مديريت اسلامي
قسمت نهم
شرح صدر
رفق و مدارا
حجة الاسلام و المسلمين محمدي ري شهري
در قسمتهاي گذشته توضيح داديم كه مدير شايسته
نيازمند به ويژگيهائي است كه عمدة از«شرح صدر» ريشه ميگريند و در اين رابطه
تاكنون سه ويژگي را در مورد بررسي قراردهايم و اينك ويژگي چهارم:
4- رفق و مدارا
يكي از خصوصيات اخلاقي و ضروري و اجتناب ناپذير
براي مديريت، ويژگي رفق و مدارا است. اين خصوصيت مدير را قادر ميسازد كه در شرايط
مختلف، انعطافپذيري لازم را داشته باشد، و افرادي كه سليقههاي گوناگونو افكار و
احساسات متضاد دارند را در جهتي كه خود ميخواهد هدايت كند و بكار گيرد. براي
توضيح بيشتر لازم است ابتدا كلمه«رفق» را درست معنا كنيم سپس رابطه آنرا با مديريت
و شرح صدر بيان نمائيم:
كلمه«رفق» به معناي نرمش در برخورد با ديگران است،
«مدارا» نيز بهمين معنا است در فارسي براي اداي اين معنا معمولا كلمه«مدارا» بكار
ميرود.
در متون اسلامي احاديث بسياري وجود دارد كه
مسلمانان را به رفق و مدارا تصويه ميكنند. نكته قابل توجه در تفسير اين روايات
اين استكه وقتي انسان اين روايات را مطالعه ميكند در نظر ابتدائي و سطحي تصور ميكند
كه مقصود صرفا بيان يك مسأله اخلاقي، است، ولي با تأمل و دقت خواهد يافت كه تنها
مقصود اين نيست بلكه هدف بزرگتر تأكيد بر يك رهنمود سياسي و حكومتي است.
برخي تصور ميكنند كه رفق و مدارا به معناي
بوقلمون صفتي و سازشكاري با خوب و بد است و آنرا با چند چهره بودن و نفاق كي ميگيرند
و با اين تفسير بر هر كس كه سخن از رفق و مدارا و نرمش در برخوردهاي اجتماعي گويد
سخت ميتازند و خود را طرفدار قاطعيت در مديريت مطرح ميكنند. با مراجعه به روايات
اسلامي خواهيم ديد كه اصولا رفق و مدارا به اين معنا نيست و با قاطعيت هيچ منافاتي
ندارد.
اينك متن چند روايت از اميرالمؤمنين(ع):
1- رأس السياسة استعمال الرفق.[1]
سر سياست بكار گرفتن رفق است.
2- نعم السياسة الرفق[2].
سياست مبتني بر رفق خوب سياستي است.
3- الرفق يفل حد المخالفة.[3]
سياست مبتني بر رفق، تيزي شمشير مخالفت مخالفين را
كند ميكند.
4- الرفق ييسر الصعاب و يهسل شديد الاسباب.[4]
رفق دشواريهاي را آسان ميكند و سببهاي سخت را سهل
مينمايد.
و در روايتي از امام صادق(ع) ميخوانيم:
من كان رفيقا في امره نال ما يريد من الناس.[5]
كسي كه سياست رفق را در امور بكار گيرد، آنچه را
از مردم بخواهد به آن نائل ميآيد.
آنچه در اين روايات آمده است بصورت جالب و زيبائي
در آيه 159 از سوره آل عمران ملاحظه ميشود؛ در اين آيه خطاب به پيامبر اسلام
آمده:
«فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ
القلب لانفضوا من حولك».
بواسطه رحمت الهي با آنها نر و مهربان شدي، و اگر
خشن و سخت دل بودي از اطراف تو پراكنده ميشدند.
