حراست بيتالمال از ديدگاه علوى
عسكرى اسلامپوركريمى
مقدّمه
روش زمامدارى در اسلام و روابط حكومت با جامعه، بر اساس مساوات و عدالت و احترام و رعايت حقوق همگان و توجّه به آحاد ملّت و حذف تشريفاتِ بيهوده است.
«حاكم» در اسلام، فردى است كه مسئوليّتش از افراد ديگر بيشتر و وظائفش از همگان خطيرتر است. حاكم مانند برادرى مهربان و خادمى دلسوز و امين، انجام وظيفه مىنمايد و حكومت را وسيله اشباع غرايز حيوانى، خودخواهى و نخوت قرار نمىدهد.
حاكم نمىتواند خود و كسانش را بر ديگران برگزيند و براى خود و وابستگانش دستگاه و تجمّلات فراهم كند و به روش كسرى و قيصر عمل نمايد، از مردم فاصله بگيرد و بيش از حقّ خود از «بيتالمال» بردارد.
حكومت در اجتماع اسلامى، بايد درخشانترين مظهر «عدالت اسلامى» باشد و از استبداد و استثمار، به هر نحوه، منزّه باشد و در تقسيم بيتالمال بين افراد ملت هيچگونه تبعيض روا ندارد….
حكومت امام على عليهالسلام نشان دهنده تمام اين اصول و روشنترين تجلّى حكومت انسانى و معرّفِ حقيقى روح عدالت و مساوات اسلام است.
در اين نوشتار مختصر، بمناسبت شهادت آن بزرگوار تنها به حفظ و حراست از بيتالمال و بهرهگيرى از آن در حكومت امام على عليهالسلام مىپردازيم.
ستيز با ناهنجارى
در فرهنگ امام على عليهالسلام بهرهگيرى از بيتالمال و حفظ و حراست از آن بر اساس قانون، از اهميّت ويژهاى برخوردار است. يكى از امورى كه حضرت بر آن اصرار و پافشارى مىورزيد، جلوگيرى از بخششهاى نارواى بيتالمال و تقسيم مساوى آن بين مسلمانان، اعم از عرب، عجم، مولى و عبد بود؛ چيزى كه بسيارى از اصحاب از آن رويگردان بوده، تاب و تحمل پذيرش آن را نداشتند. اين عده به همين جهت، يكى بعد از ديگرى به آن حضرت اعتراض نموده و پس از مدّتى كنارهگيرى، عَلَم مخالفت و دشمنى برافراشتند.
از زمان خليفه دوم، بيتالمال بر اساس سوابق و درجات اصحاب تقسيم مىشد. در زمان عثمان نيز همين سياست، با تساهل افزونترى ادامه يافت؛ يعنى نه تنها طبق ديوان عمر، اموال بيت المال به طور نامساوى تقسيم مىشد؛ بلكه حاتمبخشىهاى بىحساب و كتابى از سوى خليفه سوم صورت مىگرفت. از اين رو ذائقه بسيارى از اصحاب به اخّاذىِ ناروا از بيتالمال عادت كرده، مسئله تساهل در استفاده غير عادلانه از بيتالمال رواج يافت. امام على عليهالسلام پس از رسيدن به خلافت، در همان روزهاى نخست، فرمود:
«اَلا و اِنَّ كلّ قطعة اقطعها عثمان من مالِ اللّه مردودٌ على بَيتِ المال المسلمين…(1)و اللّه لو وجدتُهُ قد تزوّج به النّساء و ملك به الاماءُ، لرددتُه فانّ فى العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه أضيق(2) آگاه باشيد هر قطعه زمينى را كه عثمان از مال خدا به كسى هديه داده، به بيتالمال مسلمانان عودت داده خواهد شد… قسم به خدا! اگر با آن اموال، زنانى كابين بسته و يا كنيزانى خريده باشند، آن را بازپس خواهم گرفت؛ زيرا «عدالت» مايه گشايش و رفاه است و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمّل ظلم و ستم برايش گرانتر خواهد بود.»
على عليهالسلام سپس براى تمام كارگزارانش اين بخشنامه را صادر فرمود:
«لايسخروا المسلمين، من سألكُم غير الفريضة فقد اعتدى فلاتعطوه(3) هر كس بيش از سهم تعيين شدهاش را طلبيد، زيادهطلبى كرده است. از پرداخت زياده، خوددارى كنيد».
