جمع بندي اهم رويدادها

جمع بندي اهم
رويدادها

رويارويي جهان اسلام
و دنياي تفرعن و استكبار

همان گونه كه انتظار
مي رفت مساله انتشار كتاب كفر آميز آيات شيطاني توسط غرب و برخورد قاطع امام با
اين اقدام، بازتابهاي گسترده و فراواني در داخل كشور و نيز خارج از مرزهاي ميهن
اسلامي مان را به همراه داشت. استكبار غرب با اين توطئه عظيم كه به اعتراف مجله
آبزر واتور: «از لحاظ مادي، 9 ميليون فرانك و از نظر زماني پنج سال براي آن سرمايه
گذاري شده» قصد حمله به اصول و مقدسات مسلمانان را داشت و در اين ارتباط كليه عكس
العمل هاي احتمالي را پيش بيني نموده و براي هر يك از آنها برنامه ريزيهاي لازم را
آماده كرده بود. اما برخورد قاطع امام و فتواي تاريخي ايشان «شوك» شديدي را به
آنان وارد ساخت. امام با نيت انجام تكليف الهي، نه تنها حربه استكبار غرب را از
آنها گرفت بلكه از آن به مثابه وسيله اي براي وحدت جهان اسلام، پاكسازي نيروهاي
غير انقلابي در داخل نظام، ممانعت از ايجاد روابط و مناسبات گسترده با دنياي تفرعن
و استكبار، تبيين اصول خدشه ناپذير انقلاب و نظام و … و در يك كلام روشن نمودن
ابعاد ديگري از اسلام ناب محمدي (ص) بهره جست. بدين ترتيب كتاب كفر آميز آيات شيطاني
كه براي حمله به مقدسات اسلامي تدارك ديده شده بود تبديل به وسيله اي براي تائيد و
نشر دين گرديد و نمونه و مصداقي ديگر شد از: «انّ الله ليؤيّد هذا التدّين بالرجل
الفاجر».

(كنز العمال ـ خ 115)

طي ماه گذشته نيز
جهان در تب و تاب انعكاس اين مساله مهم بود كه اكثر رسانه هاي گروهي دنيا اعتراف
كرده اند كه وقايع مهم داخلي ايران و خارجي متاثر از اين جريان بوده است يعني از
قطع رابطه سياسي ايران و انگليس، مبارزه با حجاب زنان مسلمان در فضاي آموزشي
تركيه، برگزاري هيجدهمين اجلاس كنفرانس اسلامي در رياض و بازگشت سفراي جامعه اقتصادي
اروپا به ايران همه و همه در ارتباط با اين قضيه بوده است. حتي برخي خبرگزاريها
استعفاي دو تن از مسئولين وزارت امور خارجه كشورمان را در نتيجه اثرات داخلي اين
جريان تفسير كردند لذا قسمت عمده جمع بندي اهم رويدادهاي اين شماره نيز حول همين
محور تهيه گرديده است.

 

اولين گام رسمي نظام
در برخورد با توطئه

قطع روابط ديپلماتيك
و سياسي جمهوري اسلامي ايران با انگليس، اولين گام رسمي نظام در برخورد با اين
توطئه جهاني به حساب مي آيد. البته ذكر يك هفته مهلت براي انگليس در مصوبه مجلس
شوراي اسلامي قاطعيت اين گام ابتدايي را كمي مخدوش مي نمود و اين مساله به عنوان
نقطه ضعفي در چنين حركتي تلقي گرديد كه مي توان آن را ناشي از يك ضعف بينش در ميان
پيشنهاد دهندگان دانست. اينان بدون توجه به عمق فاجعه، تحليل درستي از شرايط كنوني
جهان (كه جهان خواران تعمدا به نابودي اسلام و مسلمين كمر بسته اند) و نيز نگرش
امام به اين مساله نداشته اند. تلقي و برداشت امام از اين ماجرا به خوبي در پيامم
تاريخي شان خطاب به روحانيت و مردم در سوم اسفند ماه 67 كاملا واضح و مشخص بيان
شده كه در قسمتي از آن آمده بود: «… ما كينه دنياي غرب را با جهان اسلام و فقاهت
از همين نكته ها به دست مي آوريم. قضيه آنان قضيه دفاع از يك فرد نيست. قضيه حمايت
از جريان ضد اسلامي و ضد ارزشي است كه بنگاههاي صهيونيستي و انگليس و امريكا به
راه انداخته اند و با حماقت و عجله خود را روبروي همه جهان اسلام قرار داده اند…
اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاي خطرناك و قلم به دستان
اجير شده در آستين فراوان دارد…».

