پيامبر اسلام الگوى مديريت موفّق
حجةالاسلام و المسلمين محمدرضا مصطفى پور
مقدمه
مديريت از اصول مهم زندگى فردى و اجتماعى آدميان است، به گونهاى كه اگر مديريت صحيح بر زندگى انسان حاكم نباشد سرمايه هايى كه وجود دارد تباه خواهد شد و استعدادها شكوفا نخواهد گرديد و با از بين رفتن سرمايهها و شكوفا نشدن استعدادها فرد و جامعه دچار انحطاط مىشود در حالى كه اگر مديريت صحيح و كارآمد بر جامعه حاكم باشد استعدادها شكوفا و سرمايههاى مادى و معنوى و انسانى در جهت رشد و تكامل و توسعه همه جانبه به جريان خواهد افتاد و در نتيجه به ابداع و ابتكار و نوآورى دست خواهد يافت.
كسى مىتواند مديرى كارآمد و خلّاق و شكوفا كننده استعدادها باشد كه داراى سه ويژگى تعهد و تخصص و تجربه باشد و اگر مديرى فاقد هر يك از اين ويژگىها باشد مدير موفقى نخواهد بود.
در تعاليم اسلامى نيز به شرائط مدير توجه خاص مبذول داشته و هم الگوهايى را معرفى كرده تا كسانى كه مىخواهند مديريت جامعه را برعهده بگيرند ضمن برخوردارى از آن شرائط از الگوهاى الهى پيروى نمايند.
الگو هايى كه اسلام به ما معرفى مىكند تربيت شده الهى هستند تا به بهترين شكل ممكن به هدايت جامعه بپردازند.
ما در اين مقاله به معرفى پيامبر اسلام به عنوان الگوى مديريت موفق مىپردازيم. انسانى كه با ظهور در جامعهاى كه شاخصه آن جاهليت و نادانى بوده است، توانست تحوّل و دگرگونى ايجاد كند كه تمام امكانات خود را در جهت پايه گزارى تمدن و پيشرفت جامعه به كارگيرد و به گفته امير المؤمنين علىبن ابيطالب(ع) مردم كه در آن زمان بدترين دين و آيين را داشته و در بدترين سرزمين ها زندگى مىكردند در ميان سنگهاى خشن و مارهايى كه فاقد شنوايى بودند، آبهاى آلوده را مىنوشيدند و غذاهاى ناگوار مىخوردند و خون يكديگر را مىريختند و پيوند خويشاوندى را قطع مىنمودند و بتها در ميان آنها برپا بوده و گناهان سراسر وجود آنها را فرا گرفته بود.(1)اما با بعثت پيامبر در بين آنان، آنها را «فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمكانه من الجهالة»(2) هدايت كرده و از گمراهى نجاتشان داده و با موقعيت خود آنان را از جهالت نجات بخشيد. اين مطلب را در پنج بخش پىگيرى مىكنيم.
1- امتياز يك مكتب فكرى
هر مكتب فكرى و دينى براى نفوذ در ميان پيروان و هواداران خود و برخوردارى از اعتبارى محكم و خدشهناپذير بايد داراى دو امتياز باشد.
اول: برخوردارى از تعاليم صحيح و غير قابل ترديد و عقايد متقن و عقلانى و اصولى كه هيچ نقصى بر آنها وارد نشود به گونهاى كه در برابر مكاتب و انديشههاى ديگر، قدرت هماوردى و در نتيجه برترى داشته باشد، و به عبارت ديگر اين مكتب فكرى و دينى بايد اولا داراى عقايد و اصول جهان بينى باشد كه بتوان از آن با منطق و عقل حمايت و دفاع كرد و ثانيا مجموعه برنامهها و دستورات آن با فطرت هماهنگ و با استعدادها و نيازهاى افراد جامعه موافق باشد.
دوم: داراى نمونههاى عينى باشد كه تبلور و تجسم خارجى آن اصول و ارزشها بوده باشد به گونهاى كه هر فرد بتواند مكتب را در چهره و رفتار و شخصيت هر يك در آنها بيايد، انسان هايى كه هر بعد از شخصيت آنان و هر ويژگىهاى آنان در پرتو آموزههاى آن مكتب پرورش يافته باشد.
