تكليف مقلّدين، پس از رحلت امام «ره»

تكليف
مقلّدين، پس از رحلت امام «ره»

«انا
لله و انا اليه راجعون»

سپاس
و ستايش بي حدّ و حصر، خداي مهربان و منان را بر آن چه بر ما فرو فرستاده و مي
فرستند از نعمت ها و مصيبت ها، از دست آوردها و فقدانها، از خوشي ها و ناخوشي ها
كه آن چه ما را ناخوش آيد، از ديدگاه تنگ و محدود مادي ما است و آن چه از خداوند
به ما مي رسد، خير و رحمت است، و اگر بر ما مصيبت عظماي فقدان پدر دلسوز امت و
امام و پيشوا و رهبر مسلمانان جهان، صبر و تحمل خويش را از دست داده، فرياد و فغان
بر آورده ايم، هرگز نه از روي اعتراض به تقدير و قضاي الهي است، بلكه براي قدرداني
و تجليل از نعمت عظماي ولايت است كه سالياني از وجودش بهره مند شديم و آن چه خير و
بركت مادي و معنوي داريم، از پرتو وجود پرفيض آن عبدصالح خداوند است؛ بنابراين،
شكر آن نعمت ما را به اين بي تابي واداشته و گرنه خود آن پيشواي عارفان ما را
آموخته بود كه در برابر خواست خداوند نه تسليم باشيم ـ كه تسليم روش بيچارگان و
درماندگان است ـ بلكه راضي و خشنود و سپاسگزاريم باشيم كه مقتضاي معرفت است.

خدايا!
به ما توفيق ده كه نام و ياد و راه آن عارف و عاشق دلسوخته ات را هرگز فراموش
نكنيم و هم چنان رهنمودهاي آسماني او چراغ فروزان ما در اين راه پرخطر باشد.

خداوندا!
آن مشتاق لقاي خويش را كه سوز اشتياق از زبان و ديده اش نمايان بود، هر چه بيشتر
از شراب طهور لقاء ـ كه نهايت آرزويش بود ـ بنوشان و ما را از شفاعتش برخوردار
فرما.

پروردگارا!
او به ما عشق تو آموخت و از آن چه نه در راه رضاي تو است برحذر داشت. او فروزنده
ترين مشعل راه تو پس از انبياء و ائمه عليهم السلام بود. او را در جوار رحمت واسعه
خويش به آن چه سزاوار رحمت تو است، منعم و خشنود بگردان.

اماما!
گرچه امت از فراقت چون سپندي بر آتش است ولي هرگز تو را مرده نخواهد دانست؛ مرگ
كوچكتر از آن است كه آن وجود نافذ و گسترده را از ميان اين امت ببرد. پيامهايت،
سخنرانيهايت، فرمان هايت، وصيتت، خشم مقدست، فريادت،‌ اخمت، لبخندت و هر گونه حركت
و سكونت براي ما درس زندگي است.

به
راستي زبان و قلم از بيان اين غم عاجز است ولي آن چه آن رح مقدس و بزرگ را آرامش و
رضايت مي بخشد، پيروي از راه روشن و نوراني او است كه همان راه انبياء و اولياء
است. هرگز آواي دلنشين «خميني رهبر» نبايد فراموش شود؛ او هميشه رهبر و راهنماي ما
است و بحمدالله خط رهبري آن مقتداي عظيم الشان در رهبري شاگرد مكتب و تربيت شدۀ
دست او ادامه يافته و بايد هم چنان اين خط روشن و روشني بخش محفوظ بماند
انشاءالله.

 

راه
امام

البته
نبايد تصور كرد كه راه امام راهي ساده و آسان است؛ راه امام همان راه پيامبر (ص)و
راه اميرالمؤمنين و ائمه معصومين عليهم السلام است، راه امام راه همه انبياء و
اوليائ است، راه امام راه شهداء و جانبازان و اسيران است، راه امام راه سخت كوشان
در راه خدا است، راه امام هرگز با رفاه طلبي و شعرت خواهي و دنياپرستي و خوشگذراني
همراه نيست، اميدواريم كه خداوند به ما لياقتي عطا كند كه به جِّد پيرو راه او
باشيم.

