نقش آفرينيهاي اميد

مديريت اسلامي

قسمت دوازدهم

شرح صدر

نقش آفرينيهاي اميد

حجة الاسلام و
المسلمين محمدي ري شهري

در قسمت هاي گذشته
درباره آگاهي، سياست، حسن خلق، رفق و مدارا، قاطعيت، انتقاد پذيري و تغافل،
ويژگيهايي كه از ديدگاه اسلام مدير بايد واجد آنها باشد مطالبي تقديم گرديد و
توضيح داديم كه همه اين خصال آثار شرح صدراسلامي هستند و اينك ادامه بحث:

 

8ـ نقش آفريني هاي
اميد

هشتمين خصلتي كه مدير
را در مديريت توانمند مي كند اميد است، اميدوار بودن خود، و اميدوار ساختن ديگران
به تحقق هدف.

مساله اميد در ابعاد
اخلاقي، اجتماعي، سياسي و مديريتي فوق العاده مورد توجه اسلام است، و براي آشنايي
تفصيلي با نقش آفريني هاي اميد و نوميدي از نظر اسلام بايد واژه هاي: «أمل»،
«رجاء» و هم چنين «يأس» و «قنوط» در قرآن و احاديث اسلامي، به طور كامل و همه
جانبه مورد بررسي و تحليل قرار گيرند ولي فعلا ما در اين صدد نيستيم و لذا تنها
گفتار كوتاهي داريم درباره تعريف اميد و آرزو، و نقش اميد در زندگي به عنوان مقدمه
و پس از آن نقش اميد در مديريت و رابطه اميد و مديريت را توضيح خواهيم داد:

 

اميد و آرزو چيست؟

اميد و آرزو در فارسي
و نيز رجاء و امل در عربي به يك معنا است، راغب اصفهاني در كتاب مفردات القرآن در
معناي رجاء مي گويد: «رجاء عبارت است از گماني كه اقتضا دارد چيزي كه موجب شادي
است تحقق يابد»[1].

اين تفسير در مورد
«امل» و نيز اميد و آرزو نيز صادق است.

نكته قابل توجه اين
است كه در متون اسلامي اميدها و آرزوهاي انسان به دو دسته تقسيم شده اند، دسته
اول: اميدهاي راست و دسته دوم اميدهاي دروغ.

امام باقر (ع)مي
فرمايد:

«اياك و الرجاء
الكاذب فانّه يوقعك في الخوف الصادق».

از اميد دروغ جدا
پرهيز كن كه آن تو را در ترس راست، واقع خواهد ساخت.[2]

اميدهاي راست:
آرزوهايي است كه آرزومند اسباب و مقدمات تحقق آن را فراهم ساخته، دانه را كاشته و
اقدامات لازم براي به ثمر نشستن آن را انجام داده، و به ثمر دادن آن اميد بسته
است. ولي در اميدهاي دروغ، آرزومند تنها آرزو دارد و بس، كه اميد و آرزو به اين
معنا نه تنها سازنده و نقش آفرين نيست بلكه ويرانگر و زيانبار هم هست و همانطور كه
در كلام امام ملاحظه شد اميدهاي دروغ انسان را گرفتار خوف و خطرهاي قطعي و راست مي
نمايند. بنابراين بديهي است آن چه در اين مقال درباره نقش آفريني هاي اميد مي
گوئيم، اميد و آرزوي صادق منظور است و لا غير.

 

نقش اميد در زندگي

اميد و آرزو موتور و
محرك چرخ هاي زندگي انسان در ابعاد اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي است.

آرزو يكي از بزرگترين
نعمت هاي الهي است كه اگر اين نعمت از انسان گرفته شود، جنب و جوش و تلاش از او
سلب مي گردد و رخوت و سستي او را احاطه مي كند و بالاخره چرخ زندگي متوقف مي گردد.

پيامبر اسلام (ص)مي
فرمايد:

«الامل رحمة لامتي و
لولا الامل ما رضعت و الدة ولدها، و لا غرس غارس شجراً»[3].

آرزو براي امت من
رحمت است، اگر آرزو نبود هيچ مادري فرزندش را شير نمي داد، و هيچ كس درختي نمي
كاشت.

همان طور كه از ذيل
حديث استفاده مي شود، مقصود پيامبر از اين كه مي فرمايد «آرزو براي امت من رحمت
است» نفي نقش آرزو در زندگي ديگران نيست، شايد منظور اين باشد كه ديگران نمي
توانند از اين رحمت الهي آن گونه كه بايد براي زندگي جاويد خود بهره برداري كنند.

