ضرورت اعلام براءت از مشرکین در حج

«بمناسبت سالگرد فاجعه خونین مکه»

ضرورت اعلام براءت از
مشرکین در حج

اگر مسلمانان در خانه
ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نکنند پس در کجا می توانند اظهار
نمایند؟ و اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتیبان سربازان خدا و مدافعان
حرم و حرمت انبیا نیست پس مأمن و پناهگاه آنان در کجاست؟ «امام خمینی»

یادی از غروب خونین
مکه

سال گذشته، روز جمعه
6 ذی حجة الحرام، حرم امن الهی، غروبی خونین داشت، از یکسو وارثان ابراهیم و
محمد(ص)، ندای الهی را لبیک گفته، اعلام برائت از مشرکین سر می دادند و از سویی
دیگر، وارثان ابرهه و بولهب، این سیه رویان تاریخ، با سلاحهای گوناگون سرد و گرم
به جان براءت جویان افتاده، انتقام هزار و چهارصد ساله را از آنان می گرفتند، و
اینان …. این ضیوف الرحمن … این میهمانان گرامی خداوند، روی زمین در خون خود
می غلطیدند و با قطرات خون «مرگ  بر
آمریکا» بر مردان فریاد کنان، زنان مضطرب و پریشان، گلوله ها می بارید، سنگها،
فرقها را می شکافت، دشنه های دژخیمان جگرها را می درید، باطوم ها بر سر و صورت زده
می شد، ماشین های آتش نشانی آب جوش می پاشید، فشار جمعیت استخوانها ر درهم خرد می
کرد، راه پیش و پس بسته شده بود، آمبولانسها، اجازه حرکت نداشتند، به بیماران نیز
رحم نمی شد، پناهگاهی برای پناه آوردگان به خانه خدا پیدا نمی شد و با این حال هر
لحظه ای با فریاد «الله اکبر»، فضای پر از دود و آتش و باروت، شکافته می شد و
جوانی از یاوران صدیق پیامبر(ص) نقش بر زمین، در خون مقدس خویش می غلطید.

راهی جز راه شهادت
گشوده نبود، و بی پروا، میهمانان خدا به آن راه روی می آوردند، و رودروی دژخیمان،
بی سلاح، استقامت می کردند و ندای «هیهات من الذله» از حلقوم مطهرشان بلند می شد و
تنها یک بار بر زمین می افتادند که این دیگر سقوط و شکست نبود، بلکه عروج به سوی
عرش بود.

خدایا! در آن ساعتهای
حماسه و خون، از سرزمین حجون- که طبق روایت- قطعه ای از بهشت است- چه صدائی شنیده
می شد و چه منظره هایی از تاریخ تکرار می گشت.

علی(ع) را می دیدیم
که بزور ریسمان بگردنش انداخته و به مسجد می کشاندند و او برای حفظ کیان اسلام، لب
فروبسته و شمشیر در غلاف کرده بود. فاطمه «س» را می دیدیم که شعله های آتش درب
خانه اش را می سوزاند و او چاره ای جز صبر نداشت. حسن (ع) را می دیدیم که جنازه اش
بدست این پلیدان سوراخ سوراخ شده بود و برادرش برای حفظ وحدت شمشیر نمی کشید و حسین(ع)
را می دیدیم که مظلومانه پرده کعبه را در دست گرفته و فریاد مظلومیتش بلند بود و
یکایک امامان معصوم(ع) را می دیدیم که برای مظلومیت یارانشان در تمام اعصار و
قرون، اشک می ریختند و دیدیم آنچه را تاکنون فقط در تاریخ خوانده بودیم، اینجا با
چشم دل دیدیم و فهمیدیم که دشمنان در هر زمان و مکان، با حسینیان در ستیزند و با
کمال وقاحت، برای انتقام جوئی به نفع نیاکان پلیدشان، حتی قداست حرم خدا را هم که
برای تمام جانداران باید امن باشد، نگه نمی دارند و محترم نمی شمرند.

