داستان معراج رسول خدا (ص)

درسهائی از
تاریخ تحلیلی اسلام

بخش سوم

قسمت هيجدهم

داستان معراج
رسول خدا (ص)

حجة الاسلام
و المسلمين رسولي محلاتي

در داستان
معراج رسول خدا (ص) نیز همانند داستان شق القمر موضوعات مختلفی مورد بحث قرار
گرفته که ما نیز به خواست خدای تعالی باید در چند بخش آنرا مورد بحث قرار دهیم:

1- اِسراء و
معراج

نخستین مطلبی
که باید مورد توجه در این داستان قرار گیرد آن است که داستان معراج رسول خدا (ص)
مرکب از دو قسمت بوده، قسمت نخست آن که از مسجدالحرام (در شهر مکه) تا مسجدالاقصی
(در سرزمین فلسطین) و بالعکس انجام شده، و رسول خدا (ص) این مسیر را در یکی از
شبها در سالهای آخر توقف خود در مکه از طریق اعجاز طی کرده، که این قسمت را
اصطلاحاً در کتابها و تواریخ «اسراء» می نامند و قسمت دوم که از مسجدالاقصی به
آسمانها انجام شده و طبق روایات با انبیاء الهی دیدار و گفتگو کرده و بهشت و جهنم و
آیات بزرگ دیگری از آیات الهی را مشاده نموده است که این قسمت را اصطلاحاً «معراج»
می نامند. که البته دلیل هر یک از این دو قسمت در قرآن و حدیث از یکدیگر جدا است و
اختلافی هم که در گفتار اهل حدیث و تاریخ دیده میشود و همچنین اعتراضها و ردّ و
ایرادهائی که در داستان معراج شده و پاسخهائی که داده یا میدهند هر کدام مربوط به
یکی از این دو قسمت است که متاسفانه در پاره ای از کتابها و کلمات برخی از بزرگان
بخاطر مخلوط شدن این دو قسمت، بحثها نیز به یکدیگر مخلوط شده و موجب ابهام و اشکال
گردیده است.

2- معراج در
چه سالی اتفاق افتاد

در اینکه
اسراء و معراج رسول خدا (ص) در چه سالی از سالهای بعثت اتفاق افتاده اختلاف است، و
اجمالا وقوع آن در مکه و قبل از هجرت ظاهرا قطعی است. بدلیل اینکه آیه ای هم که در
سوره ی اسراء در این باره آمده و آیات سوره ی نجم نیز همگی در مکه نازل شده، و اما
در اینکه در چه سالی از سالهای قبل از هجرت بوده اختلاف است.

الف- از ابن
عباس نقل شده که گفته است در سال دوم بعثت بوده، چنانچه برخی        گفته اند: شانزده ماه بعد از بعثت آنحضرت
انجام شده1.

ب- از کتاب
خرائج راوندی از امیرالمومنین علیه السلام روایت شده که در سال سوم اتفاق افتاده2.

ج- اقوال
دیگری هم وجود دارد، مانند قول به وقوع آن در سال پنجم یا ششم یا دهم یا دوازدهم و
یا اینکه گفته اند: یک سال و پنج ماه قبل از هجرت یا یک سال و شش ماه و یا شش ماه
قبل از آن…3 .

ولی بنظر می
رسد که از رویهم رفته روایات در این باره استفاده می شود که معراج آن حضرت -برخلاف
آنچه برخی پنداشته اند- قبل از وفات ابوطاب و خدیجه بوده و بنابراین ظاهر آن است
که معراج قبل از سال دهم انجام شده است. والله اعلم.

چنانچه در
ماه و شب آن نیز اختلاف زیادی است زیرا برخی گفته اند: در شب هفدهم ماه مبارک
رمضان بوده و قول دیگر آنکه در شب هفدهم ربیع الاول و یا شب دوم آن ماه و یا در شب
بیست و هفتم رجب انجام شده و یا شب جمعه اول ماه رجب بوده…4 .

