دفاع از محرومان و مستضعفان بعنوان خط اصولي انقلاب اسلامي

دفاع از
محرومان و مستضعفان بعنوان خط اصولي انقلاب اسلامي

محمد رضا
حافظ نيا

آهنگ دلنشين
اما بزرگوار كه در پيامهاي اخيرشان با اصل لزوم حمايت از مستضعفان و محرومان و
پابرهنگان مزين شده بود بار ديگر پرده هاي ابهام را بكناري زد و قلبهاي شكسته
مستضعفان و محرومان را اميدوار نمود و به عاشقان انقلاب اسلامي اطمينان داد كه
انقلاب از شعار اصولي خود كه نويد حاكميت محرومان و مستضعفان و حمايت از مظلومان
جهان است فاصله نگرفته است و علي رغم فشارها و توطئه ها و گرفتاريهاي جورواجور از
مواضع اصولي خود غفلت نكرده است.

پايداري نهضت
هاي انبيا و اوليا

بيان اين
مسئله از سوي رهبر انقلاب اسلامي كه ترسيم كننده و تبيين كننده مواضع اصولي انقلاب
و طراح و پايه گذار نظام اسلامي است از اهميت شاياني برخوردار مي باشد. زيرا با
گذشت زمان و در تلاطم انديشه ها و افكار و ديدگاههاي مختلف امكان كم رنگ شدن و
بفراموشي سپرده شدن مواضع اصولي و اوليه انقلاب وجود داشت، بويژه اينكه مسئله
حمايت از محرومين و مستضعفين در طول تاريخ كمتر مورد توجه بوده و هميشه مستكبران و
ثروتمندان و اشراف مقتدر با استفاده از نيروهاي فكري- مالي و اعتبار كاذب اجتماعي
و با شيوه هاي مختلف، جريان قدرت نظام سياسي حاكم بر جامعه را بنفع خود تغيير داده
و حتي نهضتهاي اجتماعي مدعي طرفداري از محرومان را به سازش و انحراف كشيده اند و
دير يا زود آنها را از مواضع اوليه خود منحرف نموده اند و با نفوذ در نظام سياسي
جامعه و حتي رهبري آن قدرت را بدست گرتفه و جريان ستم به محرومان و مظلومان تاريخ
تداوم يافته است.

اساساً تحول
نظامهاي اجتماعي و سياسي جوامع عمدتاً با تكيه بر نيروي محرومان و مظلومان و بسيج
آنها و بنام آنها صورت پذيرفته و پس از مدتي قربانيان خود را از محرومان گرفته اند
و با صف ثروتمندان و مستكبران همسو شده اند. پول و ثروت متأسفانه چنان حربه
كارسازي بوده و مي باشد كه در دست هر كس قرار داشته باشد، توان انحراف جريانهاي
اجتماعي سياسي و اقتصادي و فرهنگي حاكم بر جامعه را با توجه به روح رفاه طلبي
انسان، بنفع خود دارد و اين اصل كم و بيش در تمامي جوامع اتفاق افتاده است مگر
جوامعي كه رهبران نهضت و انقلاب آن از صفات بارزي چون خداجوئي و حق طلبي و اخلاص و
تقوي برخوردار بوده و دنيا و رزق و برقهاي فريبنده آنرا اطلاق داده اند.

نهضتهاي
انبياء الهي نيز طرفي در راستاي شكستن قانون مزبور يعني دور تسلسل باطل تداوم حاكميت
جباران و ثروتمندان و مستكبران و از طرفي ديگر، نجات محرومان و مستضعفان و مظلومان
تاريخ از زير ستم و سلطه، و حاكميت دادن با آنها بوده است، و علت اصلي اين امر نيز
خداجوئي و حق طلبي انبياء الهي بوده، كه اين فرصت تاريخي را براي مستضعفان و
مظلومان جهان بوجود آورده اند. تأكيدات مكرر حضرت امام در جايگاه رهبري فكري و
عقيدتي جامعه و انقلاب اسلامي، بويژه در يكسال اخير براي تثبيت خط اصولي انقلاب
اسلامي و بيان صلابت آميز ضرورت دفاع از محرومان و مستضعفان از اهميت فراواني
برخوردار است بخصوص در شرايطي اين مسئله مورد توجه قرار گرفت كه غبارهاي فكري
مختلفي بر اذهان عمومي سايه افكنده بود و لازم بود تكليف اين مسئله پس از گذشت چند
سال از پيروزي انقلاب اسلامي و بعبارتي انقلاب مستضعفان و محرومان بوضوح روشن
گردد.