و از آن فضیحت بارتر
و رسواتر اینکه، پس از پایان گرفتن فاجعه- به صورت ظاهر- در رسانه های گروهی و
تبلیغاتیشان، اعلام می کردند که ایرانیان به مردم مکه حمله ور شدند و بسیاری از
مردم را زخمی کردند و پلیس ناچار به دخالت و متفرق کردن مهاجمان شد! و در حالی که
صدای گلوله و رگبار مسلسل لحظه ای فروکش نمی شد، و تمام مردم آن صداها را از دور و
نزدیک شنیده بودند، اعلام کردند که پلیس حتی یک گلوله هم خالی نکرد! و پس از آن
دیدیم که چگونه، دیگر سفیانیان از کشورهای مرتجع و مزدور عربی، تلگراف تبریک به
بولهب حجاز می زدند که دستت درد نکند!!

همان روزها که این
تبلیغات مسموم را می شنیدیم، احساس کلی بر این بود که بیشتر این تبلیغات به این
خاطر است که از حج سال بعد جلوگیری شود و با این تهمتهای درشت می خواهند به دیگر
کشورهای اسلامی بقبولانند که ایرانیان را نمی شود به خانه خدا راه داد و از این
روی، تبلیغات دامنه داری در طول این مدت داشتند که برای هر انسان عاقل و باسوادی
که با الفبای قرآن آشنایی داشته باشد، پوچ بودن و بی محتوا بودن آن تبلیغات سوء و
ناروا بودن آن تهمتها معلوم می گردد و اکنون در پی آن نیستیم که تمام آن تبلیغات
غلط را رد و یا خنثی کنیم که آیات قران، مشحون و مملو از رد این ظالمان و ملحدان
است و فقط برای تذکر، چند نکته ای را به اطلاع خوانندگان عزیز پاسدار اسلام می
رسانیم.

تصدی امور کعبه

یکی از موارد خلافی
که بین ما و وهابیان وجود دارد این است، مکه ملک شخصی کسی نیست که در آن به هوای
اربابانش تاخت و تاز کند و اصلا حکومت غاصب حجاز چه حق دارد که خود را والی و خادم
حرمین بداند و چه حق دارد که در این سرزمین امن الهی که مربوط به تمام مسلمین بلکه
تمام مردم دنیا است، فرمانروائی داشته باشد و بر تمام مسلمین استکه برای اداره
حرمین شریفین قیام کنند و آن را از دست این جانبان بگیرند، چرا که تولیت مسجد
الحرام را نمی تواند یک گروه مشرک و ملحد داشته باشد بلکه تولیت آنجا را باید
متقین و پرهیزکاران بدست بگیرند. در قرآن می خوانیم:

«ومالهم ألا یعذبهم
الله و هم یصدون عن المسجدالحرام وماکانوا أولیاؤه الا المتقون ولکن اکثرهم
لایعلمون». (انفال آیه 34)

و چگونه مستحق عذاب
الهی نباشند در حالی که راه مسجد الحرام را بروی بندگان خدا می بندند و بی گمان
اینان هیچ رابطه دوستی با خداوند ندارند چرا که 
اولیاء و دوستان خدا تنها و تنها اهل تقوی وایمان هستند ولی بیشتر مردم این
مطلب را نمی دانند.

و اکنون برای دنیا
روشن شد که اینها صدّ از مسجد الحرام می کنند و در گذشته هم چنین بود،  با بهانه های گوناگون اجازه نمی دادند که
بسیاری از مسلمین مستطیع، به مکه بروند که یکی از آن بهانه ها، کمی امکانات وعدم
قدرت اداره مردم بود. اگر اداره حرمین را به مسلمین واگذار می کردند و از تمام
کشورهای اسلامی، افرادی برای این مهم بسیج می شدند، هرگز مشکلی پیش نمی آمد.

