غيبت و زشت يادى هشدارهاى اجتماعى 7

هشدارهاى اجتماعى(7)
غيبت و زشت يادى‏
حجةالاسلام ابوالقاسم يعقوبى‏
قال على (عليه السلام):
«اياك و الغيبة فأنها تمقتك الى اللّه و الناس و تُحبط اجرك؛از غيبت و (پشت سرگويى و زشت يادى) ديگران دورى كن، چه اين كه (با اين رفتار) خدا و مردم را دشمن خود كرده‏اى و پاداش (كارهاى نيكت) از بين خواهد رفت».(1)
يكى ديگر از بيماريهاى اجتماعى كه شيوع فراوان دارد و آسيبهاى جبران ناپذيرى به جوامع بشرى و جامعه دينى وارد مى‏سازد، غيبت كردن و ياد كرد زشت و ناروا پشت سر ديگران است؟ اسلام نسبت به اين رذيلت اخلاقى در رابطه با اجتماع و صدماتى كه به آن وارد مى‏شود و پيكره جامعه را از اعتدال خارج مى‏سازد، هشدارهاى جدى داده و نكوهشهاى شديدى نموده است از آن جمله است حديث نورانى كه در آغاز آورديم، در اين كلام نورانى سه پيامد منفى بزرگ براى غيبت بيان شده است:
1. مبغوض شدن انسان در پيش گاه خدا
2. منفور شدن او پيش مردم‏
3. حبط و از بين رفتن پاداش اعمال نيك‏
زشتى و پلشتى اين گناه به اندازه‏اى است كه خداى رئوف و رحيم نسبت به بنده‏اى كه اهل غيبت است دشمن مى‏شود و غيبت كننده از چشم و نگاه خدا مى‏افتد و كسيكه چنين شد سزاوار عذاب و كيفر الهى خواهد شد.
افزون بر اين، غيبت كننده پايگاه و جايگاه اجتماعى خويش را از دست مى‏دهد و مردم نسبت به او بى اعتماد مى‏شوند، و با خود چنين مى‏گويند: اين شخص كه به آسانى پيش ما از ديگران به زشتى ياد مى‏كند و مطالبى را بر زبان جارى مى‏سازد كه آبرو و حيثيت اجتماعى فرد يا افراد را به خطر مى‏اندازد، از كجا معلوم كه پشت سرما و پيش ديگران چنين نكند؟
آن كه عيب دگران پيش تو آورد و شمرد
بى گمان عيب تو پيش دگران خواهد برد
ديگر آن كه غيبت، حسنات و كارهاى نيكى كه انسان به زحمت به دست آورده و در پرونده او به ثبت رسيده است آنها را ضايع مى‏سازد، و گاهى هم آنها را به پرونده كسى كه از او غيبت شده منتقل و جابجا مى‏كند و اين خسران بزرگ و كيفر عظيمى است كه چه بسا اگر انسان دقت كند دست از اين عمل زشت و گناه آلود خود برخواهد داشت.
غيبت چيست؟
راغب اصفهانى مى‏گويد: «غيبت، ياد كرد عيب ديگران است بدون آن كه نيازى به آن باشد.»(2)
فقها در تعريف غيبت مى‏گويند: «الغيبة ذكر الانسان بمايكرهه»(3)
آن چه كه پشت سر كسى گفته شود كه از آن خرسند نيست و آن را خوش نمى‏دارد.»
توضيح مطلب بالا اين است كه ياد كرد از انسانها و اوصاف آنها سه گونه است:
1. ياد كردى از كمالات و كارهاى مثبت آنان مثل اين كه بگويد فلانى زاهد و عالم و نماز خوان است.
2. ياد كردن از اوصاف و كارهاى عادى كسى مانند اين كه فلانى مى‏خوابد، راه مى‏رود و….
3. ياد كردن عيوب و نقطه‏هاى ضعف و كارهاى زشتى كه بر ديگران پوشيده است.
بدون ترديد غيبت، بند اول و دوم را شامل نمى‏شود، و آنچه كه گناه است و از مصاديق غيبت بشمار مى‏رود بند سوم است و آن اين كه آدمى با زبان و يا رفتار و كردارش عيب و نقص كسى را آشكار و افشاء كند كه خداوند آن را بر او پوشانده است.
