خطر دنيا گرائي

ارزشهاي اسلام و انقلاب را پاسداري كنيم (3)

خطر دنيا گرائي

حجة الاسلام محمد تقي رهبر

3ـ خطر رجعت به دنيا گرائي

در كتاب خطابه ارسطو آمده است: «اردشير بابك در نامه اي نوشت؛
آنان كه با ملوك در افتاده اند از دنيا بهره مندشان كنيد و به زندگي آنها توسعه
دهيد تا اين خود سبب نابودي آنان شود و پادشاهان از دستشان راحت گردند». [1]

اين سخن از هر كه باشد سخن حكيمانه اي است، دنيا به طعمه اي
ماند كه در دام مي نهند و به بهانه آن حتي شيران را به بند مي كشند.

همان گونه كه از واژه «دنيا» مفهوم مي گردد، دنيا به معناي
جهان پست است و دنيا گرايي به پستي گرائيدن، هر آن كه زندگي دنيا را آرمان خويش
گرفت به ناچار براي نگهداري آن به پستي ها تن خواهد داد. و هر آن كه طالب شخصيت و
استقلال است نخستين شرط آن رهيدن از محدوده تنگ دنيا و مظاهر آن است. خداوند عزت و
كرامت را در رفاه و دنيا گرائي قرار نداده است. از اين رو اسوه هاي بشريت نسبت به
دنيا روش زاهدانه پيموده و به كمترين، قناعت ورزيدند.

 

نگرشي بر زهد پيامبر «ص»

امام صادق عليه السلام فرمود: «جبرئيل نزد پيامبر خدا آمد و
گفت: خداوند تو را سلام مي رساند و مي گويد: اگر مايل باشي سرزمين «بطحاء» را براي
تو مبدل به طلا كنم. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رو به آسمان كرد و گفت:
خدايا! نه، مي خواهم يك روز سير باشم تو را سپاس گويم و يك روز گرسنه باشم و از تو
مسئلت نمايم». [2]

ابن عباس مي گويد: «پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم
بدرود حيات گفت در حالي كه زره آن حضرت در ازاي مقداري جو كه براي خوراك خاندان
خود گرفته بودند رهن بود. [3] و
دارائي آن بزرگوار پس از مرگش تنها شتر سواري او بود».

پيامبر اكرم مي فرمود: «انا عبدٌ آكل كما ياكل العبد و أجلس
كما يجلس العبد» ـ من بنده اي هستم، چون بنده غذا مي خورم و چون بنده مي نشينم.[4]

از امام صادق (ع) سوال شد: در روايت آمده كه پيامبر خدا صلي
الله عليه و آله و سلم از نان گندم سير نشدند، آيا اين صحيح است؟ در پاسخ فرمود:
«نه، آن حضرت نان گندم تناول نفرمود و از نان جوين سير نگرديد». [5]
اينها گوشه اي است از زندگي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه نمونه هاي
ديگر آن بسيار است.

 

نگاهي به زهد علي «ع»

«عمار ياسر» مي گويد: رسول اكرم «ص» به علي عليه السلام فرمود:
«خداوند تو را به زيوري بياراسته كه ديگر بندگان را به زيوري پسنديده تر از آن
نياراسته است؛ آن زيور كه ويژه ابرار و بندگان شايسته خداست، زهد و بي رغبتي به
دنياست، تو را چنان ساخت كه دست به دنيا نيالايي و دنيا از منزل تو چيزي نكاهد و
نيز دوستي مستمندان كه به پيروي آنان از تو، راضي باشي و آنان به امامت تو راضي
باشند». [6]

امام صادق «ع» فرمود: «امير مومنان در غذا خوردن از همه مردم
به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شبيه تر بود، نان جو و سركه و زيتون تناول مي
فرمود و به مردم نان و گوشت مي خورانيد».[7]

امام باقر (ع) فرمود: «علي (ع) پنج سال حكومت كرد و آجر روي
آجر و خشت روي خشت ننهاد و زميني را تملك ننمود و طلا و نقره از خود به ارث
نگذاشت».[8]

