اصول اعتقادي اسلام

اصول اعتقادي
اسلام

«معاد»

قسمت نوزدهم

معاد جسماني

آيت الله
حسين نوري

همانطور که
در مقاله قبل گفتيم: يکي از بحث هاي مهم «معاد» اين است که آيا معد روحاني است يا
جسماني است؟ يعني: آيا در روز قيامت فقط ارواح انسانها محشور مي شود و در آن صحنه
براي دريافت پاداش و کيفر اعمال خود حضور مي يابد؟ و يا اجسام آنها نيز پس از
اينکه پوسيده و متلاشي گرديده است مجدداً تشکيل مي شود و ارواح به آنها تعلق مي
يابد و همان انسان که در دنيا با روح و بدن خود انسان بود در همان صحنه نيز با
همان بدن و همان روح که داشت پا بعرصه محشر مي گذارد و به تناسب اعمال خود به بهشت
يا جهنم نائل مي گردد؟.

چنانکه قبلا
گفتنه شد نظريه صحيح همان نظبريه دوم است که با آيات قرآني واحاديث معتبر اسلامي
تطبيق مي کند.

عالم
عاليمقام اسلامي علامه حلي در کتاب «نهج الحق» مي گويد:

«المسأله
السادسه في المعاد هذا اصل عظيم من ارکان الدين و جاحده کافر بالاجماع و من لا
يثبت المعاد البدني فانه کافر اجماعا و لا خلاف بين اهل الملل في امکانه لانه
تعالي قادر علي کل مقدور و لا شک ان ايجاد الجسم بعد عدمه ممکن.

يعني مسأله
ششم (در رابطه با اصول اعتقادي اسلام) اصل معاد است و اين اصل بزرگي از پايه هاي
دين است و کسيکه آنرا انکار کند براساس اجماع و اتفاقي که در ميان مسلمانان بوقوع
پيوسته است کافر است و کسيکه به معاد بدني (معد جسماني) اعتقاد نداشته باشد محکوم
به کفر است و ميان تمام ملت ها اين مطلب مورد اتفاق است که بازگشت بدن انسان پس از
مرگ امکان پذير است و از طرفي نيز ترديدي نيست که خداوند متعال بر هر چيزي که
امکان پذير است قدرت دارد. [1]

هنگامي که
اين موضوع را از ديدگاه آيات قرآن کريم مورد مطالعه قرار مي دهيم مي بينيم اين
آيات بطور کلي 2 دسته است:

1-آياتي که
وضع سيما و چهر هاي انسانها را در روز قيامت بازگو مي کند و همچنين آياتي که از
لذتهاي جسماني بهشتيان و آلام جسماني جهنميان و از لباسهاي فاخري که بهشتيان بر تن
دارند و جامه هاي آتشيني که بجهنميان پوشانده مي شود سخن مي گويد و بالاخره آياتي
که دلالت بر گواهي دادن اعضاي بدن مانند دست و پا و چشم  و گوش و زبان و حتي پوست بدن در باره اعمل انسن
در روز قيامت دارندم.

اينها همه
بطور صريح و روشن اين مطلب را اثبات مي کنند که معاد روز قيامت تنها روحاني نيست و
محشور شوندگان داراي جسم نيز مي باشند و در مقاله گذشته به شرح قسمتي از آنها  پرداختيم.

2-آياتي که
مي گويند اين بدنها با اين اعضا و اندام از ذرات بدن دنيوي ساخته شده است و بعبارت
ديگر اين پيکرها که در صحنه قيامت حضور يافته است عينا همان پيکرهائي است که در
دنيا وجود داشت. و هم اکنون آن بدنهاي دنيوي پس از پوسيدن و متلاشي شدن مجددا
ساخته شده و براي بدست  آوردن نتائج اعمالي
که در دنيا انجام داده است به اين صحنه آورده شده است.

در اين مورد
براي نمونه تعدادي از دسته دوم را اينجا مي آوريم:

الف-

«و ضرب لنا
مثلا و نسي خلقه قال من يحي العظام و هي رميم قل يحييها الذي انشاها اول مره و هو
بکل خلق عليم».[2]

يعني براي ما
مثلي – در حالي که خلقت خود را فراموش کرده بود. زد و از روي استبعاد گفت اين
استخوانهاي پوسيده را که زنده مي کند؟ بگو آن خدائي که به آنها از آغاز حيات
بخشيده آنها را مجدداً زنده مي کند و او بهر خلقت دانا است.

يعني: امکان
و تحقق اين موضوع به قدرت و علم خداوند بستگي دارد:

ذرات بدن و
تکه هاي استخوانهاي پوسيده بدن انسانها در هر جا که باشد و هر اندازه که زير پوشش
زمانهاي طولاني قرار گرفته باشد در علم خداوند محفوظ است و از طرفي آن خداوندي که
با قدرت خود در آغاز به آن حيات بخشيده است و آنرا در مسير نطفه و علقه و مضغه و
دوران جنين بودن پيش آورده است قدرت آن را دارد که مجددا آنرا زنده کند. بنابراين
اين استبعاد، بيجا و بي اساس است.

