در سالگرد پيروزي پيمان مجدد با امام

در سالگرد پيروزي پيمان مجدد با امام

نهمين دهه فجر صادق انقلاب اسلامي از پس افق لاله‌گون
ايران زمين با شعاعهايي روشن و شفاف، پديدار مي‌گردد. فجري که با طلوع آفتاب
درخشان امام خميني در سرزمين مقدس شهادت زاي ايران، پس از 15 سال دوري از وطن آغاز
شد و چه آغاز شيرين و دلربائي؛

امام آمد تا جان و روان را در کالبد بي‌جان امت
بدمد، امتي که فراق امام، يعني فراق جان، ناتوان و فرسوده‌‌اش کرده بود و به
انتظار ديدار امام، لحظه‌ شماري مي‌کرد.

امام آمد تا غبار غم از رخسار ستمديدگان اين مرز و
بوم بزدايد و دلهاي اندوهگين عاشققان را شادي بخشد و طوفان ظلم و ستم را فرونشاند.

امام آمد تا حق را جايگزين باطل، عدل را بجاي ظلم،
نو را عوض ظلمت و عقل را جايگزين جهل نمايد تا از اين پس مردگان زنده گردند و
زندگان حرکت کنند و حرکت‌کنندگان با چراغ علم، ابرهاي تيره جهل و ناداني را
بشکافند و راه را براي خود و نسلهاي آينده روشن سازند.

امام مد که تمام مظاهر فساد و فسق و فجور دوران
تبهشاهي را از بين ببرد و دلهاي زنگارزده را صيقلي کند و انحرافهاي درون را زايل
سازد و خط بطلان بر خط کژ روان بکشد و آثار باقيمانده از دوره فراعنه را محو
نمايد.

امام آمد تا ديوصفتان را طرد، ظالمان را کيفر، شرق‌زدگان
را ارشاد، غرب‌زدگان را هدايت، بي‌تفاوتان را حرکت، ايرانيان را آزادي، اسلاميان
را خودشناسي، عارفان را خودسازي، مؤمنان را شخصيت و يقين بخشد.

امام آمد تا مفاهيم غلط را تصحيح، سنتهاي جاهلي را
دگرگون و سنتهاي الهي را احيا سازد و نه تنها در ايران که در سراسر گيتي شيوع
بخشد.

امام آمد تا واژه‌هاي غلط‌‌ اندازي همچون استعمار،
تمدن، روشنفکري و آزادي زنان را تصحيح نمايد که استعمار به معناي واقعي عمران و
آبادي- در دو بعد مادي و معنوي- است و مدنيت تنها در پيروي از تعاليم عاليه قرآن
بدست مي‌آيد و روشنفکري در لابلاي فرهنگ اسلام تحصيل مي‌شود نه به نشخوار کردن
مفاهيم لجام گسيخته غرب و شرق و آزادي زنان در محدوده مذهب صحيح است نه در تنگناي
فحشا منکرات و و ..

امام مد تا ببرهاي کاغذي را رسوا سازد و مفتضح
نمايد و شهامت و شجاعت و جوانمردي را در ملتها تزريق نمايد و انسانها را به
انسانيت خويش آشنا سازد و وجدان‌‌هاي مرده را بيدار و زنده نمايد.

امام آمد تا ريشه انقلاب اسلامي را در ايران تثبيت
نمايد و بذرهاي انقلاب را در ساير کشورها بپاشاند و استثمارشدگان را به قيام عليه
طواغيت زمان و خونخواران دوران وا دارد.

امام آمد تا ابرقدرتها را به ذلت و خواري بکشاند و
پوزه مستکبران را به خاک مذلت بمالد و شيطان بزرگ را گيج و مبهوت سازد و خواب راحت
را از چشم مزدورانش بگيرد.

امام آمد تا کشتي طوفانزده مظلومين و محرومين را
به ساحل نجات سوق دهد و کشتي قدرتهاي فاسد را درياي متلاطم حوادث و بلاهائي که
خودشان براي مظلومان پديد آورده بودند غرق و نابود سازد.

امام آمد تا نهضت مستضعفين را عليه مستکبرين به
راه اندازد و آن را تا احقاق تمام حقوق مستضعفين ادامه دهد.