عمربن عبدالعزيز مي گويد: «پس از پيامبر هيچ يك از آحاد امت را
سراغ نداريم كه از علي بن ابي طالب زاهدتر باشد، او خشت روي خشت ننهاد و سقفي از
ني بنا نكرد». [9]

سفيان ثوري از عمر بن عوف روايت كرده كه گفت: جامه وصله داري
در تن علي عليه السلام ديدند، زبان به ملامت گشودند. آن حضرت فرمود: «با اين لباس
دل خاشع مي گردد و براي مؤمنان الگو مي شود»[10] از اين نمونه در سيره
امير مؤمنان عليه السلام بسيار است.

اكنون جاي طرح اين سوال است كه آن چه پيامبر (ص) و علي (ع) در
دوران زندگي خويش عمل كردند، مي تواند در همه ادوار به عنوان يك دستور العمل مطرح
باشد؟ و يا شيوه زندگي در شرائطي بود كه فقر و بيچارگي مسلمانان را تحت فشار قرار
مي داد و قهرا چنين روش زاهدانه اي را ايجاب مي كرد؟ و آيا براي ديگران اين مرحله
زهد ميسر است؟ و بالاخره الگو گرفتن براي انسانها به ويژه مومنان از اين سيره
مباركه در ديگر دوره ها بايد چگونه باشد؟ در پاسخ اين پرسشها بايد گفت:

بديهي است كه اتخاذ چنين روشي زاهدانه براي همگان در همه شرائط
به عنوان يك دستور الزامي نيست و اصولا براي ديگران امكان آن نيست. همان گونه كه
حضرت علي (ع) در نامه عثمان بن حنيف نوشتند: «شما نمي توانيد مانند من عمل كنيد».[11]

در قرآن كريم است: «قل من حرَّم زينة الله الّتي اخرج لعباده و
الطيبات من الرزق…»[12] ـ‌
بگو چه كسي آن زينت ها كه خداوند براي بندگانش آفريده و روزي پاك را حرام كرده
است؟!

علي (ع) ابن عباس را در حالي كه جامه اي لطيف و حوله اي زيبا
در بر داشت نزد «ابن كواء» و يارانش از گروه خوارج فرستاد. آنها از روي اعتراض به
او گفتند: اي پسر عباس! تو بهترين كس در نظر ما بودي، چرا چنين لباسي را در بر
كرده اي؟! ابن عباس گفت: قبل از هر چيز در خصوص همين مطلب با شما مناظره دارم و
سپس آيه «قل من حرم زينة الله …» و آيه «خذوا زينتكم عند كل مسجد» [13]
را خواند.[14]

سفيان ثوري در مسجد الحرام امام صادق (ع) را در حالي كه لباس
زيبا و ارزشمندي در بر داشت ديد و گفت: به خدا نزد وي مي روم و او را سرزنش مي
كنم! سپس نزد آن حضرت آمد و گفت: اي پسر پيغمبر! به خدا سوگند پيامبر صلي الله
عليه و آله و سلم و علي عليه السلام و هيچ كدام از پدران شما چنين جامه اي در بر
نكردند… امام عليه السلام در پاسخ فرمود: «پيامبر خدا در زمان فقر و تنگدستي
مسلمانان مي زيستند و از اين رو به شيوه اي فقيرانه زندگي مي كردند، بعد از آن دنيا
به مردم رو آورد. و در چنين حالتي سزاوارترين مردم به دنيا بندگان خوب خدا هستند»
سپس آيه «قل من حرم زينة الله …» را خواندند و فرمودند: «بنابراين شايسته ترين
كس براي پذيرش عطاي الهي مائيم» در ادامه حديث آمده كه آن گاه امام جامه زيرين خود
را كه زبر و خشن بود به سفيان نشان داد و گفت: «اين را براي خدا و آن را براي مردم
پوشيده ام» و لباس پشمين سفيان را كنار زد كه زير آن لباس نرم و لطيف بود و فرمود:
تو آن را براي مردم و اين را براي راحت تن در بر كرده اي!»[15]