دادن يك هفته مهلت به
انگليس كه با بينش فوق اختلاف داشت، استعمار انگليس را براي تداوم خط برخورد قبلي
خود به طمع انداخته به حدي كه در تبليغات مسوم خود با استناد به اين مساله، ابراز
مي كردند كه: «به تلاش هاي برخي جريان هاي داخلي ايران كه خواهان روابط با غرب
هستند» اميدوار است. انگليس هم چنين براي آن كه از تشديد جريان قطع رابطه سياسي
جلوگيري كرده و نيز به خيال خود تسهيلاتي را براي «طرفداران غرب در ايران» به وجود
آورد، لحن پرخاشگرانه قبلي خود را تغيير داده و تاكتيك جديد را پيش گرفتند. «جفري
هاو» وزير خارجه انگلستان در تاريخ 12/12/1367 اين تغيير لحن را اين گونه اعلام
كرد: «… ما هيچ گونه علاقه اي به اين كتاب نداريم و از آن حمايت نمي كنيم. مردم
انگليس در نوشتن و چاپ اين كتاب دخالتي نداشته اند…» تبليغات رسانه هاي گروهي
انگليس نيز براي متوجه ساختن افكار عمومي به اين تغيير لحن، تلاش گسترده اي را
انجام دادند. راديو دولتي لندن با اشاره به سخنان «جفري هاو» گفت: «… وزير خارجه
لحن آشتي جويانه اي داشت. سخنان او از سخنان هر كس ديگر در دولت انگليس فراتر رفته
است و از كتاب سلمان رشدي خود را دورتر مي كند…».

روزنامه تايمز مالي
چاپ انگلستان نيز طي تحليل پيرامون سخنان «جفري هاو» نوشت: «… لندن اميدوار است
سخنان آشتي جويانه وزير خارجه انگليس حكومت ايران و مسلمانان جهان را خرسند كرده و
راه را براي برقراري رابطه سياسي با ايران هموار نمايد…».

