نیاز انسانها به تقوی

درسهائی از
نهج البلاغه

خطبه 233

قسمت پنجم

آیت الله
العظمی منتظری

نیاز انسانها
به تقوی

بحث ما
پیرامون خطبه 233 نهج البلاغه با ترجمه مرحوم فیض الاسلام بود که در این خطب، حضرت
امیر علیه السلام پس از حمد و ستایش پروردگار و درود بر پیابر بزرگ اسلام صلی الله
علیه و آله، مردم را به تقوی سفارش کرده اند، و فصلی را در تقوی گشوده اند که در
قست گذشته چند فرازی از آن بررسی شد وبه اینجا منتهی گشت که حضرت می فرماید: تقوی
در دنیا پناه و ماوی و در آخرت راه رسیدن به بهتشت است و همانا راه آن روشن و
پیروی کننده از آن بهره مند و امانتدار آن که خداوند است، حافظ و نگهبان آن است.

در ادامه بحث
می فرماید:

«لم تبرح
عارضه نفسها علی الأمم الماضین و الغابرین»

همواره تقوی
خود را بر امتهای گذشته و آینده عرضه می دارد.

تقوی خود را
عرضه می دارد.

در اینجا
حضرت،تقوی را تشبیه کرده است به یک موجود بسیار زیبائی که خودش را عرضه می دارد
برای اینکه افراد طالب و خواستاران حق به سراغش بیایند و از آنها بهره بگیرند.

آری! این
تقوی است که همیشه، خوش را بر وجدانهای بیدار اشخاص، در گذشته و حال، عرضه می کرده
و انسانها اگر تربیت غیر صحیحی نداشته باشند و اگر یاران بدی همراهشان نباشد و
آموزش غلط ندیده باشند، به حسب طبع و وجدان و فطرت پاک و غریزه، بی گمان دنبال حق
و حقیقت اند، پس تقوی در حقیقت بمعنای اطاعت کردن از خدا و فرمانبردن از دستورات
الهی و طرفداری از حق است، و این تقوی همیشه بر وجدانها و فطرتهای اشخاص، خودش را
عرضه می کرده و اکنون نیز همان جلوه ها را دارا است، ولی تنها اهل حق بوده اند که
آن را می پذیرفته اند و امروز هم اهل حق، آن را به جان و دل پذیرا هستند.

لم تبرح:
زایل نشده است، لم تبرح از افعال ناقصه است که اسم و خبر می گیرد.

عارضه نفسها:
عرضه می کرده است خودش را.

الامم
الماضین: امتهای گذشته.

الغابرنی:
آیندگان، غابر بمعنای آینده است.

چرا تقوی
همیشه خودش را عرضه می کرده است؟ برای اینکه تمام مردم به تقوی نیاز دارند. اگر
امروز کسی گرفتار مال و ثروت و جاه و مقام و ریاست است، ممکن است توجه نداشته باشد
ولی در روز بیچارگی که روز وانفسا و رستاخیز است و آنجا دیگر مالی و مقامی و نه زن
و فرزند و قوم و خویشی به داد انسان می رسند، آنجا است که احساس نیاز به تقوی می
کند، از این رو حضرت می فرمایند:

«لحاجتهم
الیها غدا اعاد الله ما ابدی، و اخذ ما اعطی، و سأل عما أسدی».

برای اینکه
فردای قیامت به تقوی نیاز دارند، آن هنگام که خداوند باز گرداند آنچه که خلق کرده
و بگیرد آنچه را که بخشیده و بپرسد از آنچه عطا فرموده است.

نیاز فردای
ما به تقوی

اگر امروز در
دنیا احساس حاجت و نیاز به تقوی نکنیم، فردای قیامت روز حساب و کتاب است و خداوند
در آن روز، بندگان را دوباره زنده می کند و باز می گرداند و آنچه را که داده است و
مرحمت فرموده، باز می ستاند و از آن همه نعمتهائی که در دنیا به ما ارزانی داشته،
پرسش و سؤال کند، آنجا است که انگشت ندامت و پشیمانی را به دندان می گیریم و از
گذشته خویش منفعل و سربزیر می شویم.  آنجا
است که تنها اعمال صالحه و خیرات و کارهای خوبی که در دنیا انجام داده ایم به
دردمان می خورد و همه اعمال صالحه با تقوی بدست می آید، پس نیاز ما به تقوی در روز
قیامت بسیار زیاد است و بر ما است که امروز دنیا خودمان را به این سلاح مستحکم، مسلح
کنیم تا در آن روز بیچارگی از آن استفاده نمائیم.

