جمع بندي اهم رويدادها

جمع
بندي اهم رويدادها

نگاهي
به بازتاب هاي داخلي و خارجي استعفاي آيت الله منتظري

بازتابهاي
استعفاي آيت الله منتظري از قائم مقامي رهبري علي رغم گذشت بيش از دو ماه از اعلام
آن، هم چنان به عنوان يكي از موضوعات سياسي مهم در تبليغات رسانه هاي گروهي داخلي
و خارجي و نيز اظهارات و سخنراني هاي برخي مسئولين كشور محسوب مي شود. به دليل
اهميت موضوع، جمع بندي اهم رويدادهاي اين شماره به اين امر اختصاص يافته است.

 

شروع
جريان و زمينه ها

در
تاريخ 8/1/68 رسانه هاي گروهي با قرائت استعفانامه آيت الله منتظري به محضر امام و
پاسخ آن اعلام كردند كه استعفاي ايشان از سمت قائم مقامي رهبري پذيرفته شده است.
اين اعلام در حالي صورت مي گرفت كه: اولا در متن نامه آيت الله منتظري اشاره اي
شده بود به نامه 6/1/68 امام خطاب به ايشان و اين گونه بر مي آمد كه اين استعفا
نامه جوابيه اي به آن نامه بوده است. البته بعضي مقالات روزنامه ها و نيز
سخنرانيهاي چند تن از نمايندگان مجلس و … نيز بر اين معنا صحه گذاشته اند.

ثانيا:
نخست وزير و نمايندگان امام در نهادهاي انقلاب در روز 6/1/68 طي بخشنامه اي به
كليه وزارت خانه ها، ادارات و موسسات دولتي و نهادها ابلاغ كرده بودند كه بنا به
دستورات امام امت كليه عكس هاي آيت الله منتظري جمع آوري گردد.

ثالثا:
در همين روز اعلام شد كه اعضاي هيات رئيسه مجلس خبرگان در ديداري يك ساعته با امام
امت پيرامون آينده رهبري در نظام جمهوري اسلامي صحبت كرده اند.

اعلام
بركناري، در سطح جامعه، شايعاتي پيرامون نامه 6/1/68 امام به آيت الله منتظري را
به همراه داشت. در برخي محافل، مضاميني از آن نامه، به صورت نقل قول طرح مي گرديد
كه حاوي نكات تكان دهنده اي در اين ارتباط بوده و عنوان مي شد كه گر چه بنابر
مصالحي اين نامه پخش نشده است اما امكان پخش آن در صورت تداوم جريان و ابقاي خطر،
زياد مي باشد هر چند كه رگه هايي از مسائل مطرح شده در آن نامه در جوابيه 8/1/68
امام وجود دارد.

ساده
ترين سوالي كه در اذهان عمومي ايجاد شد اين بود كه: چطور يك مرتبه چنين چيزي اتفاق
افتاد و چرا زمينه سازي چنداني نسبت به اين بركناري صورت نگرفت؟ از مجموعه نظرات
ابراز شده علني پيرامون تبيين منظور امام از بركناري آيت الله منتظري و نامه
27/1/68 امام به نمايندگان مجس شوراي اسلامي و وزرا چنين بر مي آيد كه امام، ايشان
را ـ علي رغم علاقه شخصي ـ فردي ساده انديش مي دانسته اند و تحمل بار سنگين
مسئوليت رهبري نظام را در جهان سياست و پر از حيله و نيرنگ در حد ايشان نمي ديدند.
علاوه بر اين، با تصميم خبرگان نيز موافق نبوده، ليكن براي چنين اقدام تلخي، سالها
تحمل كرده و تا زماني كه اسلام، انقلاب و ارزشهاي اسلامي را با خطري جدي مواجه
نديدند، دست به اين كار نزدند و با ارسال نامه هاي محرمانه و اعزام افراد و شخصيت
ها، سعي در اصلاح جريان داشته اند.

