علماي متعهد و سرمايه داران

منابع پيام امام در
كتاب و سنت (2)

علماي متعهد و سرمايه
داران

«علماي اصيل اسلام
هرگز زير بار سرمايه داران و پول پرستان و خوانين نرفته اند و همواره اين شرافت را
براي خود حفظ كرده اند…»

در اين سخن والا،
حضرت امام، به كلي نفي مي كنند كه علماي واقعي اسلام زير بار سرمايه داران و
خوانين رفته باشند و با اين جمله، علماي دروغين را از علماي حقيقي و اصيل اسلام
جدا مي سازند؛ و مشخص مي كنند كه هر گاه علمايي را ديديم كه در برابر سرمايه داران
و زورمداران خضوع مي كنند يا حتي از آنها بيش از حد معمول، تقدير و احترام مي نمايند
بي گمان، اينها علماي سوء و گرگان در لباس ميش هستند. و اين معيار را خود مردم
بايد تشخيص دهند و بر روحانيون تطبيق نمايند، تا خوب از بد و وارسته از وابسته
مميز گردد.

و در اين مقوله كه
نبايد دنياپرستي را براي دنيايش، تعظيم و احترام كرد، آيات و روايات بسياري وارد
شده است كه تنها به برخي از آنها براي روشن شدن مطلب، اشاره مي كنيم:

 

ملاك احترام و تقدير

حضرت امير (ع)در خطبه
191 نهج البلاغه مي فرمايد: «لا تضعوا من رفعته التقوي و لا ترفعوا من رفعته
الدنيا» ـ‌ آن كس كه تقوي او را بزرگ كرده، كوچك مشماريد و آن كس كه دنيا بزرگش
كرده، تعظيم نكنيد. اين جمله نهج البلاغه، كافي است كه ما را در اين بحث ياري دهد
و نيازي به توضيح بيشتر نباشد، چرا كه تمام سرمايه داران و پول پرستان و خوانين،
خلاصه مي شوند در آن ها كه دنيا بزرگشان كرده (… رفعته الدنيا) و آنها را به
مقام و منصبي رسانده است يا چاه و احترامي را در اثر مال و منال زودگذر به دست
آورده اند و بي گمان اگر روزي دنيا از آنان روي برگرداند، ارزش خود را از دست مي
دهند چرا كه ارزش آنها وابسته به وجود نعمت هاي دنيوي است و از نعمت هاي معنوي
(علم و تقوي) محروم اند. پس چرا چنين افرادي در جامعه مورد احترام و تقدير قرار
بگيرند ولي يك فقير بي نوائي كه از بهره جاويدان تقوي برخوردار است يا دانشمند
تهيدستي كه در مكتب امام صادق عليه السلام، از علوم اهل بيت بهره گرفته است، از
احترام و ستايش بدور باشد؟! آيا روا است كه انساني را تنها به خاطر چند سكه بي
ارزش محترم بشماريم در حالي كه از سرمايه معنوي تهي باشد؟ حال اگر ـ‌ خداي
ناخواسته ـ‌ عالمي كه بايد الگوي ساير مردم باشد، در برابر چنين افراد بي ارزشي،
سر تعظيم فرود آورد يا زير بار آنان برود و خشنودي آنان را با سخط الهي معامله
كند، چه رفتاري با او بايد داشته باشيم؟! آيا او توانسته است شرافت انساني خود را
حفظ كند و كرامت الهي را كه خداوند به انسان هاي والا عطا كرده است، نگهدارد؟!

 

تواضع در برابر اغنيا

امام صادق (ع)در
روايتي چنين مي فرمايد:‌ «‌هر مؤمني براي صاحب قدرتي يا ثروتمندي كرنش كند براي
اين كه چيزي از مال دنيا از او بستاند، خداوند او را بي قدر بداند و بر اين كارش
سرزنشش كند و او را به خودش واگذارد، پس اگر بر چيزي از مال دنيا چيره گردد و در
دستش بيايد، خداوند بركت را از او بردارد و او را توفيق هيچ كار با ارزشي مانند حج
يا عمره و يا آزاد كردن بنده اي ندهد». [1]

و چه جالب است كه
امام صادق (ع)در اين سخن، هم از سرمايه داران و هم از خوانين نام برده و نه تنها
عالمان را بلكه هر مومني را هشدار مي دهد كه به خاطر دنياي بي ارزش و نعمت هاي
مادي زودگذر، زير بار قدرتمندان و صاحبان زر و زور نرود، و علماي اصيل اسلام از
ديگران بايد در اين معني مقدم باشند و هرگز در برابر زورمداران و پول پرستان كرنش
و تواضع نكنند و شرافت خود را نگهدارند.