چنان كه ملاحظه مي كنيم استفاده از نعمت هاي الهي براي مومنان
و صالحان ممنوه نشده و در شرائط مساعد، رهبران دين نيز از دنيا مي توانند برخوردار
گردند، اما اين برخورداري از روي شيفتگي يا لذت جوئي نيست. بلكه اساس تفكر گرايش
به معنويات و هدف ساختن آخرت و همدردي با مستمندان و مواسات با تهيدستان است. زيرا
آسايش و رفاه، انساني را به تن پروري و بي دردي و دوري از خدا مي كشاند و از درد و
رنج محرومان غافل مي سازد. و كرامت نفس و عظمت فرد يا جامعه به تحقير دنيا بستگي
دارد.

علي عليه السلام در توصيف پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و
آله و سلم مي فرمايد: «قد حقر الدنيا و صغّرها و اهون بها و هونها»[16] ـ
آن حضرت دنيا را تحقير نمود و ناچيز انگاشت و آن را سهل و آسان مي گرفت و نيز در
وصف يكي از ياران خود ـ‌ كه برخي وي را «ابوذر غفاري» و برخي «عثمان بن مظعون»
گفته اند ـ‌ مي فرمايد: « كان لي فيما مضي اخ في الله و كان يعظمه في عيني صغر الدنيا
في عينه و كان خارجاً من سلطان بطنه فلا يشتهي ما لا يجد و لا يكثر اذا وجد»[17]

ـ‌ مرا در گذشته برادري بود الهي كه حقارت دنيا در نظرش، وي را
در ديده من بزرگ مي نمود، او به زير سلطه شكم نرفت و به چيزي كه در اختيار نداشت
ميل نمي كرد و در چيزي كه داشت زياده روي نمي كرد.

حافظ مي گويد:

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

زهر چه رنگ تعلق پذير آزاد است

هم چنين علي عليه السلام در گفتگوئي كه با عاصم بن زياد داشت،
وي را از زهد افراطي كه به تعطيل چرخ زندگي مي كشاند نهي فرمود و آن گاه كه عاصم
سوال كرد كه چرا علي عليه السلام در لباس و خوراك آن قدر به خود سخت مي گيرد چنين
فرمود: «و يحك اني لست كانت، ان الله فرض علي ائمة العدل ان يقدّروا انفسهم بضعة
الناس كيلا يتبيّغ بالفقير فقره» [18] ـ
من با تو فرق دارم؛ خداوند بر رهبران عدالت واجب ساخته خود را با ضعفاي مردم همگون
سازند تا تنگدستي، مستمندان را پريشان احوال نكند و از جا بدر نبرد.

 

انقلاب اسلامي و خطر دنياگرائي

اين انقلاب به تعبير حضرت امام نشات گرفته از اسلام ناب محمدي
(ص) و حاكميت در اين نظام بايد نمايان گر حاكميت و شيوه زندگي پيامبر و علي باشد.
هم چنان كه زندگي رهبر انقلاب امروزه چنين است و براي همه ما، به ويژه مسئولين
امور بايد ملاك عمل قرار گيرد. بدون مبالغه، خط مشي حضرت امام چه قبل و چه بعد از
انقلاب الگوئي از خط مشي پيامبر و علي بوده است. براي مردم جهان مشكل است باور
كنيد كه رهبر انقلاب اسلامي كه جهان را به شگفتي وا داشته در يك خانه استيجاري در
جماران زندگي مي كنند و خانه قديمي امام در كوچه هاي قم، دفتر كار جهت خدمت به امت
مسلمان است و بدين منوال است ساير جهان زندگي ايشان. كساني كه از زندگي شخصي امام
آگاهي بيشتري دارند، از زهد و بي اعتنائي ايشان به دنيا و ماديات داستانها دارند كه
شايسته است براي مردم باز گويند.

