ويژگيهاي تربيت اسلامي

اسلام، مکتب
انسان سازي

ويژگيهاي
تربيت اسلامي

 قسمت ششم

حجة الاسلام
رحيميان

تا اينجا
مهمترين استعدادهاي برجسته انسان و عقل و اراده که نقش اصلي و اساسي را در شکل
بخشيدن به شخصيت واقعي او دارند را به طور اجمال مورد اشاره قرار داديم و اينک
بايد ببينيم که اسلام براي شکوفائي و کاربرد صحيح و نتيجه بخش آنها چه
دستورالعملهائي ارائه کرده است و به تعبير ديگر تا اينجا به طور عمده بحث در مورد
زمينه ها، استعدادها و امکانات موجود در انسان بود و اکنون سخن از چگونگي پرورش،
بهره گيري وبه ثمر رساندن آنها خواهد بود.

قبل از اينکه
دستورات اسلام را در مورد شکوفائي و استفاده صحيح هر يک از اين استعدادها مورد
بررسي قرار دهيم به چند مطلب مهم درباره اصل مسئله تربيت مي پردازيم:

تربيت يا
تزکيه؟

تربيت از
ماده ربو است به معني زياده و افزوني و تربيت به معني رشد دادن است به طور مطلق و
در مورد انسان و غير انسان نيز به کار مي رود.

در مورد زمين
و رشد گياهان:

«و تري الارض
هامدة فاذا انزلنا عليها الماء اهتزت و ربت»[1]

و زمين را
مرده بيني و آنگاه که آب بر آن فرو  باريم
به حرکت در مي آيد و نمو مي کند.

در مورد
افزوني در مال و بيشتر افزوني خاصي که ناروا است:

«و ما آتيتم
من ربا ليربوا في اموال الناس فلا يربوا عندالله»[2]
و آنچه را به عنوان ربا مي دهيد تا در اموال مردم- رباخوار- فزوني يابد، هرگز نزد
خدا فزون نشود.

و در مورد
رشد جسماني و ظاهري انسان:

«و قل رب
ارحمها کما ربياني صغيراً»[3]
و بگو پروردگارا همانگونه که پدر و مادر، مرا در کوچکي تربيت کردند، آنها را مشمول
رحمتت قرار  ده.

پس تربيت از
نظر کلي به معني پرورش و رشد دادن استعدادها است که اختصاص به انسان ندارد و در
مورد نباتات و حيوانات نيز قابل صدق است و در مورد انسان نيز اختصاص به استعدادهاي
معنوي انسان مانند علم و ايمان ندارد بلکه شامل هرگونه استعداد است بنابراين اگر
فرض کنيم در انساني خوي شهوت پرستي و درندگي نيز رشد داده شده آنهم مصداق تربيت
است. پس کاربرد کلمه تربيت بدون قيد انساني يا اسلامي در مورد رشد معنوي و تکامل
انسان، دقيق و متعين نيست ولي تزکيه که در قرآن و فرهنگ اسلام در مورد پرورش و
تکامل ويژه انساني به کار رفته است تعبيري است دقيق و منطبق با اين منظور و معني
ماده آن چنين است:

اصل الزکوة
النمو الحاصل عن برکةالله و يعتبر ذلک بالامور الدنيوبة و الاخروية»

 (مفردات راغب)

زکات عبارت
است از رشد و نموي که از برکت الهي نشأت گرفته است چه در امور دنيوي و چه در امور
اخروي.

پس بر خلاف
مفهوم تربيت که مفهومي عام است و بدون تقييد آن به قيود، براي اطلاق در مورد
شکوفائي شخصيت واقعي انسان نارسا است تزکيه و زکات، رشد و نمو و شکوفائي
استعدادهاي معنوي انسان است که موجب خير و برکت و سعادت دنيا و آخرت است و بهمين
جهت در قرآن و ساير منابع اسلامي عموماً در مورد انسان و پرورش استعدادهاي متعالي
وي به جاي «تربيت» از «تزکيه» تعبير شده است.

تزکيه عامل
رستگاري

از نظر اسلام
رستگاري انسان منوط است به تزکيه نفس. نقطه آغاز اينجا است و اولين قدم دريافتن،
ساختن و آراستن درون است و از همين نقطه است پرواز به سوي خدا و جهش به سوي کمال.

«قد افلح من
تزکي»[4]
«قد افلح من زکيها»[5].