در
اين ميان، توجيه صحيح مردم و تبليغات متناسب با اين حركت يك وظيفه و ضرورتي اجتناب
ناپذير بود. اما متاسفانه تبليغات رسانه هاي گروهي ما، قبل و حتي پس از بركناري
آيت الله منتظري به گونه اي ديگر بود. گويي دستگاههاي تبليغاتي بيت المال كه
بايستي در نظام اسلامي تبيين كنندۀ نظرات رهبري، مردم متعهد و شهيد پرور و مسئولين
دلسوز انقلاب و پيرو امام باشد به وسايلي تبديل شده اند كه هر كس در آن وظيفه نشر
افكار و نظرات افراد خاصي را، جداي از سه محور فوق، بر عهده دارد. و شايد به همين
دليل پيام هاي امام به روحانيت در 3/12/67 و مهاجرين جنگ تحميلي در 2/1/68 را
بتوان ارائه خط مشي تبليغاتي مناسب، به ارگان هاي ذيربط، قبل از بركنار نمودن آيت
الله منتظري تلقي نمود.

امام
امت در پيام 3/12/67 خود به روحانيت پس از آن كه ويژگيهاي مجتهد واقعي را اين گونه
برشمردند: «… آشنايي به روش برخورد با حيله ها و تزويرهاي فرهنگ حاكم بر جهان،
داشتن بصيرت و ديد اقتصادي، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت
سياستها و حتي سياسيون و فرمولهاي ديكته شدۀ آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف
دو قطب سرمايه داري و كمونيسم كه در حقيقت استراتژي حكومت بر جهان را ترسيم مي
كنند. از ويژگيهاي يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركي و هوش و فراست هدايت يك
جامعه بزرگ اسلامي و حتي غير اسلامي را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدي
كه در خور شان مجتهد است واقعا مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعي، فلسفه
عملي تمامي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است…».

به
پاسخ گويي مواردي كه آيت الله منتظري ـ و عده اي ديگر ـ در سخنراني هاي دهه فجر
خود عنوان كرده بودند پرداخته و از مردم شهيد پرور متواضعانه به خاطر آن تحليلها
رسما عذرخواهي مي كنند.

حضرت
امام هم چنين در پيام 3/1/68 خود به مهاجرين جنگي تحميلي اعلام نمودند كه:

«…
من بارها اعلام كرده ام كه با هيچ كس در هيچ مرتبه اي كه باشد عقد اخوت نبسته ام.
چارچوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب الله اصل
خدشه ناپذير سياست جمهوري اسلامي است… ما بايد تمام عشقمان به خدا باشد نه
تاريخ. كساني كه از منافقين و ليبرالها دفاع مي كنند پيش ملت عزيز و شهيد دادۀ ما
راهي ندارند…».

اين
پيام ها كه مي توانست با تبيين و تشريح صحيح آن توسط رسانه هاي گروهي،‌ مردم را به
سرغ مصداق اصلي و مصاديق مورد نظر امام هدايت نمايد، عملا و به دلايل مختلف به
عنوان امري تشريفاتي و معمولي تلقي شد و حتي تعبير «تحليل تاريخي روحانيت از
شهريور 1320 به اين طرف» در مورد آن از طريق تريبون عمومي كشور به كار رفته و مردم
حزب الله از پيگيري مصاديق نهي گرديدند. اما علي رغم اين مساله، توجه به متن اين
پيام ها به خوبي نشان مي دهد كه امام با صدور آنها گويا قصد داشته خلا ناشي از
ناپيگيري تبليغاتي را به منظور زمينه سازي اين اقدام، شخصا پر نمايد.

 

بازتاب
داخلي و خارجي اعلام بركناري و سكوت مسئولين

پس
از اعلام عمومي «استعفاي آيت الله منتظري»، دستگاههاي تبليغاتي و كساني كه وظيفه
تبيين اين مساله براي مردم را بر عهده داشتند، تعمدا يا ناآگاهانه، غالبا سعي در
القاي مطلب از زواياي ديگري غير از ديدگاه امام در اين ارتباط نمودند.