به ادعاي رسانه هاي
گروهي انگليس، اتخاذ اين تاكتيك سياسي به منظور كمك به كساني است كه در داخل ايران
طرفدار رابطه با غرب بوده  با فتواي امام
تندروها آنها را در موضع ضعف قرار داده اند. اين رسانه ها براي موثر بودن اين
تاكتيك، كشورهاي اروپاي غربي را نيز به پيش گرفتن چنين سياستي ترغيب مي نمايند.
تمپل موريس يكي از دست اندركاران حكومت انگليس و متخصص مسائل ايران طي اظهاراتي در
12/12/67 اين مطلب را چنين توضيح مي دهد: «… اروپاي غربي بايد در عين حفظ هم بستگي،
با مسلمين ابراز همدلي بنمايد تا كساني كه در ايران طرفدار نزديكي با غرب هستند
بتوانند از موضع ضعف خارج شوند…». مارگارت تاچر نخست وزير انگليس نيز طي سخناني
اين تغيير لحن را به نمايش گذاشت و با مسلمانان جهان همدردي نمود! و متذكر گرديد
كه «به مسيحيت هم توهين هايي شده كه ما مسيحيان هم متاثر شده ايم ولي اين اديان
الهي محكمتر از آن هستند كه با اين چيزها مخدوش شوند»!؟ در طي مهلت يك هفته اي كه
انگليس به خيال تعديل مسئولين ايراني لحن خود را ملايم كرده و در برخورد با جمهوري
اسلامي ايران «محذورات ديپلماتيك» داشت، دولت فرانسه و مشخصا ميشل دوكار ـ نخست
وزير اين كشور ـ نقش سردمداري برخورد با ايران را ايفا نمود. وي صريحا در يك
مصاحبه اعلام كرد كه «اقدامات شديد اروپا عليه ايران را هماهنگ خواهد كرد». اما
لحن ملايم سردمداران انگليس و به تبع آنها بنگاههاي سخن پراكني اين كشور ديري
نپائيد و با نزديك شدن به زمان اتمام مهلت يك هفته اي دولت انگليس به گونه اي نيمه
رسمي اعلام كرد: «تلاش هاي جناح طرفدار غرب در ايران براي جلوگيري از قطع رابطه
موفقيتي نداشته»… و سپس مدعي شده اند كه: «در خواستي كه آخوند زاده بستي كاردار
ايران در لندن طي چند مكالمه تلفني از وزارت خارجه انگليس مبني بر مذاكره در ژنو
داشته از طرف دولت انگليس رد مي شود». با پايان يافتن مهلت مقرر، وزارت امور خارجه
كشورمان طي بيانيه اي رسما اعلام مي نمايد: «انگلستان تلاش كافي براي جلوگيري از
قطع رابطه ميان ايران و انگلستان از طريق تصحيح مواضع غير صحيح خود انجام نداده
است…» و بدين ترتيب اين رابطه قطع مي گردد. اما انگلستان نمي توانست وحشت خود را
از سرايت قطع روابط ديپلماتيك به قطع روابط تجاري و بازرگاني پنهان نمايد به همين
دليل بار ديگر تبليغات گسترده تري به منظور جلوگيري از اين مساله صورت داد. مقامات
اقتصادي انگليس در اداره تضمينات و اعتبارات صادراتي بلافاصله پس از انتشار خبر
قطع رابطه ايران و انگليس اعلام كردند: «بازار صادرات ايران در حال حاضر نسبتا
فعال و منظم است و اين اداره به تيرگي روابط سياسي اعتنايي ندارد…» راديو دولتي
لندن نيز طي تفسيري در 16/12/67 اعلام مي كند: «… بدون شك مقامات راديكال در
دستگاه ايران پافشاري خواهند كرد كه اقدامات بيشتري عليه بريتانيا انجام گيرد…»
اين راديو در ادامه اين تفسير، راديكال ها را كساني معرفي مي كند كه «… تا هم
اكنون هم موجب شده اند كه سياست خارجي ايران تمايل به جهان كمونيست پيدا كند…»!
و بدين وسيله سعي در القاي اين مساله در ذهن شنونده نمايند كه مخالفين انگليس و
غرب حتما و صرفا كمونيست ها هستند! حال آنكه شوروي جزو اولين كشورهايي بود كه از
اين قطع رابطه سياسي ايران و انگليس اظهار تاسف كرده بود، مقام هاي رسمي در وزارت
خارجه انگليس طي مصاحبه هايي پس از قطع روابط ديپلماتيك اظهار داشتند: «…
بريتانيا هنوز به اصطلاح تمامي پل هاي پشت سر خود را خراب نكرده است. قطع كامل
مناسبات را خواستار نشده و تا آنجا كه به اين كشور مربوط مي شود، مسلما صحبتي از
تحريم اقتصادي ايران در كار نيست…» البته همه اين تبليغات در حالي انجام مي گرفت
كه ما در داخل كشورمان هيچ گونه مطلبي كه دال بر ادامه برخورد با انگلستان باشد
منتشر نكرده و چنين مساله اي حتي جاي طرح نيافته بود اما از آن جا كه اين اصل مهم
مي بايست در برخورد با استكبار و دشمنان اسلام رعايت مي شد كه اگر ما دشمنان را
راحت بگذاريم آنان به ما هجوم كرده و ما را راحت نخواهند گذاشت ولي متاسفانه در
اظهار نظرهاي مسئولين و نيز در تبليغات رسانه هاي گروهي ما چنين مساله اي ديده نشد
فلذا آنان با احساس امنيت به «انتقاد از خود در برخورد ضعيف با ايران» پرداختند.
تايمز مالي در 19/12/67 با انتقاد از موضع ضعيف انگلستان نوشت: «… بسيار جاي
تاسف است كه چرا هنگامي كه دولت لندن مي دانست ايران با اظهارات ساده ديپلماتيك
قانع نخواهد شد، وزير خارجه و نخست وزير انگليس محتواي كتاب آيات شيطاني را محكوم
كردند سخنان مذكور كه به طمع ادامه روابط با ايران ابراز شد نتيجه اي جز نشان دادن
خضوع و چاپلوسي از طرف دولت انگليس نداشتند فتواي امام خميني ثابت كرد كه ارزشهاي
غربي و بنيادگرايي مذهبي با يكديگر سازگاري ندارند و اروپا در اين مورد راه حلي ندارد…».