مگر خداوند کعبه را
خانه تمام مسلمین- بدون استثناء قرار نداده است و مگر نفرموده است: «جعل الله
الکعبة البیت الحرام قیاما للناس» خداوند کعبه را و بیت الحرام را جایگاه قیام و
مرکز انقلاب علیه تمام سنتهای زمان، و برای تمام مردم وضع کرده است.

و مگر کعبه را
بازگشتگاه عامه مردم و جایگاه امن و امان برای آنان قرار نداده است که می فرماید:
«و اذجعلنا البیت مثابة للناس وامنا»

و مگر خداوند از دو
بنده شایسته اش و دو پیام رسالتش حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل(ع) نخواسته است که
خانه اش را برای عموم طواف کنندگان و عبادت کنندگان وراکعان و ساجدان، از لوث هر
آلودگی و ناپاکی، پاک کنند و آن را مهمانسرای همیشگی میهمانان خدا قرار دهند که
تمام «ناس» و مردم تاریخ، به آنجا بی هیچ دلهره و ترسی،پناه ببرند و دعا و نیایش
کنند و «قیام» نمایند. «وعهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهرابیتی الطائفین
والعاکفین و الرکع السجود».

و مگر راه خود را راه
مسجد الحرام قرار نداده و آنهائی را که جلوگیری از ورود مسلمین به خانه خودشان می
کنند کافر معرفی نکرده و مردم را در این خانه امن از حضری و بدوی، دهاتی و شهری،
سیاه و سفید، یکسان قرار نداده و نفرموده: ان الذین کفروا و یندون عن سبیل الله
والمسجد الحرام الذی جعلناه للناس سواء العاکف فیه والباد و من یرد فیه بالحاد
بظلم نذقه من عذاب الیم» همانا کسانیکه کافر شدند و مؤمنان را از راه خدا و از مسجد
الحرام باز می دارند، همان مسجدالحرامی که آن را برای تمام مردم مساوی قرار دادیم،
چه آنهائی که در آنجا زندگی می کنند و چه آنان که از راه دور وارد می شوند، اینان
که صد راه خدایند و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و ظلم کند،
همانا او را عذابی دردناک می چشانیم.

و چه جالب است که
امام صادق(ع) در تفسیر این آیه می فرماید: «من عبد فیه غیرالله عزوجل او تولی فیه
غیر اولیاء الله فهو ملحد بظلم وعلی الله تبارک و تعالی آن یذیقه من عذاب الیم» هر
کس در مکه غیر از خدا را عبادت کند یا غیر از اولیای خدا را دوست بدارد، پس او
ملحد و ظالم است و بر خدای تبارک و تعالی است که او را از عذاب دردناک بچشاند.

و این کشتار ظالمانه
در کنار خانه خدا مگر چیزی جز ولایت امریکا را پذیرفتن و آنان را پیروی کردن، می
توانست باشد که اینچنین ضیوف الرحمن را قتل عام کنند ومگر مصداق «الحاد بظلم»
بارزتر از این می توان در لابلای تاریخ جستجو کرد؟

بنابراین، همانگونه
که از آیه شریفه «ومالهم الا یعذبهم الله …» برمی اید، اولا: این وهابیان آل
سعود حق ندارند تولیت مسجدالحرام را به عهده بگیرند چرا که تنها مؤمنین و
خدادوستان این لیاقت و شایستگی را دارند و ثانیا- بر اولیای خدا و دوستداران الله
است که عهده دار اداره حرمین شریفین بشوند و کسی که تقوی ندارد، حق تولیت و اداره
کعبه را به هیچ وجه ندارد، گواینکه کعبه ملک شخصی هیچ کس نیست و آن را خداوند برای
«ناس» و تمام مردم وضع کرده و قرار داده است و همواره خداوند ان را به خود نسبت می
دهد و «بیتی» می نامد و از دیر باز یکی از انواع قسمها، قسم به خدای کعبه بود چرا
که کعبه خانه خدا  است. در آیه 91 از سوره
نمل می خوانیم: «انما امرت ان اعبد رب هذه البلدة الذی حرمها وله کل شی» و همانا
من مأموریت یافتم که تنها به عبادت پروردگار این بلد (مکه معظمه) بپردازم که اینجا
را بیت الحرام قرار داده و همه چیز از آن اوست. و در سوره قریش می خوانیم:
«فلیعبدوا رب هذا البیت» پس باید عبادت کنند خدای این خانه را.