بيان صلابت
آميز و با شجاعت حمايت از مستضعفين و محرومان بعنوان خط اصولي انقلاب اسلامي از
سوي حضرت امام بار ديگر نشان داد كه اين نهضت مقدس نيز در راستاي نهضتهاي انبياء
الهي بوده و رهبري انقلاب اسلامي در مسير خداجوئي و حق طلبي و اخلاص و تقوي گام بر
مي دارد و مستكبران و ثروتمندان و اشراف را در جايگاه رهبري اين نظام مقدس اسلامي
جاي پائي نيست و مستضعفان و محرومان تاريخ معاصر بايد بوجود چنين امامي و پيشوائي
افتخار كنند و همچنان كه او زا آنها و در كنار آنان است آنها نيز پيمان هميشگي خود
را با او محكمتر نموده و او را در ادامه راهي كه آغاز كرده است و براي سقوط حاكميت
مستكبران و ثروتمندان و اشراف و ستمگران بر جوامع بشري و نيز تحقق آرمان اسلام
عزيز يعني حاكميت مستضعفان و محرومان كه وعده خداست تنها نگذارند و كمكش نمايند هر
چند او به كمك و ياري خداوند متعال مستظهر و پشتگرم مي باشد.

امام بزرگوار
در اهميت مسئله حمايت از محرومان و مستضعفان چند مطلب را تأكيد فرمودند تا
بدينوسيله جلوي هرگونه بهانه و دليل تراشي با ايجاد ابهام و سئوال را بگيرند:

حمايت از
مستضعفان و محرومان

اولاً- حمايت
از محرومان را يك مسئوليت بزرگ دانسته كه بر دوش زمامداران جامعه سنگيني مي كند.
تأكيد بر اين مسئله باعث مي گردد كه زمامداران جامعه اين امر حياتي را مسئوليتي كم
اهميت و دست چندم تلقي نكنند و اصولاً آنرا كوچك و حاشيه اي به حساب نياورند بلكه
آنرا مسئوليتي بزرگ و در درجه اول وظائف زمامداري خود بدانند.

ثانياً-
كوتاهي در آنرا جايز ندانستند و عدم تحقق آنرا در اثر كوتاهي زمامداران، خيانت به
اسلام و مسلمين دانستند.

حال با توجه
به مفهوم اصطلاحي خيانت، هر مخاطبي به اوج اهميت مسئله حمايت از محرومان پي مي
برد.

ثالثاً-
حمايت از محرومان را دقيقاً يك وظيفه اسلامي و كوتاهي در انجام اين وظيفه را
بعنوان خيانت به اسلام تلقي نمودند و آنرا عدول از عدالت اجتماعي اسلام دانستند.

رابعاً-
انجام رسالت حمايت از محرومان را موكول به شرايط خاصي ننمودند و فرمودند كه تحت هر
شرايطي بايد عهده دار مسئوليت بزرگ حمايت از محرومان باشيم و با اين مطلب راه را
بر بهانه جوئيها و دليل تراشيها و فرافكنيهاي سهل انگاران و بي توجهان به اين امير
حياتي، سد كردند. بنابراين زمامداران جامعه در هر شرايطي كه باشد ملزم به حمايت
عملي از محرومان هستند.

