اتخاذ مشي انقلابي يا مشي انفعالي!؟

اتخاذ مشي انقلابي يا مشي انفعالي!؟

محمد رضا حافظ نيا

مقدمتا لازم است مفهوم انقلاب و انقلابي عمل کردن بيان گردد، چرا که ممکن
است با رفتارهاي تند و خشن که مبناي عقلائي و تفکر حکيمانه ندارد اشتباه شود.
انقلاب بفهوم لغوي آن يعني دگرگوني و از حالي به حالي کردن و تغيير اساسي يک موضوع
و ياپديده و جايگزيني عقلائي موضوع و پديده ديگر بجاي آن مي باشد. رفتار انقلابي
نيز اقدامي خواهد بود که بر پايه تفکر و دور انديشي و بصيرت در مسير تغيير اساسي
يک موضوع صورت پذيرد و اتّخاذ مشي انقلابي عبارت است از اتّخاذ روش و خط سيري که
دگرگني و از حالي به حالي کردن موضوعاتي را بر اساس دورانديشي و بصيرت عميق و تفکر
عقلائي بدنبال داشته باشد.

جايگزيني نظام حکومت اسلامي بجاي نظام منحط شاهنشاهي در جامعه ما في
الواقع يک انقلاب بود که ارکان يک حکومت استبدادي و دست نشانده استکبار جهاني فرو
ريخت و يک نظام الهي در جامعه اسلامي حاکم گرديد.

هر حکومت  هر نظام حکومتي براي خود
اهدافي دارد که بر نظام ارزشي و جهان بيني و ايدئولوژي آن استوار است. نظام هاي
حکومتي براي حصول به هدف هاي مورد نظرشان اهرمها و بازوها و ابزارهاي متناسب خود
را بوجود مي آورند و آنها را بگونه اي شکل مي دهند که بتوانند در فرايند عملکرد
خود، هدفهاي نظام حکومتي را محقق سازند. اين اهرمها ابعاد گوناگون دارند-
سازمانهاي اجتماعي- نهادها- روشها- رويه ها- قانونها- بينشها و نگرشها از همه
مهمتر افراد و نيروهاي انساني دستگاه هاي حکومتي و دولتي- مديران و نظريه پردازان-
مشاوران و متفکران و و… جملگي اهرمهاو بازوهاي نظام هاي حکومتي هستند و هر نظام
حکومتي که بتواند اين اهرمها را بوجود آورده و متناسب با هويت وشخصيت خود
سازماندهي نموده و مورد بهره برداري قرار دهد خواهد توانست هدفهاي خود را عملي
نمايد. نظام هاي حکومتي بسته به ماهيت و فلسفه وجودي و ايدئولوژي مربوطه اهداف
مختلفي دارند و مجموعاً مي توانند در طيفي قرار بگيرند که يک طرف طيف اهداف کاملاً
الهي و در طرف ديگر آن اهداف کاملا شيطاني قرار داشته باشد و حکومتها از حيث گزينش
نوع هدفها در داخل طيف مزبور مي توانند انواع مختلفي داشته باشند.

از اين بحث کلي مي گذريم و غرض از آن، بيان رابطه بين حکومتها و اهرمها و
بازوهاي متناسب و اکولوژيک آنها بود که هر حکومت و نظام اجتماعي که بر جامعه اي
حاکم گردد براي بقاي خود و براي تحقق اهداف ارزشي خود ناگزير از ايجاد و سازماندهي
و بکارگيري اهرمهاي متناسب با خود مي باشد و اگر اين کار را انجام ندهد يا بعنوان
اصول مسلّم رفتارهاي خود نپذيرد، بديهي است که نه تنها نخواهد توانست بر مسائل و
مشکلات جامعه اي که بر آن حکومت مي کند فائق آيد بلکه ارزشهاي مورد نظر خود را
نخواهد توانست محقّق سازد و شايد مجبور گردد دير يا زود اصول و ارزشهايي را که
داشته است مورد غفلت قرار دهد و از آن عدول نمايد. بنابراين هر انقلاب اجتماعي
ناگزير است اهرمهايي را که قبلاً ذکر شدند متناسب با خود شکل داده و بکار گيرد
زيرا که تکيه انقلاب اجتماعي بر اهرمهاي نظام اجتماعي پيشين، يقيناً دير يا زود،
سقوط يا انحراف و استحاله، و يا عقب نشيني از شعارها و مواضع اصولي و ارزشي آن را
بدنبال خواهد داشت.