با چنين زمينه هاي
تبليغاتي جفري هاو نيز با لحن تهديد آميزي اظهار داشت: «… ما قطعا اميدواريم كه
برقراري مجدد روابط عادي با ايران و از آن طريق با دولت ايران را ببينيم. انگليس
عضو شوراي امنيت است و نقش بزرگي در كمك به قطع جنگ كه مردم ايران در آن درگير
بودند، داشت و اين به خاطر آن بود كه انگليس مي خواست امكان از سرگيري رابطه بين
دو كشور را باز نگه دارد و به همين علت از پيش قدم شدن در قطع روابط خودداري
كرد…» اين اظهارنظرها و تهديدها از يك طرف و عدم ادامه برخورد با اين پير
استعمار توسط ما، باعث شد كه انگليس احساس كند ما خواهان برقراري رابطه با آنها
هستيم! و در تبليغات خود اين گونه وانمود مي كردند كه گويي ما از اينكه قطع رابطه
را اعلام كرده ايم پشيمانيم! و دنبال بهانه اي براي وصل مجدد مي گرديم! خبرنگار
امور خارجي بنگاه سخن پراكني انگليس (بي بي سي) طي تحليلي در اين باره مي گويد:
(19/12/67)… از آن چه كه مقامامت وزارت خارجه در لندن مي گويند كاملا واضح است
كه آنها نمي خواهند اوضاع را وخيم تر كنند. آنها مي خواهند اين مساله تا حدي فرو
خوابد و آرام شود كه روابط به طور موثري به حالتي شبيه عادي باز گردد. شايد اگر
آقاي ولايتي و سر جفري هاو براي مثال در يك كنفرانس بين المللي در مورد هر چيزي
شركت كنند يا اين كه هم زمان در سازمان ملل حضور يابند ممكن است آنها تصادفا به
طريقي در راهرو با يكديگر ملاقات كنند و من فكر مي كنم در آن زمان ممكن است مقامات
به طور غير رسمي در پشت صحنه با يكديگر ملاقات كنند. مسلما من فكر مي كنم بريتانيا
اميدوار است نوعي تماس با ايراني ها حفظ شود…»

اين تبليغات كه هر
روز بيش از پيش وسعت مي يافت در تاريخ 21/12/67 به دنبال سخنراني حجة الاسلام
محتشمي وزير كشور در جمع نيروهاي نظامي و انتظامي پايان يافت. وي طي سخنان خود
عنوان كرد: «… اگر ما انگلستان را تحريم اقتصادي بكنيم، بزرگترين ضربه را بر
پيكر اين پير استعمار و حامي كفر زده ايم و به نظر من يكي از راههاي مبارزه با
دولت استعمارگر انگليس تحريم كالاهاي آن است… (كيهان 21/12/67) اين «زنگ خطر» باعث
شد كه آنان از گستاخي بيشتر دست برداشته و به محاسبه پيامدهاي احتمالي اين مساله
بپردازند. اما اين مطلب توسط ايشان و ديگران مورد پيگيري عملي قرار نگرفت فلذا
راديو امريكا دو روز بعد طي تفسيري اعلام كرد: «… توصيه علي اكبر محتشمي وزير
كشور براي تحريم كالاهاي ساخت انگليس در ايران كه يك هفته پس از قطع مناسبات سياسي
ميان لندن و تهران عنوان شد، ظاهرا هدف گسترده تري داشته است، اما بعيد به نظر مي
رسد اين توصيه از مرحله شعار فراتر رود… حتي اگر ايران تصميم به تحريم كالاهاي
ساخت انگليس بگيرد در امور خدماتي به ويژه در امور بانكي و بيمه اي مناسبات دو
كشور حفظ خواهد شد زيرا بخش عمده اي از عمليات بانكي جمهوري اسلامي در سطح بين
المللي از طريق شبكه بانكي لندن انجام مي گيرد…»

 

بازگشت ذليلانه سفراي
جامعه اقتصادي اروپا

استكبار غرب كه گويي
هنوز قادر به اتخاذ شيوه اي متناسب با اصول خود براي دفاع همه جانبه از كتاب
كفرآميز آيات شيطاني و نويسنده مرتد آن و نيز مقابله با اعتراضات مسلمانان جهان
خصوصا فتواي تاريخي امام نبود، در روزهاي اول صدور فتواي امام با يك اقدام ناشيانه
مبادرت به فراخواني سفراي جامعه اقتصادي اروپا از تهران نمود. اما موضع گيري صحيح
جمهوري اسلامي در عدم عدول از اجراي حكم خدا و اقدام مسئولان در قطع رابطه با
انگلستان و نيز برخورد امام، تمامي اين كشورها را در موضعي كاملا انفعالي قرار
داد. امام در پيام به روحانيت و مردم با اشاره به اين مساله اظهار داشتند: «… من
قبلا نيز گفته ام همه توطئه هاي جهان خواران عليه ما از جنگ تحميلي گرفته تا حصر
اقتصادي و غيره براي اين وبده است كه ما نگوئيم اسلام جوابگوي جامعه است و حتما در
مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم، ما نبايد غفلت بكنيم، واقعا بايد به
سمتي حركت نمائيم كه انشاءالله تمام رگه هاي وابستگي كشورمان از چنين دنياي متوحشي
قطع شود. استكبار غبرب شايد تصور كرده است از اين كه اسم بازار مشترك و حصر
اقتصادي را به ميان بياورد ما در جا مي زنيم و از اجراي حكم خداوند بزرگ صرف نظر
مي نمائيم… اين يك نمونه است كه خدا مي خواست پس از انتشار كتاب كفرآميز آيات
شيطاني در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياي تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعي خود
را در دشمني ديرينه اش با اسلام برملا سازد…».