خامساً- به
تهمت زنان و حاميان سرمايه داري و اشرافيت هشدار دادند که مواظب خود باشند و بي‌جهت
به خادمان و حاميان فقرا و محرومان اتهام کمونيست و التقاطي بودن نزنند و آنهائي
که در جهت حفظ منافع دنياطلبانه و اشرافيت جاهلي خود دست به اين کار مي زنند را
عده اي از خدا بي خبر خطاب فرمودند. اين بيان براي دلسوزان و حاميان و وفاداران به
محرومان و پابرهنگان جامعه قوت قلبي بود و اطمينان خاطري بر ادامه راهي که تعقيب
مي کردند.

سادساى- امام
عزيز بريا حمايت از محرومان و مستضعفان، معيار تعيين فرمودند- ايشان در پيام خويش
به امت مسلمان ايران در ارتباط با انتخابات سومين دوره مجلس شوراي اسلامي اظهار
داشتند: «مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگاني رأي دهند که طعم تلخ فقر را
چشيده باشندو در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنج
ديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه جو و در يک کلام مدافع اسلام ناب محمدي(ص)
باشند…» و در پيام مورخ 29/4/67 فرمودند: «تنها آنهائي تا آخر خط با ماهستند که
درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند» تأکيد حضرت امام در پيامهاي مزبور
ونيز پيامهاي ديگر بر مشخصه چشيدن فقر و محروميت توسط مدعيان حمايت از محرومان، بي
جهت نيست زيرا حاميان فقرا و محرومان کساني مي توانند باشند که رنج و سختي فقر و
گرسنگي و نداري و تحقير اجتماعي و … را در طول زندگي خود با تمام وجود تحمل کرده
و لمس نموده باشند.

مدعيان حمايت
از محرومان

مدعيان حمايت
از محرومان را به چند دسته مي توان تقسيم نمود:

اول-
آنهائيکه در فقر و محروميت و سختيهاي ناشي از آن زندگي کرده و رشد يافته اند.
اينها افرادي آبديده و سختي کشيده و ساخته شده و با تحمل و آگاه به درد و رنج
محرومان خواهند بود. اينها جوهره دلسوزي و حمايت از محرومان و وفاداري آنان را
دارند.

دوم-
آنهائيکه در پايگاه زندگي اشرافي و ثروتمندانه و توأم با رفاه و داراي اعتبار
باصطلاح اجتماعي ناشي از پول و ثروت- اصل و نسب- علم و دانش و… ريشه يافته و
بزرگ شده اند. مدعيان محروميت از اين پايگاه اجتماعي اگر چه در اين ادعا صداقت
داشته باشند نمي توانند همچون دسته اول مدافع دلسوز محرومان باشند.

سوم-
آنهائيکه در ادعاي خويش صداقت نداشته و محرومين و مستضعفين را بهانه و وسيله و
مستمسکي براي رسيدن به اهداف سياسي و قدرت طلبي خود قرار مي دهند. اين گروه به
تناسب فضاي فکري جامعه و با هدف دستيابي به قدرت سياسي و تصرف پايگاههاي قدرت اعم
از دولت يا مجلس، بنام محرومين، پرستيژ اجتماعي و سياسي کسب ميکنند و چيزي که در
مرام آنهاجائي ندارد حقوق محرومان و مستضعفان است، اينها را بايد گروه خياتنکار به
حقوق محرومان دانست، گروه فرصت طلب، گروه جاه طلب، گروه سياس و حيله گر(سياس
بمفهوم اصطلاحي مکار). اينها خطرناکند، اينها که عمدتاً از پايگاههاي اجتماعي
اشرافي و ثروتمندان و مستکبرين بپا خاسته اند و در پناه ثروت خانواده به امکانات
مالي و تبليغي و تخصصي و تحصيلي دست يافته اند، هدفشان تصرف سنگرهاي قدرت در نظام
سياسي طرفدار محرومان است تا بتوانند جريان عمومي حمايت از محرومان و مستضعفان را
که رهبري انقلاب اسلامي ترسمي مي کند تغيير داده و منحرف نمايند و جريانات جامعه
را بنفع ثروتمندان و اشراف و مستکبران تمام کنند و دور تسلسل باطل ستمگري و
استثمار محرومان را مجدداً تدام بخشند، اينها زيرکند. اينها بسيار حيله گرند.
اينهاکه خود لحظه اي رنج گرسنگي و فقر و بيچارگي را نچشيده اند موجودات خطرناکي
هستند که دير يا زود ماهيت منافقانه آنها بر محرومين و مستضعفين آشکار خواهد
گرديد. اينها مرفهين بي دردي هستند که همچون نظريه پردازان فقرزدائي مکتب سرمايه
داري و نيز زمامداران باصطلاح طرفدار محرومان و کارگران پرولتارياي مکتب سوسياليسم
و کمونيسم، فرصت طلبي کرده و با نردبان نام و عنوان و ادعاي دفاع از حقوق محرومان
بر بلنداي قدرت و نظام سياسي جامعه ايستاده، و در نهايت، مستضعفان و محرومان را در
زير دست و پا و چنگالهاي حرص و آز خود له کرده و نابود مي کنند.