اذا اعاد
الله ما ابدی: آن هنگام که چیزهائی را که خدا خلق کرده بوده، باز گرداند.

وأخذ ما
أعطی: و آنچه در دنیا بخشیده بود، بگیرد.

و سأل عمّا
أسی: و از آنچه لطف کرده بود، بپرسد. «اسدی» همان معنای «أعطی» را دارد.

در حلال،
حساب و در حرام، عقاب

بنابراین، ما
نه تنها باید پاسخگوی حرام باشیم که از روزی حلال نیز حساب باید پس دهیم. آنچه را
خداوند لطف کرده و در دنیا به ما عطا فرموده است، بفرض اینکه از راه حلال بدست
آورده ایم، در مورد مصرفش نیز باید پاسخگو باشیم که در چه راهی مصرف کرده ایم. ای
بسا کسی با دقت و احتیاط فراوان، مال حلالی را کسب کند ولی در راه حرام آن را مصرف
نماید، پس باید هشیار باشیم که در آنچه از راه حلال و روا بدست آورده ایم، حساب
است و در آنچه از راه حرام کسب کرده ایم، عقاب است.

حدیث جالبی
از امام صادق علیه السلام روایت شده که قبلا نیز آن را نقل کرده ام و مضمونش این
است که: مثل شخص ثروتمند و شخص فقیر، مثل دو کشتی است که وارد گمرکی بشوند، آن
کشتی که خالی است، مأمور گمرک با یک نگاه، او را اجازه حرکت و عبور می دهد و
رهایتش می سازد ولی آن کشتی که پر از مال التجاره است،مدتی توسط، مأمور گمرک معطل
می شود و پس از بررسی دقیق، اگر جنس قاچاق و ممنوعی در آن نباشد، تازه پس از چندین
روز معطلی آزاد می شود و اگر قاچاق داشته باشد که گرفتاریش دو چندان است زیرا
انسان فقیر در روز قیامت، چیزی نداشته است که از او سئوال کنند، یک لقمه نان حلالی
بدست آورده و خورده است ولی آن کسی که ثروت زیادی برای خود تهیه کرده، در آنجا
باید جواب بدهد که هر درهمی را در چه راهی صرف کرده است و بفرض اینکه بحلال کسب
کرده و در راه حلال هم مصرف نموده، در هر صورت معطلی دارد.

البته این
بدان معنی نیست که کسی بگوید: سراغ تحصیل مال و ثروت نروید ولی اگر خداوند روزی
کمی هم به شما داده است، به ان قناعت کنید چرا که کفاف بهترین ثروت است، و گرنه
فقر و ناداری هم مشکلات دارد «کاد الفقر أن یکون کفراً» و ثروت زیاد هم مشکلاتش
زیادتر است «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» در حدیثی از پیامبر اکرم «صلی الله علیه و
آله» نقل شده که مضمونش این است: «من از فقر و ناداری بر شما نمی ترسم بلکه از
ثروتی می ترسم که موجب بدبختی شما شود» و براستی اگر ملتی ثروت پیدا کرد و برای
حفظ و نگهداری ثروتش، دین و وجدانش و همه چیزش را فدا کرد، واقعا آن ثروت مایه
بدبختی و هلاکت آن ملت خواهد شد. ولی اگر ثروت را در راه مشروع مصرف کرد نه تها
وزر و وبالی برای او نیست بلکه مایه سعادت و خوشبختی و سرافرازیش خواهد شد.

«فما أقل من
قبلها و حملها حق حملها».

پس چقدر
اندکند کسانی که تقوی را پذیرفته اند و آنگونه که حقش است، آن را بر دوش کشیده
اند.

چقدر کم و
اندکند کسانی که تقوی را با دل و جان پذیرا شده اند و تا آخر، آن را بردوش خود حمل
کرده اند و از زیر بارش شانه خالی نکرده اند.