موضع منفعل اين
كشورها گذشته از برخورد با ديپلماتهاي ايراني در خارج حتي در مصاحبه هاي مطبوعاتي
و نيز نحوه تبليغات رسانه هاي گروهي اين كشورها به وضوح مشهود بود. آنان يكي پس از
ديگري سعي در توجيه اين فراخواني و عادي جلوه دادن آن داشته و نهايتا تصميم به
بازگشت گرفتند. امام بار ديگر به هنگام بازگشت اين سفرا، از آنان در پيام 5/1/68
خود خطاب به مهاجرين جنگ تحميلي اين گونه ياد مي كنند: «… شايد آنان اين همه
فضاحت و بي آبرويي شان را به خاطر سيدن به هدف شوم خود پيش بيني نكرده بودند كه
امروز با سرافكندگي و خواري از كرده خود پشيمان و با ذلت مراجعت مي كنند…» اين
لحن براي اين كشورها بسيار سنگين بوده و آن را به سختي مي توانستند تحمل كنند. لذا
هم زمان با اعلام اين مساله كه «تصميم فرانسه به بازگرداندن سفير خود به تهران پس
از تصميم مشابه دولت هاي ايرلند، اسپانيا، يونان، ايتاليا و بلژيك اتخاذ شده و
احتمالا به زودي از سوي آلمان غربي و هلند و ساير كشورهاي اروپايي نيز دنبال خواهد
شد» خانم سيمون وي رئيس گروه ليبرال در پارلمان اروپا اظهار داشت: «… آن چه
تحقير آميز است سخناني است كه توسط آية الله خميني بيان شده است…» هم چنين يك
مقام رسمي در كشورهاي عرب حوزه خليج فارس به خبرنگاران يونايتدپرس گفت: «آنچه كه
(امام) خميني در پيش خود تلقي كرده است،‌همانا ضعف جهان غرب است. اروپائيها يا
بايد از همان ابتداي كار جرات كشيدن طپانچه را نداشتند و يا وقتي طپانچه را كشيدند
بايد آن را دوباره در غلاف قرار نمي دادند». بنا به گزارش يونايتدپرس: «در اين حال
ديپلمات هاي امريكائي مستقر در خليج فارس گفتند واكنش (امام) خميني در قبال اقدام
حسن نيت آميز غرب در جهت بازگرداندن سفراي خود به تهران نشان مي دهد كه آمريكا
نبايد در جستجوي از سرگيري روابط ديپلماتيك خود با ايران در دوران حيات رهبر اين
كشور باشد…».

 