همه
آحاد ملت به خصوص مسئولين نظام و روحانيون در وضعيت فعلي، وظيفه اي بسيار سنگين تر
از پيش دارند. همه بايد سعي و تلاش كنيم كه در محدودۀ وظايف خويش، پاسدار امانتي
باشيم كه آن رادمرد الهي به دست ما سپرد. امروز احساسات مردم به شدت برانگيخته شده
است و توجه همگان به وحدت كلمه و تائيد نظام و تعظيم شعائر دين بالا رفته است؛
بايد اين شور انقلابي را حفظ كنيم و اين احساسات پاك را ارج نهيم. هر مسئول در
اداره و هر روحاني در مركز فعاليت خويش كاري كند كه كمترين لطمه و صدمه اي به اين
روحيه رو به رشد مردم بزند، خيانت به اسلام و مسلمين كرده و گناهش از بدترين گناه
ها خواهد بود. همه بايد در حفظ اين وحدت و هماهنگي و توجه به دين و شعائر ديني
بكوشيم و فداكاري كنيم. كسي كه امروز با كم كاري يا گران فروشي يا بي اعتنايي به
ارباب رجوع يا هر كار ديگر، خدشه به وجهه انقلاب و اسلام سر بزن، دشمن اسلام و
مسلمين است.

 

اطاعت
از رهبري جديد

امروز
از همه وظائف، مهم تر و واجب تر، تائيد رهبري جديد و اطاعت از اوامر ولي امر است.

حضرت
آية الله خامنه اي چهره اي است شناخته شده و روشن. او هميشه در كنار حضرت امام
«قدس الله روحه» و مورد توجه عميق و گستردۀ حضرت امام بوده اند و خوشبختانه مراجع
تقليد و فقها و مجتهدين حوزه نيز فضل و كمال و لياقت ايشان را اعلام نمودند و ديگر
هيچ جاي تشكيك براي بيماردلان باقي نمانده است. انسان از چنين انتخاب و چنين روندي
كه پي آمد، احساس مي كند خداوند مهربان، پشتيبان اين انقلاب است و به اين مرز و
بوم و اين ملت فداكار و خداجوي، لطف و عنايت ويژه اي مبذول فرموده است كه چنين فرد
شايسته اي با چنين وحدت كلمه اي، رهبري نظام را بر عهده گرفته است.

ما
ترديدي نداريم كه ايشان بهترين و لايقترين فردي است كه مي تواند ادامه دهندۀ خط
امام باشد. خودش از نظر فضل و كمال و فقاهت و درايت و تدبير و سياست و سائر شئون،
واجد بهترين شرايط براي رهبري است و سفارش و تاكيد حضرت امام «رضوان الله عليه» بر
لياقت او، مزيد اطمينان خاطر و تائيد و توجه مراجع تقليد و مجتهدان حوزه نيز مطلب
را كاملا تثبيت مي نمايد. به خصوص پيامي كه «حضرت آية الله العظمي اراكي» دام ظله
براي ايشان فرستادند كه گذشته از تائيد و اعلام لياقت و كفايت ايشان در مقام
رهبري، نكته اي را تذكر دادند كه براي رهبري نظام بايد هميشه مورد توجه قرار گيرد
و آن اين كه: «در مشتبهات، مشورت مراجع و فقها، راهگشا است».