عدم
اظهار نظر مسئولين كشور و روزنامه ها در روزهاي اول پس از اعلام استعفاي آيت الله
منتظري (كه احتمالا مسئولين بالاي نظام با تحليل عدم سوء استفادۀ راديوهاي بيگانه
از اعلام موضع آنان در اثبات و جا انداختن «جنگ قدرت در ايران»، مبادرت به موضع
گيري در اين باره ننمودند) در بين گروهي از نيروهاي حزب اللهي «تنها گذاشتن امام»
در اين اقدام تلقي شده و بعضا نسبت به اين سكوت انتقاد مي كردند. البته اين سوال
نيز جاي طرح دارد كه به فرض چند فرد معدود از مسئولين نظام به دليل احتمال منفي
جريان، ناچار از عدم موضع گيري بودند اين مساله در ارتباط با روزنامه ها و سكوت
آنها در اين باره آن هم در اولين و دومين روز پس از اعلام آن، كه مردم تشنه تشريح
علل اين ماجرا بودند چه معنايي دارد؟

راديوهاي
بيگانه كه اين سكوت را مورد توجه قرار داده بودند، آن را به ميل خود به صورت موضع
گيري خاصي تفسير و به شنوندگان خود القاء مي كردند. راديو اسرائيل در تاريخ 9/1/68
طي مطلبي در اين باره گفت:

«…
مقامات حكومت اسلامي ايران در اولين روز پس از انتشار كناره گيري آيت الله منتظري
از سمت جانشيني رهبر حكومت اسلامي نسبت به اين تحول، واكنشي نشان ندادند… علاوه
بر مسئولان دولت، ديگر مقامات حكومت اسلامي تا كنون نسبت به اين تحول ـ كه به نظر
آگاهان سياسي اهميت فوق العاده اي دارد ـ كاملا سكوت كرده اند… روزنامه هاي
حكومت اسلامي نيز كه همواره از آيت الله منتظري به عنوان اميد امام و ملت نام مي
بردند، امروز كوچكترين واكنشي در اين مورد نشان ندادند…».

اين
راديوها به قصد پر كردن خلا ناشي از سكوت مسئولين و جرايد جمهوري اسلامي، در همان
روزهاي اول، تحليل ها و تفسيرهايي را منتشر ساختند. به گونه اي كه مي توان مدعي شد
كه مهمترين مطالب جرايد و نيز تفاسير راديويي آنها به اين امر اختصاص يافته بود.

راديو
بي بي سي در 8/1/68 طي تفسيري پيرامون تغييرات در رهبري آيندۀ ايران چنين گفت:
«…اظهارات ضد ميانه روي و ضد غربي كه يك بار ديگر مقارن دهمين سالگرد انقلاب
اسلامي در ماه گذشته آغاز شد و با ماجراي سلمان رشدي موفقيت تازه به دست آورد
اخيرا توانسته است ميانه روها را به حاشيه براند و بانگ ميانه روي را خاموش
كند…».

اين
راديو طي چنين تغييري مبادرت به تهديد نظام جمهوري اسلامي ايران در صورت پيگيري
چنين جهتي، مي نمايد و اضافه مي كند:

«…
اگر تغييرات در هيات حاكمه ايران به يك نتيجه نامطلوب سياسي بيانجامد بحران
اقتصادي موجود عميق تر خواهد شد…» و سپس به خود اميد مي دهد كه:

«احتمالا
روند سياسي كنوني در ايران زودگذر خواهد بود…».

در
قسمتي از مقاله روزنامه واشنگتن پست با عنوان «جانشين تعيين شدۀ (امام) خميني در
ميان موج پاكسازي ميانه روها و طرفداران ارتباط با غرب در ايران، استعفا مي دهد»،
كه متن آن در 9/1/68 از راديو آمريكا قرائت شده نتيجه اين بركناري از نظر خود را
اين گونه بيان مي كند:

«…
چنين به نظر مي رسد كه سقوط (آيت الله) منتظري، نشانه يك تغيير و تحول عمده در
كادر عالي رهبري ايران و ظهور يك سياست ستيزه جويانه تر نسبت به غرب به ويژه
امريكا است…».

راديو
اسرائيل در همين تاريخ به خصوصيات آيت الله منتظري اشاره كرده و بدين وسيله
ديدگاهش را در مورد علت بركناري وي اعلام مي دارد:

«آيت
الله منتظري كه 66 سال دارد بارها آشكارا از اقدامات افراطيون در حكومت اسلامي
انتقاد كرده بود و خواستار اعطاي آزادي هاي بيشتري در زمينه سياسي و طرفدار اقتصاد
آزاد بود…»، «گري سيك» يكي از مشاوران شوراي امنيت ملي امريكا در زما كارتر و
مدرس كنوني مسائل خاورميانه در دانشگاه كلمبياي نيويورك در مورد اين كه چه كسي آيت
الله منتظري را بر كنار كرده به صداي آمريكا چنين مي گويد:

«…
بايد به ياد داشت كه (آيت الله) منتظري خودش گفت كه به او دستور داده شد كه كناره
گيري كند و بسيار روشن است كه چنين دستوري داده شده … اكنون چنين مي نمايد كه
اين كار، كار خود (امام) خميني است كه براي دميدن جان تازه اي به انقلاب تلاش مي
كند…»

به
هر حال ضعف دستگاه هاي تبليغاتي ما در ارتباط با مساله بر كناري آيت الله منتظري
باعث شد كه ابتكار عمل در صحنه خارجي به رسانه هاي گروهي بيگانه سپرده شود. اما
اين ضعف در تبيين صحيح قضيه براي داخل كشور و مردم متعهد و پيروان امام و كلا صحنه
سياسي ـ اجتماعي داخل كشور نيز به شكل ديگري نمود يافت.

در
نگاه كلي، اشخاص و جرياناتي كه طي دو ماه گذشته مبادرت به پرداختن به اين مساله
كرده اند به چهار دسته مشخص تقسيم مي گردند:

در
دسته اول كساني قرار دارند كه نظرات و مواضع خود در زمينه هاي سياسي، اجتماعي و
اقتصادي را به نظرات آيت الله منتظري بسيار نزديك مي ديدند و ديدگاهشان در مورد
ولايت مطلقه فقيه و مواضع سياسي در ارتباط با شرق و غرب، با امام مغايرتي اصولي
دارد. اين عده يا سعي كردند كه اين «موج» رد شود و آنها وارد جريان نشوند و يا لدي
الورود به جريان، شروع به تعريف و تمجيد از آيت الله منتظري تحت عناوين مختلف
نمودند. برخي از اينان نيز از تريبون هاي رسمي براي آن كه از پرداختن به اصل موضوع
طفره روند، در ستايش محاسن حضرت امام صحبت كرده و از اين اقدام حكيمانه، مخلصانه و
… به تعريف مي پرداختند بدون آن كه توضيح دهند اين اقدام با چه بينشي و به چه
خاطري توسط ايشان انجام گرفته است!

دسته
دوم از كساني تشكيل مي شود كه حساسيت مساله را درك نكرده و اين خطر را در مقابل
خطرات ديگري كه انقلاب اسلامي را تهديد مي كند مهمتر نمي بينند. موضع گيي و
اقدامات اينان در قبال اين مساله كه ناشي از ضعفشان در تحليل دقيق از شرايط و اهم
و مهم نمودن جريانات مي باشد، در محيط هاي حوزوي و دانشگاهي بيشتر از نقاط ديگر،
قدرت بروز يافته و مطالبي در اين باره در حوزه و دانشگاه طرح شده و انتشار يافت.
اظهارات چند تن از مدرسين حوزۀ علميه قم در ستايش از آيت الله منتظري كه به تصور
«عدم سوء استفاده از متحجرين و مقدس نماهاي احمق حوزه از حذف ايشان» صورت گرفت و
نيز بيانيه 9/2/68 دفتر تحكيم وحدت با عنوان مسائل اخير انقلاب كه در آن بصورتي
غير مستقيم تني چند از مسئولين نظام كه «براي گل آلود كردن آب و خط گم كردن» در
«حمايت از غربگرايي» و «دفاع از سرمايه داري»، مورد نكوهش قرار گرفته و به عنوان
جريان خطرناك اصلي كوبيده شده بودند ـ‌ و در عوض به صورتي كاملا حاشيه اي به جريان
آيت الله منتظري تنها اشاره اي دارند ـ نمودهايي از اين قسم طرز تفكر محسوب مي
شود.