در جهان کنوني واقعيت دردناک ديگري نيز وجود دارد و آن اينکه غرب در دو سه
سده اخير اقدام به پايه ريزي شالوده فرهنگي خاصي در جوامع مختلف تحت سلطه نمود که
اسارت دراز مدت آنها را به غرب تضمين مي نمايد. غرب بستر و زمينه فرهنگي مورد نظر
خودش را در جوامع تحت سلطه بوجود آورد و بعبارتي استراتژي يکپارچه سازي فرهنگي
جهان را در راستاي اسارت فرهنگي به غرب تعقيب نمود و بستر مناسب شکل گيري الگوهاي
مختلف را ايجاد کرد. الگوهايي که عمدتاً جهاني شده اند و جوامع با آن خو گرفته
اند. الگوهاي حکومتي- الگوهاي سياسي- الگوهاي انتخاباتي- الگوهاي حزبي- الگوهاي
انقلاب اجتماعي- الگوهاي مبارزاتي- الگوهاي اقتصادي- الگوهاي توسعه- الگوهاي
فرهنگي، اجتماعي، آموزشي- الگوهاي حقوقي و قضائي- الگوهاي اداري و اجرائي- الگوهاي
نظامي و دفاعي و انتظامي- الگوهاي تجارتي و پول و الگوهاي ديگر.

بنابراين در جوامع مختلف بويژه جهان زير سلطه، نهضتها و انقلاب اجتماعي و
مردمي که ناگزير از انتخاب اهرمهاي مورد نظر خود مي باشند متأسفانه در گزينش
اهرمها از الگوهاي پيش ساخته غرب که از بستر فرهنگ استعماري ايجاد شده قبلي مي
جوشد. استفاده مي کنند و طبيعي است که نمي توانند مسير استقالال خود را حفظ کنند و
دير يا زود در هم شکسته يا منحرف گرديده و يا ارزشهاي خود را که با کمک آنها پيروز
نيز شده اند فراموش مي کنند.

بدين لحاظ انقلاب اجتماعي مي تواند توفيق پيدا کند که اول داراي بار
فرهنگي ويژه بوده و بتواند مبارزه فرهنگي و اصولي را با فرهنگ سلطه غرب و الگوهاي
برخاسته از آن آغاز کند ثانيا بر اساس ارزشهاي فرهنگي خود اهرمها و بازوهاي متناسب
با خود را ايجاد و مورد استفاده قرار دهد.

انقلاب اسلامي هم بار فرهنگي ويژه و مستقل و قدرت مبارزه با فرهنگ سلطه
غرب را دارد و هم امکان و زمينه ايجاد اهرمها و بازوهاي متناسب خود براي تحقق
اهداف ارزشي اسلام را دارا مي باشد.

نظام اسلامي با اهداف الهي خود، جايگزين نظام اجتماعي منحطي گرديد که
اهداف پليد و شيطاني را تعقيب مي نمود و مجري سياستهاي ظالمانه استکبار جهاني بود
نظام شاهنشاني و پوشالي گذشته، هم ريشه اي کهن داشت و هم بر اساس بستر فرهنگي مغرب
زمين و الگوهاي برگرفته از آن، اهرمها و بازوهاي خود را شکل داده بود.

بنابراین انقلاب اسلامی ناگزیر از اتخاذ مشی
انقلابی در برخورد با زیرساختها و اهرمها و بازوهای متناسب با رژیم پوشالی گذشته
بود که میی بایست بفوریت کلیه اهرمهای رژیم سابق را مورد بررسی قرار داده و با
دگرگون کردن آنها اهرمها و الگوهای متناسب با نظام اسلامی را بوجود آورد تا
اهرمهای جدید و در شأن انقلاب اسلامی بتوانند ضمن برخورد با مسائل ریز و درشت
جامعه که ریشه در رژیم سابق داشت، اهداف مقدس نظام اسلامی را محقق سازند.