تشكيل كنفرانس
بنيادگرايان خودماني آمريكا

به دنبال ناكامي حركت
فراخواني سفراي جامعه اقتصادي اروپا، تهديد به محاصره اقتصادي و نيز برخي تهديدهاي
نظامي، روش موذيانه و مرموز ديگري در دستور كار كشورهاي بلوك غرب در ارتباط با
مساله كتاب آيات شيطاني و فتواي امام قرار گرفت. اين روش از آن جهت موذيانه و
مرموز است كه هيچ يك از عمل كنندگان صريحا چنين حركتي را اعلام نمي كنند و تنها مي
توان از برخي شواهد و قرائن به گوشه هايي از اين حركت پيچده پي برد. هدف كلي اين
حركت را مي توان «ملايم كردن ايران به طور مرحله اي» و يا به تعبيري صريح تر «بردن
اسلام ناب محمدي (ص) به مسلخ اسلام امريكايي» نام نهاد بدين ترتيب كه به خيال خود
رهبري جهان اسلام (كه به خصوص بعد از جريان انتشار كتاب كفر آميز آيات شيطاني به
طور ناباورانه اي به دست امام و يا به قول راديوهاي بيگانه «بنياد گرايان به رهبري
امام خميني» افتاده) لوث گردد و با در دست گرفتن رهبري جريان به انحراف افكار
عمومي مسلمانان از دشمن اصلي اسلام نائل آيند. غرب اين بار نيز گوشه اي از اقدامات
تبليغي رسانه هاي گروهي خود را به منظور تحقق اين هدف اختصاص داد به طوري كه از
اين رسانه ها شنيده مي شد كه: «ايران در ارتباط با مساله سلمان رشدي نياز به
كشورهاي اسلامي دارد». اين مطلب با همين مضمون از چندين بلندگوي غربي به گوش مي
رسيد. يونايتدپرس در 15/12/67 يعني يك هفته مانده به هيجدهمين اجلاس كنفرانس
اسلامي رياض مي گويد: «.. بديهي است كه در رابطه با مساله سلمان رشدي ايران به
حمايت كشورهاي اسلامي نيازمند است…» خبر گزاري فرانسه نيز خبر داد كه: «… عمان
تماس هاي خود با رهبران ايران را شدت بخشيد تا آنان را به لزوم شركت در گرد همايي
اسلامي در رياض متقاعد سازد…» سفر وزير خارجه پاكستان به تهران و ملاقات و
گفتگوي وي با مسئولين بلند پايه جمهوري اسلامي ايران نيز در همين ارتباط بود. اين
مساله براي جناحي خاص در داخل ايران نيز از اهميت خاصي برخوردار بود. يكي از
روزنامه هاي عصر كشورمان كه به صورت بلندگو و ارگان جناح مذكور عمل مي نمايد هم
آوا با رسانه هاي گروهي غربي تيترهاي اصلي روزنامه را به اين كنفرانس اختصاص داده
و با «آب و تاب» فراوان از شور و شوقي كه در جريان برگزاري كنفرانس به وجود خواهد
آمد! سخن گفته و با بزرگ جلوه دادن اين مساله كه «اعتراض به انتشار كتاب آيات
شيطاني در دستور كنفرانس اسلامي قرار گرفت» مسئولين را ترغيب به شركت قوي و فعال
در اين كنفرانس مي نمود! اين روزنامه آن قدر در اين مساله افراط نموده كه به
خوانندگان خود كاملا القاء اين مطلب بشود كه «مسلمانان جهان منتظر تصميم اين
كنفرانس هستند تا تكليف خود را در مورد كتاب آيات شيطاني و نويسنده مرتد آن متوجه
شوند»!!

نفس شركت رسمي جمهوري
اسلامي ايران كه در بين مسلمانان جهان پيام آوران احياي اسلام ناب محمدي (ص) مي
باشند در كنفرانسي كه نام اسلام را يدك مي كشد و اكثريت سران شركت كننده در آن از
مصاديق بارز اسلام آمريكايي هستند، پيش از آن كه براي ما موفقيتي محسوب مي گردد،
موجب كسب وجهه و آبرو براي مرتجعين منطقه و اين كنفرانس شده و چهره صدور انقلاب
اسلامي ملكوك مي گرديد. از سوي ديگر اين كنفرانس ناچار از اتخاذ موضعي درباره كتاب
كفرآميز آيات شيطاني و نويسنده مرتد آن بود آن هم در محدوده خاص و اسلام امريكايي.
بدين شكل كه از يك طرف با اصول غرب چندان تعارضي نداشته باشد و از سوي ديگر «رنگ و
لعابي» اسلامي داشته و مزين به آيات قرآن باشد! وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي
ايران علي رغم تبليغات غربي ها و نيز جناح طرفدار رابطه با غرب در داخل، با اتخاذ
موضعي صحيح از حضور در اين كنفرانس امتناع ورزيده و تنها با اعزام هياتي معمولي به
سرپرستي فردي عادي، پيش بيني درست خود را از نتيجه اين كنفرانس بيان داشت هر چند
كه در نگاه اول انسان تصور مي كند بهتر بود حتي چنين هياتي هم به اين كنفرانس نمي
رفت تا بيشتر و بهتر به جهانيان ثابت شود كه جمهوري اسلامي جنايت وحشتناك رژيم
حاكم بر حجاز در شكستن قداست بيت الله الحرام و به خاك و خون كشيدن زائران خانه
خدا را هيچ گاه از ياد نبرده و جرم فهد و فيصل ها را كمتر از سلمان رشدي نمي داند.