آنچه در اين آيه آمده يك رهنمودمهم سياسي و
مديريتي است كه خداوند از پيامبرش ميخواهد سياست برخورد ملايم و توأم با مهر و
عطوفت خود را با مردم تداوم دهد، و اين سياست را موهبتي الهي ميداند و تأكيد مينمايد
كه اگر اين موهبت نبود پيامبر اسلام نميتوانست رسالت خود را در رهبري درست انجام
دهد و از مردمي بيفرهنگ و خشن، و اقوام و قبايلي پراكنده و با هم در ستيز، امتي
متحد و منسجم و حكومتي قوي و قدرتمند بسازد و در ادامه تأييد اين سياست توصيه ميكند
كه:
«فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم في الأمر»
پس آنها را ببخش و از خداوند براي آنها طلب بخشش
كن، و در كارها با آنها مشورت نما.
در روايت است كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود كه جبرئيل
خدمت پيامبر اسلام آمد و عرض كرد:
«يا محمد ربك يقرءك السلام و يقول لك: دار خلقي»
اي محمد پروردگارت بتو سلام ميرساند و براي تو
پيام دارد كه: با خلق من مدارا كن.
و بهمين جهت پيامبر اسلام سياست رفق و مدارا را
بعنوان يك دستور الهي و يك تكليف شرعي مطرح ميكند:
امرني ربي بمدارة الناس كما امرني بأداء الفرائض.
پروردگار من همانطور كه مرا به انجام واجبات امر
نمود، همچنين مرا به مدارا كردن با مردم فرمان داد.
اين دستور و رهنمود تنها اختصاص به پيامبر اسلام
ندارد بلكه طبق روايتي كه از پيامبر اسلام نقل شده است اين يك فرمان الهي به همه
پيامبران راستين است.
متن حديث اينست:
انا أمرنا معاشر الأنبياء بمداراة الناس كما امرنا
بأداء الفرائض.[6]
ما گروه انبياء از جانب خداوند مأمور هستيم كه با
مردم مدارا كنيم همانطور كه مأموريم واجبات الهي را نجات دهيم.
نقش فوق العاده مهم و حساس رفق و مدارا در مديريت
و رهبري موجب گرديده كه پيامبر اسلام سياست مبتني بر رفق را رأس حكمت بداند و براي
سياستمداران مسلماني كه از اين سياست پيروي ميكنند دعا نمايد:
الرفق رأس الحكمة، اللهم من ولي شيئاً من امور
امتي فرفق بهم فارفق به، و من شق عليهم فاشقق عليه.[7]
رفق رأس حكمت استف خدايا هر كس كه سرپرستي بخشي از
امور امت مرا بعهده گرفت و با آنها با مدارا رفتار كرد، تو نيز با او مدارا كن، و
هر كس كه بر آنها سخت گرفت تو نيز بر او سخت بگير.
اين جمله را محدثين شيعه و سني نقل كردهاند كه:
«ان الله رفيق يحب الرفق».
خداوند رفيق است و رفق را دوست دارد.[8]
رفيق به معناي كسي است كه بسيار اهل رفق و مدارا
است و اطلاق رفيق به خداوند متعال از اين بابا است كه او با بندگان خود بسيار
مدارا ميكند، در دعاي جوشن كبير نيز خداوند با نام«رفيق» خوانده ميشود«اللهم اني
أسئلك باسمك با شفيق يا رفيق».[9]
هيچكس با مردم به اندازه خدا مدارا نميكند،
بنابراين، رفق يك سياست كلي الهي، در برخورد با مردم است كه به انبياء خود دستور
داده از اين سياست تبعيت كنند و دوست دارد كه همه مردم تابع اين سياست باشند.
آنجا كه رفق مطلوب نيست
نكته مهم و قابل توجه اين است كه سياست رفق و
مدارا در صورتي بعنوان يك اصل كلي مورد تأييد اسلام است كه اين سياست مورد سوء
استفاده قرار نگيرد و در صورتي كه رفق مورد سوء استفاده باشد روايات اسلامي
بكارگيري سياست ضد رفق توصيه ميكنند، امام علي(ع) در اين رابطه ميفرمايد:
«اذا كان الرفق خرقاً، كان الخرق رفقاً».[10]
در صورتي كه نرمش حماقت باشد، تندي خاصيت نرمش را
دارد.
