یاران امامان

یاران امامان

محمد بن مسلم
طحان

سید محمد
جواد مُهری

«کسی نیست که
یاد ما را زنده نگهداشته جز زراره و ابو بصیر لیث مرادی و محمد بن مسلم و یزید بن
معاویه عجلی و اگر اینان نبودند، کسی پیدا نمی شد که استنباط کند. همانا اینها
نگهبانان دین و امینان پدرم بر حلال خدا و حرامش می باشند و اینها از سبقت گرفتگان
به قرب ما در دنیا و آخرت می باشند».

این سخن بزرگ
از امام صادق(ع) درباره چهار شخصیت والای جهان اسالم است که یکی از آنها، محمد بن
مسلم، یار زبده و نخبه امام باقر و امام صادق (ع) است.

محمد بن مسلم
کیست؟

ابو جعفر
محمد بن مسلم، ابر مردی که در سینه مبارکش سی هزار حدیث از امام باقر(ع) و شانزده
هزار حدیث از امام صادق(ع) حفظ کرده بود و با این پشتوانه بسیار غنی و سنگین، مکتب
را حفظ می کرد و مذهب اهل بیت (ع) را ترویج می نمود و مایه افتخار و مباهات سروران
و امامان خود بود.

ابوجعفر محمد
بن مسلم بن ریاح کوفی، جاودانه مردی از حاملان راستین امانت الهی که در کشاکش
روزگار، هرگز میل به یمین و یسار نکرد و در جاده مستقیم هدایت تا آخرین لحظه
زندگانی پیش رفت و دمی از خدمت به دین و مذهب باز نایستاد و در این راستا رنجهاو
مشقتها و توهین ها و اذیتهای دشمنان را به جان خرید و با قلم و زبان به یاری دین و
آئین حق پرداخت و در مسیر این خدمت مقدس و عبادت بزرگ هرگز سستی و کاهلی نکرد.

ابو جعفر
محمد بن مسلم بن رباح كوفي طائفي ثقفي طحان، يكي از اوتاد زمين و اعلام دين و امين
خدا بر احكام و حلال و حرام بود. او يار با وفا و صديق باقرين صادقين(ع) است كه
ياد ائمه هدي را احيا و زنده كرد و از پرتو انوار اين دو آفتاب درخشان آسمان ولايت
و امامت، شعاعي بر گرفت تا براي هميشه جاودانه بماند. او جانشين سروران عظيم خود
در پاسخگوئي به سئوالات مذهبي و فقهي هزاران سئوال كننده بود تا آنجا كه ابن ابي
يعفور، اين يار دانمشند امام صادق(ع) به خدمت حضرتش رسيد و چنين عرضه داشت:

«انه ليس كل
ساعة القاك و لا يمكنني القدوم و يجيء الرجل اصحابنا و يسألني و ليس عندي كلما
يسألني عنه» توان اين را ندارم كه هر ساعت به ديدارت برسم و برايم ممكن نيست هر
وقت خواستم به زيارتت مشرف گردم و در مجلست حاضر شوم، و گاهي برخي از دوستان ما مي‌آيند
و از من مطالبي را مي پرسند و من پاسخ نمام سئوالهايشان را نمي دانم، چه كار كنم؟

حضرت در
پاسخش مي فرمايد: «فما يمنعك عن محمد بن مسلم الثقفي فانه قد سمع من ابي و كان
عنده مرضياً وجيهاً»- چه مانعي براي تو هست كه رجوع به محمد بن مسلم ثقفي بنمائي،
پس به تحقيق او از پدرم حديثها شنيده و نزد آن حضرت مورد احترام و تقدير بود و آن
حضرت از او راضي و خشنود بود.

اين چه مقام
والا و ارجمندي است كه حضرت نه تنها از مردم عادي كوچه و بازار مي خواهد كه به او
رجوع كنند بلكه از ياران عالم و دانمشند خود مي خواهد كه به او رجوع كنند و از او
سئوالهاي مشكل و دشوار خود را بپرسند. اين بزرگمرد اينقدر مورد اطمينان امام است
كه اصحاب دانمشند خود را به او ارجاع مي دهند و از شخصي مانند بان ابي يعفور مي
خواهند كه سئوالهاي مشكل خود را از او بپرسند زيرا او مورد توجه و تقدير پدر
بزرگوارشان امام باقر (ع) بوده است.