در واقع اين گروه اسوههاى يك مكتب اند كه با حضور و زندگى خويش محكمترين دليل حقانيت و صحت تعاليم آن مكتب به شمار مىروند، انسان هايى كه اين گونه افراد را ملاحظه مىكنند كه در حيات خويش در پرتو معارف دين به رشد و كمال شايستهاى دست يافتهاند، به درستى و سودمندى اعتقادات و تعاليم آن پى مىبرند و نسبت به پذيرفتن آن مكتب تمايل و رغبت پيدا مىكنند.
2- شخصيت انبياء نمونهها و الگوهاى مفيدى براى سالكان راه حقيقتند و دليل اثبات حقانيت و درستى تعاليم اعتقادى و رفتارى و پيامهاى آسمانى كه ره آورد نبوت است مىباشند خداى براى اتمام حجت در زمينه هدايت انسانها، رسولانى را برانگيخته است كه علاوه بر ابلاغ پيامهاى الهى، خود نيز حجت و الگو و گواه مردمان باشند و بر تعاليم مكتب خود در عمل صحّه بگذارند.
قرآن مىفرمايد: «رسلا مبشّرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجّة بعد الرسل »(3) فرستادگانى كه براى ابلاغ رسالت و اتمام حجت بر مردم فرو فرستاده شدهاند و مردم با رسالت آنها ديگر در برابر خدا حجتى نخواهند داشت، زيرا آن رسولان نمونههاى كامل و به مقصد رسيده آن مكتب مىباشند.
خداوند در ميان انسانها پيامبران را به عنوان اسوه و تجسم عينى دين انتخاب مىكند كه از مهمترين ويژگى آنان بشر بودن آنان است كه سنخيت و هماهنگى با ديگر انسانها داشته و در تمايلات و ويژگىهاى انسانى برخوردار باشند تا بين پيامبر و پيروان او پيوستگى عميقى برقرار شود. از اين رو پيامبران مىگفتند ما بشرى مانند شما هستيم «قالت رسلهم ان نحن الّابشر مثلكم»(4) رسولان به آنها گفتند ما جز بشرى مانند شما نيستيم. پيامبر اسلام نيز به فرمان خدا خطاب به مردم فرمود: «قل انما انا بشر مثلكم يوحى الىّ»(5) اى پيامبر بگو همانا من انسانى همچون شما هستم كه وحى براى من نازل مىشود و از اين جهت است كه خداى متعال فرمود «لكم فى رسول الله اسوة حسنة»(6) براى شما در فرستاده شدن رسول خدا اسوه و الگوى خوبى است.
از آن جايى كه اسلام دينى جامع بوده و به تمام ابعاد زندگى – معنوى، مادى – فردى اجتماعى، جسمى، روحى، دنيوى، اخروى، عقلى، عاطفى و احساسى – انسان توجه كامل نموده است، الگوهايى كه معرفى مىكند بايد از جامعيت برخوردار باشد و در رفتار، بينش، منش، عقيده، برخورد، تمام حركات و سكنات، از جنبه فردى و اجتماعى و ديگر جنبهها داراى امتياز و كمال باشد تا بتواند انسانهاى طالب كمال را جذب و هدايت كند.
3- ضرورت اسوه و الگو
اسوه و الگو براى مقاصد و اهدافى در زندگى انسان ضرورى است و دلايل آن عبارتند از:
اول: هدايت و راهيابى به حقيقت از طريق اسوهها
نخستين مرحله در رشد و تكامل انسان، شناخت مسير تكامل و راه هايى به آن است كه به قله تربيت و اوج كمال منتهى گردد.
وجود الگوهاى برتر و كاملتر در اختيار تربيت يافتگان مكتبهاى دينى يكى از اساسىترين عواملى است كه در امر هدايت و تربيت بشر نقش اول را به عهده دارد.
