشگاه زبان 3- در موقع تقسيم وقتى دستت را مى‏گشايى».
در اين روايت از مؤمنان خواسته است هنگام تصميم‏گيرى و همت بر انجام كارها و در حالت قضاوت و داورى كه آدمى هميشه در معرض خطاست و در موقع تقسيم كردن كه به طور طبيعى امكان لغزش وجود دارد، به ياد خدا باشند تا در اين شرائط از لغزش مصون بمانند.
در حقيقت ذكر و ياد خدا براى آن است كه انسان در برابر لغزش‏ها مصونيت پيدا كند از اين رو در شرائطى كه امكان لغزش بيشتر است ياد خدا نمودن تأكيد شده است.
در روايتى پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من اطاع اللّه فقد ذكر اللّه و ان قلّت صلاته و صيامه و تلاوته و من عصى الله فقد نسى اللّه و ان كثرت صلاته و صيامه و تلاوته؛(16) هر كس خدا را اطاعت كند، در حقيقت خدا را ياد كرده است، گرچه نماز و روزه و تلاوت قرآنش كم باشد و كسى كه خدا را معصيت كند، در حقيقت خدا را فراموش كرده است گرچه قرآن خواندن و نماز و روزه‏اش زياد باشد. در واقع اثر مهم ياد خدا به طاعت خدا و ترك معصيت اوست.
آثار ذكر
با توجه به اين، ذكر و ياد خدا يك مقام باطنى و استكمال حقيقى معنوى و روحانى است و انسانى كه به ياد خدا مى‏پردازد ودر قلب خود به ياد خداست آثار و علائمى دارد كه با آن آثار از انسان غافل از خدا امتياز داده مى‏شود و وجود آن كمال و حقيقت باطنى با آن آثار شناخته مى‏شود كه برخى از آن آثار عبارتند از:
1- پاى بندى به اطاعت خدا
انسانى كه پيوسته به ياد خداست در باطن ذات خود جمال الهى مشاهده مى‏كند و خود را در محضر او مى‏بيند و انسانى كه همواره خود را در محضر خدا ببيند از دستوراتش پيروى مى‏كند، فرمان‏هاى الهى را اجرا و از نواهى او اجتناب مى‏كند و اگر انسانى خواست بداند به ياد اوست مقدار تعهد خود را نسبت به اوامر و نواهى الهى مشاهده كند در صورت پاى بندى به آن در مقام ذكر خواهد بود.
امام صادق(ع) فرمود: «من كان ذاكر اللّه على الحقيقه فهو مطيع و من كان غافلاً فهو عاص؛(17) هر كس واقعاً، به ياد خدا باشد مطيع او خواهد بود و هر كه غافل باشد گناهكار است.»
2- بصيرت و بينش درونى‏
يكى از آثار ذكر خدا دست يافتن به روشن بينى و بصيرت درون است انسانى كه به اين حالت روشن بينى رسيد شيطان را ديده و او را دفع مى‏كند قرآن كريم در سوره اعراف آيه 203 فرمود: «انّ الذين اتقوا اذا مسّهم طائف من الشيطان تذكروا فاذاهم مبصرون؛ آنان كه از تقوا برخوردارند هنگامى كه دسته هايى از شيطان او را مسّ كنند، متذكر شده و به ياد خدا مى‏افتند و در اين حال آن‏ها ديده مى‏شوند.» يعنى افراد با تقوا هنگامى كه با وسوسه‏هاى شيطانى مواجه شوند با ياد خدا و نعمت‏هاى بى پايانش و با ياد عواقب شوم گناه و مجازات دردناك آن، ابرهاى تيره و تار وسوسه‏هاى اطراف قلب آن‏ها كنار مى‏رود و راه حق را به روشنى مى‏بيند. براى توضيح مطلب توجه به دو نكته لازم است:
الف: شيطان به هر موجود متمرّد و سركشى اطلاق مى‏شود كه در صدد آزار رساندن به انسان است و اين شيطان به صورت‏هاى گوناگون در برابر انسان ظاهر مى‏شود تا او را اغوا كرده و به انحراف و گناه بكشاند.
ب: از منظر قرآن، شيطان دشمن سرسخت انسان است و همواره با وسوه كردن او، موجبات ضلالت و گمراهى او را فراهم مى‏كند و باعث بدبختى او مى‏گردد بنابراين انسانى كه در معرض وسوسه و اغواء دشمن سر سختى قرار دارد كه قسم خورده تا او را منحرف سازد به ابزارى نيازمند است كه با آن بتواند شيطان را طرد و با او مقابله كند و ذكر و ياد خدا تنها وسيله سلامت از وسوسه‏هاى شيطان و طرد اوست. امام على(ع) فرمود: «ذكر اللّه رأس مال كلّ مؤمن و ربحه السلامة من الشيطان؛(18) ياد خدا سرمايه مؤمن است كه سودن سلامتى از وسوسه‏هاى شيطان است.»