به هر حال پيامبر
اسلام در اين كلام خيلي صريح و روشن نقش اميد و آرزو را در زندگي انسان بيان كرده
است و مطرح كردن اين كه اگر آرزو نبود هيچ مادري فرزندش را شير نمي داد و يا كسي
درخت نمي كاشت، به عنوان دو نمونه روشن از نقش آرزو در زندگي است، و مقصود اثبات
اين واقعيت است كه اگر اميد و آرزو جاي خود را به ياس و نوميدي دهد اصولا ادامه
زندگي ممكن نيست.

امام علي (ع)درباره
نقش آرزو در زندگي مي فرمايد:

«الامل رفيق مونس».[4]

آرزو همنشيني است كه
موجب انس و آرامش انسان است.

 

آزمايشي جالب درباره
نقش آرزو!

طرح مساله تجربه و
آزمايش و آزمايشگاه آن هم درباره نقش چيزي مانند آرزو حتما جالب توجه است، راستي
چقدر خوب بود اگر خواص و آثار امور معنوي قابل آزمايش بودند، و حتما تعجب مي كنيد
اگر بشنويد اين امور نيز قابل آزمايش هستند، البته نه با ابزار مادي و نه براي هر
كس، در اين زمينه سخن بسيار است و براي اين كه از مطلب خيلي دور نشويم فقط به ذكر
يك نمونه از آزمايش حضرت عيسي (ع)در رابطه با نقش آرزو در زندگي انسان اكتفا مي
كنيم:

روزي حضرت عيسي (ع)در
نقطه اي نشسته بود و منظره شخم زدن زمين به وسيله پيرمردي كه با بيل سخت مشغول زير
و رو كردن خاك بود را تماشا مي كرد، گويا حضرت با ديدن اين منظره متوجه نقش آرزو
در زندگي بشر شد كه پيرمردي در آستانه مرگ را اين چنين به تلاشي كه معلوم نيست
ثمرش را ببيند وا داشته است، براي اين كه اين نظريه را آزمايش كند از خداوند خواست
كه آرزو را از او بگيرد.

بلافاصله پس از اين
دعا ملاحظه كرد كه پيرمرد بيل را بر زمين نهاد و دراز كشيد!

مدتي گذشت پيرمرد
هنوز مشغول استراحت بود، دوباره عيسي دعا كرد كه خدايا آرزو را به او باز گردان.

باز بلافاصله پس از
اين دعا ملاحظه نمود كه پيرمرد از جابر برخاست و مشغول كار شد.

حضرت عيسي (ع)براي
اين كه پاسخ اين آزمايش جالب را بر زمان خود پيرمرد بشنود جلو آمد و از او پرسيد
دليل اين كه ساعتي قبل بيل را بر زمين نهادي و دراز كشيدي و پس از گذشت زماني
اكنون باز مشغول كار شدي چيست؟

پيرمرد گفت در حالي
كه مشغول كار بودم اين فكر برايم پديد آمد كه بخود گفتم: تا كي كار مي كني در حالي
كه پيرمردي هستي در آستانه مرگ، اين بود كه ياس بر من مستولي شد و لذا بيل را
انداختم و دراز كشيدم.

پس از مدتي فكر ديگري
در ذهنم خطور كرد ديدم به خود مي گويم بخدا تا هستي براي تامين زندگي چاره اي جز
كار كردن نداري، اين بود كه دوباره سراغ بيلم رفتم و مشغول كار شدم.[5]

 

نقش اميد در مديريت

اگر آن چه درباره نقش
اميد در زندگي بيان شد در كنار مشكلات و سختي هاي كه تحقق اهداف اجتماعي خصوصا هدف
هاي بزرگ به همراه دراد و ناكامي هاي احتمالي كه در كمين تحقق هدفها نشسته اند،
ملاحظه شود، به اين نتيجه مي رسيم كه اميد و آرزو بالاترين نقش را در مديريت جامعه
بازي مي كند، و تنها كسي قادر به ايفاي نقش مدير است كه هم خود به تحقق هدف
اميدوار باشد و هم بتواند افراد تحت مديريت خود را در نيل به مقصود اميدوار سازد،
و هر چه عنصر اميد بهتر و قويتر در مديريت به كار گرفته شود درصد احتمال تحقق هدف
بالاتر مي رود.