و بهر صورت
به گفته ی مرحوم علامه ی طباطبائی این بحث برای ما چندان مهم نیست که در تاریخ سال
و روز و ماه وقوع معراج غور کرده و وقت خود را بگیریم، و مهم برای ما بحث های
آینده است، و البته تذکر این مطلب لازم است که از روی همرفته ی روایات استفاده
میشود که معراج و اسراء رسول خدا (ص) دوبار و یا بیشتر اتفاق افتاده چنانچه در
فصلهای آینده روی آن مشروحاً بحث خواهیم کرد -ان شاءالله تعالی-.

3- اِسراء از
کجا انجام شد؟

همانگونه که
در تاریخ ماه و سال و شب اسراء اختلاف دیده می شود در جا و مکانی هم که آن حضرت از
آن جا به اسراء رفت اختلاف است که برخی گفته اند از شعب ابی طالب اسراء انجام شده
و در برخی از روایات آمده که از خانه ی ام هانی دختر ابوطاب آن حضرت به اسراء رفت
و آیه ی شریفه «سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام…» را به همه ی شهر
مکه تاویل کرده و گفته اند: مراد از «مسجدالحرام» همه ی حرم مکه است. و برخی هم
گفته اند: تاویل و حمل لفظ بر مجاز خلاف ظاهر است و اسراء از خود مسجدالحرام انجام
شده.

ولی با تذکری
که در بخش قبلی دادیم که اسراء بیش از یکبار انجام شده میتوان میان این روایات را
اینگونه جمع کرد که یکبار از مسجدالحرام بوده و دفعات دیگر از خانه ام هانی و یا
شعب ابی طالب.

اگرچه قول
آخر یعنی انجام آن از شعب ابی طالب بعید بنظر می رسد زیرا بر طبق برخی از روایات
هنگامی که ابوطالب در آن شب از غیبت آن حضرت اطلاع یافت بنی هاشم را در مسجدالحرام
گرد آورد و شمشیرش را برهنه کرده قریش را تهدید به جنگ کرد، و چون صبح شد و رسول
خدا (ص) بازگشت، به مسجدالحرام آمده و آنچه را دیده بود برای قریش نقل کرد و از
کاروانی که در راه دیده بود خبر داد، و خبرهای دیگر، که با بودن آن حضرت در شعب و
سالهای محاصره ی قریش مناسب نیست.

و احتمال
دیگر نیز آن است که از خانه ی ام هانی و یا شعب ابی طالب خارج شده و به مسجدالحرام
آمده و از آنجا به اسراء رفته باشد.

4- اِسراء
چگونه انجام شد؟

شاید بیشترین
اختلاف نظرها و ردّ و ایرادها در ماجرای اسراء و معراج رسول خدا (ص) در این بخش از
داستان مزبور باشد که هر کس برای خود نظری ارائه کرده تا آنجا که عایشه   -با اینکه در هنگام اسراء رسول خدا (ص) پیوندی
با آن حضرت نداشته و سالها بعد از آن به عنوان همسر به خانه ی آن حضرت آمده و
اساساً چند سال اندک از عمر او بیش نگذشته بود- و یا اصلاً بدنیا نیامده بوده5
در اینجا اظهارنظر کرده و گفته است:

«مافقد6
جسد رسول الله (ص) ولکن الله اسری بروحه»7.

جسم رسول خدا
(ص) مفقود نشد (یا آنرا ناپدید نیافتم) ولی خدا روح آن حضرت را به اسراء برد.

و یا معاویه
ای که در آن روزگار بچه ای بیش نبوده و در کوچه های مکه بدنبال پدرش ابوسفیان
سرگرم توطئه و آزار رسول خدا (ص) شب و روزش را سپری می کرده  و تا پایان عمر هم در دشمنی خود با بنی هاشم و
خاندان آن حضرت و از بین بردن فضائل و محو نام و آوازه ی آنها لحظه ای دریغ نکرده
و از این گونه معارف بوئی نبرده در اینجا به اظهار عقیده پرداخته و درباره ی اسراء
گفته است:

«انها رؤیة
صادقة»8.

– رؤیای صادق
و خواب درستی بوده؟!

و قبل از
آنکه نظرات و عقاید دیگر را بیان داریم برای روشن شدن ذهن خوانندگان محترم باید
بگوئیم اینگونه نظرها مخالف اجماع دانشمندان و صریح آیات قرآنی است، که اسراء رسول
خدا (ص) با روح و جسم هر دو بوده، زیرا آیه ی شریفه ی سوره ی اسراء اینگونه است:

«سُبْحَانَ الَّذِي
أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى
الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»9
.