آري! با اين عظمت روح، امام امت توانست چنين انقلابي را رهبر
نمايد و بار مسئوليت را به منزل رساند و به شرق و غرب دست رد بزند و روح ميليونها
مسلمان را در اقطار جهان قبضه كند.

بر اين اساس، بر مسئولين و متصديان امور مملكتي است بيش از پيش
امام را الگوي عمل سازند و بر همه ما است كه در شيوه زندگي نيز پيرو امام باشيم تا
بتوانيم بار سنگين مسئوليت انقلاب را به منزل رسانيم، به هوش باشيم به ماديات رجعت
نكنيم، مصرف گرائي گريبانمان را نگيرد، از تنوع جوئي بپرهيزيم چرا كه رفاه و مصرف
گرائي با مكتب و جوهره انقلاب ما سازگار نيست. درست است كه ما نمي توانيم مثل
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و علي عليه السلام عمل كنيم و از روحيه بسيار
بلند امام نيز برخوردار نيستيم اما به ياد آوريم كه علي عليه السلام در نامه به
عثمان بن حنيف نوشتند: «حال كه در توان شما نيست مانند من عمل كنيد پس مرا با ورع
و پرهيزكاري و تلاش و مجاهده ياري دهيد. زيرا امام و ماموم را بايد تشابهي باشد».[19]

و نيز يادآور مي شود كه: «اگر مي خواستم مي توانستم از عمل
مصفا و مغز گندم تناول كنم و لباس ابريشم بپوشم اما هيهات! كه هواي نفس بر من غالب
آيد و حرص و آز مرا بر گزينش لذائذ و اطعمه وا دارد، در حالي كه در «يمامه» يا
حجاز كساني باشند كه به قرص ناني محتاجند و سر شدن را ياد ندارند».[20]

چنين شيوه اي مي تواند رابطه تفاهم مسئولان و كارگزاران را با
مردم حفظ كند. البته اين را همه مي دانند كه شخصيت هاي مملكتي ما زندگي اشرافي
نداند و اگر بعضا از اماكن خاص و وسائل نقليه مخصوص استفاده مي كنند، به عنوان
مقام رسمي و مسئول مملكتي است و اگر ضرورت مسئله امنيت نبود قطعا آنان ترجيح مي
دادند به سادگي ديگران باشند. در اين موارد ـ كه البته محدود است ـ بحثي نيست و
توقعي جز اين نمي توان داشت.

اما بايد اعتراف كرد در رده هاي بعدي و پاره اي سطوح، عملكردها
در حد انتظار نيست. انتظار از آن جهت كه اين نظام را كه ثمره مجاهدات و خون بهاي
شهيدان مستضعف جامعه است. مردم اين حكومت را جانشين حكومت علي مي دانند و توقع
دارند نموداري از زهد و قناعت و بي توجهي به دنيا و مظاهر مادي باشد.

وقتي به علي عليه السلام خبر مي دهند «عثمان بن حنيف» به يك
مهماني عروسي اشرافي در بصره رفته، بي درنگ طي نامه اي وي را مورد عتاب قرار داده
و مي نويسد: «من فكر نمي كردم بر سر سفره مهماني اي بنشيني كه نيازمندان محروم
رانده شده و توانگران رفاه طلب فرا خوانده شده اند» [21] اگر عثمان بن حنيف،
استاندار يا فرماندار علي عليه السلام نبود شايد مستوجب چنين عتابي نمي شد. عتاب
از آن جهت بود كه او نماينده امام است و عملش به حساب امام گذارده مي شود.

امروزه ما چنين وضعيتي داريم، مسئولين ما اعم از روحاني و غير
روحاني در هر سطحي كه باشند نماينده امامند و خدا و بندگان خدا از آنها انتظار
دارند و آنان كه عمري را با مجاهدت و رياضت و سادگي زيستند، امروزه بايد مراقب
باشند در كام ماديات نيفتند.

