پيامبر اسلام الگوى مديريت موفق

پيامبر اسلام الگوى مديريت موفّق
حجةالاسلام و المسلمين محمدرضا مصطفى پور
مقدمه‏
مديريت از اصول مهم زندگى فردى و اجتماعى آدميان است، به گونه‏اى كه اگر مديريت صحيح بر زندگى انسان حاكم نباشد سرمايه هايى كه وجود دارد تباه خواهد شد و استعدادها شكوفا نخواهد گرديد و با از بين رفتن سرمايه‏ها و شكوفا نشدن استعدادها فرد و جامعه دچار انحطاط مى‏شود در حالى كه اگر مديريت صحيح و كارآمد بر جامعه حاكم باشد استعدادها شكوفا و سرمايه‏هاى مادى و معنوى و انسانى در جهت رشد و تكامل و توسعه همه جانبه به جريان خواهد افتاد و در نتيجه به ابداع و ابتكار و نوآورى دست خواهد يافت.
كسى مى‏تواند مديرى كارآمد و خلّاق و شكوفا كننده استعدادها باشد كه داراى سه ويژگى تعهد و تخصص و تجربه باشد و اگر مديرى فاقد هر يك از اين ويژگى‏ها باشد مدير موفقى نخواهد بود.
در تعاليم اسلامى نيز به شرائط مدير توجه خاص مبذول داشته و هم الگوهايى را معرفى كرده تا كسانى كه مى‏خواهند مديريت جامعه را برعهده بگيرند ضمن برخوردارى از آن شرائط از الگوهاى الهى پيروى نمايند.
الگو هايى كه اسلام به ما معرفى مى‏كند تربيت شده الهى هستند تا به بهترين شكل ممكن به هدايت جامعه بپردازند.
ما در اين مقاله به معرفى پيامبر اسلام به عنوان الگوى مديريت موفق مى‏پردازيم. انسانى كه با ظهور در جامعه‏اى كه شاخصه آن جاهليت و نادانى بوده است، توانست تحوّل و دگرگونى ايجاد كند كه تمام امكانات خود را در جهت پايه گزارى تمدن و پيشرفت جامعه به كارگيرد و به گفته امير المؤمنين على‏بن ابيطالب(ع) مردم كه در آن زمان بدترين دين و آيين را داشته و در بدترين سرزمين ها زندگى مى‏كردند در ميان سنگ‏هاى خشن و مارهايى كه فاقد شنوايى بودند، آبهاى آلوده را مى‏نوشيدند و غذاهاى ناگوار مى‏خوردند و خون يكديگر را مى‏ريختند و پيوند خويشاوندى را قطع مى‏نمودند و بت‏ها در ميان آن‏ها برپا بوده و گناهان سراسر وجود آن‏ها را فرا گرفته بود.(1)اما با بعثت پيامبر در بين آنان، آن‏ها را «فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمكانه من الجهالة»(2) هدايت كرده و از گمراهى نجاتشان داده و با موقعيت خود آنان را از جهالت نجات بخشيد. اين مطلب را در پنج بخش پى‏گيرى مى‏كنيم.
1- امتياز يك مكتب فكرى‏
هر مكتب فكرى و دينى براى نفوذ در ميان پيروان و هواداران خود و برخوردارى از اعتبارى محكم و خدشه‏ناپذير بايد داراى دو امتياز باشد.
اول: برخوردارى از تعاليم صحيح و غير قابل ترديد و عقايد متقن و عقلانى و اصولى كه هيچ نقصى بر آن‏ها وارد نشود به گونه‏اى كه در برابر مكاتب و انديشه‏هاى ديگر، قدرت هماوردى و در نتيجه برترى داشته باشد، و به عبارت ديگر اين مكتب فكرى و دينى بايد اولا داراى عقايد و اصول جهان بينى باشد كه بتوان از آن با منطق و عقل حمايت و دفاع كرد و ثانيا مجموعه برنامه‏ها و دستورات آن با فطرت هماهنگ و با استعدادها و نيازهاى افراد جامعه موافق باشد.