ایجاد نهادهای انقلاب اسلامی و تقویت آنان از
سوی حضرت امام خمینی مدظله العالی بعنوان رهبر انقلاب، در واقع شکل دادن به یکی از
اهرمهای مهم نظام اسلامی بود که می بایس کلیه دستگاه های اجرائی کشور را فرا می
گرفت ولی متأسفانه در کوران حوادث چندساله اخیر نه تنها این امر محقق نگردید بلکه
اصالت به قوانین و ساختارها و سازمانهای اجتماعی به ارث رسیده از گذشته که متناسب
با اهداف حکومت پوشالی گذشته شکل گرفته بودند و حتی نیروی انسانی درون خود را نیز
رنج داده و می دهند، داده شد و علاوه بر آن با کشیده شدن قلمرو عملکرد دستگاههای
مزبور (مالی- بودجه ای- اداری و غیره) به نهادهای انقللاب اسلامی، از طراوت و
پویائی نهادها کاسته شد و کار بجائی رسید که امروزه شاهد شکل گیری دیدگاه های
خطرناکی هستیم که موجودیت نهادها و گسترش حوزه عملیاتی آنها را بزیر سؤال می برند
و این خطر بزرگی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. حرکتهای دیگری در جهت
اهرم سازی، از قبیل وضع قوانین، رویه ها، تربیت نیروی انسانی و غیره. بعد از
پیروزی انقلاب اسلامی صورت پذیرفت که در خور اهمیت می باشد ولی از شتاب آن تدریجا
کاسته شد، از طرفی دیگر بعضی از این اقدامات که بدون یک استراتژی مشخص و بصورت
پراکنده و مجرد صورت پذیرفت باعث کاهش بازده مورد نظر گردید. نهایتا کاسته شدن از
اهمیت نقش اهرمهای انقلاب، وضعیت را بجائی رساند که امروزه شاهدیم که بعضی از
دیدگاه های ساده لوحانه و احتمالا مغرض اصالت را به اهرمهای نظام پیشین داده و
اهرمهای انقلاب (نهادها- نیروها- قانونها- رویه ها و …) را بزیر سؤال می برند.

اکنون ما به مرحله ای رسیده ایم که دهمین
سالگرد انقلاب مقدس اسلامی را می خواهیم جش بگیریم. انقلاب اسلامی رسالت سنگینی را
بعهده دارد، رسالتهای انقلاب در داخل و خارج اصولی و ارزشمند هستند. ایفای رسالت
انقلاب و تحقق اهداف نظام اسلامی یقینا به تداوم مشی  انقلابی اتخاذ شده در اوایل پیروزی انقلاب
اسلامی بستگی داشته و تجدید نظر اساسی در روشهای کنونی مجلس و دولت که یا منشأ
احتیاطی و یا سطحی نگرانه و یا اعتقاد به حفظ وضع موجود را دارد طلب می نماید.
آنهائیکه تصور می کنند با احیاء و دادن نقش اولیه به اهرمهای متناسب با رژیم پیشین
می توانند امور انقلاب اسلامی را تدبیر و بانجام برسانند ساده اندیشی می کنند.