اين
نكته مطلبي را گوشزد مي كند و آن اينكه: لازم نيست هميشه رهبري جامعه، خود به
تنهايي واجد همه تخصص هاي لازم براي رهبري باشد. ما بايد اين توقع را كه ديگر فردي
جامع همه ابعاد همانند حضرت امام «قدس سره» پيدا شود، كنار بگذاريم. نه در طول
تاريخ ـ‌ پس از معصومين ـ چنين فرد كامل و خارق العاده اي ديده شده و نه ظهور چنين
فردي در آينده، احتمالي است كه بتوان براساس آن، طرحي ريخت و قانوني تصويب كرد؛ او
به حق يك استثنا بود.

بنابراين،
نبايد قانون مربوط به «رهبري نظام» وابسته به پيدايش چنين فرد نابغه و فوق متعارف
باشد، بلكه بايد از تخصص هاي گوناگون استفاده شود، البته نه به صورت شورائي زيرا
آن قاطعيت لازم ـ كه در رهبري مورد نياز است ـ در شورا به دست نمي آيد، بلكه بايد
رهبر نظام، فردي باشد كه از نظر فقاهت و درايت در احكام شرع و هم چنين سياست و
اطلاع از اوضاع سياسي جهان و مسائل اجتماعي و هم چنين از نظر عدالت و ورع و تقوي
در حدّ كفايت باشد و در كنار او از تخصص هاي مختلف فقهي و سياسي و اجتماعي و
اقتصادي استفاده شود، بلكه حتي در مسائل فقهي نيز از تخصص هاي مختلف استفاده گردد.
مسائلي كه تاكنون در حوزه ها از نظر فقهي مورد بحث و كاوش قرار گرفته، بيشتر مربوط
به عبادات و بخشي از معاملات متعارف است و اما مسائل اقتصادي پيچيدۀ امروز با توجه
به روابط اقتصادي بين المللي و گستردگي مشكلات اقتصادي جامعه و هم چنين مسائل
سياسي اسلام و حتي مسائل جهاد و امر به معروف و نهي از منكر، كمتر مورد بحث بوده و
چون نياز چنداني از نظر عملي احساس نمي شده، به طور اجمال از كنار آن گذشته اند.
لازم است افراد خاصي وقت خود را صرف بحث عميق فقهي براساس كتاب و سنت و اصول و
قواعد شرعي در مورد اين گونه مسائل ـ‌كه هر كدام نياز به حوزه اي خاص و تخصصي ويژه
دارد ـ‌ بنمايند.

اميد
است با نياز مبرمي كه اكنون احساس مي شود، حوزه ها زير نظر وليّ امر مسلمين و
رهبري جامعه اسلامي به اين كار مهم بپردازند و برنامه هاي گسترده و دقيقي براي
پيشرفت سريع و همه جانبه اي در اين زمينه ها به مورد اجرا گذاشته شود انشاءالله.

 

بقاء
بر تقليد

مساله
ديگري كه بايد در اين جا تذكر داده شود، مساله بقاء بر تقليد است. در مذب شيعه
اثني عشري «اصولي» ظاهرا اجماع است بر اين كه تقليد ميت ابتداء جايز نيست.
بنابراين، كساني كه پس از وفات حضرت امام «قدس سره روحه» مكلف مي شوند يا تاكنون
تقليد نكرده اند، نمي توانند از آن حضرت تقليد كنند و بايد از يكي از مراجع زنده
تقليد نمايند.

ولي
كساني كه در زمان حيات حضرت امام، مقلد ايشان بوده اند، بنابر فتواي اكثر فقها مي
توانند بر تقليد آن حضرت باقي بمانند ولي در اينجا ميان فقها اختلاف است كه آيا در
همه مسائل مي توان باقي بر تقليد مجتهد سابق بود يا فقط در مسائلي كه مقلد به آنها
در زمان حيات آن مجتهد عمل كرده است. حضرت امام نظر مباركشان اين بد كه اگر مقلد
در بعضي از مسائل به فتواي مجتهد سابق عمل كرد است، پس از وفات او مي تواند در همه
مسائل به تقليد او باقي بماند چه مسائلي كه به آنها عمل كرده و چه مسائلي كه هنوز
به آنها عمل نكرده است ولي بعضي از فقهاي حاضر، بقاء بر تقليد را فقط در مسائلي
جايز مي دانند كه مقلد به آنها قبلا عمل كرده است.