این خانه ای که منسوب
به خدا است و خداوند آن را برای مردم وضع کرده و حرم امن خود قرار داده است، هرگز
نمی تواند تحت تصرف؛ گروه خاصی درآید چه رسد که این گروه از ملحدان و ظالمان باشند
و چه رسد که فرمان را از بزرگترین الگوی شرک و ناپاکی یعنی شیطان بزرگ آمریکا
بگیرند و چه رسد به اینکه مسلمانان راستین را از ورود به خانه شان منع کنند و چه
رسد به اینکه لیوان شراب را با ریگان بنوشند و و …

از آن گذشته در تاریخ
هم اگر بنگریم، ملاحظه می کنیم که جز چند صباحی که برخی از ظالمان ملحد بزور، خانه
خدا را تحت کنترل قدرت خویش درآورده بودند، در دیگر ادوار تاریخ، مکه متعلق به
تمام مسلمین بوده و حتی قبل از دوران به سلطنت رسیدن آل سعود، که عثمانی ها،
فرمانروای بیشترین خطه های اسلامی بودند، نسبت به بیت الحرام دید دیگری داشتند، در
آنجا مبلغین مذاهب گوناگون اسلامی ازمالکی، حنبلی، شافعی و حنفی گرفته تا معتزلی،
اسماعیلی، و شیعه دوازده امامی همه به صورت آزاد منبرهایی داشتند و هر یک در گوشه
ای از مسجد الحرام و حتی مسجد النبی، پیروان خود را جمع می کردند و احکام شرع مقدس
را طبق مذاهب خودشان، آزادانه، برای آنان توضیح می دادند، و از آن بالاتر چندین
نماز جماعت نیز در مسجدالحرام برپا می شد و اصحاب مذاهب، هر کس اقتدا به امام خود
می کرد. گرچه در یک صف جماعت وحدت بیشتر مسلمانان به چشم می خورد و بسیار جالب تر
است که همگان در یک صف قرار بگیرند ولی در تبلیغ احکام هرگز محدودیت و فشار نباید
باشد چه رسد به اینکه این گروه ملحد، با کمال وقاحت و بی شرمی، مسلمانان را مشرک
بنامند و آن همه تبلیغات زنده و مسموم را میان عوام الناس پخش کنند و حق دفاع را
به مسلمین هم ندهند.

چه کسی حق تعمیر
مساجد را دارد؟

و دلیل دیگر بر عدم
صلاحیت و لیاقت آل سعود در خدمت به حرمین، همین است که آنها حق ندارند. طبق آیه
قران- هر مسجدی را نوسازی یا بازسازی کنند چه رسد به اینکه مسجد الحرام و مسجد
النبی(ص) را بخواهند تعمیر نمایند، زیرا در سوره توبه آیه 18 شرایطی برای تعمیر
کنندگان مسجد معین شده که هیچ شرطی در این خاندان وجود ندارد. در آن آیه می
خوانیم:

«انما یعمر مساجدالله
من آمن بالله والیوم الآخر وأقام الصلاة وآتی الزکاة ولم یخش الا الله …» و
همانا تنها کسانی می توانند مساجد خدا را تعمیر و مرمت نمایند که: 1- ایمان به خدا
داشته باشند         2- ایمان به روز قیامت
داشته باشند 3- نماز را برپا دارند 4- زکات بپردازند 5- جز خداوند از کسی نهراسند

اگر آل سعود، ایمان
به خدا داشتند و خدا را ناظر بر اعمال خود می دانتستند، محال بود در کنار خانه
خدا، مهمانان خدا را قتل عام کنند و آن همه جنایت در طی چند ساعت مرتکب شوند و مرد
و زن و پیر و جوان مسلمان را در امن ترین نقاط جهان، به رگبار مسلسل و گاز خفه کن
ببندند و پس از ارتکاب جنایت، حتی از باز پس دادن جنازه ها نیز امتناع ورزند و به
جای عذرخواهی، مسلمانان را آماج ناسزاها و تهمت های ناروا قرار دهند.