در روايت ديگري
اميرالمؤمنين (ع)مي فرمايد: « من اتي غنياً فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دينه» [2] ـ‌ هر
كه بر ثروتمندي وارد شود و به خاطر ثروتش براي او كرنش كند، دو سوم دينش را از دست
داده است. پس اگر عالم و دانشمندي كه مي خواهد دين مردم را حفظ كند، با تواضع نسبت
به سرمايه داران، دو سوم دينش از دست برود، آيا باز هم توان اين را دارد كه دين
ديگران را نگهدارد؟!

از رسول اكرم (ص)نقل
شده است كه فرمود: «من عظّم صاحب دنيا و احبّه لطمع دنياه سخط الله عليه» [3] ـ‌ هر
كه دنيا مداري را تعظيم نمايد و به خاطر دينش دوستش بدارد، خداوند بر او غضب مي
كند. و صاحب دنيا مي تواند سرمايه دار باشد يا حاكم زورگو و غاصب.

 

سرمايه، ارزش نيست

و اصلا سرمايه داران
طرد كننده‌ (كه مؤمنين را از خود مي رانند) و عيب جويان (كه با تكبر، عيوب ديگران
را مي شمارند و از عيوب خود غافلند) در قرآن مورد نكوهش قرار گرفته اند: خداوند مي
فرمايد: «ويل لكل همزة لمزة، الذي جمع مالا و عدّده، يحسب أن ماله اخلده، كلا،
لينبذنّ في الحطمه…»[4] ـ واي
بر هر عيب جوي طعنه زن، همان كس كه مال زيادي را جمع كرده و آنها را مي شمارد؛ او
مي پندارد كه سرمايه هايش او را جاويدان نگه مي دارد (ولي چه اشتباه كرده است)
هرگز؛ او حتما بايد در جهنمي خرد كننده افكنده شود و تو چه داني ـ‌ اي پيامبر ـ كه
خرد كننده چيست؟ اين همان آتش بر افروخته خداوند است كه بر دلها مسلط گردد كه آتش
در ستون هاي كشيده شده بر آنها بسته باشد.

و سرمايه است كه
انسان را از خدا و بندگان خدا دور مي سازد «ان الانسان ليطغي ان رآه استغني» [5] ـ‌ و
همانا انسان قطعا طغيان مي ورزد و تجاوز و ظلم مي كند هر گاه خود را مستغني ببيند.
در آيه ديگري مي خوانيم:

«اَيحسبون انما
نمدّهم به من مال و بنين، نسارع لهم في الخيرات بل لا يشعرون» [6] ـ‌
آيا مي پندارند كه مال و فرزنداني كه به ايشان مي دهيم، به سرعت به آنها خيرات و
نيكوئي ها مي دهيم، نه، آنها نمي فهمند.

و مگر داستان آن سرمايه
دار خوش لباس را نشنيده ايم كه خدمت حضرت رسول (ص)و سلم مشرف شد، در آن هنگام
مؤمني نادار كه پيراهني ژوليده بر تن داشت نيز وارد شد و كنار آن سرمايه دار نشست.
سرمايه دار با تكبر پيراهن خود را جمع كرد كه يك وقت زير پاي مرد فقير نرود!
پيامبر گرامي اسلام (ص)به او فرمود: آيا ترسيدي از فقر او چيزي به تو برسد؟ عرض
كرد: خير. فرمود: پس ترسيدي از ثروتت چيزي به او برسد؟ عرض كرد: خير. فرمود: پس
ترسيدي لباس نو تو را آلوده و كثيف نمايد؟ عرض كرد: خير يا رسول الله. فرمود: پس
چه ترا واداشت كه چنين كاري كردي؟

عرض كرد: اي پيامبر!
مرا همراهي هست كه هر چيز قبيحي را براي من زيبا و هر زيبائي را پليده جلوه مي
دهد. و اكنون براي جبران اين كار بدم، نصف اموالم را به او بخشيدم.