و همان حضرت فرمود: «ذكر اللّه مطردة الشيطان؛(19) ياد خدا وسيله طرد و دفع شيطان است.»
در آيه مورد بحث نيز گروه شيطان را به مانند دشمنى معرفى كرده است كه در اطراف قلب انسان طواف مى‏كند تا راه نفوذى به قلب پيدا كند.
اين جاست كه آدمى نياز به ديدبانى است آگاه و هوشيار كه مراقبت و نگهبانى داده تا اين دشمن به حريم قلب او راه نيابد و ياد خدا آن وسيله‏اى است كه پرده‏هاى غفلت را كنار زده و اطراف قلب او را روشن و نورانى مى‏كند در اين صورت شيطان ديده شده و با ديده شدن دشمن به طور طبيعى آدمى آنرا دفع و طرد مى‏كند و به بيان ديگر: راه ورود شيطان در انسان دو چيز است:
الف: نارسايى و ناتوانى فكرى و عقلى كه موجب ايجاد انحراف فكرى و لغزيدن به سوى باطل مى‏شود. راه مقابله با نفوذ شيطان در اين رابطه تقويت نيروى عقل از طريق تعقّل و تفكر و تحصيل علوم و حقايق يا رسيدن به مرحله يقين مى‏باشد و انسانى كه به مقام يقين رسيد كه شيطان دشمن سرسخت اوست و مى‏خواهد نورانيت و روشنايى را از انسان بگيرد و او را دچار ظلمت‏ها و تاريكى‏ها سازد به طور طبيعى با او برخورد مى‏كند و اين همان تقواى علمى و معرفتى است كه جهل و ناتوانى فكرى را دفع مى‏كند.
ب: نارسايى‏هاى روحى و رذايل اخلاقى مانند هوس و تمايلات، حرص و حسد و كبر كه شيطان از اين طريق در انسان نفوذ كرده و او را به گناه وا مى‏دارد و انسانى كه از تقوا برخوردار است و از خدا پروا مى‏كند با هوس و رذايل مبارزه كرده و فقط خدا در قلب او حضور دارد و انسانى كه به ياد خداست و خدا در قلب او حضور دارد با اين امور نيز برخورد مى‏كند. بنابراين پروا پيشگان با ذكر و ياد خدا عامل نفوذ شيطان يعنى جهل، غفلت، نسيان و هوس‏ها را به قلب خود مى‏بندد.
3- آرامش قلبى و روحى‏
هميشه اضطراب و نگرانى يكى از بزرگترين بلاى انسان‏ها بوده و هست و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى كاملاً محسوس است و در برابر آن آرامش از ارزش‏مندترين نعمت‏هاى الهى در زندگى انسان بوده و در سعادت انسان نقش مهمى ايفا مى‏كند، قرآن كريم با يك جمله كوتاه نزديك‏ترين راه براى كسب آرامش را به انسان معرفى كرده و فرموده: «الذين آمنوا و تطمئن القلوبهم بذكر اللّه الا بذكر اللّه تطمئن القلوب؛(20) آن‏ها كسانى هستند كه ايمان آورده‏اند و دل هايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دل‏ها آرامش مى‏يابد.»
براى اينكه روشن شود ذكر خدا چگونه موجب آرامش مى‏شود در آغاز بايد به عوامل اضطراب اشاره كرد:
به طور كلّى عوامل اضطراب و دل هره را مى‏توان در موارد زير خلاصه كرد:
اول: انواع مصيبت‏ها از قبيل بيمارى‏هاى خود و بستگان، مرگ خود و وابستگان، ظلم‏ها و تعديات و حق كشيهاى ديگران، ناسازگارى‏ها و مزاحمتها.
دوم: ناراحتى و حسرت در اثر فقدان امور دنيا كه به آن‏ها دسترسى ندارد.
سوم: ترس از اين كه آن را دارد از دست بدهد، مى‏ترسد اموالش از بين برود، ترس از اين كه فرزندش را از دست بدهد، ترس از اين كه بيمار شود يا بميرد. احتمال زوال نعمت‏ها و مانند آن آرامش را از انسان سلب مى‏كند.
چهارم: گاهى انسان به دليل احساس پوچى زندگى و بى معنا دانستن آن، دچار اضطراب و دلهره مى‏شود.
پنجم: گاهى انسان به دليل احساس تنهايى چه تنهايى فيزيكى به اين گونه كه در محيطى به تنهايى زندگى كند و چه تنهايى روانى و روحى به اين صورت كه احساس مى‏كند كسى به او توجه نمى‏كند و از زحمت او قدردانى نمى‏كند.