درباره محمد
بن مسلم چه مي گويند؟

نجاشي(ره)
درباره اش گويد: او درخشنده‌ترين چهره هاي اصحاب ما در كوفه است. او مردي است
فقيه، پارسا و پرهيزكار. سالها هم صحبت امام باقر و امام صادق(ع) بوده و از آن دو
بزرگوار روايت كرده و از موثق ترين مردم مي باشد. كتابي تأليف كرده به نام
«اربعمائه» در ابواب حلال و حرام… وي در سال 150 هجري از دنيا رفته است.

كشي(ره) در
وصف و مدح آن بزرگوار، قلم فرسائي كرده و او را بسيار ستوده و جزء اصحاب اجماع
معرفي نموده است آنگاه نقل مي كند كه محمد بن مسلم فرمود: «ما شجر في رأيي شيء قط
الا سأ‌لت أباجعفر(ع) حتي سألته عن ثلاثين الف حديث و سألت اباعبدالله عن ستة عشر
الف حديث»- هيچ در دلم نگذشت و در ذهنم پديدار نشد جز آنكه از امام باقر(ع) پرسيدم
تا آنجا كه سي هزار حديث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حديث از امام صادق(ع)
پرسيدم و پاسخ گرفتم.

راستي شگفت
انگيز است كه يك انسان 46000 حديث در امور گوناگون دنيا و آخرت از امام بپرسد و
همه را در سينه اش جاي دهد و بقدري امام از او راضي و مطمئن باشد كه وي را جانشين
خود در پاسخ به استفتاءات مردم قرار دهد و او را به بزرگي و عظمت ياد كند تا آنجا
كه مرحوم كشي در رجالش ازطيالسي نقل مي كند كه گفت: هرگاه محمد بن مسلم بر امام
باقر(ع) وارد مي شد، حضرت مي فرمود: «بشر المخبتين»- مؤمنان متواضع را بشارت باد
(به بهشت برين).

و باز كشي در
رجال خود نقل مي كند محمد بن مسلم گفت: يك مسئله همه علمي را از امام باقر(ع)
پرسيدم، حضرت فرمود: اي محمد! چه جثه كوچكي داري و چه سئوال مهمي مي پرسي! آنگاه
تا سه روز پاسخ مرا نداد و در روز چهارم فرمود: «همانا تو لايق هستي كه پاسخت را
بدهم». و اين نيز حكايت از مقام والاي علمي محمد بن مسلم دارد كه حضرت در پاسخ
سئوالش مقداري مكث مي كنند، آنگاه به او مي فرمايد كه تو اهل جواب دادن هستي و
لياقت آن را داري كه پاسخ سئوال مشكلت را بدهم. و اين اهليت را هر كس نمي تواند
پيدا كند زيرا بعضي از سئوالها است كه فقط مي توان پاسخش را به خواص داد و محمد بن
مسلم از خواص و نخبگان اصحاب امامان است كه كمتر كسي را مانند او در تمام ياران
امامان مي توان يافت كه هم دانشمند فقيه باشد و هم باوفا و راستين.

در اختصاص
آمده است: در يك مسئله اي قضائي بنا بود ابوكريبه ازدي و محمد بن مسلم در دادگاه
نزد شريك قاضي گواهي بدهند. نوشته اند كه وقتي در دادگاه حاضر شدند، شريك با
دقت،نگاهي به آن دو انداخت آنگاه گفت: «جعفريين فاطميين»! دو جعفري و فاطمي. گويا
خواست با اين سخن اعتراض كند كه گواهي دو نفر جعفري- مثلاً- مورد قبول نيست! ناگاه
اين دو بزرگوار گريستند، گفت: چرا گريه مي كنيد؟ محمد بن مسلم فرمود:

نسبتنا الي
أقوام لا يرضون بأمثالنا ان نكون من اخوانهم لمايرون من سخف ورعنا و نسبتنا الي
رجل لا يرضي بأمثالنا أن نكون من شيعته فإن تفضل و قلبنا فله المن علينا و الفضل
قديماً فينا»- تو ما را نسبت دادي به گروهي (شيعيان) كه هرگز مانند ما را نمي
يپذيرند كه از برادرانشان باشيم چرا كه ما در پارسائي و ورعمان، كوتاهي مي كنيم و
تو ما را نسبت دادي به مردي(امام صادق(ع)) كه هرگز مانند ما را قبول ندارد كه از شيعيانش
باشيم پس اگر تفضلي فرمود و منت بر ما نهاده و ما را پذيرفت، ما ممنون آن بزرگوار
هستيم و او همواره بر ما تفضل مي فرمايد.