امروزه اشكال اين نيست كه مثلا فلان مسئول در بانكهاي خارجي
ثروت اندوخته يا كاخ سلطنتي ساخته، نه! همه مي دانند كه مسئولين ما اين گونه
نيستند. و نيز انتظار نيست كه مثل اميرالمومنين عليه السلام نان جو بخورند و لباس
كرباس بپوشند، زيرا زمان دگرگون شده و سيستم زندگي تغيير يافته است. اما در ميان
اين دو محدوده مرحله ها است كه به احتياط و دقت و مراقبت دائم نياز دارد.

حضرت امام، همان گونه كه بارها گفته اند و هم چنين مردم دوست
دارند،‌مسئولين امور به ويژه روحانيت را كه عمري با رياضت و قناعت زيسته اند در
عين سادگي و به دور از تجمل و تشريفات ببينند ـ كه اكثرا چنين هستند ـ‌ اگر يك
مسئول يا يك طلبه را با پيكان و مشابه آن ببينند بيشتر احساس رضايت و آرامش مي
كنند تا با ماشين هاي پر سر و صدا و اكثرا غير ضروري. اصولا تجمل و رفاه، نه براي
نظام ما افتخار است و نه براي مسئولين و روحانيت ما كه شخصيت و افتخار خود را
مديون معنويت و ساده زيستي و مردمي بودن خود مي دانند كه اين ارزش را بايد حفظ
كرد.

توصيه حضرت امام بايد همواره پيش روي ما گشوده باشد كه
فرمودند: «من اكثر موفقيت هاي روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامي در ارزش
علمي و زهد آنان مي دانم و امروز هم اين ارزش نه تنها نبايد به فراموشي سپرده شود
كه بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت هيچ چيز به زشتي دنيا گرائي روحانيت نيست و
هيچ وسيله اي هم نمي تواند بدتر از دنيا گرائي، روحانيت را آلوده كند».

شرائطي است بسيار حساس كه ما بايد به لحاظ مصالح اسلام و حفظ
اعتقاد و اعتماد مردم، از بسياري امور حلال كه رنگ لذت و رفاه دارد، چشم پوشي
كنيم، مراقب باشيم خود يا فرزندان و اطرافيان مان به دام تجمل و ولخرجي نيفتيم كه
اين به حساب اسلام و انقلاب گذارده خواهد شد.

ساده زيستي بايد به صورت يك فرهنگ و يك ارزش، حاكم بر زندگي ما
باشد. چه در زندگي شخصي خانوادگي يا اجتماعي، سيستم دولتي يا مردمي، در برخورد با
خارجي ها و سفارت خانه ها و ضيافت ها و كنفرانس ها و سمينارهاي بين المللي و در
ساختمان هاي شخصي يا دولتي، در سفرهاي خارجي و اعزام ها، در مسكن، در اتومبيل، لباس،
غذا و عروسي و عزا و حتي سفره هاي افطار … و غيره.

اگر توانستيم با اين فرهنگ زيست كنيم و ارزش معنويت گرائي را
كه جوهره انقلاب ماست براي هميشه پاس داريم، آن گاه از استقلال و عدم وابستگي دم
توانيم زد، زيرا استقلال سياسي و فرهنگي بدون استقلال اقتصادي نامفهوم است.

ملاحظه كرديم كه واكنش جهان استكبار و سران كفر و بازار مشترك
در برابر حكم قاطع و شرعي لازم الاجراي امام امت اسلامي در وجوب اعدام سريع
نويسنده هتاك و پليد و رذل كتاب آيات شيطاني و ناشران و دست اندركاران آن چه بود.
آنها ما را به قطع رابطه و تحريم اقتصادي مي ترسانند. چرا كه نقطه ضعف ها در
ماديات ظهور مي كند و ما بايد داغ كارگر آمدن اين تهديد و توطئه را به دل دشمنان
كينه توز اسلام و بشريت بگذاريم و عزت اسلام و كرامت امت مسلم را بر هر چيز ديگر
مقدم بداريم و اين با پشت كردن به ماديات اسارت آور ميسر است و بس … .