تقسيم مساوى بيتالمال، موجب نارضايتى و اعتراض بسيارى از بيعت كنندگان و دوستان دور و نزديك آن حضرت شد؛ به طورى كه افرادى چون: طلحه، زبير و حتى نزديكان آن حضرت چون: برادرش عقيل (4)و خواهرش امّ هانى (5) بدان اعتراض كردند.
يحيى بن عروة بن زبير مىگويد: وقتى نزد پدرم سخن از على عليهالسلام به ميان مىآمد، او از حضرت بد مىگفت، ولى يك بار به من گفت: «پسرم! قسم به خدا! مردم از على جدا نشدند مگر به خاطر دنيا».
اسامة بن زيد، پيكى نزد حضرت فرستاد و گفت:
«عطاى مرا بفرست، شما مىدانى كه اگر در دهان شير بروى، با شما مىآيم».
اميرمؤمنان عليهالسلام در پاسخ نوشت:
«انّ هذا المال لمن جاهد عليه، و لكن لى مالاً بالمدينة فأصب منه ما شئت(6)اين مال براى كسى است كه در جهاد شركت كرده باشد؛ اما من در مدينه مالى دارم، هرچه مىخواهى از آن بگير.»
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: يكى از دوستان اميرمؤمنان عليهالسلام از ايشان مالى درخواست نمود، حضرت فرمود:
«يخرج عطائى فأُقاسِمُك هُو؛ آنگاه كه حقوق من رسيد، از آن به تو مىدهم»؛ ولى آن شخص به آن مقدار قانع نشد و گفت: برايم كافى نيست. به معاويه پيوست.(7)
قانونمدارى
در فرهنگ آن امام، بهرهگيرى از بيتالمال مسلمانان بر پايه قانون، از اهميّت ويژهاى برخوردار است. يكى از توصيههاى مهم و كاربردى على عليهالسلام به كارگزارانش، بهرهگيرى معقول و قانونى از بيتالمال است. حضرت بارها كارگزارانش را از خطرها و آفتهاى قانون شكنى در مورد بيتالمال، برحذر داشته است. سياست اقتصادى على عليهالسلام در مورد بهرهگيرى از بيتالمال، يكى از اصولىترين سياستهاى اقتصادى است كه براى كارگزاران همه دورهها كاربرد دارد.
متأسّفانه يكى از امورى كه جوامع امروزه را رنج مىدهد، استفاده و بهرهگيرى غير قانونى برخى از كارگزاران و نزديكان آنها از بيتالمال است. سرگذشت برخى از اين دست كارگزاران، نشان مىدهد كه يكى از عوامل مهمّ ناهنجارى آنان مربوط به بهرهگيرى ناروا از اموال عمومى بوده است. برخى از نزديكان كارگزاران و اطرافيان آنها از قدرت، سوء استفاده كرده، آنگونه از بيتالمال بهره مىگيرند كه گويا تمام بيتالمال، اموال شخصى آنان است. على عليهالسلام در مورد استفاده غير قانونى عثمان بن عفّان و نزديكان او از بيتالمال، مىفرمايد:
«و قام معه بنو أبيه يَخْضَمُونَ مالَ اللّه خِضْمَةَ الاِبلِ نِبتَةَ الرَّبيع(8) هنگامى كه عثمان به خلافت قيام كرد، خويشاوندانش با او ايستادند و بيتالمال را مانند شترِ مهار بريدهاى كه گياهان بهارى را بچرد، خوردند و بر باد دادند.»
بر اساس ضرورتِ رعايت قانون در بهرهگيرى از بيتالمال است كه على عليهالسلام به مالك اشتر توصيه مىكند كه خود و نزديكان او در استفاده از اموال عمومى، حريم قانون را حفظ كنند:
«و ايّاكَ و الاِستئْثارَ بما النّاسُ فيه أسوةٌ(9) بپرهيز از اينكه چيزى را به خود مخصوص دارى كه بهره همه مردم در آن (بيتالمال) يكسان است.»