در اين روايت
آمده است كه شريك وقتي اين منظره را ديد و اين سخنان را شنيد، تبسمي كرده، گفت:
ارگ مرداني در روزگار يافت شوند، بايد مانند شما باشند و مردانگي برازنده شما است.
و آنگاه كه امام صادق(ع) اين داستان را شنيد، از اين اهانتي كه به اين دو بزرگوار
شده بود، ناراحت شد و فرمود: «و ما لشريك، شركه الله يوم القيامة بشرا كين من
نار»- شريك را با ياران ما چه كار، خداوند او را در قيامت گرفتار دو دام از آتش
بنمايد.

شگفتا از اين
همه تواضع و فروتني و پارسائي كه در برابر دشمنان، به گريه مي افتد، چرا او را
شيعه جعفري ناميده اند و براي اينكه در دادگاه طاغوت، شيعه را به آن مقام والا و
بلند برساند كه شريك قاضي را بهت زده نمايد و به فضيلت و بزرگواريشان اعتراف
نمايد، به گريه مي افتد كه تو ما را نسبت به اين گروه شيعيان مي دهي در حالي كه ما
با اين سهل انگاريها و كوتاهي هايمان در پارسائي و عبادت به آن مقام والا نائل نمي
شويم.

ابن ابي عمير
گويد: از عبدالرحمن بن حجاج و حماد بن عثمان شنيدم كه گفتند: «هيچ يك از شيعيان،
فقيه تر از محمد بن مسلم نبوده است».

ابو كهمس
گويد: بر امام صادق(ع) وارد شدم، به من فرمود: محمد بن مسلم ثقفي نزد ابن ابي ليلي
شهادتي داده است آيا او شهادت محمد بن مسلم را رد كرده است؟ عرض كردم: آري! آنگاه
حضرت به من تعليم فرمود كه به كوفه بروم و سه سئوال از ابن ابي ليلي بپرسم و هرگاه
نتوانست پاسخ دهد به  او بگويم: جعفر بن
محمد به تو مي گويد:

«تو را چه
شده است كه شهادت مردي را رد مي كني كه از تو فميده تر و با سوادتر است به احكام
خدا و به سيره رسول الله عالمتر و داناتر است از تو؟»

ابو كهمس مي
گويد نزد ابن ابي ليلي رفتم و آن سئوالها را از او پرسيدم، دست آخر سر را پائين
انداخت و آنگاه گفت: چيزي ندارم كه پاسخت را بگويم! به او گفتم: جعفر بن محمد از
او مي پرسد: چه شد كه شهادت مردي را رد كردي كه از تو باسوادتر و داناتر به احكام
خدا و سنت پيامبر(ص) بود؟ گفت: ترا بخدا راست مي گوئي كه جعفر بن محمد(ص)به تو
چنين گفته است؟ گفتم: آري! بخدا سوگند كه امام صادق چنين گفت. آن وقت محمد بن مسلم
را طلبيد و شهادتش را پذيرفت.

رجال نويسان
نقل كرده اند كه محمد بن مسلم، مرد ثروتمندي بوده و نيازي نداشته است كه براي
هزينه روزمره اش كار كند. با اين حال روزي خدمت امام صادق(ع) مي رسد و عرض مي كند:
مي ترسم غرور مرا فرا رسد، حضرت به او مي فرمايد: تواضع كن. او براي اينكه تواضع و
فروتني نمايد كه مبادا غرور و خودخواهي- در اثر علم و دانش فراوان- به قلب او
نزديك گردد، سبد خرمائي را بر مي دارد، كنار جاده مي نشيند و صدا مي زند، خرما!
خرما! و مشغول فرمافروشي مي شود.

دقت كنيد
شخصي مانند محمد بن مسلم يعني برزگترين فقيهان و علماي زمان خود در سن پيري سبد
خرمائي را كنار خود بگذارد و به فروختن آنها بپردازد! اين تواضع و فروتني را در
كجا مي توان يافت؟

در هر صورت
خويشان و دوستان محمد بن مسلم وقتي اين منظره را مي بينند سخت ناراحت و متأثر مي
شوند و نزد ايشان مي آيند و مي گويند: تو آبروي ما را بردي!! و بعد از اصرار زياد
آنها، محمد بن مسلم حاضر مي شود كه شغل آسياباني را بپذيرد و از آن پس به محمد بن
مسلم طحان، مشهور شد.

درود بي
پايان بر اين يار راستين امامان و سلام و صلوات خداوند بزرگ بر او باد.