تقوی خودش را
همواره بر مردم عرضه می کرده ولی آنانکه آن را پذیرفته و قبول کرده اند، بسیار کم
بوده اند. بسا اشخاصی که دارای اندکی تقوی هم هستند ولی در موقع حساس، تقوی را زیر
پا می گذارند. در تاریخ نقل شده که عبدالملک مروان، قبل از رسیدن به ریاست، خیلی
مقدس مآب و بظاهر پرهیزکار بود و همیشه قرآن را تلاوت می کرد، اما همین که به قدرت
و حکومت گماردن ستمگر پلیدی چون حجاج بر مردم بود.

این منصب ها
و مقامهایی که در دنیا هست چیزی جز مسئولیت ندارد و هر که مقامش بالاتر، مسئولیت و
گرفتاریش بیشتر و فراوانتر است، و چنانچه کسی به پس و مقام رسید یا مال و ثروتی
بدست آورد و باز هم تقوی را فراموش نکرد و خود را نباخت، و به وظایفتش عمل کرد و
حق را نادیده نگرفت، او توانسته است تقوی را بخوبی بردوش کشد.

بنابراین، حق
حمل تقوی به این است که انسان در حال ثروت و فقر، غنی و تنگدستی، شدت و خوشی، عسر
و یسر و خلاصه در هر حالی حامی حق و حقیقت باشد و تقوی را از دست ندهد و خودش را
گم نکند و خدا را فراموش ننماید. در قرآن می خوانیم: «اتقوالله حق تقانه» حریم خدا
را حفظ کنید آنچنان که حق تقوای خدا است . پس چون مقام الهی و قدرت خدای متعال
نامتناهی است، شما نیز باید تا اندازه توان حریم خدا را حفظ کنید و از آن تجاوز
ننمائید.

«أولئل
الأقلون عدداً»

و همانا عدد
آنان بسیار کم است.

آن اشخاصی که
حق تقوی را حفظ می کنند و در بزنگاه ها پا روی آن نمی گذارند و به خوبی آن را بر
دوش خود حمل می کنند و در هر حال خدا را فراموش نمی کنند و حق را زا یاد نمی برند،
عددشان بسیار اندک و کم است. ممکن است برخی از افراد، جهاتی از تقوی را حفظ کنند
ولی در بزنگاه ها و در مواقع عسرت و شدت نتوانند حقش را ادا کنند و چه بسیارند
آنان، ولی حضرت از کم بودن عدد آنان که حق تقوی را بخوبی ادا می کنند یاد می کند و
می فرماید: چه کم و اندکند این چنین افرادی که تقوی را همانگونه که حقش است می
پذیرند و آن را بر دوش می کشند.

«و هم اهل
صفه الله سبحانه اذ یقول: [و قلیل من عبدی الشکور]».

و اینان اهل
توصیف خدای سبحان هستند که می فرماید: و اندکی از بندگان من بسیار شکرگزار می
باشند.

اینها مشمول
این آیه می شوند که خداوند توصیفشان کرده و فرموده است که: کم است از بندگان من
کسی که خیلی شاکر باشد.

شکور: صیغه
مبالغه است یعنی بسیار ستایشگر و شکرگزار. شکر بهحسب لغت: «صرف العبد جمیع ما
انعمه الله فیما خلق لأجله»- بنده مصرف بکند آنچه را که خدا خلق کرده در جای خودش.
یعنی اگر خداوند به تو چشم داده است برای اینکه آیات تکوین را ببینی و عبرت بگیری،
قرآن را بخوانی، رفع حوائج مشروعت را بنمائی پس اگر به ناموس مردم نگاه کردی، با
چشمت خیانت نموده ای و شکر چشمت را بجا نیاورده ای. گوش را خدا به تو داده است که
صداهای مورد نیازت را با آن بشنوی و صدای حق را با آن استماع کنی، پس اگر در باطل،
صرف کردی و به ناحق گوش دادی و سخنان حرام را استماع نمودی، کفران گوش را کرده ای.
مال را خداوند به تو داده است که در راه حلال مصرف کنی، خانواده ات را با آن اداره
کنی، پس اگر در راه های حرام مصرف نمودی، شکر این نعمت خدا را بجای نیاورده ای.
اصلا تمام وجود شما نعمت است و باید قدر این نعمتها را بدانی و در راه مشورع مصرف
کنی و اگر برخلاف دستورات الهی، آنها را مصرف کردی، شکر حضتر حق را بجای نیاورده
ای و کفران نعمت کرده ای و خداوند می فرماید: کسی که کمال شکر را انجام دهد اندک
است.