منزه است آن
خدائی که سیر شبانه داد بنده ی خود را از مسجدالحرام به مسجد اقصی.

و با توجه به
اینکه آیه ی شریفه در مقام امتنان و منت گذاری بر رسول خدا است و این داستان را
بعنوان یک معجزه و امر خارق العاده ای که از قدرت و عظمت بی انتهای خدای عزوجل
سرچشمه گرفته است بیان می دارد، و آن را نشانه ای از عظمت خود می داند… و علت آن
را نیز نشان دادن آیات و نشانه های عظمت خود به پیامبر بزرگوارش ذکر کرده و بدنبال
آن می فرماید:

«سُبْحَانَ الَّذِي
أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى
الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»10.

یعنی- تا به
او نشان دهیم آیات و نشانه های خود را.

بدیهی است که
این تعبیرات با خواب دیدن و سیر شبانه در خواب هیچگونه تناسبی ندارد، و این خواب
را همه کس می تواند به بیند چه صالح و چه غیر صالح، و بگفته ی مرحوم علامه ی
طباطبائی چه بسا افراد غیر صالح و گناهکار خوابهائی بهتر و جالب تر از مردمان مومن
و با تقوی ببینند، و خواب در نزد عموم مردم جز نوعی از تخیل و خیال پردازی نیست که
نمی تواند نشانه ی قدرت و عظمت خدای تعالی باشد…

و نیز با
توجه به اینکه «عبد» که در آیه آمده به جسم و روح هر دو اطلاق می شود، چنانچه در
جاهای دیگر قرآن هست.

و به هر صورت
اصل این مطلب که اسراء رسول خدا (ص) با جسم و روح بوده با توجه به مدلول آیه ی
شریفه و تواتر روایات وارده و اجماع و اتفاق کلمات دانشمندان اسلامی قابل انکار
نیست11، تنها در مورد معراج رسول خدا (ص) از بیت المقدس به آسمان ها و
بازگشت آن حضرت و مشاهدات او در آسمان ها و دیدار و گفتگو با پیمبران الهی، بحث و
مناقشه بسیار شده که اجمالی از آن ذیلاً از نظر شما می گذرد:

مرحوم طبرسی
در کتاب مجمع البیان پس از ذکر اصل داستان اسراء می گوید: تمامی روایاتی که در
داستان اسراء و معراج رسیده به چهار دسته تقسیم می شود:

1- آن دسته
از روایاتی که صحت آن ها مقطوع است به خاطر تواتر اخبار در این باره و گواهی علم و
دانش به صحت آن.

2- آنچه در
روایات آمده و عقول مردم صدور آن را تجویز نموده و اصول اسلامی نیز از قبول آن ها
ابائی ندارد و می پذیرد، که ما هم آن ها را می پذیریم و می دانیم که آن ها در
بیداری بوده نه در خواب.

3- روایاتی
که ظاهر آن ها مخالف با بعضی از اصول اسلامی است ولی تاویل آن ها بنحوی که با اصول
عقلی موافق باشد ممکن است که ما این گونه روایات را به همین نحو تاویل می کنیم.

4- روایاتی
که نه ظاهر آن ها صحیح است و نه قابل تاویل است مگر با سختی و دشواری شدید که در
این گونه روایات بهتر آن است که آن ها را نپذیرفته و کنار بزنیم.

مرحوم طبرسی
پس از این تقسیم بندی می فرماید:

اما دسته ی
اول که مقطوع است همان اصل اسراء و معراج آن حضرت است بطور اجمال.

و اما دسته ی
دوم مانند روایاتی است که آن حضرت در آسمان ها گردش کرده و پیمبران را دیده و عرش
و سدرة المنتهی و بهشت و دوزخ را مشاهده نموده و امثال اینها.

و اما دسته
سوم مانند آنچه روایت شده که آن حضرت مردمی را در بهشت مشاهده نموده که به نعمتهای
الهی متنعم بودند و جمعی را در دوزخ دید که در آن معذب بودند که        این گونه روایات حمل می شود بر اینکه
اوصاف و نامهای ایشان را دیده نه خودشان را.