زيرا اين الگوها موجوداتى هستند كه مسير كمال را تا حدودى شايستگى الگو بودن را دارد، پيموده و مراحلى از كمال را پشت سر نهاده و برازنده صفاتى نيكو شدهاند و سالك لاجرم به لحاظ انگيزههاى درونى و برونى بايد پاى در مسير او گذارد و همچون او به سوى كمال رهسپار گردد.
هدايت گرى انبياء و راهبرى آنها عمدتاً از جنبه الگويى و به لحاظ اسوه بودن آنها تحقق يافته است به دين معنا كه پيامبران به عنايت الهى و سير و سلوكى عاشقانه، از خويشتن، انسانى خداگونه و متخلّق به صفات نيكو و فضايل اخلاقى ساختهاند. آن گاه است كه انسانهاى ديگر از تمام ابعاد زندگى و رفتارشان سرمشق مىگيرند و به دنبال آنها حركت مىكنند.
دوم: ميزان و ترازوى سنجش رفتار
براى پرورش صحيح، وجود معيارهاى رشد و تربيت ضرورى است اين معيارها كه به منزله ميزان و وسيله سنجش رفتار نيز هستند، گاه عينى و گاه ذهنى هستند، الگوها در مقام آموزش اصول عقيدتى و اخلاقى الگوهاى ذهنى را ارائه مىدهند و عمل خود الگوى عينى را در معرض نمايش قرار مىدهند.
الگوهاى انسانى ميزان سنجش صفات پاك و پليد انسان هستند كه انسانها با عرضه خود به آنها عملكرد مثبت و منفى و اخلاق خوب و فضايل و رذايل را اندازهگيرى و ارزيابى مىكنند.
سوم: عامل تحرك انسانها
وجود و حضور اسوه در جامعه مايه اميدى بر انسانهاى ديگر و ضعيفان در راه مانده است. هنگامى كه انسان غافل از همه توانايىها و استعدادها و انرژىهاى موّاج درون خويش به گوشهاى خزيده و از هر گونه تحرك و تلاش بازمانده است، نمايش الگوها يكى از عالىترين عوامل براى ايجاد حركت و جنبش است.
برخى گفتهاند: وجود رهبر است كه به پيرو اعتماد به نفس، اعتلاجويى، نيرو، فرجام انديشى و اشتياق مىدهد.(7)
قرآن كريم و منابع اسلامى نيز به تحرك و جنبش آفرينى اسوهها توجه كردهاند و از راههاى گوناگون مردم را به پيروى اسوهها فراخواندهاند و وجود اسوهها را در جامعه باعث تمايل مردم به امور خير و اقتدار آنان مىدانند «ولكم فى رسول اله اسوة حسنة لمن كان يرجواالله و اليوم الآخره و ذكر الله كثيراً»(8)
مسلماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى است براى آنها كه اميد به رجعت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند.
چهارم: عامل پيشگيرى از انحرافات
نمايش الگوها و اسوههاى انسانى صالح در پيشگيرى از جرائم انحرافات بسيار مؤثر و از مرجعيت مفيد و سودمند مىباشد زيرا انسان در يك اجتماع و فرهنگ و تاريخ خود، شاهد زبونى و ذلت و زشتى عناصر پليد و عزت و محبوبيت عناصر پاك است، لا جرم عشق پاكان را به دل مىگيرد و آنها را به عنوان الگوى رفتار مىپذيرد و در نتيجه موفق به انديشهاى پاك و رفتار صالح مىشود و از پليدى و پليدان متنفر شده و انزجار پيدا مىكند و به عبارت ديگر: نمايش الگوهاى صالح و مدلهاى انسان كامل با افزايش جهتها و راستىها و امانتها و پاكىهاى اخلاقى و منش انسانى، زمينه مبارزه با انحرافات و ناپاكىها را فراهم مىكند.
4- ويژگىهاى روحى و عملى الگوها
الگوهايى كه در جامعه نفوذ مىكنند از شرايط و ويژگىهايى برخوردارند كه با آن مىتوانند آثار فراوانى داشته و به آن نفوذ دست يابند آن شرائط و ويژگىها را مىتوان بدو گروه تقسيم كرد.