در قرآن
هيچيک از امور مادي به عنوان عامل فلاح معرفي نشده است و در مقابل اموري مانند
ايمان، تقوي، کار خير، جهاد، ياد خدا و… به عنوان عوامل رستگاري شناخته شده است
و در يک کلام، انسان به علاوه ايمان و عمل صالح مساوي است با رستگاري و انسان
منهاي ايمان و عمل صالح مساوي است با خسران:

«ان الانسان
لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و …»[6]
همانا انسان در خسران است مگر آنکه ايمان آوردند و به کارهاي شايسته روي آوردند.

و ايمان و
عمل صالح جز با تزکيه نفس قابل دسترسي نيست و اين سه همواره ملازم با يکديگر و
جدائي ناپذيرند و فقدان هر يک از آنها موجب از دست رفتن بقيه مي شود و به همين
دليل در حاليکه  تزکيه نفس، عامل فلاح،
معرفي شده است: «قد افلح من زکيها» عدم تزکيه و اخلال و انحراف در شکوفائي
استعدادهاي نفس موجب خسران و عامل ناکامي انسان معرفي شده است: «و قد خاب من
دسيها» و به تعبير ديگر:

«ان الخاسرين
الذين خسروا انفسهم»[7].

همانا
زيانکاران کساني هستند که خويشتن را باخته اند- زمينه هاي شخصيت انساني خويش را
تباه کرده اند-

و نتيجه آن
که: «الذين خسروا انفسهم فهم لا يؤمنون».

کساني که
خويشتن را باخته اند- و به فطرت خويش خسارت زده اند- آنها ايمان نمي آورند. و
انسان منهاي ايمان هرگز روي سعادت و رستگاري را نمي بيند:

«ان الانسان
لفي خسر الا…»

تزکيه قولي
يا تزکيه عملي؟

تزکيه مطلوب
و مورد نظر، تزکيه عملي است بدين معني که انسان کمر همت مي بندد تا عملاً و
حقيقتاً با شکوفا کردن استعدادهاي ويژه انساني و فطرت خويش در پرتو عقل و وحي به
رشد و کمال انساني خويش دست يابد.

ولي تزکيه
قولي که همان خودستائي است و نمودار عجب و خودبيني و عامل سقوط و تباهي انسان است
مورد نهي قرار گرفته است:

«… فلا
تزکوا انفسکم هواعلم بمن اتقي»[8]

… پس
خويشتن را ستايش نکنيد که خداوند به هر کس که تقوي پيشه کند داناتر است.

تزکيه قولي
که همان خودستائي ناشي از خودبيني است گذشته از خودستائي فردي، ستايش خانوادگي،
قومي، نژادي، حزبي و گروهي را نيز در بر مي گيرد و گرايش به اين محورها و ستايش
آنها که همه ناشي از همان حب ذات و خودبيني و خود محوري است همگي حجاب و مانع و
متضاد با تکامل و تزکيه عملي است.

تزکيه در رأس
اهداف بعثت

آيات زيادي
در قرآن کريم، تزکيه را از اهداف اساسي بعثت و رسالت قلمداد کرده است که در اينجا
فقط دو نمونه از آنها را متذکر مي شويم.

1-   
«لقد من الله علي
المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم
الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين».[9]

خداوند بر
مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگي بخشيد) هنگامي که در ميان آنها پيامبري از جنس
خودشان بر انگيخت که آيات او را بر آنها بخواند و آنها را تزکيه کند و کتاب و حکمت
به آنها بياموزد اگر چه پيش از آن در گمراهي آشکار بودند.

2-   
«هو الذي بعث في
الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه و ان
کانوا من قبل لفي ضلال مبين»[10]

او کسي است
که در ميان درس نخوانده ها رسولي از خودشان برانگيخت تا آياتش را بر آنها بخواند و
آنها را تزکيه کند و کتاب و حکمت بياموزد هر چند پيش از آن در گمراهي آشکاري
بودند.

همانگونه که
ملاحظه مي شود تزکيه در رأس اهداف بعثت قرار گرفته است آنهم قبل از تعليم کتاب و
حکمت با آن که علم کتاب و حکمت از نظر مرتبه مقدم بر تزکيه است ولي از آنجا که
تحقق واقعي علم کتاب و حکمت بدون تزکيه امکان پذير نيست و سير تمام مدارج کمال
متوقف بر تزکيه است، تزکيه مقدم بر علم کتاب و حکمت قرار گرفته است.