ب-

«ايحسب
الانسان الن نجمع عظامه بلي قادرين علي ان نسوي بنانه»[3].

آيا انسان
چنين گمان مي کند که ما در روز قيامت استخوانهاي او را جمع نمي کنيم؟ بلي ما قدرت
داريم که سر انگشتان او را هم- مانند اول- درست کنيم.

در اينجا
بايد دانست که مسأله خطوط سر انگشتان مسأله جالبي است.

اگر دقت کنيد
در داخل سر انگشتان دستها خطوط بسيار ريز را با شکلهاي منظم و جالب مي بينيد شکل و
خصوصيات اين خطوط با وسائل دقيق علمي که امروز معمول گرديده است بهتر روشن مي شود.

براساس تجارب
دانشمنداني که در اين قسمت مطالعه کرده و تجارت فراواني بدست آورده اند يکي از
مظاهر امتياز اشخاص نسبت بهم همين خطوط است که مورد انگشت نگاري نيز قرار مي گيرد
با اينکه همه افراد در سر انگشتهاي دستهاي خود اين خطوط را اساسا دارند ولي در
شکلو خصوصيات همه با هم فرق دارند بطوريکه دو نفر را نمي توان در سطح کره زمين
پيدا کرد که از لحاظ خطوط سر انگشتان با هم مساويي و مشابه باشند.

ممکن است دو
نفر انسان در قد و قامت و سيما و صدا با هم مشابه باشند ولي در خطوط سر انگشتان
هرگز با هم مشابه نيستند.

مي دانيم
امروز يکي از راههاي شناخت اشخاص با همين موضوع انگشت نگاري ارتباط پيدا مي کند که
با وسائل علمي تصويري از اين خطوط را بر مي دارند و آنرا بايگاني مي کنند و تاکنون
دو نفر پيدا نشده است که از اين جهت با هم مشابه باشند.

حتي برخي از
انسانها که مرتکب جرمي گرديده اند پوست داخلي سر انگشتان دست خود را سوزانده اند
تا خطوطي که پس از التيام زخمهاي انگشتهاي آنها بوجود مي آيد با خطوط اول فرق
داشته باشد ولي شگفت آنکه آن خطوط پس از التيام عينا با خطوط اول مساوي بوده است و
هيچ تفاوتي حاصل نشده است[4]
.

ج-

«و قالوا
ائذا کنّا عظاماً و رفاتاً أئنا لمبعوثون خلقا جديدا قل کونوا حجاره او حديداً امو
خلقا مما يکبر في صدورکم فسيقولون من يعيدنا قل الذي فطرکم اوّل مرّه فسينغضون
اليک رؤسهم و يقولون متي هو قل عسي ان يکون قريباً»[5].

در آن عصر که
پيامبر بزرگ اسلام «ص» با نزول آياتي از قرآن مجيد با تأکيد فراوان از معاد و زنده
شدن مردم پس از مرگ سخن مي گفت گروهي اين موضوع را استبعاد مي کردند و با تعجب مي
گفتند ما پس از اينکه استخوان پوسيده شديم چگونه مجددا زنده و برانگيخته مي شويم؟

در پاسخ اي
رسول ما بگو: «شما سنگ باشيد يا آهن و يا خلقتي سخت از سنگ و آهن باز بامر خداوند
زنده مي شويد پس اگر دوباره بپرسند که ما را زنده مي کند؟ بگو همان خدائي که اول
بار شما را آفريد، آنگاه آنها با اين ديل قاطع سر بزير افکنده خواهند پرسيد: اين
وعده کي تحقق خواهد يافت؟ تو در پاسخ بگو اين جريان شايد نزديک باشد.

و بالأخره
آياتي از قرآن مجيد که بطور روشن دلالت بر جسماني بودن معاد دارد فراوان است و هم
اکنون به ذکر اين چند آيه اکتفا گرديد. پس از قرآن در مدارک و منابع ديگر اسلامي
نيز شواهد بسياري براي اين موضوع وجود دارد.

مثلا در نهج
البلاغه در مواردي از جريان برانگيخته شدن انسانها از دل خاک سخن بميان آمده است
که يکي از آنها را که در «خطبه غرّاء» يعني برجسته و نوراني و دانشمند بزرگوار سيد
رضي در آغاز آن مي گويد: و هي من الخطب العجيبه اين خطبه از خطبه هي شگفت آور است
وجود دارد و در اينجا ذکر مي کنيم:

«حتّي اذا
تصرّمت الامور و تقضّت الدهور و ازف النشور، اخرجهم من ضرائح القبور و اوکار
الطّيور و اوجره السّباع و مطارح المهالک سراعاً الي امره مهطعين الي معاده»[6].