امام آمد تا مبارزه خستگي‌ناپذير را عليه تمام
متجاوزين به حقوق انسانها و تمام چپاولگران و دزدان بين‌‌المللي تا رفع فتنه در
عالم، استمرار بخشد.

امام آمد تا قدرت ايمان و اسلام را به جهانيان
معرفي نمايد و همگان با چشم خود ببينند که «اين قدرت اسلام بود که همه را با هم
همصدا کرد و همه را با هم بسيج کرد براي اينکه پيروز بشود و پيروز شد»[1].

امام آمد تا وابستگي از شرق و غرب را به وابستگي
به مبدأ وحي و خداي تبارک و تعالي مبدل نمايد.

امام آمد تا تفاله‌ها و ته‌مانده‌هاي مزدور را در
داخل بکوبد و دست رد به سينه تمام منحرفان و منافقان وابسته به چپ و راست بزند و
راه «الله» را به پويندگان بنماياند.

امام آمد تا جامعه ايران را با دو بال تزکيه و
تعليم، نوسازي و تربيت نمايد و براي خودسازي که پيروزي بزرگتر است، تقوي را سفارش
و توصيه کند.

امام آمد که مردم را براي هميشه در صحنه نگهدارد و
بار سنگين انقلاب را بر دوش تک تک افراد بنهد تا با همت مردانه‌شان آن را به منزل
مقصود برسانند.

امام آمد که به مردم بگويد:

«با تصميم و با اراده و با مشت محکم، اين نهضت را
به پيش ببريد و مادامي که مشت شما گره کرده است، آسيبي به شما نخواهد رسيد … مشت
گره کرده را همانطور گرده کرده نگهداريد و از ابرقدرتهايي که هستند، هيچ نترسيد،
اينها قدرتهايي هستند که پيش آن قدرتي که شما به آن اتکال داريد، هيچ نيست».[2]

و امام آمد که قاطعيت و سازش ناپذيري خود را در
تحت سخت‌ترين شرايط به اوج برساند و در مقابل هر سلطه‌جوئي بايستد و تا توان دارد
مخالفت کند و در همان حال با تمام قوا به خدمت مستضعفين و پابرهنه‌ها قيام نمايد و
از آنان دفاع کندو.

امام آمد و هرچه گفته بود، در عمل نشان داد. نشان
داد که:

«قلب خود را بري سرنيزه‌هاي مأمورين حاضر کرده ولي
براي قبول زورگوئي‌ها و خضوع در مقابل جباريهاي دشمنان حاضر نخواد کرد».[3]

واعلام کرد که: «من از بيرون آمده‌ام که خدمت به
شما بکنم. من خادم شما هستم. من آمده‌ام که بزرگواري شما را حفظ کنم. من آمده‌ام
که دشمنهاي شما را زمين بزنم، من آمده‌ام که ملت را يک ملت مستقل کنم».[4]

وظيفه ملت چيست؟

بنابراين، امام که مهمترين عامل موجد و محرک
انقلاب اسلامي بوده، وظيفه خود را خوب تشخيص داده و به آن خوب عمل کرده است و
اکنون بايد ديد، وظيفه ملت در قبال اين مسئوليت سنگين چيست؟

پرواضح است که وظيفه مردم، پيروي کردن و اطاعت
نمودن از امام امت است که بحمدالله در طول نه سالي که از انقلاب مي‌گذرد، بزرگترين
فداکاري‌ها و ارزنده‌ترين ايثارها و والاترين از خودگذشتگي‌ها و بهترين خدمتها و
خالصانه‌ترين اطاعت‌ها را داشته‌اند تا جائي که امام عزيزمان همواره به عظمت و
بزرگي از آنان ياد مي‌کند و فداکاريهايشان را ارج مي‌نهد و خود را خدمتگزارشان
معرفي مي‌نمايد و به وجود چنين امتي مباهات مي‌کند. و ما نه از باب تعيين وظيفه
براي اين عزيزان بلکه براي تذکر به خود و ديگر کساني که هنوز از قافله عقب مانده‌اند
فرازي را از سخنان جاودانه پيشواي بزرگ مؤمنان درطول تاريخ حضرت علي عليه السلام
نقل و ترجمه مي‌نمائيم، زيرا رهبرمان به ما ياد داده است که هميشه وابسته به
معصومي عليهم السلام باشيم و در تمام اعمال و رفتار و کردارمان از آنها پيروي و
تبعيت نمائيم.