همچنين مىفرمايد:
«والى، نزديكان و خويشاوندانى دارد كه خوى برترى جويى دارند و گردن فرازى… ريشه ستم اينان را با بريدن اسباب آن درآور و به هيچيك از اطرافيان و خويشاوندانت زمينى را به بخشش وامگذار…»(10)
ثروتهاى بادآورده
حضرت در اموال كارگزاران به شدّت دقّت مىكرد؛ اگر كسى به طور غير منتظره صاحب ثروت يا خانه و زمينى مىشد، به سرعت منبع درآمد او را جست و جو مىكرد. اگر كارگزارى به ناحق از بيتالمال سهم افزونترى براى خود مىگرفت، با برخورد تند على عليهالسلام مواجه مىشد. از اين رو، زيادهخواهان از آن حضرت جدا شده، به معاويه مىپيوستند. كما اينكه يزيد بن حجيه فرماندار «رى» و دشتپى(11) مصقلة بن هبيرة (12) و نعمان بن عجلان (13) پس از خيانت در بيتالمال، به سوى معاويه گريختند.
«شريح قاضى» در كوفه خانهاى به هشتاد دينار خريد(14) حضرت سريع «قنبر» را دنبال او فرستاد و به شدّت وى را مورد بازخواست قرار داد. شريح، خود ماجرا را چنين نقل مىكند:
وقتى نزد على عليهالسلام رفتم، گفت: به من خبر رسيده خانهاى به هشتاد دينار خريدهاى…؟ گفتم: بله اى اميرمؤمنان!
ايشان فرمود:
«اى شريح! از خدا بترس، همانا به زودى كسى به سراغت مىآيد كه به سند خانهات نمىنگرد و به دلائل و توجيهات تو بر مالكيت اين خانه، نگاه نمىكند، تو را از خانهات بيرون آورده، به قبر تسليم مىكند، در حالى كه نه مالى همراه دارى و نه خانهاى! قدرى درنگ كن! ببين اين خانه را از غير مالت نخريده باشى و يا از مال غيرِ حلال نپرداخته باشى، كه اگر چنين باشد، در دنيا و آخرت خسارت كرده و زيان نمودهاى.»(15)
امام على عليهالسلام در نامهاى به يكى از نمايندگانش مىفرمايد:
«… به من اطلاع دادهاند كه تو زمين را برهنه كردهاى و محصول درختان و زراعت را براى خويشتن جمع كردهاى و چيزى به مردم ندادهاى و همه اموال بيتالمال را هم براى خويش اندوختهاى! بنابراين، گزارش كار خود و حسابِ دخل و خرجت را برايم بفرست. و به ياد داشته باش كه حسابرسى خداوند در رستاخيز، از حسابرسى و بررسى مردم، دقيقتر است؛ زيرا ممكن است در اينجا، كسى گزارشْ برخلاف واقع بنويسد، يا دروغى بگويد، اما در روز قيامت همه چيز روشن است و پروندهها حقايق را نشان مىدهند.»(16)
برخورد امام على عليهالسلام با برادرش عقيل كه سهم بيشترى از بيتالمال مىخواست حاكى از دقّت بسيار و اهتمام آن امام همام در بهرهگيرى از بيتالمال و رعايت قانون است. عقيل به خاطر سختى معيشت، خدمت آن حضرت رسيد و گفت:
برادر! فرزندانم گرسنه هستند، زندگىام به سختى مىگذرد، مقدارى سهم ما را از بيتالمال زياد كن.
حضرت كه در بالاخانهاى مُشْرِف به سراى تجّار بود، فرمود:
برادر! برخيز، مقدارى از پولهايى كه در اين تجارتخانه است، بياور.
عقيل پاسخ داد:
آيا مرا به سرقت امر مىكنى؟
حضرت فرمود:
برادر! تو مرا به دزدى دعوت مىكنى؟ اين بيتالمال مسلمانان است. من حق ندارم بيش از آنچه به ديگران مىدهم، به تو بدهم.
اين است سيره حكومتى على عليهالسلام و آن هم مسئله خاموش كردن چراغش در نيمه شب و عدم استفاده از روغن چراغ بيتالمال براى كار شخصى خود!(17)
على عليهالسلام نهايت توجّه خود را در زمينه حفظ و حراست از بيتالمال و بهرهگيرى صحيح از آن به كار گرفته؛ تا آنجا كه به كارگزارانش دستور مىدهد كه حتّى در نوشتن نامهها از اسراف بپرهيزند. مىفرمايد:
«أدقّوا اقلامكم و قاربوا بين سُطوركم و احذِفوا عن فُضولِكم و اقصدوا قَصْدَ الْمَعانى و ايّاكم و الْاِكْثار فانّ اموال المسلمين لاتحتمل الاضرار؛(18) قلمها را نازك كنيد، فاصله سطرها را كم، مطالب اضافى را حذف كنيد و به معانى توجّه داشته باشيد. از پرنويسى، دورى شود، زيرا اموال مسلمانان تحمّل ضرر ندارد.»