انگلستان قبل از آغاز
اين كنفرانس، تذكرات لازم را به رژيم حجاز داده بود. تايمز چاپ لندن در 22/12/67
از قول منابع ديپلماتيك انگليس در اين باره نوشت: «بريتانيا به عربستان سعودي
اطلاع داده بود اگر كنفرانس اسلامي بخواهد تصميمات شديدي عليه كتاب آيات شيطاني
اتخاذ كند. سفر وليعهد انگليس به منطقه متوقف خواهد شد. برگزاري و ادامه اين سفر
در واقع نشانه آن است كه پيام انگليس با عكس العمل مثبت مواجه شده است…».

روزنامه ايندي پندنت
ضمن چاپ مقاله اي از هاروي موريس سردبير خاورميانه اي اين روزنامه در حاشيه
برگزاري كنفرانس اسلامي رياض ديدگاه غرب نسبت به اتخاذ هر گونه تصميمي از جانب
رژيم هاي نظير رژيم حجاز اين چنين بيان مي دارد:‌ «… براي غربيان بعضي متعصب ها
محبوب و بعضي منفور هستند… رسوم مذهبي كه غرب در عربستان با ديده اغماض به آنها
مي نگرد اگر در جاي ديگري پيدا مي شد، مورد خشم و عدل قبول قرار مي گرفت… غرب در
برابر سر بريدن، قطع اعضاي بدن و غيبت زنان از زندگي اجتماعي در عربستان ساكت است
و اعتراضي به اعلام قرآن به عنوان قانون اساسي كشور ندارد و نماز باران خواندن از
نظر غرب امري كاملا جا افتاده است… حال كه حكومت اسلامي ايران به رهبري آيت الله
خميني در منطقه وهابيت را به مبارزه طلبيده، اين عربستان است كه طعم برچسب خوردن
را مي چشد و دينش اسلام آمريكايي خوانده مي شود. مقامات سعودي براي ايستادگي در
مقابل اين مبارزه طلبي ايران در تلاشند خود را بيشتر مذهبي نشان دهند و بر سنتي
بود نشان بيشتر تكيه مي كنند. ليكن سوال اين است كه غرب تا چه حد مي تواند بر
تقويت بنياد گرايي كه در عربستان براي حفظ وضع موجود لازم است صحه بگذارد. ظاهرا
غرب هر چه را كه به نام اسلام در آن كشور صورت مي گيرد بايد بپذيرد تا عربستان را
از دست ندهد. ديگر غربيان نيز چون يكي از روساي جمهوري اسبق امريكا مي توانند تنها
اين را بگويند كه: اگر چه اينها هم بنيادگرا هستند اما بنيادگريان خودماني
هستند…».

با شروع كنفرانس
اسلامي بعضي از جرايد داخلي نيز وارد جرياني كه يكي از روزنامه هاي عصر به راه
انداخته بود، شده و با موضعي ملايمتر از آن روزنامه به تبليغ پيرامون اين كنفرانس
تحت عناويني هم چون: «كنفرانس اسلامي بايد عقب ماندگي خود را جبران كند» و و …
پرداختند. متاسفانه برخي مسئولين نيز از تريبون هاي رسمي اين كنفرانس را براي جهان
اسلام با اهميت توصيف كردند! حتي بيش از 190 تن از نمايندگان مجلس طي نامه اي به
كنفرانس اسلامي آرزوي موفقيت براي آن مي كنند. نمايندگان مجلس شوراي اسلامي از
كنفرانس كشورهاي اسلامي در رياض انتظار دارند كه موضوع كتاب آيات شيطاني و حمايت
غرب به ويژه انگلستان از كتاب و مولف آن را در دستور كار خود قرار دهد و تصميماتي
اتخاذ شود كه موجبات خشنودي مسلمانان سراسر جهان به ويژه مسلمانان كشورهاي اسلامي
را فراهم نمايد.!

به هر حال اجلاس چهار
روزه سازمان كنفرانس اسلامي با حضور وزراي خارجه 46 كشور اسلامي در رياض روز
22/12/67 آغاز به كار كرد در برنامه اين كنفرانس كه سعود الفيصل وزير خارجه رژيم
حاكم بر حجاز مسئوليت برنامه ريزي آن را به عهده داشت 150 موضوع مختلف قرار داده
شده بود و همان گونه كه پيش بيني مي شد مساله انتشار كتاب آيات شيطاني نيز به اين
موضوعات اضافه گرديد!