دوم: داراى نمونه‏هاى عينى باشد كه تبلور و تجسم خارجى آن اصول و ارزش‏ها بوده باشد به گونه‏اى كه هر فرد بتواند مكتب را در چهره و رفتار و شخصيت هر يك در آن‏ها بيايد، انسان هايى كه هر بعد از شخصيت آنان و هر ويژگى‏هاى آنان در پرتو آموزه‏هاى آن مكتب پرورش يافته باشد.
در واقع اين گروه اسوه‏هاى يك مكتب اند كه با حضور و زندگى خويش محكمترين دليل حقانيت و صحت تعاليم آن مكتب به شمار مى‏روند، انسان هايى كه اين گونه افراد را ملاحظه مى‏كنند كه در حيات خويش در پرتو معارف دين به رشد و كمال شايسته‏اى دست يافته‏اند، به درستى و سودمندى اعتقادات و تعاليم آن پى مى‏برند و نسبت به پذيرفتن آن مكتب تمايل و رغبت پيدا مى‏كنند.
2- شخصيت انبياء نمونه‏ها و الگوهاى مفيدى براى سالكان راه حقيقتند و دليل اثبات حقانيت و درستى تعاليم اعتقادى و رفتارى و پيام‏هاى آسمانى كه ره آورد نبوت است مى‏باشند خداى براى اتمام حجت در زمينه هدايت انسان‏ها، رسولانى را برانگيخته است كه علاوه بر ابلاغ پيام‏هاى الهى، خود نيز حجت و الگو و گواه مردمان باشند و بر تعاليم مكتب خود در عمل صحّه بگذارند.
قرآن مى‏فرمايد: «رسلا مبشّرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجّة بعد الرسل »(3) فرستادگانى كه براى ابلاغ رسالت و اتمام حجت بر مردم فرو فرستاده شده‏اند و مردم با رسالت آن‏ها ديگر در برابر خدا حجتى نخواهند داشت، زيرا آن رسولان نمونه‏هاى كامل و به مقصد رسيده آن مكتب مى‏باشند.
خداوند در ميان انسان‏ها پيامبران را به عنوان اسوه و تجسم عينى دين انتخاب مى‏كند كه از مهمترين ويژگى آنان بشر بودن آنان است كه سنخيت و هماهنگى با ديگر انسان‏ها داشته و در تمايلات و ويژگى‏هاى انسانى برخوردار باشند تا بين پيامبر و پيروان او پيوستگى عميقى برقرار شود. از اين رو پيامبران مى‏گفتند ما بشرى مانند شما هستيم «قالت رسلهم ان نحن الّابشر مثلكم»(4) رسولان به آن‏ها گفتند ما جز بشرى مانند شما نيستيم. پيامبر اسلام نيز به فرمان خدا خطاب به مردم فرمود: «قل انما انا بشر مثلكم يوحى الىّ»(5) اى پيامبر بگو همانا من انسانى همچون شما هستم كه وحى براى من نازل مى‏شود و از اين جهت است كه خداى متعال فرمود «لكم فى رسول الله اسوة حسنة»(6) براى شما در فرستاده شدن رسول خدا اسوه و الگوى خوبى است.
از آن جايى كه اسلام دينى جامع بوده و به تمام ابعاد زندگى – معنوى، مادى – فردى اجتماعى، جسمى، روحى، دنيوى، اخروى، عقلى، عاطفى و احساسى – انسان توجه كامل نموده است، الگوهايى كه معرفى مى‏كند بايد از جامعيت برخوردار باشد و در رفتار، بينش، منش، عقيده، برخورد، تمام حركات و سكنات، از جنبه فردى و اجتماعى و ديگر جنبه‏ها داراى امتياز و كمال باشد تا بتواند انسان‏هاى طالب كمال را جذب و هدايت كند.
3- ضرورت اسوه و الگو
اسوه و الگو براى مقاصد و اهدافى در زندگى انسان ضرورى است و دلايل آن عبارتند از:
اول: هدايت و راهيابى به حقيقت از طريق اسوه‏ها
نخستين مرحله در رشد و تكامل انسان، شناخت مسير تكامل و راه هايى به آن است كه به قله تربيت و اوج كمال منتهى گردد.
وجود الگوهاى برتر و كاملتر در اختيار تربيت يافتگان مكتب‏هاى دينى يكى از اساسى‏ترين عواملى است كه در امر هدايت و تربيت بشر نقش اول را به عهده دارد.