 

عنصر اميد در مديريت
خدا

در راس همه مديريت
ها، مديريت خداوند متعال است، اگر كتاب خدا قرآن كريم را يكبار از ابتدا تا انتها
از بعد برخورد مديريتي خدا با انسان مورد مطالعه و دقت قرار دهيد، خواهيد ديد كه
آفريدگار جهان به بهترين وجه از عنصر اميد در مديريت خود براي تكامل انسان استفاده
نموده است، در مسايل اخلاقي، سياسي، اقتصادي، در مسايل فردي و اجتماعي و در امور
دنيوي و اخروي همه جا سخن از اميد است و اين باب واسعي است كه در اين مقال نمي
توان آن را باز كرد، تنها به ذكر دو نمونه از مواردي كه خداوند از عنصر اميد براي
سازندگي فرد و جامعه استفاده مديريتي نموده است اكتفا مي كنيم:

 

1ـ اميد به تكامل

براي اين كه انسان
جهت سازندگي خود و رسيدن به قله تكامل از تمام توان خويش نهايت بهره برداري را
بنمايد، خداوند متعال ياس و نوميدي را مطلقا ممنوع نموده و به هيچ كس اجازه نمي
دهد كه در هيچ شرايطي از عنايات او جهت وصول به كمالاتي كه فلسفه آفرينش انسان است
مايوس گردد، و تصريح مي كند كه جز افراد كافر و گمراه از رحمت و عنايت خداوند
مايوس نمي گردند. و اعلام مي نمايد كه هر كس در هر شرايطي مي تواند توبه كند، راه
انحطاط را رها نمايد و به سوي طريق كمال باز گردد:

«قل يا عبادي الذين
اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعاً»[6]

بگو اي بندگانم كه بر
خود ستم و اسراف كرديد از رحمت خدا مايوس نشويد كه خدا تمامي گناهان را مي آمرزد.

 

2ـ اميد به آينده

براي اينكه ناكامي
پيروان واقعي انبياء در تحقق حكومت الهي در جهان، آنان را سست نكند، براي اينكه
مصلحين جامعه مرعوب قدرت هاي استكباري نشوند، و براي اين كه شكست هاي هواداران
راستين حق و عدالت آنها را مايوس نسازد، خداوند متعال توسط پيامبران بزرگ خود در
همه اعصار چراغ اميد به آينده را در كانون جان پيروان پيامبران روشن نموده كه
بالاخره حكومت زمين از آن صالحين است:

«و لقد كتبنا في
الزبور من بعد الذّكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون».[7]

در زبور از پي آن
كتاب نوشتيم كه حكومت زمين را بندگان شايسته من ميراث مي برند.

تا از همه توان خود
براي مبارزه با ظلم و ستم و تكامل جامعه استفاده كنند كه تكامل جامعه با اراده و
تلاش و جهاد انسان هاي شايسته براساس وعده قطعي خداوند تحقق خواهد يافت.

 

عنصر اميد در مديريت
رهبران الهي

رهبران الهي در
استفاده از عنصر اميد براي هر چه بهتر ساختن فرد و جامعه، روش مديريتي خداوند
متعال را تعقيب مي نمايند، در تاريخ زندگي انبياء و اولياء هيچ جا ياس و نوميدي و
بريدگي به چشم نمي خورد بلكه همه جا سخن از اميد و مقاومت براي آينده اي خوب و
زيبا است:

«و كأين من نبي قاتل
معه ربيون كثير فما وهنوا لما اصابهم في سبيل الله و ما ضعفوا و ما استكانوا و
الله يحب الصابرين»[8].

و چه بسا پيامبراني
كه مردان الهي فراواني به همراه آنها جنگ كردند، آنها هيچ گاه در برابر آن چه در
راه خدا به آنها مي رسيد سست نشدند و ناتوان نگرديدند و تن به تسليم ندادند و
خداوند پايداران را دوست دارد.

برجسته ترين سخن و
دقيق ترين نكته در تعليمات مديريتي رهبران الهي در رابطه با استفاده از عنصر اميد
را در سه جمله مي توان خلاصه كرد: كار، نشد ندارد، در نهايت سختي نبايد مايوس بود
و بالاتر اين كه در نااميدهاي بايد اميدوارتر بود!.

 

كار، نشد ندارد!

در تعليمات رهبران
الهي كار، نشد ندارد، يعني انسان قادر است هر كار ممكني را انجام دهد البته اگر
همه توان خود را براي تحقق آن به كار گيرد.

به عبارت ديگر از نظر
رهبران الهي، انسان براي تحقق خواسته هاي خود به منبعي از نيرو اتصال دارد كه
توانايي آن بي نهايت است، و رمز موفقيت او، بكار گيري همه توان در استفاده از اين
سرچشمه عظيم نيرو است.