انگيزه‏هاى غيبت‏
ريشه‏يابى اين موضوع كه بدانيم چرا انسانها از يكديگر غيبت مى‏كنند؟ پرسشى است كه پاسخ آن راهگشا خواهد بود؟
گاهى ريشه غيبت آن است كه كسى با تخريب ديگران مى‏خواهد خود را رفعت و بلندى ببخشد. نقص ديگران را مى‏شمارد تا كمال خود را به اثبات برساند اين نوع از غيبت در بين اهل علم و دانش بيشتر رواج دارد. آنها گاهى محترمانه به غيبت يكديگر مى‏پردازند، مثلاً مى‏گويد فلانى اين مطلب را نفهميده است، و يا آنچه او در اين بحث گفته است بطلان آن روشن است و مانند آن، گاهى از گرفتارى شخصى غمگين است و غم و اندوه خود را آشكار مى‏كند اگر از او پرسيده شود چرا در غم فرو رفته‏اى؟ مى‏گويد به خاطر اين كه فلانى برايش گرفتارى پيش آمده و يكى يكى آنها را بيان مى‏كند و اين شيوه برخى از اهل نفاق است كه به اين وسيله آبروى افراد را مى‏ريزند و علامت سؤال فراوان در ذهن مخاطبان خود ايجاد مى‏كنند؟ و بالآخره على(ع) در يك كلام گويا و روشن فرمود:
«الغيبة جهد العاجز؛(4) غيبت تلاش انسانهاى ناتوان است».
اين كه انسان پشت سر كسى ميدان بگيرد و نقطه ضعفها و عيب‏هاى او را برشمارد اين شهامت و شجاعت و مردانگى نيست، اين نشاندهنده نوعى عقده حقارت و يا برون افكنى آن روحيه پست و همت كوتاه او بشمار مى‏رود. به جنگ كسى رفتن كه قدرت دفاع از خود را ندارد هنر نيست، مانند مشت زنى كه به ديوار مشت بزند و خود را قهرمان و پيروز ميدان به حساب آورد.
از اين رو امام على(ع) در اين باره مى‏فرمايد:
«لادين لمرتاب و لامروة لمغتاب؛(5) آدمى كه (در همه چيز شك مى‏كند) دين ندارد و كسيكه غيبت مى‏كند ناجوانمرد است.
برخى از آن جهت به غيبت آلوده مى‏شوند كه با عينك بدبينى همه كس را مى‏بينند، نگاهشان به افراد نگاه نادرستى است، داستان همان مورچه است كه آب در خانه او افتاد و گفت دنيا را آب برد.
بعضى با كوچكترين ضرر و يا حادثه‏اى به تمام عالم و آدم بد و بيراه مى‏گويند، همه مسؤولان را زير سؤال مى‏برند، همه خوبى‏ها و اقدامهاى مثبت را ناديده مى‏گيرند و مگس گونه روى نقطه‏هاى آلوده مى‏نشينند. اين گونه كسان اگر با ديده انصاف بنگرند بسيارى از انتقادهاى انتقام گونه آنها وارد نيست و جز مسموميت فكرى و اجتماعى اثر و نتيجه ديگرى ندارد.
قرآن و غيبت‏
سوره «حجرات» كه سوره ادب و اخلاق است همه مسلمانان و مؤمنان را برادر ناميده است طرح (اخوّت) و برادرى در جامعه دينى زمينه ساز همدلى، مهربانى، دوستى، آبرودارى، يارى كردن، خيرخواهى، كمك مالى، دفاع از حيثيت اجتماعى و… مى‏باشد، اگر روحيه برادرى در جامعه اسلامى حاكم باشد همه به يكديگر احترام مى‏گذارند و حدود و حقوق را رعايت مى‏كنند و در نتيجه زمينه نزول رحمت پروردگار را فراهم مى‏سازند از اين رو قرآن مجيد مى‏فرمايد:
«انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم و اتقوااللّه لعلكم ترحمون»(6)
مؤمنان برادر يكديگرند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح برقرار سازيد و تقواى الهى پيشه كنيد تا مشمول رحمت او شويد.
در اين آيه شريفه چند نكته قابل توجه است:
1. اخوت و برادرى دينى‏
2. اهميت صلح و آشتى و مهربانى‏
3. تقوا و خداباورى در كارها
4. زمينه سازى جلب رحمت حق‏
اگر مؤمنان به راستى برادر يكديگر باشند در جهت گسترش مهر و دوستى و صلح و آشتى تلاش مى‏ورزند و اين كار را فقط براى خدا انجام مى‏دهند، خداوند هم بر چنين مردمانى رحمت و رأفت خود را فرو خواهد فرستاد.
آسيب‏شناسى اخوت دينى‏
در ادامه آيه اخوت، قرآن مجيد به شش گناه اجتماعى پرداخته كه هر كدام به نوبه خود مى‏توانند پايه‏هاى جامعه دينى را سست و دلهاى مؤمنان را از هم بگسلند و تار و پود جامعه اسلامى را گرفتار آفت و آسيب سازند.