دسته
سوم: عده اي كه قبلا آيت الله منتظري را به خاطر داشتن مواضع اقتصادي و سياسي
منطبق با امام و انقلاب نكوهش كرده و فقاهت او را زير علامت سوال قرار مي دادند و
در سالهاي اخير به دليل تغيير اين مواضع، مدافع فقاهت، كياست و زهد و تقواي ايشان
شده بودند. اين عده در سال هاي اخير موفق شده بودند كه پاي متحجرين و مقدس نمايان
را به بيت ايشان باز نموده و با حركتي خزنده، حساسيت مقامي كمه مي مي بايست بر
اساس مباني اسلامي نسبت به «طبقه مرفه سرمايه دار»، «منافقين» و «ليبرالها» موضعي
سازش ناپذير داشته و با نيروهاي مومن به انقلاب و حزب اللهي «پابرهنه» از موضع
ملاطفت برخورد نمايد، كاهش دهند. اين دسته به دليل تعلق خاطر و وابستگي عميقي كه
نسبت به آن قشرها دارند، رهبري آيت الله منتظري را تضمن كنندۀ‌منافع آينۀ خويش
ديده و با اين طمع، سعي كرده اند مساله بركناري ايشان از قائم مقامي رهبري به گونه
اي در جامعه طرح شود كه حتي شخصيت و وجهه ايشان به صورتي اساسي مخدوش نشود و به
عنوان يك جريان قوي براي آينده حفظ گردد.

تعابيري
كه در يكي از روزنامه ها در ارتباط با «ضرورت بازنگري در تحليل ها» ذكر شده از
لحاظي قابل توجه و تعمق است.در اين سلسله مقالات، آنجا كه به مواضع اقتصادي آيت
الله منتظري پرداخته ايشان را «يار ديروز و امروز و فرديا انقلاب و امام» معرفي
نموده است در تمامي سه دسته فوق الذكر علي رغم نيات و برداشت هاي متفاوتشان، يك
وجه اشتراك وجود دارد و آن تعريف و تمجيد فراوان از آيت الله منتظري است. در اينجا
لازم به تذكر است كه ما بر آن نيستيم كه در اين جمع بندي به ذكر نقاط مثبت و
ارزنده آيت الله منتظري در قبل از انقلاب و در جريان آن، بپردازيم زيرا پرداختن به
اين مساله در شرايط كنوني مساله اي انحرافي و حركتي در برابر اين مرحله حساس از
انقلاب و نظام است و عجيب آن كه در طي دو ماه آن هم در شرايطي كه رهبري انقلاب
اقدام به حذف اين جريان نمده، عده اي آن چنان به تعريف از مقام علمي و زهد و تقوي
و … آيت الله منتظري بپردازند كه در طول مدت قائم مقامي ايشان، تعاريفي تا اين
حد نسبت به ايشان نشده بود؟!

دسته
چهارم: افرادي هستند كه دركي نسبتا صحيح و اصولي در مورد حساسيت شرايط كنوني داشته
و حركت امام را به منزله جراحي عضوي (هر چند كه آن عضو، مهم و قابل اعتنا باشد) از
پيكرۀ انقلاب مي بينند كه جراح حاذق انقلاب، عدم قطع آن را در خطر قرار گرفتن كل
آينده انقلاب و نظام تشخيص داده است. اينان جو تبليغاتي موجود را خلاف نظر امام
دانسته و سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح و عصر داخلي و نيز اظهارات برخي از افراد و
شخصيتهاي كشور مندرج در نشريات دو ماهه اخير را پيرامون اين موضوع، «در حاشيه قرار
دادن اصل مطلب» تلقي مي كنند. نگاهي هر چند گذرا به گوشه هايي از دلايل اين عده،
صحت ادّعاي آنان را تا حدودي به اثبات مي رساند.

«مصلحت
نظام و گلواژه هاي خلوص»، عنواني بود كه يكي از روزنامه هاي عصر به سر مقاله
9/1/68 خود اختصاص داده و طي آن به تعريف از امام و آيت الله منتظري با اين تعابير
پرداخته است:

«راستي
جز در نظام انبياء در كجاي تاريخ چنين بزرگ مردي بوده است كه حاصل و محصول عمر خود
را در راه معبود خيوش و مصلحت دين اوف ابراهيم وار قرباني كند و در كجاي تاريخ
يافت مي شود كه فرزند هم با اين هم موقعيت و محبوبيت حاضر شود كه به قربان گاه عشق
محبوب و به خاطر مصلحت الهي مسلمين، اسماعيل وار نغمه زيباي «يا ابت افعل ما تؤمر
ستجدني انشاءالله من الصابرين» سر دهد».