نتيجهگيرى
از مطالبى كه گذشت، درمىيابيم كه «سيره حكومت علوى عليهالسلام» روشنترين تجلّى حكومت انسانى و مُعَرِّف حقيقى روح عدالت و مساوات اسلامى است.
بخششهاى نارواى بيتالمال و تقسيم غير عادلانه آن در «حكومت علوى» مردود و مطرود است. سياست على عليهالسلام در مورد بهرهگيرى از بيتالمال و حفظ و حراست از اموال عمومى، فقط تئورى نيست كه آن را بنويسيم و در كنارى بگذاريم؛ بلكه دستورالعملى است براى كشوردارى كه بايد همه كارگزاران آن را ملاكِ عمل خود قرار دهند؛ چرا كه با رعايت اين قبيل دستورالعملها، افراد بىخانمان و نيازمند، سامان مىگيرند و عدالت اجتماعى، تحقّق مىيابد.
در نحوه رفتار على عليهالسلام با كارگزارانش در مورد بيتالمال، دو نكته مهم قابل توجّه است:
1. نظارت دقيق زمامدار جامعه اسلامى كه البته قبل از هر كس، خود زمامدار بايد تعدّى و تخطّى نكند بر اجراى صحيح قانون در اموال عمومى توسّط كارگزارانش.
2. برخورد قاطع زمامدار با كارگزارانى كه قانونشكنى مىكنند.
شايان ذكر است كه: كارگزاران و هر كسى كه به نحوى با بيتالمال سر و كار دارد و متصدّى آن است، بايد توجّه و دقّت كامل داشته باشد كه استفاده غير قانونى از بيتالمال، ظلم بزرگى است؛ به دليل اينكه اموال عمومى، مال همه يتيمان، پابرهنگان، فقيران، ضعيفان و قشر آسيبپذير جامعه است كه در صورت «سوء استفاده»، حقّ همه آنها ضايع مىشود و اين، ستمى نابخشودنى است و از لحاظ وجدانى، عقلى و نقلى، محكوم و مذموم است.
پىنوشتها:
1. محمّدباقر محمودى، نهج السّعادة فى مستدرك نهج البلاغه، ج 1،ص 98؛ دارالتعاريف، بيروت، 1396 ق.
2. نهج البلاغه، خطبه 15.
3. نهج السّعادة فى مستدرك نهج البلاغه، ج 4، ص 31.
4. همان، ج 1،ص 224.
5. همان، ص 224 و 225.
6. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد، ج 4، ص 102.
7. نهج السّعادة فى مستدرك نهج البلاغه، ج 4،ص 146 و 147.
8. نهج البلاغه، خطبه شقشقيه. در مورد سوء استفاده عثمان از بيتالمال، ر.ك: مروج الذّهب، ج 2،ص 350؛ الغدير، ج 8، ص 275 – 287 و شرح نهجالبلاغه، ابن ميثم، ج 1، ص 167.
9. نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهيدى، ص 34.
10. همان، ص 338.
11. شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحديد، ج 4، ص 83 و 85 ؛قاموس الرّجال، محمّدتقى تسترى، جامعه مدرّسين، قم، ج 9، ص 438.
12. قاموس الرّجال، تسترى، نشر الكتاب، تهران، ج 9، ص 7.
13. همان، ص 220.
14. هر «دينار» معادل ده درهم بوده و اين مبلغ در آن روزگار براى خريد خانههاى گلى كوفه مبلغ گزافى به شمار مىآمد.
15. نهج السّعادة فى مستدرك نهج البلاغه، ج 1، ص 602.
16. نهج البلاغه، ترجمه فيضالاسلام، نامه 40، ص 955.
17. نهج السّعادة فى مستدرك نهج البلاغه، ج 1، ص 224.
18. بحارالانوار، ج 41، ص 105 و ج 104،ص 275.