اين گفتار و رفتار شش گانه به ترتيب عبارتند از:
* استهزاء و مورد سخريه قرار دادن يكديگر چه زن و چه مرد
* عيبجويى و طعن را رواج دادن‏
* يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد كردن‏
* گمان بد و سوءظن نسبت به يكديگر داشتن‏
* تجسس و جستجوگرى در كار ديگران نمودن‏
* غيبت و زشت يادى از برادر دينى انجام دادن(7)
از آن جا كه اسلام امنيت كامل و همه جانبه اجتماعى را مورد نظر دارد و بر اين باور است كه: مال، جان، ناموس و آبروى مسلمانان به عنوان چهار سرمايه اصلى بايد از هرگونه تعرّض مصون بماند. اين دستور شش گانه را براى تأمين امنيت فراگير صادر نموده است.
اين شش صفت اگر در جامعه رواج يابد مانند خوره اندام جامعه دينى را خواهد خورد و شكوه و شوكت جامعه اسلامى را درهم فرو خواهد ريخت از اين رو به شدت از اين رفتارهاى ششگانه نهى شده كه آخرين آن غيبت است.
“غيبت” معلول دو علت پيشين در اين آيه است يعنى بدگمانى و تجسس، زيرا گمان بد سرچشمه تجسس است و تجسس موجب افشاى عيوب و اسرار پنهانى و آگاهى بر اين امور سبب غيبت مى‏شود كه اسلام از معلول و علت همزمان نهى كرده است.
آن گاه براى اين كه زشتى عمل «غيبت» را گوشزد كند، آن را در ضمن يك مثال روشن و گويا و همه كس فهم ترسيم مى‏كند و مى‏گويد:
«ايحب احدكم ان يأكل لحم اخيه ميتاً فكرهتموه؛(8) آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعاً از اين امر كراهت دارد».
آبرو وحيثيت اجتماعى برادر مؤمن مانند گوشت تن و جان اوست زير سؤال بردن آبرو به وسيله غيبت و افشاى اسرار پنهانى مانند خوردن گوشت تن اوست.
تعبير به «مرده و مردار» به اين جهت است كه كسى را كه غيبت مى‏كنيد قادر بر دفاع از خود نيست و يا به خاطر اين است كه گناه غيبت مسموميت اجتماعى ايجاد مى‏كند، دلهاى پاك و خوشبين را به يكديگر بدبين و چركين مى‏سازد.
غيبت در روايات‏
پيامبر اكرم(ص) با صداى بلند و از عمق وجودش به مسلمانان در اين زمينه هشدار داده است:
«يا معشر من آمن بلسانه و لم يؤمن بقلبه! لاتغتابوا المسلمين ولاتتبعوا عوراتهم، فأنه من تتبع عورة اخيه تتبع اللّه عورته و من تتبع اللّه عورته يفضحه فى جوف بيته؛(9) اى گروهى كه به زبان ايمان آورده‏ايد و نه با قلب، غيبت مسلمانان نكنيد، و از عيوب پنهانى آنها جستجو ننماييد. زيرا كسى كه در امور پنهانى برادر دينى خود جستجو كند خداوند اسرار او را فاش مى‏سازد و در دل خانه‏اش او را رسوا مى‏سازد.»
در بيان ديگر معصومين نيز اين هشدارها به چشم مى‏خورد:
امام على(ع) مى‏فرمايد:
«اياك ان تجعل مركبك لسانك فى غيبة اخيك او تقول ما يصير عليك حجة و فى الأسائة اليك علّة؛(10) دورى گزين از اين كه زبانت را مركب قرار بدهى در غيبت كردن برادر دينى‏ات، يا چيزى درباره او بگويى كه عليه خودت حجت درست كنى، و يا بدين وسيله زمينه جسارت و بدى نسبت به خودت را فراهم سازى.»
امام حسين(ع) به مردى كه در حضور ايشان از ديگرى غيبت كرد فرمود: «يا هذا كفّ عن الغيبه فأنها ادام كلاب النار؛(11) اى مرد! دست از غيبت بردار،زيرا غيبت نواله سگهاى دوزخ است.»
كيفر غيبت‏
بى‏ترديد يكى از گناهان بزرگ غيبت است كه در فرهنگ و معارف دينى، در كنار هشدار از انجام آن به كيفرهاى غيبت كنندگان و نيز غيبت شنوندگان اشارات شگفتى شده است كه بدن هر خواننده و شنونده‏اى را مى‏لرزاند.
رسولخدا(ص) فرمود:
«در شب معراج، مردمى را ديدم كه چهره‏هاى خود را با ناخنهايشان مى‏خراشند، پرسيدم: اى جبرئيل اينها كيانند؟
گفت: اينها كسانى هستند كه از مردم غيبت مى‏كنند و آبرويشان را مى‏برند.»
و نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمود:
«روز قيامت فردى را مى‏آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى‏دارند و كارنامه‏اش را به او مى‏دهند، اما حسنات خود را در آن نمى‏بيند عرض مى‏كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى‏بينم، به او گفته مى‏شود: پروردگار نه خطا مى‏كند و نه فراموش، عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت، سپس مرد ديگرى را مى‏آورند و كارنامه‏اش را به او مى‏دهند، در آن طاعات بسيارى را مشاهده مى‏كند. عرض مى‏كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را به جا نياورده‏ام! گفته مى‏شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.»
موارد استثناء
قانون غيبت مانند هر قانون ديگرى داراى تبصره و موارد استثناء مى‏باشد. بنابراين در مقام مشورت براى انتخاب همسر يا رفيق و شريك در محل كار و مواردى از اين قبيل غيبت حرام نيست، زيرا اين كار جلو يك خطر و گاهى خطرها را مى‏گيرد و چه بسا اگر درست مشاوره انجام نگيرد يك عمر مفيد به يك عمر زيانبار تبديل گردد و دو نفر كه سوهان روح يكديگرند با اجبار و بى‏ميل و رغبت با هم زندگى كنند يا در مواردى مانند احقاق حق و تظلم و صداى مظلوم و افشاگرى او در برابر ظالم و يا درباره كسى كه آشكارا به فسق و فجور آلوده است، اين موارد از موضوع غيبت خارج است.
فقها در كتابهاى مبسوط فقهى عناوين زير را جزء مستثنيات غيبت شمرده‏اند:
المتجاهر بالفسق: انجام دهنده كار فاسقانه آشكارا
جواز تظلم المظلوم: تظلم مظلوم اگر مستلزم غيبت باشد جايز است.
نصح المستشير:در مقام خيرخواهى و مشورت براى امور مهم و غرض اهمّ.
فى مواضع الاستفتاء: فتوا خواستن از مجتهد و اسم بردن از ظالم.
جواز الأغتياب لحم مادة الفساد:غيبت در جايى كه ريشه فساد كنده مى‏شود جايز است.
جواز الغيبة لرفع الضرر:غيبت كسى براى رفع ضرر از او جايز است.
جواز الغيبه بذكر الأوصاف الظاهرة: جواز غيبت درباره اوصاف ظاهرى مانند قد بلند و قد كوتاه و….(12)
توجيه شيطانى‏
ذكر اين موارد به اين معنا نيست كه در هر زمانى كه اراده كنيم از كسى غيبت كنيم در قالب يكى از اين موارد و يا موارد ديگر از گناه و غيبت فرار كنيم و يا خودمان را گول بزنيم و توجيه كنيم.
سوگمندانه در فرهنگ مردم ما كم و بيش در اين رابطه اشتباهاتى رخ داده است كه به برخى از موارد آن اشاره مى‏كنيم، مثلاً:
مى‏گويند «غيبتش نباشد صفتش باشد» آيا با اين عبارت كه اين نباشد و آن باشد واقعيت‏ها دگرگون مى‏شود. مگر تغيير اين چيزها بدست ماست كه تا اراده كرديم (كن فيكون) بشود و حقيقت غيبت تبديل به صفت شود؟!وانگهى اگر صفت كسى را كه راضى نيست فاش شود و منفى است كسى بر زبان جارى كند حكم غيبت او را دارد و فرقى نمى‏كند با غيبت.
مى‏گويد من اين حرف را جلوى روى فلانى هم مى‏گويم! آيا اين مفرّ درستى است، خوب اگر شما شهامت دارى كه روبرويش بگويى تا عيبش را اصلاح كند چه لزومى دارد كه به ديگرى بگويى تا دلش نسبت به غيبت شونده چركين شود؟! و نسبت به تو بى اعتماد گردد.
برخى هم به بهانه «تحليل» و اين كه بايد مسائل سياسى را روشن كرد و حلاجى كرد به آسانى از رقيب خود به عنوان يك چهره منفور و ملعون ياد مى‏كنند و مانند آب خوردن اين گناه را حلال مى‏دانند.
بايد از اين گونه توجيهات غير وجيه و شيطانى به خدا پناه ببريم و به وسيله غيبت دينمان را غارت نكنيم و بدانيم كه لذّت زودگذر غيبت عذاب ماندگار دوزخ را به دنبال دارد.
پى‏نوشت‏ها: –
1. غررالحكم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 287.
2. مفردات راغب، واژه «غيب».
3. مصباح الفقاهه، آية اللّه خويى، ج 1، ص 325.
4. نهج البلاغه، حكمت، 461.
5. تحف العقول، ص 33.
6. سوره حجرات، آيه 10.
7. سوره حجرات، آيات 12 – 11.
8. همان.
9. اصول كافى، ج 2، ص 252.
10. غررالحكم، ج 2، ص 315.
11. ميزان الحكمة، واژه (غيبت) ص 335.
12. مصباح الفقاهه، مرحوم خويى، ج 1، ص 355 – 336.