اگر فرزندان
ابوسفیان، به روز رستاخیز ایمان داشتند و بهشت و جهنم را حق می دانستند، اینچنین
بی شرمانه قداست حرم خدا را لکه دار نمی کردند و این اهانت بزرگ را به کعبه مقدسه
روا نمی داشتند و مرکز «قیام الناس»  براءت
از مشرکان را، خفقان زا نمی نمودند و علیه مسلمانان انقلابی، چنین اقدام جاهلانه
ای نمی نمودند.

اگر وارثان بولهب و
بوجهل، اقامه نماز می کردند، با چکمه های آهنین و سلاح بدست، در خود مسجدالحرام
قدم نمی زدند و خانه امن الهی را مملو از رعب و وحشت نمی کردند و ضیوف الرحمن را
از رسیدن به نماز و شرکت در این فریضه الهی باز نمی داشتند و اینقدر گناه و منکر و
فحشا مرتکب نمی شدند.

اگر سلاله هی خلف
اعراب زمان جاهلیت، زکات پرداخت می کردند، اینقدر دست ذلت و خواری به سوی قدرتهای
استکباری دراز نمی کردند و اینقدر اسراف و تبذیر نمی نمودند و کشور اسلامی را
یکسره تحویل آمریکای جنایتکار نمی دادند.

و اگر این نابخردان
از خدا بی خبر، ذره ای ترس از خدا داشتند، اموال بیت  المال مسلمین را به نفع عیاشی های زودگذر خود
تاراج نمی کردند و در برابر تمام تصمیم های قدرتهای استعماری خاضع نمی شدند و
اینقدر خود را به آمریکا و اسرائیل نمی فروختند وبرای حفظ تاج و تخت لرزان خویش
دتس ذلت و خواری را به دامان ابرقاتلان دراز نمی کردند و حرمین شریفین را در دسترس
مشرکان و کافران قرار نمی دادند که اینان خود نیز مشرک اند و کافر زیرا کسی که از
غیر خدا بترسد و از خدا نهراسد کافر است و اگر، هم ازخدا و هم از غیر خدا بترسد،
مشرک می باشد.

پس این مشرکان حق
ندارند اداره و تولیت خانهخ دا را به عهده بگیرند «وما کان للمشرکین ان یعمروا
مساجدالله شاهدین علی انفسهم بالکفر، اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون» و
مشرکان حق ندارند مساجد خدا را تعمیر کنند، در حالی که به کفر خود گواهی می دهند و
خدا تمام اعمالشان را نابود گردانید و آنان در آتش جهنم برای همیشه خواهند ماند.

براء ت از مشرکین در
زمان ما

اعتراض دیگری که این
ملحدان به ما می کنند، این است که در مکه جای برائت از مشرکین نیست، چرا که مشرکی
در اینجا وجود ندارد و آیه براءت مخصوص ایام پیامبر(ص) است.

آیه برائت از مشرکین
را یکبار با هم می خوانیم «واذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان
اله برئ من المشرکین و رسوله» (سوره توبه آیه 2) و این اعلام از خداوند و پیامبرش
برای  تمام مردم در روز حج اکبر است که به
تحقیق خداوند و پیامبرش از  تمام مشرکین
برئ و بیزار هستند.