حضرت امام
معيار دادند و به مردم شريف و حزب الله و محرومين جامعه اعلام داشتند که افراد
دسته اول را انتخاب کنيد امام به دسته دوم هر چند هم صادق باشند اشاره اي نکردند و
معلوم مي شود که آنها نيم توانند خط اصولي انقلاب اسلامي را پياده کنند و نمي توان
به آنها اميدوار بود و از دسته سوم که موجودات خطرناک و فرصت طلبي هستند بايد به
شدت پرهيز گردد. اين دسته مستضعفان را فداي جاه طلبي و قدرت طلبي و هدفهاي پليد
سياسي خود مي کنند.

اگر امام
بزرگوار مرتباً و با جديت و صداقت تمام براي محرومان و مستضعفان دل مي سوزاند و
پيمان خويش را با آنها حفظ نموده و خواهد نمود يکي از دلايل مهمش اين است که زندگي
خود را از ديرباز با زهد و پارسائي بسر برده و لذا ميداند که بر اين طبقه جامعه چه
ميگذرد و با وجود قرارگرفتن در بالاترين جايگاه نظام اجتماعي جامعه، محرومين- يعني
اين مغضوبين ستمگران و اشراف- را فراموش نمي کند.

و بالاترين
الگو پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد(ص) است که پرچمدار نهضت مقدس اسلام بود و آن
حضرت در يتيمي و سختي، زندگي و رشد کرد. بطور کلي بايد محرومان و مستضعفان بدانند
که تنها آنهائي وفادار به حقوقشان و دلسوز منافعشان خواهند بود که در گروه اول
قرار گرفته و بقول حضرت امام درد مستضعفان چشيده باشند- اينها در قول و عمل به
محرومان خدمت خواهند کرد.

ناگفته نماند
که دو مشکل اصلي بر سر راه وجود دارد:

اول- اينکه
دور تسلسل فقر باعث مي گردد که محرومان و مستضعفان کمتر به مدارج علمي و تخصصي و
اجتماعي برسند و لذا تعدادشان به نسبت مرفهين بي درد جامعه که مدارج ياد شده را
کسب کرده اند معدود است و نمي توان کليه سنگرهاي کليدي نظام سياسي و اداره امور
جامعه را با اينگونه افراد پر کرد البته در صورتيکه چنين فرصتي به همان تعداد معدود
نيز داده شود.

