سوء خلق

مديريت
اسلامي

«شرح صدر»

قسمت هشتم

حجة الاسلام
و المسلمين ري شهري

سوء خلق

در قسمت
گذشته از اين بحث توضيح داده شد که مدير بايد براي افراد تحت مسئوليت خود جاذبه
داشته باشد تا بتواند آنها را خوب بکار گيرد و جاذبه داشتن مدير بستگي تام به حسن
خلق به معناي خوش برخورد بودن او دارد، اينک ادامه بحث:

زيانهاي سوء
خلق در مديريت

کج خلقي
جاذبه را از مدير سلب مي کند واو را در نظر افراد تحت مسئوليت خود فاقد ارزش و
اعتبار مي نمايد و مديريت تحميلي، طبيعي است که تداوم نداشته باشد.

در روايات
اسلامي زيانهاي سوء خلق در زندگي فردي و اجتماعي انسان بطور مبسوط مورد توجه قرار
گرتفه است، فرازهاي کوتاهي از اين روايات که به بحث مديريت اجتماعي مربوط مي شود
را ما در اينجا مي آوريم:

امام علي(ع)
درباره زيانهاي سوء خلق مي فرمايد:

«سو‌ء الخلق
يوحش القريب و ينفر البعيد».[1]

بداخلاقي
نزديک را به وحشت مي اندازد و براي دور نفرت مي آورد.

کج خلقي سبب
مي شود که نزديکان و همکاران و همراهان از انسان وحشت کنند، و آنها که از او دورند
با شنيدن اوصاف زشت فرد بدخو از او احساس نفرت نمايند.

«سوء الخلق
يوحش النفس و يرفع الأنس».

بدخلقي موجب
وحشت انسان و ذليل شدن انس و دوستي مي گردد.

در اين روايت
امام بر اين نکته تأکيد مي کند که نه تنها سوء خلق موجب وحشت و نفرت ديگران مي
گردد بلکه براي شخص بد اخلاق وحشت آفرين است، و شخص کج خلق به آنجا مي رسد که از
خود وحشت مي کند و نفرت مي نمايد، بنابراين بگفته امام:

«لا وحشة
اوحش من سوء الخلق».[2]

هيچ وحشتي
هراسناکتر از بد خلقي نيست.

شخص بد اخلاق
نه تنها نمي تواند مديريت اجتماعي داشته باشد بلکه براي خانواده خود نيز نمي تواند
مدير خوبي باشد و بگفته امام:

«من ساء خلقه
مله اهله».[3]

کسي که
اخلاقش بد باشد براي خانواده اش ملالت آفرين و رنج آور است.

علاوه بر سوء
خلق به معناي بدبرخورد بودن با ديگران صفات رذيله ديگري نيز هست که براي مديريت
اجتماعي زيانبار است، اين صفات در برخي از روايات اسلامي در کنار سوء خلق و در
برخي بطور مستقل مطرح شده و تأکيد گرديده براي اينکه انسان براي همکاران و همراهان
و نزديکان خود جاذبه داشته باشد بايد از اين صفات اجتناب کند.

اين صفات
عبارت از: اضطراب و بيقراري، کم صبري و بي حوصله گي و کسالت، خودبيني، بدگماني و
تجسس و تفحص از عيوب ديگران.

امام صادق(ع)
نقل مي فرمايد که لقمان به پسرش نصيحت مي کرد که:

«اياک و
الضجر، و سوء الخلق، و قلة الصبر فلا يستقيم علي هذه الخصال صاحب».

پسرم از
اضطراب و بيقراري، بدخلقي و کم صبري بپرهيز که با اين صفات دوستي و مصاحبت هيچکس
با تو تداوم نخواهد يافت.

و از
سفارشهاي امام علي(ع) به فرزندش محمدبن حنفيه اين بود که:

«اياک و
العجب و سوء الخلق و قلة الصبر فإنه لايستقيم لک علي هذه الخصلا الثلاث صاحب و لا
يزال لک عليها من الناس مجانب».

از خودپسندي
و بد خلقي و کم صبري اجتناب کن که با اين اوصاف مصاحبت کسي با تو تداوم نخواهد
يافت، و هميشه مردم از همکاري و همراهي تو اجتناب خواهند نمود.

در روايت
ديگري اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد:

«و لا يغلبن
عليک سوء الظن فإنه لا يدع بينک و بين خليل صلحاً»[4]

و نبايد
بدگماني بر تو غلبه کند زيرا در اينصورت هيچگونه صلح و سازشي ميان تو و دوستي باقي
نخواهد ماند.

و در رواياتي
امام علي(ع) تأکيد مي نمايد که براي تداوم دوستي و همکاري صميمانه با دوستان،
انسان بايد از استقصاء و تحقيق و تدقيق در معايب و ضعفهاي آنان اجتناب کند، متن
کلام امام اينست:

«الاستقصاء
فرقة».[5]

استقصاء، در
معايب ديگران، جدائي از آنها است.