در خطبه 216 نهج البلاغه مي‌فرمايد:

«… ثم جعل سبحانه من حقوقه حقوقاً افترضها لبعض
الناس علي بعض، فجعلها تتکافا في وجوهها، و يوجب بعضها بعضا، ولايستوجب بعضها الّا
ببعض، وأعظم ما افترض- سبحانه- من تلک الحقوق، حق الوالي علي الرّعيّه و حق
الرّعيه علي الوالي فريضة فرضها الله سبحانه لکلّ علي کلّ، فجعلها نظاماً لألفتهم
و عزّاً لدينهم فليست تصلح الرعية الا بصلاح الولا و لا تصلح الولاة الا باستقامة
الرّعية، فإذا أدت الرّعية الي الوالي حقّه و أدي الوالي اليها حقها، عزالحق بينهم
وقامت منا هيج الدين، واعتدلت معالم العدل، وجرت علي أذلالها السنن، فصلح بذلک
الزمان، و طمع في بقاء الدولة، و يئست مطامع الأعداء.

و اذا غلبت الرعية واليها، أو أجحف الوالي
برعيّته، اختلفت هنا لک الکلمة، و ظهرت معالم الجور، و کثر الإدغال في الدين، و
ترکت محاج السنن، فعمل بالهوي و عطلت الأحکام، و کثرت علل النفوس، فلايستوحش لعظيم
حق عطل و لا لعظيم باطل فعل، فهنا لک تذل الأبرار، و تعز الأشرار، و تعظم تبعات
الله سبحانه عندالعباد».

خداوند متعال بخشي از حقوق خود را به بعضي از مردم
واگذار کرده و حقوق را در حالات گوناگون برابر و مساوي قرار داده و بعضي از آنها
را نسبت به بقيه واجب نموده ولي بزرگترين حقي که خداوند سبحان بر همگان واجب
گردانيده، همانا حق والين و فرمانروايان بر رعيت و ملت است و همچنين حق ملت نسبت
به فرمانروايان. واين حکم را خداوند بر هر يک از حاکم و رعايا واجب شمرده و آن را
سبب نظم و برگزاري پيوند و الفت ميان آنها قرار داده و وسيله‌اي است که دينشان را
بر آن استوار نموده است.

پس حال رعيت هرگز بهبود نمي‌شود مگر با خوش‌رفتاري
فرمانروايان و وضع فرمانروايان اصلاح نمي‌گردد جز باپايداري رعيت در انجام و به
کار بستن دستوراتشان. و اگر رعيت حقي را که فرمانروا بر او دارد ادا نمايد و
فرمانروا حق رعيت را محترم شمرد و انجام دهد آنگاه حق ميان آنها ارجمند و پايه‌هاي
دينشان استوار و نمودارهاي عدل و انصاف برپا و سنتهاي پيامبر اجرا مي‌شود و
درنتيجه روزگار و به خوشي مي‌گذارد و به پايندگي و برقراري دولت، اميد مي‌رود و
طمعهاي دشمنان به يأس و نوميدي مبدل مي‌گردد.

ولي اگر رعيت و ملت برحاکم و فرمانرواي خويش چهره
شود (و از او اطاعت ننمايد) و يا حاکم بر رعيت اجحاف روا دارد، آنجا است که اختلاف
و تفرقه ميان آنها پديدار مي‌گردد و علامتهاي ستم آشکار مي‌شود و تبهکاري و هرزگي
دردين افزوني مي‌يابد و سنتهاي الهي فراموش مي‌شود، و آنگاه هواي نفس بر مردم غلبه
مي‌کند و احکام شرع مقدس اجرا نمي‌شود و دردهاي مردم گسترش مي‌يابد و در مقابل ادا
نشدن حق پايمال شده و به کارگيري باطل و کژروي، نگراني به کسي دست نمي‌دهد، و آن
دوران است که نيکوکاران خوار و تبهکاران گرامي و ارجمند مي‌شوند و تاوانهائي که
بندگن بايد به پيشگاه خداي متعال پس بدهند، بسيار زياد مي‌شود.