زيرا اين الگوها موجوداتى هستند كه مسير كمال را تا حدودى شايستگى الگو بودن را دارد، پيموده و مراحلى از كمال را پشت سر نهاده و برازنده صفاتى نيكو شده‏اند و سالك لاجرم به لحاظ انگيزه‏هاى درونى و برونى بايد پاى در مسير او گذارد و همچون او به سوى كمال رهسپار گردد.
هدايت گرى انبياء و راهبرى آن‏ها عمدتاً از جنبه الگويى و به لحاظ اسوه بودن آن‏ها تحقق يافته است به دين معنا كه پيامبران به عنايت الهى و سير و سلوكى عاشقانه، از خويشتن، انسانى خداگونه و متخلّق به صفات نيكو و فضايل اخلاقى ساخته‏اند. آن گاه است كه انسان‏هاى ديگر از تمام ابعاد زندگى و رفتارشان سرمشق مى‏گيرند و به دنبال آن‏ها حركت مى‏كنند.
دوم: ميزان و ترازوى سنجش رفتار
براى پرورش صحيح، وجود معيارهاى رشد و تربيت ضرورى است اين معيارها كه به منزله ميزان و وسيله سنجش رفتار نيز هستند، گاه عينى و گاه ذهنى هستند، الگوها در مقام آموزش اصول عقيدتى و اخلاقى الگوهاى ذهنى را ارائه مى‏دهند و عمل خود الگوى عينى را در معرض نمايش قرار مى‏دهند.
الگوهاى انسانى ميزان سنجش صفات پاك و پليد انسان هستند كه انسان‏ها با عرضه خود به آن‏ها عملكرد مثبت و منفى و اخلاق خوب و فضايل و رذايل را اندازه‏گيرى و ارزيابى مى‏كنند.
سوم: عامل تحرك انسان‏ها
وجود و حضور اسوه در جامعه مايه اميدى بر انسان‏هاى ديگر و ضعيفان در راه مانده است. هنگامى كه انسان غافل از همه توانايى‏ها و استعدادها و انرژى‏هاى موّاج درون خويش به گوشه‏اى خزيده و از هر گونه تحرك و تلاش بازمانده است، نمايش الگوها يكى از عالى‏ترين عوامل براى ايجاد حركت و جنبش است.
برخى گفته‏اند: وجود رهبر است كه به پيرو اعتماد به نفس، اعتلاجويى، نيرو، فرجام انديشى و اشتياق مى‏دهد.(7)
قرآن كريم و منابع اسلامى نيز به تحرك و جنبش آفرينى اسوه‏ها توجه كرده‏اند و از راه‏هاى گوناگون مردم را به پيروى اسوه‏ها فراخوانده‏اند و وجود اسوه‏ها را در جامعه باعث تمايل مردم به امور خير و اقتدار آنان مى‏دانند «ولكم فى رسول اله اسوة حسنة لمن كان يرجواالله و اليوم الآخره و ذكر الله كثيراً»(8)
مسلماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى است براى آن‏ها كه اميد به رجعت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.
چهارم: عامل پيشگيرى از انحرافات‏
نمايش الگوها و اسوه‏هاى انسانى صالح در پيشگيرى از جرائم انحرافات بسيار مؤثر و از مرجعيت مفيد و سودمند مى‏باشد زيرا انسان در يك اجتماع و فرهنگ و تاريخ خود، شاهد زبونى و ذلت و زشتى عناصر پليد و عزت و محبوبيت عناصر پاك است، لا جرم عشق پاكان را به دل مى‏گيرد و آن‏ها را به عنوان الگوى رفتار مى‏پذيرد و در نتيجه موفق به انديشه‏اى پاك و رفتار صالح مى‏شود و از پليدى و پليدان متنفر شده و انزجار پيدا مى‏كند و به عبارت ديگر: نمايش الگوهاى صالح و مدل‏هاى انسان كامل با افزايش جهت‏ها و راستى‏ها و امانت‏ها و پاكى‏هاى اخلاقى و منش انسانى، زمينه مبارزه با انحرافات و ناپاكى‏ها را فراهم مى‏كند.