در اینجا هیچ اشاره
ای به مشرکین قریش یا مشرکین زمان خاصی نشده است و در تمام الفاظ کلیت و عمومیت
دارد چه آنجا که اعلام را بطور کلی بیان کرده و از آن طرف «الناس» آورده است، یعنی
تمام مردم و قطعا تمام مردم مخصوص به زمان یا مکان خاصی نیست و از آن پس می فرماید
که خداوند و پیامبرش از تمام مشرکین به طور مطلق- بری بیزارند. فخر رازی در تفسیر
این آیه در جلد 15 صفحه 220 پس از اینکه اولین آیه از سوره برائت را می آورد که در
آنجا خداوند برائت را مخصوص به مشرکینی که عهد و پیمان بستند و تخلف کردند می داند
و می فرماید: «براءة من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین …» آنگاه
اولین قسمت از آیه دوم را که همین آیه اعلام کلی برائت است نقل می کند، سپس
میگوید: «جملة اخری تامة معطوفة علی الجملة الأولی و هی عامة فی حق جمیع الناس-
این جمله کاملی است که معطوف بر جمله قبل (براءة من الله …) می باشد و در حق
تمام مردم، کلیت و عمومیت دارد. یعنی منحصر به هیچ زمان و مکانی نیست. اگر دقت شود
در آیه گذشته که اصل برائت را از مشرکین قریش مطرح می کند، و مشخص می نماید با
کلمه عاهدتم من المشرکین- آنهائی از مشرکین را که با شما هم پیمان شده بودند- مطلب
تمام می شود و هیچ نیازی به تکرار این برائت وجود ندارد، جز اینکه یک اعلام جدید و
بطور کلی از تمام مشرکین در تمام زمانها، آن هم باید در روز حج اکبر باشد که آن را
باختلاف روایات، منحصرا در ایام حج می دانند و برخی از اصحاب، مقصود از حج اکبر را
تمام ایام حج یا روز عرفه یا روزهای منی می دانند و توصیف آن را به «اکبر» در
مقابل عمره می دانند که در روایات به حج اصغر بیان شده است.

همین فخررازی در
تفسیر کبیر خود صفحه 222 در ادامه بحث از برائت وجه تکرار برائت را چنین بیان می
کند: «انه تعالی فی  الکلام الاول، اظهر
البراءة عن المشرکین من غیر أن یوصفهم یوصف معین، تنبیها علی ان الموجب لهذه
البراءة کفرهم و شرکهم» خداوند در اولین آیه اظهار برائت ازتمام مشرکین می نماید
که پیمان بستند و پیمان شکستند ولی در این آیه اعلام برائت ازتمام مشرکین نموده
است بدون اینکه آنان را توصیف بوصف خاصی کند، تا اینکه دلالت داشته باشد براینکه
آنچه موجب برائت می شود، کفر و شرک آنها است.

پس برائت از مشرکین و
کفار در ایام حج، منحصر به یک زمان خاصی نیست و همچنانکه ایات قرآن برای تمام
اعصار و زمانها است، این اعلام کلی الهی در زمان ما هم مورد دارد. و اما اینکه
مشرکی نیست که از ان اعلام برائت شود، این سخن بقدری ابلهانه است که باید در پاسخش
گفت: چه مشرکینی از شما آل سعود مشرک تر که در همان حال که خدا را به صورت ظاهر می
پذیرد، پول و قدرت مادی و دلار آمریکا را هم شریک خدا قرار داده آنها را نیز عبادت
می کنید. آمریکا را بدون قید و شرط اطاعت و پیروی می نمائید و از همه بالاتر که با
کمال وقاحت آیات الهی را صریحا انکارنموده، در کنار خانه خدا که قتال کفار نیز در
آنجا- تا قبل از شروع آنان- جایز نیست، شما مهمانان خدا و خداپرستان را که قصد عمل
کردن به یکی از فرایض مهم خود که همان برائت از مشرکان است، داشتند و در کمال
آرامش به سوی مسجدالحرام برای اقامه نماز روانه شده بودند، مورد هجوم وحشیانه قرار
داده، قتل عام می نمائید. چه کفری صریح تر از این و چه شرکی روشن تر از آن.