وظيفه متقابل دولت و ملت

بنابراين، بايد هم حاکمان و هم رعايا وظيفه خود را
بشناسند و خوب عمل کنند و از دستورات دولت و نظام تبعيّت نمايند تا اينکه نظام
پابرجا و استوار باقي بماند و هرج و مرج در کشور ايجاد نشود و حقوق مستضعفين
پايمال نگردد. بايد تمامم افراد در برابر قانون يکسان باشند و همگان قانون را ارج
نهند و آن را نصب العين خود قرار دهند و فرمانروايان و دست اندر کاران هم وظيفه‌شناس
باشند و به وظيفه الهي خود که مسئوليت نگهداري نظم و قانون در حکومت اسلامي است،
خوب عمل کنند.

همانگونه که حضرت امير عليه السلام سفارش اکيد مي‌فرمايد
بايد طرفين حقوق يکديگر را محترم بشمارند و هرکس وظيفه محوله را تا حدتوان انجام
دهد و دوش را از زيربار مسئولي خالي نکند که در روايت آمده است: «کلکم راع و کلکم
مسئول عن رعيته» و ما اکنون در اين نظام مقدس بخوبي مي‌بينيمهرکس در حد خود يک
راعي و فرمانروا است که بايد حق زيردستان را ادا نمايد و قوانين نظام را مو به مو
بمرحله اجرا گذارد که تنها در چنين حالتي، يأس و نوميدي بر چهره دشمنان قسم خورده
نظام اسلاميان مي‌نشيند و بازار شايعه پراکنان کساد مي‌گردد و چشم رشکبران کور و
دست جنايتکاران قطع مي‌شود.

حال که امام عزيزمان ما را موظف کرده است که به
دولت در اين شرايط حساس تاريخمان کمک کنيم و از قوانين مصوبه مجلس تبعيت نمائيم،
ديگر جائي براي نق زدن و مشکلات را مطرح کردن نمي‌ماند. مگر چه کسي است که نداند
کشور ما با آن همه دشمنان داخلي و خارجي، مشکلات فراواني را بر دوش کشيده است که
تنها با همکاري تمام اقشار و گروه‌‌ها و اصناف ملت، اين مشکلات کم‌کم کاسته شده و
ان شاء الله رفع مي‌شود.

پس بيائيد در اين دهه مقدس فجر که هر لحظه‌اش را
خون شهيدي آفريده است با امام بيعت مجدد کنيم و دست وحدت و يگانگي و تفاهم به  هم بدهيم و همانطور که در توطئه‌هاي گذشته و در
جنگ‌ه‌‌هاي داخلي و مرزي و در جبهه‌هاي گوناگون، يکدست و يکصدا، در برابر سيل
دشمنان ايستاده‌ايم، امروز نيز که دشمن آخرين حربه خود را به ميدان کارزار آورده
است، با هم به روياروئي و مقابله با او بپردازيم 
و از صبر و استقامت و بردباري در راه عقيده و جهاد سرباز نزنيم که طلايع
پيروزي آشکار شده و بزودي فجر پيروزي بزرگتر را جشن خواهيم گرفت انشاء‌‌الله.

پس براي تحقق اين پيروزي درخشان:

جوانان متعهد روانه جبهه‌ها شوند.

ملت مقاومت پشت جبهه را گرم نگهدارد

کشاورزان بيشتر بکارند، و از وسايل مدرن. با
همکاري دولت- استفاده نمايند

معلمين بهتر درس بدهند و شاگردان را تربيت کنند

دانش‌آموزان با سلاح دانش خود را مهيا سازند.

بازاريان جهاد مالي را فراموش نکنند و از احتکار و
گرانفروشي بپرهيزند

نويسندگان با قلم، سخنرانان با زبان و روحانيون و
دانشگاهيان با قلم و زبان از انقلاب و دستاوردهايش دفاع نمايند

کارکنان و اداريان، وقت بيشتري را براي خدمت به
مردم در اختيار آنها قرار دهند و از کم کاري جدا بپرهيزند.

و خلاصه تمام افراد، هرکس در حد نيرو و توان خويش
موظف است که از انقلاب، حمايت و پشتيباني نمايد تا بحول و قوه خدا، دشمنان را از
پاي درآوريم و دوستان را شاد سازيم و رضايت الهي را کسب نمائيم. والسلام.

 



[1] – از سخنان امام در تاريخ
29/2/59.