به
هر حال كسي كه مي خواهد به وظايف شرعي خود عمل كند يا بايد مجتهد باشد و خود وظايف
خود را به طوري كه حجّت شرعي داشته باشد، تشخيص دهد يا بايد احتياط كند و آن چه را
احتمال مي دهد وظيفه است انجام دهد يا بايد از مجتهدي كه كارشناس مسائل فقهي و
وظايف شرعي است، تقليد كند و نظر او را حجت شرعي خود در پيشگاه خداوند بداند. پس
اگر كسي بخواهد اكنون باقي بر تقليد حضرت امام باشد، بايد در اصل مساله بقاء بر
تقليد كه آيا جايز است يا نه و تا چه حدي جايز است، از يك مجتهد زنده تقليد نمايد
زيرا آن چه مسلما حجت است، فتواي مجتهد زنده است و نمي توان براساس فتواي مجتهد
سابق بر فتواي او باقي ماند.

 

تكليف
مقلّدين پس از امام

در
تشخيص مجتهدي كه جامع الشرايط باشد و بتوان از او تقليد كرد، بايد مكلف يا خود اهل
اطلاع و خبره باشد و مجتهدان حاضر را بشناسد يا به اهل خبره و اطلاع مورد اطمينان
و اعتماد مراجعه كند آن چه اكنون از سوي مجتهدان خبره و باتقوي كه مسائل حوزه و
جامعه اسلامي را كاملا مورد توجه قرار داده اند منتشر شده، حاكي از اتفاق آراء عده
زيادي از مجتهدان عدول و مطلع و دورانديش است كه اسوۀ زهد و تقوي و پارسائي و
يادگار سلف صالح، حضرت آية الله العظمي شيخ محمد علي اراكي معروف به «عراقي» ادام
الله ظله، بهترين و مناسب ترين فرد از ميان مجتهدان حاضر براي تقليد است.

بدون
شك شهادت اين آقايان، حجت شرعي است و همه مي توانند از ايشان تقليد كنند و كساني
كه سابقاً مقلد حضرت امام «قدس الله نفسه الزكيه» بوده اند، مي توانند طبق فتواي
آقاي اراكي، به تقليد حضرت امام ـ چه در مسائلي كه عمل كرده اند و چه در مسائلي كه
عمل نكرده اند ـ‌ باقي باشند و مي توانند در بعضي مسائل باقي بر تقليد حضرت امام و
در بعضي ديگر مقلد ايشان باشند.

ممكن
است بعضي از افراد در طول اين مدت كه تكليف مقلدان حضرت امام «قدس الله روحه» روشن
و اعلام نشده بود، به اشتباه يا به پيروي از بعضي تبليغات يا به هر دليل ديگر از
كساني تقليد كرده باشند كه لياقت مرجعيت را ندارند؛ اين گونه افراد بايد بدانند
تقليد آنها صحيح و مجزي نيست و بايد براساس حجت شرعي و اعلام نظر اهل خبرۀ عدول و
آگاه از مسائل شرعي و اجتماعي تقليد كنند. نبايد تصور شود كه چون تقليد شده است،
رجوع و عدول از آن تقليد مثلا اشكال دارد؛ چنين نيست و حتي اگر تقليد براساس
راهنمائي صحيح و معتبري صورت بگيرد ولي بعدا به شهادت اهل خبرۀ عدول، اعلميت ديگري
معلوم گردد، رجوع به تقليد او لازم است، گرچه بعضي در شرط اعلميت تشكيك فرموده اند
ولي مقلد نمي تواند ابتداء به فتواي غير اعلم تقليد غير اعلم را جايز بداند، يا
بايد احتياط كند و اخذ به فتواي مطابق احتياط، او را ملزم به تقليد اعلم مي كند،
يا بايد گفت: در مسائل تقليد بايد براساس حكم عقلايي كه رجوع جاهل به عالم را لازم
مي داند عمل كند و قدر متقين آن رجوع به اعلم است.