حضرت رو به آن مرد
تهيدست كرده فرمود:‌ آيا پذيرفتي؟ عرض كرد: خير! آن سرمايه دار گفت: چرا قبول نمي
كني! فقير گفت: براي اين كه مي ترسم من هم به همان بلاي تو (تكبر) مبتلا گردم![7]

پس هر گاه پول و
سرمايه و قدرت و جاه، انسان را به خدا نزديك نمي كند مگر آن كه در كنار آن عمل
صالح باشد، و چيزي كه مايه دوري از خداوند است و مايه تكبر و نخوت و خودخواهي است،
حق است كه عالمان متعهد از آن پرهيز كنند. در قرآن مي خوانيم: «و ما اموالكم و لا
اولادكم بالتي تقربكم عندنا زلفي الا من آمن و عمل صالحا…»[8] ـ و
هرگز اموال و اولادتان چيزي نيست كه شما را نزد ما قربي دهد مگر كسي كه ايمان آورد
و اعمال شايسته داشته باشد.

و حال كه سرمايه
داران از خدا بي خبر، قربي عندالله ندارند و اكنون كه معلوم شد، سرمايه و ثروت
انسان را ارزشي نيست، چه بهتر كه علماي اصيل اسلام نيز زير بار آنان نروند بلكه
هرگز نبايد زير بارشان بروند و برايشان خضوع كنند. ببينيد خداوند چگونه آنها را
معرفي مي كند:‌ «ذرني و من خلقت وحيدا، و جعلت له مالا ممدوا، و بنين شهودا، و
مهدت له تمهيدا، ثم يطمع أن ازيد، كلا انه كان لآياتنا عنيدا، سأرهقه صعودا…» ـ‌
(اي پيامبر اكرم) به من واگذار، كار انتقام آن كس كه من او را تنها آفريدم و به او
مال و سرمايه عطا نمودم و فرزندان بسياري را در خدمتش قرار دادم و اقتدار و عزت و
شوكت به او بخشيدم و باز هم از من طمع افزون نمودن اين نعمت ها را دارد (در حالي
كه كفران مي ورزد) هرگز! بر نعمتش نيافزائيم، چرا كه او نسبت به آيات ما عناد مي ورزد
و لجاجت مي كند. نه تنها وليد بن مغيره، سرمايه دار دوران جاهليت چنين است كه
بيشتر سرمايه داران، اين خصلت پليد را دراند، گويا هم از خداوند طلبكارند و هم از
مردم و مي پندارند كه اين اموال و اولاد و مكنت و نعمت، براي خصوصيتي است كه در
آنها وجود دارد، ولي هرگز چنين نيست. خداوند مي خواهد آنان را بيازمايد و چه
آزمايش سخت و دشواري است!

ابن ابي الحديد در
شرح نهج البلاغه نقل كرده است كه ابوذر گفت: هنگامي كه حضرت رسول (ص)در زير سايه
كعبه نشسته بود، به خدمتش شرفياب شدم، تا مرا ديد فرمود: «هم الاخسرون و ربّ
الكعبه» ـ‌ به پرودگار كعبه قسم، آنها از همه كس زياد ديده ترند. عرض كردم‌:‌ آنها
چه كساني هستند فرمود: «المكنزون اَمولاً…» ـ آنهايي كه پولهاي بيشتر اندوخته
اند.[9]

در روايت ديگري حضرت
مي فرمايد: «به راستي به شما مي گويم: همانا جايگاه هاي آسمان خالي است از اغنيا و
سرمايه داران و رفتن شتري در سوراخ سوزن خياطي آسان تر است از داخل شدن سرمايه
داري در بهشت».[10]

 

حقوق فقرا در اموال
اغنيا

و چرا چنين نباشد كه
اگر ثروتمندان، مي دانستند كه فقيران را در اموالشان حقي است [11] و
اين اموال را مي پرداختند، هرگز فقيري در جهان باقي نمي ماند. علي (ع)مي فرمايد:
«ان الله سبحانه فرض في اموال الاغنياء اقوات الفقراء، فما جاع فقيرٌ الا بما متّع
به غنيّ، و الله تعالي سائلهم عن ذلك»[12] ـ‌
خداوند سبحان در اموال ثروتمندان، روزيهاي فقيران را قرار داده است، پس هرگز فقيري
گرسنه نماند مگر به سبب آن چه توانگري لذت برده باشد و همانا خداوند از ايشان
مواخذه و بازپرسي نمايد.