با توجه به اين عواملى كه براى اضطراب برشمرده شد، ياد خدا در صورتى كه آن ياد حقيقى و قلبى باشد در او حالت آرامش ايجاد مى‏كند زيرا انسانى كه هميشه خدا را با خود مى‏بيند و عظمت و جلال و جمال الهى براى او تجلّى مى‏كند و او را سرچشمه همه كمالات و خيرات به لحاظ اين كه خدا را دارد همه چيز را دارد و چون خدا را دارد به امور دنيا دلبستگى ندارد تا از فقدان آن‏ها در ترس و اندوه باشد و هنگام وقوع حوادث ناخوشايند او را مونس خود مى‏داند و در حال تنهايى همواره او را با خود مى‏يابد. از اين رو امام حسين(ع) در دعاى عرفه فرمود: «ماذا وجد من فقدك و ما الذى فقد من وجدك؛(21) آن كه تو را يافت چه چيزى را از دست داده است و كسى كه تو را از دست داد چه چيزى يافته است.» در واقع انسان مؤمن با ياد خدا و وجدان و يافتن او همه چيز را يافته است زيرا خدايى را دارد كه همه چيز را دارد.
قرآن كريم فرمود: «من اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا؛(22) اگر كسى از ياد خدا اعراض كند گرفتار معيشتى ضنك و زندگى تنگ خواهد شد.» زيرا كسى كه خدا را فراموش و با او قطع رابطه كند، چيزى غير از دنيا براى او نمى‏ماند كه به او دل ببندد. در نتيجه تمام تلاش‏هاى خود را منحصر در آن مى‏كند و فقط به اصلاح زندگى دنيا مى‏پردازد و روز به روز آن را توسعه مى‏دهد و اين زندگى او را آرام نمى‏كند. زيرا همواره عمر او ميان دو چيز خلاصه مى‏شود اولى تلاش براى بدست آوردن چيزهاى جديد و دوم ترس از جدا شدن از دارايى‏ها.
اصولاً تنگى زندگى به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است به خاطر عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود و وابستگى بيش از حد به جهان ماده است و آن كس كه به خدا ايمان دارد و دل به ذات او بسته، از همه نگرانى‏ها در امان است.
4- خدا به ياد انسان متذكر
يكى از آثار ذكر آن است كه اگر انسانى به ياد خدا باشد خدا نيز به ياد اوست: «فاذكرونى اذكركم؛(23) بياد من باشيد تا به ياد شما باشم.» خدا با ياد كردن مؤمن، گناه را از او باز مى‏دارد و او را از خطر معصيت مى‏رهاند چنان كه درباره حضرت يوسف(ع) فرمود: «ولقد همّت به وهمّ بها لولا ان رآبرهان ربّه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصين؛(24) آن زن قصد او كرد و او نيز اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد قصد وى مى‏كرد اين چنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.»
مشاهده حضور حق و شهود قلبى خدا از كاملترين مصاديق ياد حق است پاداش و اثر چنين يادى آن است كه سوء و فحشا از انسان باز داشته شده و گناه و فحشاء به سراغ او نمى‏آيد. در واقع اين لطف ممتاز خدا نسبت به انسان متذكر است زشتى و گناه را از نزديك شدن به انسان سالك صالح و شاهد حق باز مى‏دارد.
5 – خوديابى
گاهى كار انسان غافل به آن جا مى‏رسد كه سر گرمى‏هاى مختلف، چنان او را به خود مشغول مى‏دارد كه او حتى خود را فراموش مى‏كند و از ياد مى‏برد كه او يك انسان است، آزاد آفريده شده است، حق زندگى دارد.
حق انتخاب راه دارد، حق دارد اين انتخاب را به خوبى انجام دهد، و فراموش مى‏كند كه او مى‏تواند جهان را بشناسد و در آن با اراده انسانى خود، سازندگى داشته باشد، قرآن مى‏گويد: انسانى كه خدا را فراموش كند خود را نيز فراموش مى‏كند: «ولاتكونوا كالذين نسوا اللّه فانسيهم انفسهم، اولئك هم الفاسقون؛(25) مانند آنها كه خدا را از ياد برده‏اند نباشيد كه اين بى‏خبرى آنان موجب شد كه خدا آنان را از خودشان بى‏خبر گردانيد اين‏ها آن فاسقانند.» در اين آيه نتيجه و پى آمد فراموش كرد خدا را خود فراموشى مى‏داند روشن است كه در مقابل آن اگر انسانى خدا را ياد كند خود را به ياد مى‏آورد يعنى ياد خدا موجب خوديابى مى‏شود.