يكم:شرائط درونى
ويژگى هايى كه به انديشه و دل و درون اسوه مربوط مىشد شرائط علمى و روحى است و آنها عبارتند از :
اول: آگاهى و بصيرت
از مهمترين ويژگىها و شرائط درونى اسوهها داشتن آگاهى و بصيرت لازم است. از اين رو خدا به پيامبر اسلام فرمود: «قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى»(9) اى پيامبر بگو اين راه من و پيروان من است كه براساس بصيرت و آگاهى به سوى خدا فرا مىخوانم و پيروان من نيز چنين اند.»
دوم: ايمان
يكى از مهمترين شرائط درونى اسوهها داشتن ايمان قوى به خدا و قيامت و پاى بندى به اهداف الهى است زيرا اسوهها ارشاد كننده آدميان به نيكىها و فضائل و راهنمايى آن به سمت هدايت است و تمام هدف او اين است كه مردم خدايشان را بشناسند تا به سعادت و رستگارى دنيا و آخرت دست يابند پس بر او لازم است كه با يقين رابطهاش را با خدا محكم نمايد و ايمانش همراه با دلسپردگى كمال و ارتباط مطلق با خدا باشد و تنها بر او توكل نمايد قرآن فرمود: «آمن الرسول بما انزل اليه من ربّه»(10) پيامبر به آن چه از سوى پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد.»
سوم: اخلاص
اسوه و الگوى دين در صورتى در كارها موفق مىشود كه در عقيده و عمل از اخلاص بهرهمند باشد و عملش را تنها به منظور جلب رضاى حق و اداى وظيفه و عارى از هر نوع تصنّع و ريا كارى انجام دهد، زيرا اخلاص روح دين و اساس عبادت و پايه دعوت هر داعى الى الله است.
چهارم: حميّت و دلسوزى
يكى از شرائط مهم اسوه حميّت و دلسوزى نسبت به مردم است و كسانى كه به هدايت انسانها عشق بورزند. قرآن با بيانى شيوا دلسوزى و حميت پيامبر را به مؤمنان اعلام مىكند و مىفرمايد «لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم»(11)
براستى پيامبرى از ميان شما براى هدايت آمد كه از شدت محبت پريشانى و فقر و جهل شما براى او سخت و گران است و بر آسايش و نجات و هدايت شما حريص و نسبت به مؤمنان بسيار مهربان و بخشنده مىباشد.از اين جهت خدا پيامبرش را رحمت براى جهانيان دانست و او را رحمة للعالمين معرفى كرده است.
پنجم: خوش بينى
يكى از صفاتى كه اسوههاى الهى از آن برخوردارند خوش بينى و حسن ظن نسبت به تمام افراد است به گونهاى كه از هدايت هيچكس قطع اميد نمىكنند هر چند در طغيان و عصيان در رديف فرعونها و قارونها باشند اساس اين خوش بينى آن است كه آنها مىدانند خداوند انسان را با فطرت الهى آفريده است و اگر چه گرفتار طغيان و عصيان باشد باز امكان راه يافتن آنها به حقيقت وجود دارد از اين رو خداى متعال به موساى كليم فرمود: «اذهب الى فرعون انّه طغى فقل هل لك الى ان تزكّى و اهديك الى ربّك فتخشى»(12) اى موسى به سوى فرعون بشتاب كه او طغيان كرده است، پس بگو آيا مىخواهى پاك شوى و به سوى پروردگارت هدايت كنم تا خشيت پيدا كنى.
دوم: شرائط اخلاقى و عملى
علاوه بر شرائط علمى و روحى، اسوهها بايد از ويژگيهاى اخلاقى و عملى نيز برخوردار باشند.كه مهمترين آن شرائط عبارتند از :
1) مطابقت گفتار و عمل و هماهنگى رفتار و برخوردها با پيامها و تعاليمش.