4- ويژگى‏هاى روحى و عملى الگوها
الگوهايى كه در جامعه نفوذ مى‏كنند از شرايط و ويژگى‏هايى برخوردارند كه با آن مى‏توانند آثار فراوانى داشته و به آن نفوذ دست يابند آن شرائط و ويژگى‏ها را مى‏توان بدو گروه تقسيم كرد.
يكم:شرائط درونى‏
ويژگى هايى كه به انديشه و دل و درون اسوه مربوط مى‏شد شرائط علمى و روحى است و آن‏ها عبارتند از :
اول: آگاهى و بصيرت‏
از مهمترين ويژگى‏ها و شرائط درونى اسوه‏ها داشتن آگاهى و بصيرت لازم است. از اين رو خدا به پيامبر اسلام فرمود: «قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى»(9) اى پيامبر بگو اين راه من و پيروان من است كه براساس بصيرت و آگاهى به سوى خدا فرا مى‏خوانم و پيروان من نيز چنين اند.»
دوم: ايمان
يكى از مهمترين شرائط درونى اسوه‏ها داشتن ايمان قوى به خدا و قيامت و پاى بندى به اهداف الهى است زيرا اسوه‏ها ارشاد كننده آدميان به نيكى‏ها و فضائل و راهنمايى آن به سمت هدايت است و تمام هدف او اين است كه مردم خدايشان را بشناسند تا به سعادت و رستگارى دنيا و آخرت دست يابند پس بر او لازم است كه با يقين رابطه‏اش را با خدا محكم نمايد و ايمانش همراه با دلسپردگى كمال و ارتباط مطلق با خدا باشد و تنها بر او توكل نمايد قرآن فرمود: «آمن الرسول بما انزل اليه من ربّه»(10) پيامبر به آن چه از سوى پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد.»
سوم: اخلاص‏
اسوه و الگوى دين در صورتى در كارها موفق مى‏شود كه در عقيده و عمل از اخلاص بهره‏مند باشد و عملش را تنها به منظور جلب رضاى حق و اداى وظيفه و عارى از هر نوع تصنّع و ريا كارى انجام دهد، زيرا اخلاص روح دين و اساس عبادت و پايه دعوت هر داعى الى الله است.
چهارم: حميّت و دلسوزى‏
يكى از شرائط مهم اسوه حميّت و دلسوزى نسبت به مردم است و كسانى كه به هدايت انسان‏ها عشق بورزند. قرآن با بيانى شيوا دلسوزى و حميت پيامبر را به مؤمنان اعلام مى‏كند و مى‏فرمايد «لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم»(11)
براستى پيامبرى از ميان شما براى هدايت آمد كه از شدت محبت پريشانى و فقر و جهل شما براى او سخت و گران است و بر آسايش و نجات و هدايت شما حريص و نسبت به مؤمنان بسيار مهربان و بخشنده مى‏باشد.از اين جهت خدا پيامبرش را رحمت براى جهانيان دانست و او را رحمة للعالمين معرفى كرده است.
پنجم: خوش بينى‏
يكى از صفاتى كه اسوه‏هاى الهى از آن برخوردارند خوش بينى و حسن ظن نسبت به تمام افراد است به گونه‏اى كه از هدايت هيچكس قطع اميد نمى‏كنند هر چند در طغيان و عصيان در رديف فرعون‏ها و قارون‏ها باشند اساس اين خوش بينى آن است كه آن‏ها مى‏دانند خداوند انسان را با فطرت الهى آفريده است و اگر چه گرفتار طغيان و عصيان باشد باز امكان راه يافتن آن‏ها به حقيقت وجود دارد از اين رو خداى متعال به موساى كليم فرمود: «اذهب الى فرعون انّه طغى فقل هل لك الى ان تزكّى و اهديك الى ربّك فتخشى»(12) اى موسى به سوى فرعون بشتاب كه او طغيان كرده است، پس بگو آيا مى‏خواهى پاك شوى و به سوى پروردگارت هدايت كنم تا خشيت پيدا كنى.
دوم: شرائط اخلاقى و عملى‏
علاوه بر شرائط علمى و روحى، اسوه‏ها بايد از ويژگيهاى اخلاقى و عملى نيز برخوردار باشند.كه مهمترين آن شرائط عبارتند از :
1) مطابقت گفتار و عمل و هماهنگى رفتار و برخوردها با پيام‏ها و تعاليمش.