و اما دسته ی
چهارم (که قابل پذیرش نیست) مانند آن روایاتی که رسول خدا (ص) با خدای تعالی رو در
رو سخن گفت و او را دیده و با او بر تخت نشست و امثال اینگونه روایاتی که ظاهر آن
ها موجب تشبیه خدا و جسمانیت او است که خدای تعالی از آن ها منزه است و هم چنین
روایاتی که می گوید: در آن شب شکم آن حضرت را شکافته و شستشو دادند12
(که اینها را نمی توان پذیرفت) زیرا آن بزرگوار از عیب و زشتی مبرا است و چگونه
ممکن است دل و معتقدات آن را با آب شستشو داد!13.

و مرحوم
علامه ی طباطبائی در تفسیر المیزان پس از ذکر کلام طبرسی می گوید:

تقسیم مزبور
به جا است، جز اینکه بیشتر مثالهائی که آورده مورد اشکال است، مثلا گردش در آسمان
ها و دیدن انبیاء و امثال آن و هم چنین شکافتن سینه رسول خدا    (صلی الله علیه و آله) و شستشوی آن را از
دسته ی چهارم شمرده و حال آنکه از نظر عقل هیچ اشکالی ندارد. زیرا می توان گفت همه
ی آن ها از باب تمثلات برزخی و یا روحی بوده است، و روایات معراج پر است از این
نوع تمثلات، مانند مجسم شدن دنیا در هیات زنی که همه رقم زیور دنیائی به خود بسته
و تمثل دعوت یهودیت و نصرانیت و دیدن انواع نعمت ها و عذابها برای بهشتیان و
دوزخیان و امثال اینها.

و از جمله
مؤیداتی که گفتار ما را تایید می کند اختلاف لحن اخبار این باب است در بیان یک
مطلب، مثلا در بعضی از آن ها درباره صعود رسول خدا به آسمان می گوید که به وسیله
براق صورت گرفته و در بعضی دیگر بال جبرئیل آمده و در بعضی نردبانی که یکسرش روی
صخره بیت المقدس و سر دیگرش به بام فلک و آسمان ها رفته است، و از این قبیل اختلاف
تعبیر در بیان یک حقیقت بسیار است که اگر کسی بخواهد دقت کند در خلال روایات این
باب بسیار خواهد دید.

بنابراین از
همین جا می توان حدس زد که منظور از این بیانات مجسم ساختن امری غیرجسمی و غیرمادی
است به صورت امری مادی به نحو تمثیل و یا تمثل روحی و وقوع اینگونه تمثیلات در
ظواهر کتاب و سنت امری است واضح که به هیچ وجه نمی شود انکارش کرد.14

و مرحوم ابن
شهر آشوب در مناقب گوید:

مردم در
معراج اختلاف کرده اند، خوارج آن را انکار کرده و فرقه ی جهمیه گفته اند معراج،
روحانی و به صورت رویا بوده است، ولی فرقه امامیه و زیدیه و معتزله گفته اند
تا         بیت المقدس روحانی و جسمانی
بوده، چون آیه شریفه دارد: «تا مسجد اقصی». عده ای دیگر گفته اند: از اول تا به
آخر حتی آسمان ها را هم با جسد و روح خود معراج کرده است، و این معنی از ابن عباس
و ابن مسعود، و جابر و حذیفه و انس و عایشه و ام هانی روایت شده است.

و ما در
صورتی که ادله ی مذکور دلالت کند آن را انکار نمی کنیم، و چگونه انکار کنیم با
اینکه سابقه ی آن در دست هست، و آن معراج موسی بن عمران (علیه السلام) است که خدای
تعالی او را با جسد و روحش تا طور سینا برد، و در قرآن در خصوص آن فرمود:      «وَما کُنتَ بِجانِبِ الطُور» «تو در جانب
طور نبودی»، و نیز ابراهیم را تا آسمان دنیا برده در قرآن فرموده: «وَکَذلِکَ نری
اِبراهِیمَ…» «این چنین به ابراهیم نشان دادیم…»، و عیسی را تا آسمان چهارم
برده در قرآن فرموده: «وَرَفَعناهُ مَکاناً عَلیّاً «او را تا جایی بلند عروج
دادیم» و درباره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده: «فَکانَ قابَ قَوسَینِ»
«پس تا اندازه دو تیر کمان رسید» و معلوم است که این به خاطر علو همت آن حضرت بود،
و این بود گفتار صاحب مناقب15.