2) عموميت صدق در گفتار و كردار به گونهاى كه همه گفتارها و كردارهايش همديگر را تصديق كنند.
3) شرح صدر و تحمل همه ناملايمات با روحى بلند و استقبال از سختيها با افق فكرى وسيع و حوصلهاى سرشار.
4) صبر و استقامت و پايدارى و شكيبايى در برابر موانع و همچنين حلم و بردبارى.
5) متانت و نرمى:اسوه بايد وقار لازم را داشته و در برابر مخاطبان آرام و آسانگير و نرم خو باشد از اين رو پيامبر اكرم نيز از اين ويژگى برخوردار بودند.
6) عفو و گذشت نسبت به كسانى كه به رنجاندن پيامبر و اسوهها اقدام مىكنند.
7) شجاعت در برخوردها و در اظهار انديشه و ايمان و عمل و از هيچكس جز خدا نترسيدن.
8) تواضع و فروتنى و پرهيز از تكبّر و خود برتربينى.
9) نخواستن پاداش: زيرا رسالت وظيفهاى است كه پيامبر بايد آن را انجام دهد نه شغلى براى درآمد تا در پرتو اين بخواهد درآمد مادى را به سوى خود جذب كند.
5 – پيامبر اسلام اسوه جامع و همه جانبه در زندگى انسان پيامبر اسلام به عنوان اسوه حسنه معرفى شده است كه بر انسانها لازم است به طور مطلق و در تمام ابعاد زندگى از او پيروى نمايند.
پيامبر هم در بُعدِ فردى اسوه و الگو است هم در بُعدِ اجتماعى، هم در بعد عقلى و هم در بعد عاطفى و احساسى، هم در بعد معنوى، هم در بعد مادى از جمله ابعادى كه شايسته توجه است بعد مديريتى آن حضرت است كه آن حضرت در طول 23سال رسالت و نبوت خود، بالاترين موفقيت را در بعد مديريتى احراز كرده است كه به برخى اصولى كه آن حضرت برخوردار بوده و همان عامل موفقيت آن حضرت بوده است اشاره مىشود.
1- اصل رحمت و محبت
يكى از عوامل موفقيت مدير اصل دلسوزى و محبت به كسانى است كه در قلمرو مديريت او زندگى مىكنند.
2- شرح صدر به عنوان مهمترين ابزار مديريت است چنان كه حضرت امير فرمود:آلة الرياسة سعة الصدر»(13) ابزار رياست داشتن شرح صدر و سعه صدر است و خدا به پيمبر نيز شرح صدر عطا فرموده «الم نشرح لك صدرك».(14)
3- رعايت اهليت در واگذارى مسئوليتها.
پيامبر اكرم (ص) مديريت و كارها را به افرادى كه شايستگى لازم را داشتهاند واگذار مىكرد بدون اين كه بين سياه و سفيد و پيرو جوان و قريش و غير قريش فرقى در اين رابطه قائل شود.
4- پاى بندى به عهد و پيمان
پيامبر به عهد و پيمان خود پاى بند بوده خلف وعده در حوزه مديريت آن حضرت راه پيدا نمىكرد.
5 – مدارا با مردم
يكى از اصول مديريت پيامبر مدارا در معاشرتهاى سازنده اجتماعى بود. خود آن حضرت فرمود. «ان الله تعالى امرنى بمداراة الناس كما امرنى باقامة الفرائض»(15) خداى سبحان همان طور كه مرا به برپايى واجبات امر نموده به مدارا با مردم فرمان داده است» از اين جهت در وصف آن حضرت سيره نويسان نوشتهاند «كان رسول الله (ص) دائم البشر، سهل الخلق، لين الجانب، ليس بفظّ و لا غليظا»(16) پيامبر(ص) دائماً خوشرو و خوشخوى و نرم بود، خشن و درشتخوى نبوده است.