از سوي ديگر، چون در وضع موجود امكانات مورد نيزا در كشور ما
محدود است و دست اندركاران امور و مسئولان ذي نفوذ بايد سعي كنند از آن روالي كه
اين امكانات به دست مردم مي رسد، تخطي نشود و امتيازات و رابطه ها جايگزين ضوابط
نگردد. مردمي كه سالها و ماه ها در نوبت پيكان و لاستيك اتومبيل و لوازم يدكي به
سر مي برند مشكل است هموار كنند كه فردي مثلا طي هفت هشت سال ماموريت يا مسئوليت،
چند نوع اتومبيل بگيرد و از آن دست بفروشد يا به نزديكان واگذار كند يا نهادي و
بنيادي يا شركتي به مشابه اين عمل اقدام نمايد و امثال اينها… اين را نه خدا مي
پسندد نه وجدان و نه امام به آن راضي هستند… .

اگر ما اين گونه حقايق تلخ را نگوئيم و در پي چاره جوئي سريع
براي مشكلات نباشيم، دشمن با مقاصد تخريبي مي گويد و دوست رنج مي برد و دير يا زود
زير پاي انقلاب و نظام كه اعتماد مردم است خالي مي گردد. لذا بر مسئولان و دست
اندركاران دلسوز است كه با قاطعيت جلو سوء استفاده ها كه نشات گرفته از خودخواهي و
دنيا گرائي عده اي فرصت طلب است را بگيرند و همگي مراقب باشيم در اين دام
نيفتيم… و در هر حال بايد از خودمان شروع كنيم. موارد تخلف گر چه زياد نباشد اما
براي آينده انقلاب ما شديدا خطرناك است.

امروز كشور و انقلاب به فداكاري و مجاهده با نفس نياز مبرم
دارد كه اين خود مرحله اي از جهاد و سازندگي است و اين كار بايد از نهادها، وزارت
خانه ها، موسسات دولتي، مسئولين، دست اندركاران امور و راهنمايان فكري و ديني مردم
آغاز شود تا برسد به مردم كه امتحان خود را در طول سال هاي انقلاب و جنگ و جانبازي
و شهادت داده اند. و امروزه نيز اين سخن امام آويزه گوش همه ما است كه: «مردم بايد
تصميم خود را بگيرند يا رفاه طلبي و مصرف گرايي يا تحمل سختي و استقلال و اين
مسئله ممكن است چند سال طول بكشد ولي مردم ما يقينا دومين راه را كه راه استقلال و
شرافت و كرامت است انتخاب خواهند كرد». ارزش اين سخن را امروز كه توطئه خائنانه
فرهنگي ـ سياسي استكبار جهاني به ويژه غرب در پرده اي ديگر به نمايش گذاشته شده
است بهتر مي توانيم درك كنيم.

شايان ذكر است كه هدف اين مقال توجيه وضع موجود در حوائج
روزمرۀ مردم و مسائل اقتصادي جامعه نيست. نيازهاي حياتي، كمبودها، تورم، گراني،
چند نرخي، احتكار، بازار سياه، توزيع نامطلوب در برخي موارد و پاره اي امتيازات
غير عادلانه در استفاده از امكانات موجود، چيزي نيست كه ادامه آن ممكن و به صلاح
يك كشور انقلابي باشد. لذا بر نهادهاي اجرائي و اقتصادي است با حفظ اصول پذيرفته
شده انقلاب اسلامي و با توجه به رهنمودهاي حيات بخش حضرت امام در رفع اين مشكلات
بكوشند و با تدبير و برنامه ريزي و دلسوزي و قاطعيت به ميدان عمل بيايند و قشر مستضعف
و محروم يعني اكثريت جامعه را از اين فشار شكننده اقتصادي خلاص كنند كه صحبت تنها
جز آثار منفي ثمره اي به بار نمي آورد.

 

 



1ـ خاطبه ارسطو ـ
ص 288.