«من استقصي
علي صديق انقطعت مودته»[6]

کسي که در
ضعفهاي دوست خود پيوسته دقيق شود، پيوند دوستي او بريده مي گردد.

«من ناقش
الاخوان قل صديقه»[7]

کسي که از
برادران ديني خود سخت حساب کشي نمايد دوستان او اندک خواهند بود.

همانطور که
ملاحظه مي فرمائيد اين روايات موانع دوست يابي و نفوذ در ديگران را نشان مي دهند و
از آنجا که تداوم مديريت در گرو جاذبه داشتن مدير براي افراد تحت مسئوليت خويش است
اجتناب از اين موانع براي مديريت اجتماعي يک ضرورت قطعي است.

در پايان اين
قسمت از بحث به دو سؤال در اين ارتباط بايد پاسخ داد:

سئوال اول
اينست که خشونت و تندي از لوازم مديريت است که زيرا اگر مدير در مواردي که افراد
تحت مديريت او، درست کارهاي محول شده به آنها را انجام ندهند با خشونت و تندي
برخورد نکند نمي تواند مديريت نمايد،در اينصورت آيا حسن خلق با خشونت منافات
ندارد؟

سئوال دوم
اينست که مديرهائي هستند بسيار بداخلاق و در عين حال موفق، بنابراين چگونه مي
گوئيد شرط موفق بودن مدير در مديريت حسن خلق است؟

پاسخ سئوال
اول اينست که تند برخورد کردن و خشونت بخرج دادن در برخورد يا تخلفات، به معناي بد
برخورد کردن و کج خلقي نيست، ممکن است کسي تند برخورد کند ولي بد برخورد نکند،
تندي و خشونت در برخورد با تخلفات قاطعيت است، و بد برخورد کردن با ديگران سوء خلق
و اهانت است.

قاطعيت اينست
که وقتي مدير تخلفي از افراد تحت مسئوليت خود مي بيند به مقتضاي تخلف او با او
برخورد مي کند و از توبيخ گرفته تا مجازاتهاي بالاتر متخلف را کيفر مي دهد، در
مديريت اسلامي قاطعيت مدير توأم با اهانت و بدرفتاري نيست بلکه بعکس توأ با خوش
روئي و اخلاق اسلامي است.

نکته اي که
در اين رابطه قابل توجه است اينست که خشونت و تندي در برخورد با تخلفات اگر بخواهد
ثمربخش باشد بايد با قدري نرمش و انعطاف پذيري همراه گردد به عبارت ديگر همانطور
که انعطاف پذيري مطلق براي مديريت مضر است، خشونت مطلق نيز هر چند در مورد تخلفات
باشد براي مديريت خطرناک است، به عبارت ديگر نرمش مطلق و خشونت مطلق بصورت جداگانه
سمي خطرناک براي مديريت مي باشند ولي اگر اين دو سم با هم مخلوط گردند داروئي مفيد
و ارزنده براي اعمال مديريت مي گردند، اينست که امام علي(ع) به مالک اشتر توصيه مي
کند.

«واخلط الشدة
بضغث من اللين».

يعني اگر مي
خواهي قوي مديريت کني لازم است مقداري از شدت و قاطعيت را با قدري انعطاف پذيري و
نرمش مخلوط کني تا موفق باشي، بقول معروف «يکي به نعل و يکي به ميخ» نه يکسره تندي
و خشونت و نه يکپارچه نرمش و انعطاف، بلکه معجوني از هر دو.

و اما پاسخ
سئوال دوم که چرا افرادي در عين بدخلقي در مديريت موفقند، بايد گفت: همانطور که
قبلاً توضيح داده شد حسن خلق در ارتباط با شرح صدر اسلامي و از لوازم مديريت
اسلامي است.

بنابراين
شرطيت حسن خلق در موفقيت مديريت اسلامي با عدم شرطيت آن در مديريت غير اسلامي که
با شرح صدر کفري همراه است منافات ندارد، بلکه در اينگونه مديريتها حتي سوء خلق و
استبداد احياناً مي تواند عامل موفقيت باشد هر چند بر اين اساس مديريت تداوم
نخواهد يافت.

و اما مسأله
چهارم از مسائلي که در اين بخش از بحث بايد مورد بررسي قرار گيرد يعني رابطه شرح
صدر و حسن خلق، نياز به توضيح زيادي ندارد زيرا صفات زشتي که مانع مديريت اند
عموما‌ً محصول کم ظرفيتي و ضيق صدر هستند، افراد کم ظرفيت بي حوصله و کم صبرند،
خود پسند هستند و زود عصباني مي شوند، آنها در مشکلات نمي توانند روحيه خود را حفظ
کنند و خوشرو و خوش برخورد باشند، بعکس افراد با ظرفيت که پر حوصله، صبور و مقاوم،
فروتن و متواضع اند و با خوشرويي از مشکلات استقبال مي کنند. 

                                                                                          
ادامه دارد

 



[1] – ميزان الحکمه- ج 3 حديث 5092.