يعني: هنگامي
که رشته کارهاي اين جهان بپايان رسيد و روزگار- دنيا سپري شد و برانگيخته شدن مردم
نزديک گرديد خداوند مردگان را از ميان قبرها و آشيانه پرندگان و لانه درندگن و
ميدانهاي جنگ بيرون مي آورد و آنها در حالي که آماده انجام فرمان حق تعالي درباره
خود هستند بسرعت بسوي بازگشتگاهي که خداوند براي آنها قرار داده است مي روند.

و همچنين در
مواردي حضرت اميرمؤمنان عليه السلام در مقام نصيحت يا يکدنيا رأفت و دلسوزي اين
نکته را خاطرنشان مي کند که اين بدنهاي شما طاقت آتش سوزان جهنم را ندارد بنابراين
بر خودتان رحم کنيد و بوسيله ارتکاب گناهان خود را شايسته آن آتش نگردانيد:

«و اعلموا
انّه ليس لهذا الجلد الرفيق صبر علي النار فارحمو نفوسکم فانّکم قد جرّبتموها في
مصائب الدنيا افرايتم جزع احدکم من الشوکه تصيبه و العثره تدميه و الرمضاء تحرفه
فکيف اذا کان بين طابقين من نار…

ايّها اليفن
الکبير الذي قد لهزه القتير کيف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق، و نشبت
الجوامع حتّي اکلت لحوم السّواعد فالله الله، معشر العباد، و انتم سالمون في
الصّحه قبل السّقم، و في الفسحه قبل الضيق، فاسعوا في فکاک رقابکم من قبل ان تغلق
رهائنها، اسهروا عيونکم، و اضمروا بطونکم، و استعملوا اقدامکم، و انفقوا اموالکم،
و خذوا من اجسادکم فجودا بها علي انفسکم و لا تبخلوا بها عنها، فقد قال الله
سبحانه: «ان تنصرو الله ينصرکم و يثبت اقدامکم» و قال تعالي: «من ذاالّذي يقرض
الله قرضا حسنا فيضا عفه له و له اجر کريم»[7].

يعني: بدانيد
که براي اين پوست نازک بدن شما صبر و شکيبائي بر آتش نيست بنابراين به خودتان رحم
کنيد و شما خودتان را در دنيا بوسيله مصيبتها و سختيها آزموده ايد.

ايا ديده ايد
که يکي از شما چگونه از خاري که ببدن او فرو مي رود چگونه ناله و اظهار درد مي
کند؟ و از يک لغزيدن کوچکي که چند قطره خون از بدن او مي آيد و از ريگ گرم بيابان
که بدن او را مي سوزاند چگونه بيتاب مي شود؟ پس چه حالتي خواهد داشت آن وقتي که
ميان دو طبقه از آتش جهنم باشد؟…

اي پير
سالخورده که ناتواني و ضعف دوران پيري او را فراگرفته است! چگونه خواهي بود هنگامي
که طوقهاي آتشين به استخوانهاي گردنت فرونشسته و غل و زنجيزهاي آتشين بر بازوها
فرورفته حتي گوشتهاي آنرا خورده باشد.

اي بندگان
خدا، از خدا بترسيد از خدا بترسيد در حال تندرستي پيش از آنکه مريض شويد در وسعت و
رفاه پيش از آنکه در سختي و تنگي قرار بگيريد در آزاد کردن خودتان از آتش دورخ پيش
از آنکه در گرو آن قرار بگيرد بکوشيد چشمهاي خود را بيدار نگاه بداريد و با گرفتن
روزه بدنهاي خود را به زحمت بياندازيد و گامهاي خود را در راه نيکي و صلاح استوار
بداريد و اموال خود را در راه خدا انفاق کنيد و بدنهاي خود را فداي جانهاي خود
نمائيد (درراه تهذيب نفس و تزکيه روح به بدنهاي خود رنج و زحمت بدهيد) و در اين
کار هرگز: بخل نورزيد که خداوند متعال فرموده است:

«ان تنصرو
الله ينصرکم و يثبّت اقدامکم»[8]  يعني اگر خدا را ياري کنيد خدا نيز شما را ياري
خواهد کرد و گامهاي شما را استوار خواهد کرد و نيز فرموده است.

«من ذاالّذي
يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له و له اجر کريم»[9].

کيست که
بخداوند وام بدهد، وام نيکوئي که خداوند چندين برابر آن باو عنايت مي کند و براي
او پاداش بزرگي مقرر داشته است.

و بالأخره در
اين کتاب بزرگ نيز از اين قبيل نمونه ها بسيار است و اکنون باين اندازه اکتفا مي
گردد. تا با توفيق خداوند متعال اين بحث تکميل شود.

ادامه دارد

 



[1] – کفايه الموحدين ج3 ص74.