2) عموميت صدق در گفتار و كردار به گونه‏اى كه همه گفتارها و كردارهايش همديگر را تصديق كنند.
3) شرح صدر و تحمل همه ناملايمات با روحى بلند و استقبال از سختيها با افق فكرى وسيع و حوصله‏اى سرشار.
4) صبر و استقامت و پايدارى و شكيبايى در برابر موانع و همچنين حلم و بردبارى.
5) متانت و نرمى:اسوه بايد وقار لازم را داشته و در برابر مخاطبان آرام و آسانگير و نرم خو باشد از اين رو پيامبر اكرم نيز از اين ويژگى برخوردار بودند.
6) عفو و گذشت نسبت به كسانى كه به رنجاندن پيامبر و اسوه‏ها اقدام مى‏كنند.
7) شجاعت در برخوردها و در اظهار انديشه و ايمان و عمل و از هيچكس جز خدا نترسيدن.
8) تواضع و فروتنى و پرهيز از تكبّر و خود برتربينى.
9) نخواستن پاداش: زيرا رسالت وظيفه‏اى است كه پيامبر بايد آن را انجام دهد نه شغلى براى درآمد تا در پرتو اين بخواهد درآمد مادى را به سوى خود جذب كند.
5 – پيامبر اسلام اسوه جامع و همه جانبه در زندگى انسان پيامبر اسلام به عنوان اسوه حسنه معرفى شده است كه بر انسان‏ها لازم است به طور مطلق و در تمام ابعاد زندگى از او پيروى نمايند.
پيامبر هم در بُعدِ فردى اسوه و الگو است هم در بُعدِ اجتماعى، هم در بعد عقلى و هم در بعد عاطفى و احساسى، هم در بعد معنوى، هم در بعد مادى از جمله ابعادى كه شايسته توجه است بعد مديريتى آن حضرت است كه آن حضرت در طول 23سال رسالت و نبوت خود، بالاترين موفقيت را در بعد مديريتى احراز كرده است كه به برخى اصولى كه آن حضرت برخوردار بوده و همان عامل موفقيت آن حضرت بوده است اشاره مى‏شود.
1- اصل رحمت و محبت‏
يكى از عوامل موفقيت مدير اصل دلسوزى و محبت به كسانى است كه در قلمرو مديريت او زندگى مى‏كنند.
2- شرح صدر به عنوان مهمترين ابزار مديريت است چنان كه حضرت امير فرمود:آلة الرياسة سعة الصدر»(13) ابزار رياست داشتن شرح صدر و سعه صدر است و خدا به پيمبر نيز شرح صدر عطا فرموده «الم نشرح لك صدرك».(14)
3- رعايت اهليت در واگذارى مسئوليت‏ها.
پيامبر اكرم (ص) مديريت و كارها را به افرادى كه شايستگى لازم را داشته‏اند واگذار مى‏كرد بدون اين كه بين سياه و سفيد و پيرو جوان و قريش و غير قريش فرقى در اين رابطه قائل شود.
4- پاى بندى به عهد و پيمان
پيامبر به عهد و پيمان خود پاى بند بوده خلف وعده در حوزه مديريت آن حضرت راه پيدا نمى‏كرد.
5 – مدارا با مردم
يكى از اصول مديريت پيامبر مدارا در معاشرت‏هاى سازنده اجتماعى بود. خود آن حضرت فرمود. «ان الله تعالى امرنى بمداراة الناس كما امرنى باقامة الفرائض»(15) خداى سبحان همان طور كه مرا به برپايى واجبات امر نموده به مدارا با مردم فرمان داده است» از اين جهت در وصف آن حضرت سيره نويسان نوشته‏اند «كان رسول الله (ص) دائم البشر، سهل الخلق، لين الجانب، ليس بفظّ و لا غليظا»(16) پيامبر(ص) دائماً خوشرو و خوشخوى و نرم بود، خشن و درشتخوى نبوده است.