و در كنز العمال نيز
از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: «ان الله فرض علي الاغنياء في اموالهم بقدر ما
يكفي فقراءهم، و ان جاعوا و عروا و جهدوا فبمنع الاغنياء، و حقٌ علي الله أن
يحاسبهم يوم القيامة و يعذّبهم عليه» [13] ـ‌ و
همانا خداوند بر اغنياء واجب نموده است كه به قدر كفايت فقرا، اموال خود را انفاق
نمايند و اگر فقرا گرسنه و برهنه و بيچاره باشند پس به سبب منع اغنيا و ثروتمندان
است و به جا است كه خداوند روز قيامت آنان را مواخذه و بر آن منع، عذاب نمايد.

پس هرگز سزاوار نيست
كه عالمان متعهد، تقربي به زورمداران و زرمداران بجويند كه بي گمان چنين قربي به
آنها، بُعد از درگاه غني علي الاطلاق است. رسول اكرم (ص)مي فرمايد:‌ «ما قرب عبدٌ
من سلطان الا تباعد من الله تعالي، و لا كثر ماله الا اشتدّ حسابه…»[14] ـ
هرگز بنده اي تقرب به سلطاني نجست جز اين كه از خد اي تبارك و تعالي دور شد و هرگز
مالش زياد نشد الا حسابش شديد گرديد.

البته لازم به تذكر
است كه حساب مال اندوزان و پول پرستان از ثروتمنداني كه اموال خود را همواره در
راه خدا و براي خدا انفاق مي كنند و كارهاي خير انجام مي دهند جدا است، گر چه قطعا
كسي كه بسيار انفاق كند، اندوخته بسيار نخواهد داشت و چه بد و بي خبرند آنها كه
طلا و نقره را مي اندوزند و در راه خدا انفاق نمي كنند كه فرمود: «و الذين يكنزون
الذهب و الفضة و لا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم…»[15].

و چه شيوا و شيرين
است سخنان امام عزيزمان، همو كه در مكتب اهل بيت عليهم السلام، تحصيل كرده و
سخنانش الهام گرفته از مكتب وحي و امامت است كه گوئي هر چه مي گويد، انعكاسي
راستين از فرياد رساي قرآن و نواي دلنشين آل محمد «ص» است و راستي چيزي جز اين
نيست كه او هر چه دارد از آنها دارد و آن تقوي و خلوص و ايمان والايش، او را به
درجه اي رسانده است كه سخنانش و پيامهايش منطبق با وحي و رسالت است «الذين جاهدوا
فينا لنهدينهم سبلنا» و كيست بيش از آن حضرت كه در راه خدا جهاد كند، جهاد با نفس
اماره، جهاد با دشمنان خدا و جهاد با مكتب هاي ضد الهي؟ و اين چيزي نيست كه ما
ادعا كنيم بلكه همگان اين مطلب را به وضوح فهميده اند و اينك تنها براي اطمينان
بيشتر آنان ـ همان گونه كه قبلا در مقدمه نيز تذكر داديم ـ اين انطباق را تا حدي
كه در توان قاصرمان است توضيح مي دهيم و گرنه مردم، امامشان را خوب شناخته اند و
معتقدند كه جز حق و حقيقت بر زبان امام جاري نمي شود و از خامه مباركش تراوش نمي
نمايد.

يك بار ديگر با هم
اين فراز از پيام امام را مروري بكنيم كه براستي چه خوش است سخن دوست:

«علماي اصيل اسلام
هرگز زيربار سرمايه داران و پول پرستان و خوانين نرفته اند و همواره اين شرافت را
براي خود حفظ كرده اند و اين ظلم فاحشي است كه كسي بگويد، دست روحانيت اصيل طرفدار
اسلام ناب محمدي با سرمايه داران در يك كاسه است! و خداوند كساني را كه اين گونه
تبليغ كرده و يا چنين فكر مي كنند نمي بخشد. روحانيت متعهد به خون سرمايه داران
زالوصف تشنه است و هرگز با آنان سرآشتي نداشته و نخواهد داشت».

ادامه دارد

 



1ـ‌ بحار
الانوار، ج 75، ص 371.