«فأهطعوا
بأسماعکم الیها».

پس با
گوشهایتان به سرعت به سوی تقوی روانه شوید.

به سوی تقوی
بشتابید

تقوی را در
درجه اول باید شنید و یاد گرفت. راه تقوی را باید از پیامبران و ائمه علیهم السلام
و علمانی ربانی و آنهائی که راه تقوی و حقیقت را آشنایند، فرا گرفت. و این اولین
مرتبه از فراگیری تقوی است. یعنی انسان باید از استاد، سخن حق را بشنود و پس از
شنیدن و یاد گرفتن به آن عمل کند لذا حضرت تأکید می فرمایند که باید از اول با
سرعت گوشهایتان را به سوی تقوی روانه سازید و تقوی را از اهلش بشنوید و یاد
بگیرید.

اهطاع:
بمعنای سرعت است.

اسماع:
گوشها. سمع: گوش دادن و شنیدن است و وقتی معنای مصدری آن را در نظر بگیریم، چنانکه
سمع بمعنای آلت شنیدن به گوش باشد نیز آمده است و 
«سامعه» نیز به گوش می گویند. جمع سمع، أسماع یعنی گوشها است.

«و کظوا
بجدکم علیها».

بر ممارست
تقوی جدیت و کوشش داشته باشید.

بر مداومت
تقوی بکوشید

تقوی را به
بازیچه نگیرید و کوچک نپندارید، چرا که اگر می خواهید تقوی داشته باشید، باید تلاش
فراوان و سعی زیاد بنمائید و بر مداومت و ممارست تقوی و کوشش و جدیت بکنید.

کظّوا: کظّ
یکظّ، بمعنای ممارست و مداومت است. و در بعضی نسخه های نهج البلاغه اکظوا دارد که
از باب افعال است: اکظ یکظ مانند اکرم یکرم. الظ، یلظ با لام نیز آمده است که به
همان معنی است در برخی نسخه های نهج البلاغه 
«واکظوا» آمده است که واکظ، یواکظ نیز به معنای ممارست و مداومت است.

جدّ: یعنی
جدیت و کوشش.

«واعتاضوها
من کل سلف خلفاً، و من کل مخالف موافقاً».

و به جای
اعمال گذشته تان، تقوی را جایگزین نمائید و بجای هر خلاف حقی، تقوی را موافق قرار
دهید.

تقوی را
جایگزین گذشته ها کنید

آنچه تاکنون
از اعمال خلاف تقوی و خلاف حق انجام داده اید، از هم اکنون توبه کنید و خدا را
مدنظر قرار دهید و بجای آن همه کارهای زشت و اعمال ناصالح که از شما سرزده است،
تقوی را جایگزین نموده و آنچه با تقوی سازگار است انجام دهید، و خلاصه تقوی را
ملاک حق و باطل قرار دهید و با این معیار، اعمال خود را بسنجید، پس هرکاری که با
تقوی سازگار بود، بپذیرید و آنچه با این معیار حق، سازش نداشت، از خود دور سازید
اگر تاکنون دنبال مال و ثروت و ریاست بیجا بوده اید و کارهای خود را با ریا انجام
داده اید، باز هم در توبه گشوده است، از گذشته خود پشیمان شوید و به سوی تقوی روی
آورید و از راه تقوی کارهای خود را بسنجید و آن را جایگزین گذشته های خویش قرار
دهید. و اگر تاکنون کارهای خلاف حق از شما سرزده است، امروز بیائید بجای آن خلاف
ها، حق را جایگزین کنید و با تقوی، به سوی حق روی آورید.

اعتاضوها:
اعتوض، باب افتعال و از ماده عوض است. اعتاضوها یعنی جایگزین کیند.

من کل سلف:
از هرچه گذشته است.

خلف: جانشین.

ادامه دارد