6- اصل حفظ كرامت انسان‏ها
پيامبر اسلام چون خود كريم بود بيشترين تكريم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت. از اين رو فرمودند: پيامبر در مجلسش بهره هر كس را عطا مى‏كرد هيچكس بى بهره از مجلس رسول خدا نمى‏ماند و چنان با كرامت با مردم برخورد مى‏كرد كه هيچكس گمان نمى‏كرد از او گرامى‏تر هم كسى باشد، مجلس او مجلس گذشت، حيا، راستى و امانت بود.»(17)
7- مشاوره با مردم
يكى از امورى كه پيامبر اكرم مامور به اجراى آن بوده مشورت بوده است كه خداى سبحان به او فرمود «وشاورهم فى الامر»(18) در كارها با مردم مشورت كن، عمل به شورا از اصول مسلّم سيره پيامبر اكرم (ص) بوده است «انّ رسول الله كان يستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد»(19) رسول خدا با اصحاب خود مشورت مى‏كرد، سپس بر آن چه مى‏خواست تصميم مى‏گرفت.
8- مساوات و برابرى
رفتار پيامبر اسلام سراسر نشان از رعايت مساوات است حتى در نگاه كردن به اصحاب آن را پاس مى‏داشت «كان رسول الله(ص) يقسّم لحظاته بين اصحابه فينظر الى ذاو ينظر الى ذا بالسويه»(20) مجلس وى آنچنان بود كه هيچ تفاوتى ميان او و اصحابش ديده نمى‏شد و نگاهش را بين اصحابش تقسيم مى‏كرد و به همه يكسان نگاه مى‏كرد.
9- انضباط و جدّيت
يكى از ويژگى‏هاى پيامبر انضباط و نظم و جديت در كارها بوده است به گونه‏اى كه در زندگى فردى و اجتماعى بويژه در رابطه با مسائل اجتماعى هر كارى در زمان خود و در جاى خود انجام مى‏گرفت.
10- اقامه حق و عدالت
عدالت اجتماعى و اقامه آن در زندگى پيامبر اكرم (ص) از جايگاه بلندى برخوردار است.
چرا كه مثل همه انبياء مأمور به اقامه قسط و عدالت بوده است و عدالت نگهدارنده ملت است «العدل قوام الرعيه»(21) و پيامبر اكرم فرموده است «عدل ساعة خير من عبادة سبعين قيام ليلها و صيام نهار»(22) ساعتى عدالت از هفتاد سال عبادتى كه شبهايش به نماز و روزهايش به روزه بگذرد برتر و بهتر است» و خود حضرت مأمور به برپايى عدل شده است «فلذلك فادع و استقم كما امرت و لا تتبع اهوائهم و قل آمنت بما انزل الله من كتاب و امرت لا عدل بينكم»(23) پس بايد به آن شيوه از پرستش دعوت كنى و روى راست چنان دارى كه فرمان يافتى و از خواهش‏هاى آنان پيروى مكن و بگو به ان كتاب‏ها كه خدا فرو فرستاد ايمان آوردم و دستور يافتم كه در ميان شما عدالت كنم.
تا اين جا برخى از ويژگى‏هاى مديريت پيامبر (ص) بر شمرده شده است البته ويژگى‏هاى فراوانى است كه توضيح و تعيين آن‏ها نياز به تدوين كتاب مستقلى است.
پى‏نوشت‏ها: –
1. نهج البلاغه، خطبه‏26.
2. همان، خطبه‏1.
3. سوره نساء، آيه 165.
4. سوره ابراهيم، آيه 11.
5. سوره كهف،آيه 110.
6. سوره احزاب،آيه 20.
7. ديباچه‏اى بر رهبر،ناصرالدين صاحب الزمان، ص‏44.
8. سوره احزاب، آيه 20.
9. سوره يوسف،آيه 101.
10. سوره بقره، آيه 285.
11. سوره توبه، آيه 128.
12. سوره نازعات، آيه 17-19.
13. بحارالانوار، ج 75، ص 357.
14. سوره انشراح، آيه 1.
15. كافى، ج‏2، 117.
16. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 424 .
17. همان.
18. سوره آل عمران،آيه 159.
19. وسائل الشيعه، ج 8، ص‏228.
20. كافى، ج 8، ص 368.
21. غرر الحكم، ج 1، ص‏25.
22. جامع الاخبار، ص 180.
23. سوره شورى، آيه 151.