ويژگيهاي
تربيت سالامي (تزکيه)

1-   
از آنجا که مبدأ
تشريع و قانونگذاري در نظام تربيتي اسلام همان مبدأ تکوين و آفريدگار انسان است
بنابراين نظام تشريعي اسلام دقيقاً هماهنگ با نظام تکويني است و برنامه هاي تربيتي
آن نيز منطبق با فطرت و در برگيرنده تمام استعدادهاي انسان بوده و در راستاي تحقق
بخشيدن هدف غائي از خلقت او تنظيم شده است.

پس نظام
تربيتي اسلام يک بعدي يا ناهمگون با ويژگيهاي تکويني انسان نيست و گذشته از آن که
شکوفائي تمام استعدادهاي متعالي و زمينه هاي ويژه انساني را در صدر برنامه خود
دارد سائر غرائز مادي و جسماني مشترک بين انسان و ساير جانداران را نيز مورد توجه
کامل قرار داده و براي رشد صحيح و سالم و تعديل آنها دقيق ترين برنامه ها را ارائه
نموده است. مثلاً در مورد غريزه شهوت و غضب چنان دستورالعملهائي را مقرر داشته که-
گذشته از باروري آنها در جهت رفع نيازهاي طبيعي براي ادامه زندگي و بقاء نسل-
عاليترين صفات برجسته انساني مانند عفت و شجاعت را نيز پديد مي آورند.

پس اسلام ضمن
آنکه تمام غرائز مادي و جسماني را در جهت سلامتي و رشد صحيح سوق مي دهد همه آنها
را در خدمت شکوفائي معنوي و شخصيت انساني قرار مي دهد که برنامه هاي گسترده و
جامعه اسلام را در اين رابطه بعداً مورد اشاره قرار خواهيم داد.

2-   
برنامه هاي تربيتي
اسلام، جهانشمول و براي تمام انسانها در تمام زمانها و در همه مکانها است زيرا: از
طرفي اسلام ختم اديان و پيغمبر اسلام خاتم پيامبران است.  از سوي ديگر موضوع تزکيه و تربيت اسلامي،
«انسان» است و هدف آن «انسانيت» او بنابراين در چنين مکتبي، انسان و انسانيت هرگز
در مرزهاي فردي، گروهي، حزبي، نژادي، جغرافيائي، لغوي و … محدود و محصور نمي
شود.

نمونه هائي
از آيات که جهاني بودن و جاودانگي اهداف اسلامي را مورد تصريح قرار داده ذيلاً
مذکور مي شود:

1-   
قل لا اسئلکم عليه
اجراً ان هو الا ذکر «للعالمين»[11]

بگو در برابر
اين (رسالت و تبليغ) پاداشي از شما نمي طلبم. اين رسالت چيزي جز يک يادآوري براي
جهانيان نيست.

2-   
و ما ارسلناک الا
رحمة «للعالمين»[12]

ما تو را جز
براي رحمت جهانيان نفرستاديم.

3-   
تبارک الذي نزل
القرآن علي عبده ليکون «للعالمين» نذيرا[13]

زوال ناپذير
و پربرکت است کسي که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا جهانيان را انذار کند (و از
عذاب و کيفر الهي بترساند).

4-   
و ما ارسلناک الا
«کافة للناس» بشيراً و نذيراً[14]

ما تو را جز
براي همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاي الهي بشارت دهي) و (از عذاب او)
بترساني.

5-   
«انا انزلنا عليک
الکتاب للناس بالحق فمن اهتدي فلنفسه و من ضل فانما يضل عليها»[15]

ما اين کتاب
آسماني را براي مردم به حق بر تو نازل کرديم، هر کس هدايت را پذيرد بنفع خود او
است و هر کس گمراهي را برگزيند تنها به زيان خود او خواهد بود.

6-   
«فاقم وجهک للدين
حنيفاً فطرة الله التي فطر «الناس» عليها لا تبديل لخلق الله ذلک الدين القيم»[16]

روي خود را
متوجه آئين خالص پروردگار کن اين فطرتي است که خداوند انسانها را بر آن آفريده،
دگرگوني در آفرينش خدا نيست اين است دين و آئين محکم و استوار.

7-   
قل يا ايها «الناس»
اني رسول الله اليکم «جميعاً»[17].

بگو: اي مردم
من فرستاده خدا بسوي همه شما هستم.

8-   
ما کان محمد ابا احد
من رجالکم و لکن رسول الله و «خاتم النبيين»[18]

محمد(ص) پذر
هيچيک از مردان شما نبود ولي رسول خدا و خاتم و آخرين پيامبران است.       ادامه دارد

 



[1] – سوره حج آيه 5.