انقلاب اسلامی وارث چه وضعیتی است؟

با تحلیلی گذرا از وضعیت موجود کشور از حیث
مسائل مختلف و مبتلا به آن، به این نتیجه می رسیم که خلق کننده این وضعیت موجود
کشور نه اهرمهای انقلاب اسلامی، بلکه اهرمها والگوهای رژیم طاغوتی گذشته می باشند
که هم در دوران حیات رژیم سابق، زیرساختها و ابعاد ظهور مسائل مبتلا به جامعه را
پی افکندند و هم در دوران انقلاب اسلامی بلحاظ غفلت از آنان و پیدا شدن میدان
فعالیت برای آنها به مسائل دامن زدند، و متأسفانه گناه آن بگردن آنچه متعلق به
انقلاب اسلامی است گذاشته می شود. البته شاید این گناه وارد باشد که با تشدید
اختلافات و جناح بندی های ساسی بین نیروهای انقلاب اسلامی، مسئولین امر در دولت و
مجلس عنایت لازم را به امور جنگ و جامعه ننموده و در پرتو گذشت زمان، مسائل جامعه
تشدید شد و روند فزاینده بخود گرفت تا جائیکه بعضیها در برخورد با مسائل کشور
مواضع انفعالی بخود می گیرند.

طرح مسائل فرهنگی و اجتماعی و اداری و
اقتصادی کشور و رابطه علت و معلولی آن با اهرمهای رژیم گذشته، در اینجا مقدور
نبوده و خود موضوع بحث جداگانه ای است ولی واقعیت این است که مسائل مبتلا به کشور
ابعاد وسیعی بخود گرفته و روند فزاینده ای دارند، شهرهای کشور از مسائل مختلف چون کمبود
آب، رفاه، بهداشت و نیز آلودگی- ترافیک- بیکاری- افزایش جمعیت مهاجر- فاصله فقر و
غنی و غیره رنج می برند و روستاهای کشور نیز روزبروز مسئله دارتر می گردند. مشکلات
اداری و بوروکراسی در دستگاه های اجرائی و قضائی کشور بشدت مردم را رنج می دهد و
بعنوان یکی از بزرگترین موانع و تنگناهای توسعه کشور نیز تظاهر می نماید. اقتصاد
وابسته و تک محصولی نفت همچنان بر کشور حکومت کرده و بودجه تزریقی، به یک پایه
اقتصادی متزلزل در نظام اقتصاد جهانی متکی می باشد.

آلودگی محیط زیست فضای جغرافیایی ایران را
مسموم کرده و منابع خدادادی تخریب می گردند. مشکلات اقتصادی حالتی گسرتش یابنده و
رنج آور دارند. مشکل مسکن ابعاد وسیعی بخود گرفته است. نظام آموزشی دانشگاهی و پیش
دانشگاهی جهتی مشخص پیش نگرفته است. اینها و موارد متعدد دیگر مسائلی نیستند که
ریشه در دوران انقلاب داشته باشند بلکه میوه درختانی هستند که در رژیم سابقه کاشته
شده اند  اهرمهای رژیم سابق هستند که برای
تولید چنین وضعیتی شکل گرفته بودند.

انقلاب اسلامی وارث این وضعیت است استکبار
جهانی نیز از همه سو تهاجم خود را بر علیه انقلاب از روز اول تا به امروز شروع
کرده و تا زمانیکه قدرت داشته باشد ادامه خواهد داد. حال این سئوال مطرح است که
آیا ادامه وضع موجود و اتخاذ مشی انفعالی و پناه بردن به  اهرمها و الگوهای گذشته و ابزارهایی که
خودبوجود آورنده این وضعند می تواند راه و چاره باشد؟ یا باید با اتخاذ مشی
انقلابی و جهشی، بر اساس یک طرح نظام یافته، اهرمها و الگوها انقلاب اسلامی را
متناسب با شأن آن از حیث نیروی انسانی- قانون و مقررات- روشها- رویه ها- نهادها و
سازمانها- ساختارها و غیره و ایجاد و تجهیز نموده و با کمک آن به جنگ مشکلات کشور
رفته و آینده را ترسیم نمود؟ که مسلما شق دوم مورد نظر می باشد و این امر نشدنی
است مگر با اتخاذ مشی انقلابی از سوی مجلس و دولت و همه مسئولین در قوای سه گانه.