كلمه«خرق» هم به معناي حماقت ميآيد و هم به معناي
تندي، واژه«خرق» در جمله اول امام به معناي حماقت، و در جمله دوم به معناي خشونت و
تندي در برخورد است، و مقصود اين استكه اگر در موارد و در شرايطي مدارا كردن با
فرد يا افرادي موجب سوء استفاده گردد و بكارگيري سياست رفق، حماقت محسوب گردد. در
اين صورت هيچگاه اسلام توصيه به رفق و مدارا نميكند، بلكه توصيه اسلام پيش گرفتن
سياست ضد رفق كه«خرق» ناميده ميشود ميباشد، و حتي خشونت و تندي بجا را رفق و
مدارا مينامد امام در ادامه سخني كه در اين رابطه از آن حضرت نقل شده براي تجيه
اين دستور العمل سياسي و اخلاقي و مديريت ميفرمايد:
«ربما كان الدواء داء و الداء دواء».[11]
گاهي دار و موجب بيماري، و موجب بيماري دارو است.
يعني قانون اين است كه دارو، شفا آفرين و ميكرب،
بيماريزا باشد، ولي در شرايط خاصي و براي افراد ويژهاي همان دارو كه براي عامه
مردم شفابخش است توليد بيماري مينمايد و به عكس ميكرب و سمومي كه براي عامه مردم
بيماريزا و كشنده است براي بيماريهاي خاص و افراد ويژهاي درمان محسوب ميگردد.
در رابطه با سياست رفق هم مسأله اينجور است، قانون اين است كه سياست رفق و مدارا
در مديريت و معاشرت، سياستي مفيد و موفق است مگر در مواردي كه بحكم اضطرار ضد اين
سياست ضرورت پيدا كند.
و در صورتي كه براي اعمال مديريت شدت و خشونت
ضرورت يافت نكته قابل توجه اين است: براي اينكه داروي خشونت مؤثرتر و مفيدتر باشد
لازم است قدري نرمش به آن اضافه شود، در اين رابطه اميرالمؤمنين(ع) طي نامهاي به
يكي از فرمانداران خود توصيه ميكند:
«و اخلط الشدة بضعث من اللين، وارفق ما كان الرفق
ارفق، و اعتزم بالشدة حين لا يغني عنك إلا الشدة».[12]
شدت و خشونت را با قدري نرمش و لينت بياميز، و
سياست رفق و مدارا پيشگير تا آنجا كه مناسبتر باشد، و آنجا كه جز خشونت مفيد
نيست تصميم به خشونت بگير.
همانطور كه ملاحظه ميكنيد اما در اين كلام توصيه
ميكند كه در مديريت سياسي بايد اصل و اساس، سياست رفق و مدارا باشد تا آنجا كه
مدارا ضربهاي براي مديريت نداشته باشد، و آنجا كه مدارا مناسب نيست و خشونت ضرورت
دارد، امام توصيه ميكند كه قدري نرمش به داروي خشونت اضافه شود البته در جائي كه
خشونت مطلق ضروري نباشد كه در اين صورت با شدت و قاطعيت تمام بايد اعمال مديريت
نمايد و بگفته امام در كلامي ديگر:
«من لم يصلحه حسن المدارة اصلحه سوء المكافاة».[13]
كسي كه مدارات نيكو او را اصلاح نكند، مكافات بد
او را اصلاح نمايد.
تا اينجا نقش رفق و مدارا در مديريت مشخص شد، و
اما رابطه اين ويژگي با شرح صدر، با عنايت به آنچه در مقالههاي گذشته درباره
معناي شرح صدر و آثار آن ذكر شد نياز به توضيح ندارد، زيرا شرح صدر به معناي گسترش
ظرفيت فكري و روحي است و تنها كسي قادر به رفق و مدارا است كه ظرفيت لازم را براي
اين امر داشته باشد.
انسانهاي كم ظرفيت و يا بيظرفيت به دليل اينكه در
برابر آنچه را كه موافق طبع نميبينند زود عكس العمل نشان ميدهند و بيتدبير و
نابجا تند ميشوند قادر به رفق و مدارا نيستند و لذا نميتوانند مدير شايستهاي
باشند.
ادامه دارد