همين
نويسنده در سر مقاله 17/1/68 به القاء شبهه اي كه «دشمنان آگاه اسلام و دوستان
ناآگاه انقلاب آن را مطرح مي كنند» پرداخته! و ضمن آن با تعاريف بسيار از آقاي
منتظري علت و انگيزۀ حركت تاريخي امام را در اين مقاله، آن قدر محدود مي نمايد كه
خواننده را در ابهام و شبهه فرود مي برد:

«…
يكي ديگر از القائات دشمنان آگاه اسلام و دوستان ناآگاه انقلاب اين است كه آيت
الله منتظري تنها فرد و مقامي بود كه انتقاد سازنده و قانوني به نفع انقلاب و
اسلام داشت و اين اقدام موجب تشديد اختناق و ديكتاتوري خواهد شد… پاسخ… ما
هرگز منكر اين نيستيم كه معظم له فردي دلسوز انقلاب و فقيه و مبارز و شهيد داده
براي انقلاب و صاحب رهنمودهاي مفيد و ارزنده و انتقادها سازنده مي باشند ولي در
كنار اين نقطه هاي مثبت، دو نقطه ضعف نيز وجود داشت و علت واقعه فقط همين دو جهت
است: اول وجود عناصر مخرب و احيانا نفوذي كه در خط انقلاب و اسلام نبوده و نيستند
و متاسفانه هنوز هم عوامل آنها در برخي نهادها و ارگانها وجود دارند… ديگر اين
كه اعتراض و انتقاد بر دو قسم است 1ـ سازنده كه بحمدالله حضرت ايشان زياد داشته و
بايد هم مردم و هم مسئولين بدان عنايت كرده و بكنند… 2ـ اعتراض و انتقاد غير
سازنده و مخرب كه انقلاب را زير سوال مي برد و تنها از آن دشمنان انقلاب سوژه مي
گرفتند و انقلاب را مي كوبيدند گرچه ممكن است بعضي از آنها مطابق واقع باشد، در
عين حال بايد از ذكر آنها خودداري مي شد چرا؟ چون هر فرد و هر رژيم از اين گونه
مسائل زياد دارد كه فقط بايد در اختيار انحصاري رژيم و مسئولان آن باشد و براي
اصلاح آنها در حد ممكن اقدام شود و گرنه اظهار و افشاي آنها چه اثري جز دلسردي
بعضي از پشتيبانان كم ظرفيت و بي اطلاع دارد؟…»!!

اين
روزنامه در قسمت هاي ديگر خود در اين باره مطالب گوناگون و مثالهاي فراوان را
آورده است و اقدام امام را برخورد «خضر با موسي»! معرفي كرده و يا ابوذر را در
آقاي منتظري تجلي مي نمايد!

يكي
از روزنامه هاي صبح نيز كه گويا اولين سرمقاله هاي خود را در اين باره كمي «تند»!
يافته بود در روزهاي بعد به تعديل! خويش همت گمارده و براي جبران مافات، مساله
وجود نفوذيها را از بيت آيت الله منتظري به دفاتر و بقيه مسئولين نظام تعميم داده
و اين گونه مطرح مي كند:

«…
خطر نفوذيها را نبايد ناديده گرفت و هر يك از نيروهاي انقلاب و به ويژه مسئولين
نظام جمهوري اسلامي بايستي خود را در معرض چنين خطري احساس كنند و در اين خصوص
هشيارانه تر برخورد كنند و اگر در مواردي به قطعيت رسيدند، با طرد نفوذيها و
«عناصر ناراحت»، به سلامت محيط اطراف خود كمك كنند، چيزي كه يقينا به صلاح ملت و
انقلاب و قبل از همه به مصلحت خود آنها است…».

يكي
ديگر از روزنامهها نيز سكوت خود در سرمقالات را هم چنان حفظ كرده و تنها با
مقالاتي به امضاي اشخاص، در اين باره به چاپ رسانيده كه ديدگاههاي نويسندگان نيز
با يكديگر متفاوت است و بدين وسيله عدم تمايل خود به موضع گيري صريح را نشان داده
است.