دوم- اينکه
بعلت قدرت نفوذ و توانائيهاي مدعيان طرفداري از مستضعفين که بعنوان دسته سوم ذکر
شدند، متأسفانه تشخيص  هر يک از سه دسته
بيان شده براي مردم و مسئولين دلسوز و واقعي محرومين کاري بسيار مشکل است و دسته
سوم تا آنجا پيش مي روند که مي توانند در جامعه طرفداران واقعي محرومين را طرفدار
سرمايه داري و طرفداران واقعي سرمايه داري و ضد محرومين را طرفدار مرحومان و
مستضعفان به جامعه معرفي کنند! و دو چهره معکوس از آنها را به ذهنيت جامعه القاء
نمايند و جريان فکري و قضاوت اجتماعي جامعه را بنفع خود تمام کنند. فراموش نمي
توان کرد که مرحوم شهيد بهشتي را که چهره دلسوز واقعي محرومان بود بوسيله همين
مدعيان دروغين، در زمان حياتش بعنوان چهره طرفدار سرمايه داران معرفي مي کردند و
اين جريان خاتمه نيافته و کم و بيش شاهد معرفي دلسوزان محرومين بعنوان طرفدار
سرمايه دار و نيز سرمايه داران و مرفهان بعنوان دلسوز محرومين هستيم.

بهرحال
معياري که حضرت امام به امت دادند مي تواند امت را از اشتباه در تشخيص و انتخاب
درست مصون و محفوظ بدارد.

اينک با توجه
به تبيين مجدد خط اصولي انقلاب اسلامي يعني خط حمايت از مستضعفين و محرومين از سوي
حضرت امام، و با توجه به اينکه بار اصلي انقلاب اسلامي و تحمل مشکلات ناشي از جنگ
تحميلي و سيار مسائل نيز بر دوش محرومين قرار دارد، مسئولين و زمامداران جمهوري
اسلامي در مجلس و دولت و قوه قضائيه و نيروهاي نظامي و انتظامي و وسايل ارتباط
جمعي و غيره در برابر يک امتحان و آزمايش تاريخي قرار دارند، که يا از اين فرصتهاي
طلائي و تأکيدات مقام رهبري انقلاب اسلامي استفاده کرده و چهره فقر و محروميت را
از پهنه کشور اسلامي ايران بزدايند و خط تداوم حاکميت محرومين و مستضعفين را ترسيم
و سياستگذاري و محقق نموده و ناجي محرومين و مستضعفين مسلمان و غير مسلمان جهان
قرار گيرند، و يا اينکه اين رسالت تاريخي را با شعار و وعده و توجيه و … برگزار
نموده و به بايگاني تاريخ بسپرند؟ که يقيناً امام عزيز و محرومين و مستضعفين و
مسئولين دلسوز و هوشيار در بخشهاي ياد شده، اجازه چنين پيش آمدي را نخواهند داد.
پهنه کشور دچار عدم تعادل فرهنگي- اجتماعي- اقتصادي- مي باشد و فاصله ها و تفاوتها
بيش از حد انتظار است. برابر بررسيهاي جغرافيائي بعمل آمده در پهنه کشور، مناطق و
نواحي توسعه يافته (البته نسبي) و متقابلاً توسعه نيافته در کنار همديگر و يا دور
از هم وجود دارند. تفاوتها در تمامي ابعاد فرهنگي- آموزشي- اقتصادي- اجتماعي-
عمراني و رفاهي و غيره زياد است. تفاوت بين زندگي شهري و روستائي نيز زياد است.
روستائيان کشور در مشقت و سطح درآمد و رفاه بسيار پائين نسبت به شهرها قرار دارند
و همين اختلاف، منشاء اصلي مهاجرت اجباري روستائيان عزيز کشور به شهرها و مسئله
دارتر شدن شهرها مي باشد. در داخل اجتماعات شهري و روستائي نيز اختلاف سطح فراوان
است فقر و غني در کنار هم قرار دارند و همديگر را با نگاههاي معني دار نظاره مي
کنند. در شهر تهران بعنوان يک مکان جغرافيائي، تفاوتها و فاصله ها فراوان است و
تهران را ميتوان شهر «فاصله ها» ناميد، تفاوت و فاصله در مسائل فرهنگي- اجتماعي-
رواني- اقتصادي- علمي- رفتاري- خدماتي- معاشرتي- اخلاقي- اعتقادي- فيزيکي- رفاهي-
عمراني- طبيعي و غيره بطور وضوح قابل لمس مي باشد و اين فاصله ها گاهي آنقدر زياد
است که دل هر انسان متعهد و بصيري را بدرد مي آوردکه چطور اينهمه فاصله در يک مکان
جغرافيائي بوجود مي آيد و تحميل مي گردد. در محله عودلاجان و قلب تهران بزرگ،
زندگي در کاروانسراها زجرآور بوده و توهين به کرامت انسان مي باشد، اين در حالي
است که در همين تهران، مرفهان بي درد در بخشهاي مختلف آن ويژه شمال شهر از امکانات
رفاهي و خدماتي و شرايط شغلي و زيستي بسيار بهتري برخوردارند. تحقيق جغرافيائي
انجام شده تحت عنوان «تفاوتهاي مکاني آموزش و پرورش در شهر تهران» که در مجله
اطلاعات علمي خردادماه 67 بچاپ رسيده است بيانگر فاصله زياد توان آموزشي و علمي
بين ساکنين شهر تهران (شمال و جنوب) مي باشد و در عين حال يک خطر را هشدار مي دهد
و آن اينکه، «ادامه اين وضع بين ادامه تصرف سنگرهاي علمي و تخصصي توسط مرفهان و
نتيجتاً تداوم خزنده حاکميت مرفهان بر جامعه»- وجود فقر و غني و تفاوتها و فاصله
هاي موجود در پهنه کشور و سکونتگاههاي شهري و روستائي آن محصول ساخت نظام سياسي-
اجتماعي و اقتصادي رژيم طاغوتي گذشته مي باشد که علي رغم جهت گيريهاي جمهوري اسلام
در خصوص ايجاد تعادل در فضاي جغرافيائي کشور و محروميت زدائي از آن، معهدا شاهد
بقاي آن مي باشيم.