6- اصل حفظ كرامت انسانها
پيامبر اسلام چون خود كريم بود بيشترين تكريم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت. از اين رو فرمودند: پيامبر در مجلسش بهره هر كس را عطا مىكرد هيچكس بى بهره از مجلس رسول خدا نمىماند و چنان با كرامت با مردم برخورد مىكرد كه هيچكس گمان نمىكرد از او گرامىتر هم كسى باشد، مجلس او مجلس گذشت، حيا، راستى و امانت بود.»(17)
7- مشاوره با مردم
يكى از امورى كه پيامبر اكرم مامور به اجراى آن بوده مشورت بوده است كه خداى سبحان به او فرمود «وشاورهم فى الامر»(18) در كارها با مردم مشورت كن، عمل به شورا از اصول مسلّم سيره پيامبر اكرم (ص) بوده است «انّ رسول الله كان يستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد»(19) رسول خدا با اصحاب خود مشورت مىكرد، سپس بر آن چه مىخواست تصميم مىگرفت.
8- مساوات و برابرى
رفتار پيامبر اسلام سراسر نشان از رعايت مساوات است حتى در نگاه كردن به اصحاب آن را پاس مىداشت «كان رسول الله(ص) يقسّم لحظاته بين اصحابه فينظر الى ذاو ينظر الى ذا بالسويه»(20) مجلس وى آنچنان بود كه هيچ تفاوتى ميان او و اصحابش ديده نمىشد و نگاهش را بين اصحابش تقسيم مىكرد و به همه يكسان نگاه مىكرد.
9- انضباط و جدّيت
يكى از ويژگىهاى پيامبر انضباط و نظم و جديت در كارها بوده است به گونهاى كه در زندگى فردى و اجتماعى بويژه در رابطه با مسائل اجتماعى هر كارى در زمان خود و در جاى خود انجام مىگرفت.
10- اقامه حق و عدالت
عدالت اجتماعى و اقامه آن در زندگى پيامبر اكرم (ص) از جايگاه بلندى برخوردار است.
چرا كه مثل همه انبياء مأمور به اقامه قسط و عدالت بوده است و عدالت نگهدارنده ملت است «العدل قوام الرعيه»(21) و پيامبر اكرم فرموده است «عدل ساعة خير من عبادة سبعين قيام ليلها و صيام نهار»(22) ساعتى عدالت از هفتاد سال عبادتى كه شبهايش به نماز و روزهايش به روزه بگذرد برتر و بهتر است» و خود حضرت مأمور به برپايى عدل شده است «فلذلك فادع و استقم كما امرت و لا تتبع اهوائهم و قل آمنت بما انزل الله من كتاب و امرت لا عدل بينكم»(23) پس بايد به آن شيوه از پرستش دعوت كنى و روى راست چنان دارى كه فرمان يافتى و از خواهشهاى آنان پيروى مكن و بگو به ان كتابها كه خدا فرو فرستاد ايمان آوردم و دستور يافتم كه در ميان شما عدالت كنم.
تا اين جا برخى از ويژگىهاى مديريت پيامبر (ص) بر شمرده شده است البته ويژگىهاى فراوانى است كه توضيح و تعيين آنها نياز به تدوين كتاب مستقلى است.
پىنوشتها: –
1. نهج البلاغه، خطبه26.
2. همان، خطبه1.
3. سوره نساء، آيه 165.
4. سوره ابراهيم، آيه 11.
5. سوره كهف،آيه 110.
6. سوره احزاب،آيه 20.
7. ديباچهاى بر رهبر،ناصرالدين صاحب الزمان، ص44.
8. سوره احزاب، آيه 20.
9. سوره يوسف،آيه 101.
10. سوره بقره، آيه 285.
11. سوره توبه، آيه 128.
12. سوره نازعات، آيه 17-19.
13. بحارالانوار، ج 75، ص 357.
14. سوره انشراح، آيه 1.
15. كافى، ج2، 117.
16. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 424 .
17. همان.
18. سوره آل عمران،آيه 159.
19. وسائل الشيعه، ج 8، ص228.
20. كافى، ج 8، ص 368.
21. غرر الحكم، ج 1، ص25.
22. جامع الاخبار، ص 180.
23. سوره شورى، آيه 151.