روزنامه «ايندي
پندنت» با چاپ گزارسي از اولين روز برگزاري اين اجلاس مدعي شد «… عربستان سعودي
تلاش ايران براي اولويت بخشيدن به بحث درباره كتاب آيات شيطاني در كنفرانس رياض را
خنثي و توجه آن را به مساله افغانستان و فلسطين منحرف كرده است…» سعود الفيصل
وزير خارجه رژيم حجاز در اين كنفرانس طي سخناني درباره كتاب آيات شيطاني جملاتي
شبيه به سخنان مارگارت تاچر عنوان كرد و اعلام نمود: «… اسلام آن قدر قدرتمند
است كه با حملات كفار نيز استوار مي ماند…» راديو آمريكا و لندن در تفسيرهاي
مختلفي روند مذاكرات كنفرانس را مثبت توصيف كرده رژيم حجاز را موفق خواندند: «…
سعودي ها سعي مي كردند كه اين تشنج و جنجالي كه بر سر اين كتابها به وجود آمده را
يك مقدار كاهش بدهند… اين مساله جزء قطع نامه نهايي نخواهد بود و در قطع نامه
نهايي فقط در مورد فلسطين و خاورميانه، لبنان و … اختصاص يافته… قرار است طي
بيانيه مشتركي كتاب را محكوم كنند و حتي گفته مي شود كه رشدي را به عنوان مرتد
شناسايي كرده اند بدون اين كه در مورد مجازات او حرفي زده شود ولي طبق قوانين
اسلام جزاي مرتد مرگ است و احتمالا اين، ايران را راضي خواهد كرد… (راديو بي بي
سي ـ‌ 25/12/67)».

مصوبه كنفرانس اسلامي
به خوبي نشان مي دهد كه آنان طبق «دستور» عمل كرده و در مطالب خود هيچ گونه اشاره
اي به حكم قتل نويسنده و نيز ديگر مسائلي كه با اصول غرب تعارض داشته باشد، نكرده
اند و به شكلي منافقانه تهيه شده بود كه بنا به گفته تايمز: «محتواي اعلاميه
كنفرانس اسلامي براي انگليس و ايران رضايت بخش است چرا كه هر دو كشور آن را دليل
بر صحت موضعشان قلمداد مي كنند» سخن گوي وزارت خارجه انگلستان اعلام كرد: «ما از
نظر اكثريت كشورهاي اسلامي كه حاكي از عدم حمايت از فتواي قتل رشدي است، خرسنديم و
آن را پيروزي اكثريت ميانه رو در جهان اسلام مي دانيم». از سوي ديگر رئيس هيات
ايراني شركت كننده در اين اجلاس اظهار داشت: «قطع نامه كنفرانس اسلامي ثابت كرد كه
موضع ما يك موضع اسلامي است…»!؟ البته اين مطلب موضع شخصي ايشان بود و از سوي
مسئولين نظام مورد تائيد نبود. هفته نامه نيوزويك چاپ امريكا نيز از موفقيت ايران
اين گونه ياد كرد: «… با آن كه كشورهاي اسلامي از الگوي ايران پيروي نكردند و
حاضر نشدند روابط خود را با غرب به خطر افكند ليكن نتيجه نهايي كنفرانس هيچ دلگرمي
براي نويسنده كتاب آيات شيطاني به بار نياورد. حقيقت آن است كه سلمان رشدي را هر
مسلمان متعصبي اكنون مي تواند به قتل برساند و گفته هاي اجلاس رياض تغييري در اين
امر نداده است…».

پر واضح است كه هدف
غرب از اين اجلاس، تغيير يا تعديل در امر اجراي حكم الهي در مورد سلمان رشدي و …
بوده و در صورت حضور رسمي و شركت هيات بلند پايه اي از جانب ايران چه بسا در اين
مسئله امكان موفقيت مي يافت اما با تدبير صحيح مسئولين، اين اقدام غرب نيز با عدم
موفقيت روبرو گرديد. موضع قاطع نظام اسلامي مان در بي اعتنايي نسبت به مصوبات اين
گونه كنفرانس هاي دست نشانده (علي رغم تائيد مواضع ما از سوي آنان) بار ديگر
تاكيدي بر اين نكته بود كه انگيزه پيروان اسلام ناب محمدي (ص) در دفاع از اصول و
مقدسات اسلامي صددرصد با انگيزه هاي مبلغان اسلام آمريكايي و سرمايه داري تفاوت
دارد و رهروان امام هر گونه هم نوايي طرفداران اسلام آمريكايي را به ديده انزجار
مي نگرند، زيرا ماهيت آنان را چيزي جز جيره خواران استكبار نمي دانند.