به زمامداران
جامعه در مجلس و دولت و دستگاه قضائي و نيز مراکز دانشگاهي و غيره بايد گفت که جهت
گيريهاي تعادل جويانه براي رفع فقر و غني لازم است ولي کافي نيست بلکه براي تحقق
عيني اين جهت گيريها بايدساختهاي برنامه اي و اجرائي همراه با قوانين راهگشا در زمينه
مسائل فرهنگي- اجتماعي- اقتصادي و غيره بوجود آيند و در واقع جهت گيريها، ساختهاي
برنامه اي و اجرائي اکولوژيک را ميطلبند و با ساختهايي که خود بوجود آموزنده وضع
موجودند نميتوان جهت گيريهاي تعادل جويانه رفع فقر و غني و رفع فواصل و تفاوتهاي
موجود کشور را محقق ساخت. اين رسالت در درجه اول بدوش مجلس شوراي اسلامي قرار دارد
و چه خوب امام بزرگوار مسائل اين خط اصولي انقلاب اسلامي را در ارتباط با مجلس
مطرح فرمودند.

زمامداران
جامعه با بينشي عميق و نگرشي وسيع و بدور از جنجالها و شعارهايي که بعضاً هدفهاي
سياسي را تعقيب مي کنند نه حل مسئله فقر و غني را، بايد به اين مسئله پرداخته و با
توجه به تأکيدات و اختيارات و راهگشائيهاي فکري و فقهي حضرت امام، مسئله فقر و غني
را حل کرده و حمايت از منافع و حقوق محرومان را بقول حضرت امام در متن قوانين و
سياستگزاريهاي کشور لحاظ کنند و اين روح را در نظام اجرائي کشور و نهادها و
بنيادهاي برنامه ريزي توسعه باديدگاه تحول اساسي در آنها بدمند.

خلاصه اينکه
نمي شود هم حامي مستضعفان و محرومان بود و هم شاهد وجود عملکرد منفي سيستمهاي
اجرائي، مالي، بانکي، اقتصادي، قضائي و قوانين و مقررات و برنامه هايي که باز
مرفهان جامعه از آنها برخوردارند و مستضعفان و محرومان جامعه محروم از آن؟! و ساکت
و بدون تلاش باقي ماند.