موانع ذكر
پس از آشنايى با حقيقت ذكر و ياد خدا و مراتب و آثار آن حال به موانع ذكر اشاره مى‏شود با توجه به اين كه خدا به انسان نزديك است و از رگ گردن انسان به او نزديك‏تر است چرا آدمى از ياد او غافل است از اين رو، در اين قسمت به موانع ذكر اشاره مى‏شود و سپس راه زدودن آن تبيين مى‏گردد و اما موانع ذكر
1- تعلقات و وابستگى‏هاى مادى و معنوى‏
انسانى كه وابسته به دنيا و داشته‏هاى خود باشد به گونه‏اى كه آن چه براى او ارزش دارد امور دنيوى باشد و همين امور او را به خود مشغول سازد به طورى كه با اشتغال به آن‏ها آدمى از ياد خدا غافل مى‏شود و او را فراموش مى‏كند.
2- حجاب اعمال‏
علاوه بر تعلقات و وابستگى‏ها انسان گاهى در حجاب اعمال خود قرار گرفته و از ياد خدا غافل مى‏شود به اين صورت كه آدمى با ملاحظه اعمال خوب خود، دچار غرور و عجب و خود فريبى شده و در نتيجه خدا را فراموش مى‏كند.
3- همنشينى با غافلان‏
گاهى انسان در اثر همنشينى با غافلان و بى‏خبران از خدا غافل مى‏شود همنشينانى كه خود اهل ذكر و ياد خدا نيستند و انسان را نيز از ياد خدا غافل مى‏كنند.
راه زدودن موانع حجاب‏
براى از بين بردن اين موانع و زدودن آنها آدمى بايد به تلاش و كوشش مداوم بپردازد و براى اين كار بايد اولاً به معرفت و شناخت كامل خدا رسيده و با معرفت او به سير و سلوك و به تلاش و كوشش خالصانه اقدام كند و صفحه دلش را از آن موانع پاك سازد و ثانياً به تخليه و تحليه و تجليه بپردازد، يعنى نفس خود را از كليه رذايل و آلودگى‏ها و قيود مادى پاكسازد و صفحه دل را به انجام واجبات و اطاعت پروردگار و آراستن به فضائل زينت بخشد و علاوه بر آن، آن را به ترك مكروهات و انجام مستحبات صيقلى دهد در اين صورت است كه انسان مى‏تواند اين موانع را از سر راه خود بردارد. و پيوسته به ياد خدا يعنى كمال و جمال مطلق باشد.
نتيجه گيرى‏
آن چه در اين مقال به عنوان يكى از برنامه‏هاى مؤمنان بررسى شد پرداختن به ذكر و ياد خدا است كه اولاً ياد خدا هم انگيزاننده انسان به سوى كمال و هم مانع از سقوط انسان و هلاكت اوست و ثانياً مراد از اين ذكر اعم از ذكر زبانى و قلبى است و ثالثاً با اين كه خوب است انسان در همه حالات به ياد خدا باشد اما در برخى مواقع تأكيد خاص شده تا به ياد او باشيم و رابعاً به آثار مهم ذكر يعنى پاى‏بندى به اطاعت خدا و بصيرت و بينش درونى و آرامش قلبى و روحى و خداى سبحان به ياد انسان بودن و خوديابى وپرداخته شده و در نهايت به موانع ذكر و راه‏هاى زدودن آن اشاره گرديد. اميد است كه مؤمنان راستين با توجه نمودن به برنامه الهى به انجام آن پرداخته و از آثار آن بهره‏مند شوند.
پى‏نوشت‏ها: –
1. سوره احزاب، آيه 42 – 41.
2. سوره انبياء، آيه 20.
3. سوره نساء، آيه 142.
4. نهج البلاغه، خطبه 222.
5. تصنيف غررالحكم، ص 189.
6. بحرالمعارف، ج 1، ص 184 – 183.
7. سوره آل عمران، آيه 191.
8. اصول كافى، ج 2، ص 499.
9. همان، ص 496.
10. سوره انفال، آيه 45.
11. اصول كافى، ج 2، ص 499.
12. بحارالانوار، ج 13، ص 328.
13. همان، ج 73، ص 173.
14. همان، ج 90، ص 152.
15. همان، ج 74، ص 1.
16. همان، ج 90، ص 156.
17. همان، ج 93، ص 158.
18. غررالحكم، ص 404.
19. همان.
20. سوره رعد، آيه 28.
21. مفاتيح الجنان، دعاى عرفه.
22. سوره طه، آيه 124.
23. سوره بقره، آيه 152.
24. سوره يوسف، آيه 24.
25. سوره حشر، آيه 19.