و مرحوم
علامه ی طباطبائی در تفسیر المیزان پس از نقل کلام ابن شهر آشوب گوید:

ولی آنچه
سزاوار است در این خصوص گفته شود این است که اصل «اسراء» و «معراج» از مسائلی است
که هیچ راهی به انکار آن نیست چون قرآن درباره ی آن به تفصیل بیان کرده، و اخبار
متواتره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امامان اهل بیت بر طبق آن رسیده است.

و اما درباره
ی چگونگی جزئیات آن، ظاهر آیه و روایات محفوف به قرائنی است که آیه را دارای ظهور
نسبت به آن جزئیات می کنند. ظهوری که به هیچ وجه قابل دفع نیست، و با درنظر داشتن
آن قرائن از آیه و روایات چنین استفاده می شود که آن جناب با روح و جسدش از
مسجدالحرام تا مسجد اقصی رفته، و اما عروجش به آسمان ها، از ظاهر آیات سوره ی نجم
که به زودی انشاءالله به تفسیرش خواهیم رسید و صریح روایات بسیار زیادی که برمی
آید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمی توان آن را انکار نمود، چیزی که هست
ممکن است بگوئیم که این عروج با روح مقدسش بوده است.

ولیکن نه
آنطور که قائلین به معراج روحانی معتقدند که به صورت رویای صادقه بوده است، چه اگر
صرف رویا می بود دیگر جا نداشت آیات قرآنی این قدر درباره ی آن اهمیت داده و سخن
بگوید، و در مقام اثبات کرامت درباره ی آن جناب برآید.

و هم چنین
دیگر جا نداشت قریش وقتی که آن جناب قصه را برایشان نقل کرد آن طور به شدت انکار
نمایند و نیز مشاهداتی که آن جناب در بین راه دید و نقل فرموده با رویا بودن معراج
نمی سازد، و معنای معقولی برایش تصور نمی شود.

بلکه مقصود
از روحانی بودن آن این است که روح مقدس آن جناب به ماورای این عالم مادی یعنی
آنجائی که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی شده و مقدرات از
آنجا صادر می شود عروج نموده و آن آیات کبرای پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و
نتایج اعمال برایش مجسم شده، ارواح انبیای عظام را ملاقات و با آنان گفتگو کرده
است، ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده است و آیاتی از آیات الهی را دیده
که جز با عباراتی امثال «عرش» «حجب» «سرادقات» تعبیر از آن ها ممکن نبوده است.

این است
معنای معراج روحانی ولی آقایان چون قائل به اصالت وجود مادی بوده و در عالم به غیر
از خدا هیچ موجود مجردی را قائل نیستند و از سوی دیگر که کتاب و سنت در وصف امور
غیر محسوسه اوصافی را برمی شمارد که محسوس و مادی است مانند ملائکه کرام و عرش و
کرسی و لوح و قلم و حجب و سرادقات ناگزیر شده این امور را حمل کنند بر اجسام مادیه
ای که محسوس آدمی واقع نمی شوند و احکام ماده را ندارند، و نیز تمثیلاتی که در
روایات در خصوص مقامات صالحین و معارج قرب آنان و بواطن صور معاصی از نتایج اعمال
و امثال آن وارد شده بر نوعی از تشبیه و استعاره حمل نموده، در نتیجه خود را به
ورطه ی سفسطه بیندازند حس را خطا کار دانسته قائل به روابطی جزافی و نامنظم در
میان اعمال و نتایج آن شوند و محذورهای دیگری از این قبیل را ملتزم گردند.

و نیز به
همین جهت بوده که وقتی یک عده از انسان ها معراج جسمانی رسول خدا را انکار کرده
اند ناگزیر شده اند که بگویند معراج آن حضرت در خواب بوده چون رویا به نظر ایشان
یک خاصیت مادی است برای روح مادی، و آنگاه ناچار شده اند آیات و روایاتی را که با
این گفتارشان سازگاری نداشته تاویل کنند گو اینکه از آیات و روایات یکی هم با
گفتار ایشان سازگار نیست16.