تازه ما با شما کاری
نداشتیم و چون شما بصورت ظاهر شهادتین را بر لب جاری می سازید، شما را مسلمان فرض
می کردیم و غرض ما فقط اعلام برائت از مشرکان و کفار بین المللی بود مانند امریکا،
شوروی، اسرائیل و دیگر قدرتهای ضدخدائی و تنها فریاد مرگ بر امریکا و دعوت
مسلمانان به وحدت و یگانگی در صوف راهپیمایمان بلند بود، پس چه جای ابهامی باقی می
ماند که اینچنین، مسلمانان را به خاک و خون بکشید و برای دفاع از آمریکا و اسرائیل
مقدس ترین مکانها را آلوده به دژخیمانتان سازید، گواینکه از دیگر کشورهای وابسته و
مشرک، نیز سربازانی به این خاطر، وارد میدان! کرده بودید.

تازه با اینکه اعلام
برائت در این زمان که قدرتهای مشرک آنچنان به کشورهای اسلامی ما هجوم آورده اند که
در هیچ زمانی چنین سابقه نداشته است و از همه بالاتر، ایران اسلامی و افغانستان و
فلسطین و … را با بمبها و موشکها روزانه مورد تاخت و تاز قرار می دهند، این
اعلام برائت واجب و لازم است و می بایست تمام مسلمانان راکه در این کنگره بزرگ گرد
می آیند، از این همه جنایتهای بی شمار ابرجنایتکاران آگاه سازند و این راهپیمائی
را نه تنها ایرانیان که بسیاری از مسلمین سایر ملت ها نیز در آن شرکت داشتند، و از
خود شما- با اینکه هیچ حقی نداشتید- اجازه راهپیمائی گرفته شده بود و اجازه هم
داده بودید، چطور مانند مشرکین زمان رسول الله(ص) نقض پیمان کردید و اجازه خود را
هم نادیده گرفتید و اینچنین به جنگ با خدا و رسولش برخاستید؟! در خاتمه یک جمله از
سید قطب در تفسیر آیه برائت نقل می کنیم:

در جلد دهم تفسیر فی
ظلال القرآن، سید قطب، پس از تفسیر آیه برائت می گوید: «از این جمله چنین برمی آید
که پیمان ها را با مشرکین جزیرة العرب باید پایان دهیم و اصلا پس از آن نیز با هیچ
مشرکی نباید هم پیمان شویم و باید برائت مطلق و بی قید و شرط از تمام مشرکین
بجوئیم کههرگز مشرکان را پیمانی با خدا و رسول نیست.» آنگاه بحث مفصلی را در این
رابطه پی می گیرد و دو خط سیر را بیان می کند که یکی برنامه پرستش خدا است و دیگری
پرستش انسان و این دو خط سیر هرگز با هم توافقی نخواهند داشت زیرا کسی که خدا را
می پرستد، نظامی جز نظام او برای خود برنمی گزیند و کسی که تابع قانون بشری است و
انسانهای بظاهر قدرتمند را که قدرتی مادی دارند در حقیقت پرستش و عبادت می کند و
از آنها می ترسد، او هرگز نمی تواند موحد و خداپرست باشد.

آنگاه اضافه می کند:
«این تکرار اعلام برائت، پس از آن آیه اول، آن هم با همان قوت و همان آوای بلند،
به این خاطر است که برای هیچ قلب مؤمنی کوچکترین تردیدی نماند به اینکه هیچ گونه
ارتباطی نباید با گروهی داشته باشد که خدا و رسولش از آنها تبری می جویند».

پس چه جائی می ماند
برای مسلمین که با پیروان آمریکائیها مانند آل سعود- ارتباط وعلاقه ای داشته باشند
که اینها نه تنها از کفار تبری نمی جویند بلکه برای اطاعت از آنها، با اسلام  و مسلمین در ستیز و جنگند؟! و چه خوش گفت امام
ما: «آل سعود برای تصدی امور کعبه و  حج
لیاقت نداشته وعلما و مسلمانان و روشنفکران باید چاره ای بیاندیشند».