چگونه از وضعیت موجود خارج شویم؟

اتخاذ مشی انقلابی بمفهوم دگرگون کردن
ابزارها- اهرمها- الگوها بر اساس تفکر عقلائی و سیستمی و انتخاب الگوهای متناسب با
ارزشها و اهداف نظام اسلامی بصورت جهشی- در اینجا الگوهای قانونگذاری- سیاسی و
حزبی و انتخاباتی- حقوقی و قضائی اداری و اجرائی- برنامه ریزی توسعه- بودجه ریزی-
مالی دولتی بانکی- آموزشی- علمی- اقتصادی و اجتماعی و …. مورد توجه خواهند بود.
تحول در الگوها و انتخاب الگوهای انقلابی و سازماندهی کشور، دقیقا نیاز به ابداع و
ابتکار دارد و ابداع الگو به نیروهای خلاق و متفکر نیازمند است و بکارگیری الگوهای
نشأت گرفته از انقلاب اسلامی نیز نیازمند نیروها و مدیران شجاع و انقلابی و با
بینش عمیق می باشد که مردان شجاع و مدیر و بصیری را می طلبد تا بتوانند با یک خیزش
عمومی دوران انتقال را طی نمایند. انتقال از الگوهای گذشته به الگوهای مورد نظر
انقلاب اسلامی، و این کار شدنی است. منتها اتخاذ مشی انقلابی و جهشی شرایطی دار که
عمدتا عبارت  است از:

1-   
تحول بینشی و
نگرشی و روشی در ارتباط با مسائل کشور

2-   
داشتن ادراک درست
از موضوع، بویژه ضرورت ایجاد اهرمهای متناسب با انقلاب اسلامی و برچیدن اهرمها و
الگوهای متناسب با اهداف و ارزشهای رژیم منحط پیشین از جامعه.

3-   
داشتن بینش و نگرش
انقلابی نسبت به موضوعات.

4-   
داشتن خصلت و روح
انقلابی در اتخاذ روشها و رویه ها

5-   
داشتن روح شجاعت و
نداشتن روحیه احتیاطی و تذبذب بیمورد.

6-   
داشتن بینش عمیق و
نگرش همه جانبه و سیستمی به مسائل.

7-   
داشتن تحرک و
پویائی و سایر خصلتهای مورد نیاز.

کشور انقلابی ما باید در بینشها و نگرشها و
روشها و باورها و رفتارها، بویژه در دولت و مجلس مشی انقلابی خود را حفظ کرده و
برای نظام اسلامی، اهرمها و بازوهای متناسب را ایجاد نموده و الگوهای جدید را خلق
نماید. در چنین حالتی خواهد بود که امکان فائق آمدن بر معضلات فزاینده اجتماعی و
اقتصادی و اداری و فرهنگی کشور فراهم آمده و انقلاب اسلامی خواهد توانست با عنایات
الهی و با توجه به موقعیت جغرافیائی بسیار متناسب آن در جهان، و نیز زمینه های
قدرت خدادادی، رسالتهای خود را ایفا نماید.

ذکر این نکته ضروری است که با رویه های مرسوم
و روال قانونگذاری متداول در مجلس و روشهای اجرائی متداول در مجموعه دستگاه دولت،
که در واقع مانور در درون الگوها و ساختارهای باقیمانده از گذشته می باشد امکان
اتخاذ مشی انقلابی وجود نخواهد داشت و این امر تحول بینشی و نگرشی و روشی را طلب
می نماید، و باید توجه داشت که برای مقابله با مسائل کنونی کشور که در صورت حفظ
وضع موجود یقینا ابعاد خطرناکی پیدا خواهد نمود چاره ای جز برخورد انقلابی و
معقولانه و جهشی وجود ندارد و این مسئولیت سنگین مجلس و دولت است که در آغاز دومین
دهه پیروزی انقلاب مقدس اسلامی و دوران سازندگی و تجهیز کشور چگونه عمل کند؟ اتخاذ
مشی انقلابی یا اتخاذ مشی انفعالی؟ که نتیجه اولی جهش در راستای حل معضلات کشور و
طی طرق توسعه و ترقی در چارچوب اهداف ارزشی نظام اسلامی است و نتیجه دومی پس رفت و
عقب ماندگی و نتایج خطرناک دیگر.