متن سخن رهبر رهبران
و امير مؤمنان در اين رابطه اين است:

«من بلغ جهد طاقته
بلغ كنه ارادته»[9]

كسي كه همه توانش را
بكار گيرد، به حقيقت خواسته اش قطعاً خواهد رسيد.

«من استدام قرع الباب
وَلَجَّ، وَلَجَّ»[10]

كسي كه پيوسته دري را
بكوبد و براي تحقق خواسته خود اصرار ورزد بالأخره آن در بر او گشوده مي شود، و
شاهد مقصود را در آغوش مي كشد

اين روايت بصورتي
ديگر از پيامبر اسلام (ص)نيز نقل شده است:

«من يُدمِنُ قرع
الباب يلج»[11]

كسي كه ادامه دهد
كوبيدن دري را، آن در گشوده و او وارد خواهد شد.

گفت پيغمبر كه گر
كوبيدي دري

                                       عاقبت زان در برون آيد سري

 

اميد، در نااميدي!!

هنگامي كه انسان با
همه توان كار را آغاز كرد، و هدف را با تلاش تمام تعقيب نمود، بطور طبيعي با
مشكلات برخورد مي كند، هر چه هدف بزرگتر باشد مشكلات آن بيشتر است، توصيه رهبران
الهي اين است كه مشكلات هر چه بزرگتر باشند نبايد انسان را از رسيدن به مقصود
مأيوس و از تعقيب هدف منصرف نمايد.

رهبران الهي به انسان
اجازه نمي دهند تحت هيچ شرايطي نااميد شود حتي آنجا كه در نقطه اوج سختيها است.

امام علي (ع)در اين
رابطه مي فرمايد:

«عند تناهي الشدة
تكون الفرجه و عند تضايق محلق البلاء يكون الرخاء»[12]

هنگامي كه شدت و
سختيها در اوج نهايي است، فرج و گشايش حاصل مي شود، و هنگامي كه حلقه هاي بلا تنگ
مي شود آسايش و رخاء انتظار مي رود.

و در سخني ديگر
فرمود:

«أضيق ما يكون
الحَرجُ، أقرب ما يكون الفرج»[13]

تنگ ترين تنگناها،
نزديكترين آنها به فرج و آسودگي است.

اين روايات و مشابه
آنها كه بسيار است نشان مي دهند كه در جهان بيني الهي حتي در شرايط نوميدي، انسان
مي تواند اميدوار باشد كه:

در نوميدي بسي اميد
است

                                  پايان شب سيه
سفيد است

تجربه هم تأييد مي
كند كه واقعيت همين طور است.

 

در نااميدي
اميدوارتر!!!

شايد مهمترين نكته در
باب اميد و بزرگترين درس در جهان بيني الهي در اين باب است اينست كه انبياء الهي
مي خواهند انسان را طوري تربيت كنند كه در نااميدي ها اميدوارتر باشد! و بر اين
مبنا باب نااميدي را بر او بكلي مسدود نمايند تا انسان از تمام توان خود براي
رسيدن به مقصود استفاده نمايد.

پيامبر اسلام (ص)مي
فرمايد:

«كن لما لا ترجو أرجي
منك لما ترجو»[14]

براي تحقق آنچه
اميدوار نيستي اميدوارتر باش از آنچه براي تحقق آن اميدواري.

اين حديث از امام علي
و امام باقر و امام صادق عليهم السلام نيز نقل شده و در ادامه آن نمونه‌هايي از
تحقق آن چه انسان اميد به تحقق ندارد ذكر شده است مانند ايمان جادوگران فرعون، و
مسلمان شدن ملكه سبا، و سخن گفتن خداوند متعال با موسي در حالي كه به اميد تهيه
آتش به كوه طور مي رفت.[15]

و اما اينكه چگونه
انسان مي تواند در نا اميدي اميدوار بلكه اميدوارتر باشد؟

پاسخ اين است كه در
مواردي كه انسان اميد به تحقق مقصود دارد چشم اميد او به علل طبيعي است ولي در
مواردي كه اميد به تحقق مقصود ندارد از علل طبيعي نااميد شده و اگر اميدي باشد،
اميد به خدا است و اميد به خدا در تحقق مقصود بيشتر مي تواند كار ساز باشد.

ادامه دارد

 



1ـ الرجاء ظن
يقتضي حصول ما فيه مسره ـ مفردات القرآن، كلمه «رجاء».