در
يك جمع بندي كلي اين گونه به نظر مي رسد كه تبليغات غلط رسانه هاي گروهي داخلي و
سخنان برخي از مسئولين در ارتباط با بركناري آيت الله منتظري يك خطر بالقوه براي
انقلاب اسلامي را هم چنان در آستين مخالفين انقلاب و نظام نگه داشته است. در حالي
كه برخورد صحيح با اين قضيه همان گونه كه امام امت مي خواهند، مي توانست و مي
تواند به نجات شخص آيت الله منتظري از چنگال وسواسان خنّاس و رهايي نظام و انقلاب
از خطري كه آينده را تهديد مي نمايد، منجر گردد. كيست كه نداند امام امت، درك و
فهمش نسبت به مسائل انقلاب و اسلام و جهان از همه بيشتر است، بلكه با تيزبيني و
دقت نظر منحصر به فرد خويش، آينده حوادث و حوادث آينده را به خوبي تشخيص داده و به
مردم اعلام مي كند گرچه در برخي از موارد با در نظر گرفتن مصالح انقلاب و اسلام،
ناچار در زبان كنايه و اشاره، مطالب را گوشزد نموده و نسبت به جريانات خطرناك
هشدار مي دهد. و مگر امام نبود كه با دقت نظر خويش، شش سال پيش، هشدارهاي لازم را
به آية الله منتظري دادند و آينده را در لابلاي جملات علي گونه خويش ترسيم نمودند
گوئي، تمام صحنه هاي نمايش را سالها پيش از وقوع آن مي ديدند؛ در اين فراز بسيار
مهم پيام ايشان به مجلس خبرگان آمده است:

«لازم
است به رهبر محترم آتيه يا شوراي رهبري تذكري برادرانه و مخلصانه بدهم:… بايد
بدانيد كه تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هر كس چشم طمع به شما دوخته اند و با
اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهره هاي صددرصد اسلامي و انقلابي ممكن است خداي
نخواسته فاجعه به بار آورند و با يك عمل انحرافي نظام را به انحراف كشانند و با
دست شما به اسلام و جمهوري اسلامي، سيلي زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود.
الله الله در تعجيل تصميم گيري خصوصا در امور مهمه و بايد بدانيد و مي دانيد كه
انسان از اشتباه و خطا مامون نيست».

و
جالب است كه، در ادامه همين جملات، از ايشان مي خواهند كه پافشاري در اشتباهات و
خطاها نكنند كه با كمال تاسف، همين پافشاري باعث آن پيامد تلخ شد.

از
سوئي ديگر همه مي دانند كه امام از هر كس به انقلاب اسلامي دلسوزتر و مهربان تر
است و اين امر بر كسي پوشيده نيست و لذا در تمام موارد خطر، با هشياري و دقت تمام
آن را حفظ كرده و نگه داشته است و مصلحت انقلاب و اسلام را بالاتر از هر مصلحتي مي
داند و با صراحت اعلام مي فرمايد:

«اين
مسئله كه نظام در اهداف خود جدي است و با هيچ كس شوخي ندارد و در هر صورت به خطر
افتادن ارزشهاي اسلامي با هر كس در هر موقعيت، قاطعانه برخورد مي نمايد، بايد به
عنوان يك اصل خدشه ناپذير براي تمامي دست اندركاران و مردم تبليغ گردد».

و
باز هم ما مي بينيم كه شخص حضرت امام، ضمن آن كه بيش از هر كس به آية الله منتظري
علاقه و محبت دارند و ايشان را كاملا مي شناسند و عدم توانائي او را در حمل اين
بار بسيار سنگين مي دانند و لذا هرگز با انتخاب ايشان از سوي مجلس خبرگان موافق
نبودند، از آن طرف آقاي منتظري نيز خود اعتراف نمودند به اين كه خود از قبل راضي
به چنين سمتي نبودند چون مي دانستند كه توان برداشتن اين بار را ندارند، و از اين
رو امام كه مصلحت اسلام و نظام را بالاتر از مصلحت هر شخصي ـ در هر مقام و موقعيتي
كه باشد ـ مي دانند، اين تصميم قاطع و جدي را گرفتند تا اين كه به فاجعه اي براي
انقلاب نيانجامد.

بنابراين،
امام با درك بيشتر از مسائل و با علاقه فزونتر به آية الله منتظري و با شناخت صحيح
تر از ايشان، براي حفظ اسلام و نگهداري ارزش هاي انقلاب اسلامي، چنين تصميمي را
گرفتند و بي گمان راهي جز اين نبود، به اميد اين كه هيچ ابهام و اشكالي براي
مخلصين و فرزندان انقلاب نمانده باشد و خداوند همه را به راه راست هدايت فرمايد.