به
هر حال در اين موقعيت حساس نبايد از كيد و دسيسه مراجع استمعار ساخته ـ به فرمودۀ
حضرت امام قدس سره ـ غافل بود. كساني كه علني و مخفيانه به نظام حكومت اسلامي
خيانت مي كنند و روابط مشكوك با استعمارگران دارند، نبايد در جامعه هوشيار و تيز
بين ما بتوانند رخنه كنند. انقلاب اسلامي، معياري دقيق و روشن براي شناخت ياران و
دشمنان استعمار است؛ پس كساني كه از فرصت ها سوءاستفاده كرده و به انقلاب به هر
نحوي لطمه مي زنند، حتي اگر با سكوت و عدم تائيد باشد، بدون شك وظيفه استعماري
خويش را انجام مي دهند.

 

بيوگرافي
آية الله العظمي اراكي

در
خاتمه لازم است شمه اي از بيوگرافي حضرت آية الله العظمي اراكي را بياوريم تا براي
افرادي كه از اين چهرۀ مقدس ـ كه مايه افتخار روحانيت است ـ اطلاع كافي ندارند،
مفيد و سودمند باشد:

آية
الله العظمي حاج شيخ محمد علي اراكي فرزند مرحوم حجة الاسلام آقاي حاج ميرزا آقا
فراهاني است كه از علماي اراك بوده اند. آقاي اراكي در سال 1312 قمري در اراك
متولد شده و تا سال 1340 در آنجا در محضر اساتيد گرانقدري مانند مرحوم حاج شيخ
جعفر، مرحوم سلطان العلماء، مرحوم آية الله حاج سيد محمدتقي خوانساري بهره مند گرديد.
و پس از آن براي تكميل دروس فقهي خود راهي شهر مقدس قم شد و در طول ساليان دراز با
تدريس علوم و معارف اسلامي در حوزه علميه قم، شاگردان ارزشمندي تربيت كرد.

اين
وجود پرفيض در مدت حضور خود در حوزه علميه قم با شخصيت هاي برجسته اي چون آيات
عظام: خوانساري، حجت، صدر و حاج شيخ عبدالكريم حائري موسس حوزه علميه قم، پيوسته
ارتباط تنگاتنگ علمي و فقهي داشته و از نظريات ارزشمند آنان بسي استفاده كرده است.

اين
وجود پر فيض كه اينك 97 سال از زندگي پر بركت خود را سپري كرده است، علاوه بر
حاشيه بر عروة، داراي تاليفاتي ارزنده در فقه و اصول مي باشد كه در حوزه هاي علميه
مورد استفاده اساتيد و فضلا قرار مي گيرد.

آية
الله العظمي اراكي با رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني «قدس سرّه» آشنائي و انس
نزديك داشتند و اين آشنائي تداومي پنجاه ساله دارد. ايشان دربارۀ مرحوم امام چنين
فرموده بود:

«…
ما در مدت پنجاه سال كه با اين شخص بزرگ آشنائي پيدا كرده ايم. جز تقوي و ديانت و
سخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگي قلب و كثرت ديانت و جديت در علوم نقلي و عقلي و
مقامات عالي و و… در او نيافتيم و نديديم. مردي باتقوي به تمام معني و مردي
فداكار اسلام به تمام معني… او همانند جدش علي بن ابي طالب عليه السلام است».

اين
بزرگوار، با پشتوانه عظيم علمي و فضائل و كرامت هاي انساني مورد احترام حضرات آيات
عظام،فضلا، مدرسين و روحانيون حوزه علميه مي باشند.