غم هجران

غم
هجران

 

ندارد
درد ما درمان دريغا                          
بماندم بي سروسامان دريغا

پس
از وصلي كه همچون باد بگذشت         درآمد
اين غم هجران دريغا

دريغا!
خبري به گوش رسيد كه اي كاش نمي رسيد، خبري كه دل از شنيدنش مي سوزد، و سيلاب اشك
از ديده روان مي گردد، خبري كه آتش غم را در دلهاي عاشقان شعله ور مي سازد، خبري
كه جگر از شنيدنش پاره پاره مي شود و روح تاب شنيدنش را ندارد. خبري كه كوه ها اگر
از شنيدنش به لرزه درآيند، و درياها در طوفان فرو روند و ستارگان از درخشش باز
ايستند و آسمان از شدت اندوه خون بگريد، عجب مدار.

خبر
چه بود؟ اي كاش زمان از حركت باز ايستاده بود تا ما شاهد چنين فاجعه اي نبوديم!
خداوندِ پرهيزكاري، گنجينه حكمت، پرچم سرافراز هدايت براي هر رهرو خداخواه، سرمشق
هر پارسا، الگوي هر آزاده، رادمرد ميدان جهاد و قيام، كعبه فضيلت و دانش، خورشيد
تابان تقوي و استقامت، سلاله پاك رسول خدا «ص» و فرزند راستين علي مرتضي «ع» و گل
خوشبوي گلزار حضرت زهرا «س»، امام هميشه جاودان امت، روح خدا، خميني عزيز به سوي
معشوق خود با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد سفر كرد.

خداوندا!
اين چه مصيبت سهمگيني بود كه هر غمزده و هر ماتمزده اي غم و درد خويش را فراموش
كرد.

وه!
كه اين شب هجران كه هرگز فجري به خود نخواهد ديد، چگونه گذشت؟

پيراسته
مردي كه همتا نداشت، ابر رحمتي كه همواره پيروانش را از علم و معرفت سيراب مي كرد،
نور هدايتي كه پردۀ سياه گمراهي را از سيماي گيتي مي ديد، شيرمردي كه از ديدن قامت
رسا و شنيدن سخنان غرّايش، لرزه بر اندام ديوان و ددان روزگار مي افتاد، بزرگ مردي
كه مجد و عظمتش زبان زد خاص و عام، دوست و دشمن، خودي و بيگانه بود، شخصيت والائي
كه پس از چهارده معصوم نه دانشمندي به دنائي و علم او نائل آيد و نه نيكمردي به
مرتبه او برسد و نه والا مقامي به مقام و منزلتش دست يابد، و هر چه دربارۀ او
بگويند و بگوئيم كم گفته ايم و حقش را ادا نكرده ايم.

او
بنده شايسته خدا، پناه دين، ياور قرآن، فرزند رسول الله «ص»، نايب بر حق امام زمان
«عج» و پارساترين پارسايان روي زمين بود پس چرا در عزايش خون گريه نكنيم و بر
فقدانش نوحه سرائي ننمائيم و در ماتم فراقش گريبان چاك ندهيم و در دوري سيماي
دلربايش بر سر و سينه نزنيم، حال آن كه خود را پس از او يتيم مي بينيم، يتيمان بي
پدري كه غبار غم بر چهره هامان نشسته و سيل سرشك از ديدگان حيرت زده مان روان
گرديده است؟!

تنها
نه دل به مهرتو سرگشته گشته است

هر
ذره اي زآب و گلم در هواي تُست

او
مصداق بارز آيه «و لقد كرمنا بني آدم…» بود، او انسان كاملي بود كه همانند جدش
اميرالمؤمنين عليه السلام صفاتي متضاد داشت: خضوع و كرنش در برابر حضرت ذوالجلال،
صلابت و خشونت در برابر ظالمان و ستيزه جويان. شبها در محراب عبادت گريان و نالان،
و روزها در برابر جباران و ستمكاران، نيرومندترين پهلوان. با كافران شديد و با
مومنان، رحيم و مهربان (اشداء علي الكفار رحماء بينهم). در برابر امامان شاگرد و
در قبال فقيهان و دانشمندان، استادي والا مقام. در مقابل جنايت كاران و ابرقدرتان،
انعطاف ناپذير و در كنار مظلومان و محرومان پدري شفيق و ياري صميمي.

درود
و سلام خداوند و پيامبران و فرشتگان و امامان بر روح و روان پاك تو باد اي پيشوائي
كه با نفس گرم مسيحائيت هزاران هزار مرده را زنده و خفته را بيدار نمودي و با
استقامت ابراهيميت از هر چه ضد خدا بود نلرزيدي و نترسيدي و راه خود را در ميان
فرسنگ ها سنگلاخ طي كردي و به سر منزل مقصود رسيدي و با نبرد موسائيت فرعونيان
زمان را به خاك مذلت نشاندي و شيطان بزرگ را سراسيمه در گرداب وحشت افكندي و سراسر
وجود طاغوتيان را غرق در اضطراب و سردرگمي ساختي. و با اخلاق زيبايت، قلوب
مسلمانان و مستضعفان گيتي را فتح كردي و ياد جدّت پيامبر «ص» را در دلها زنده كردي
و با شجاعت و شهامت علي وارث تمام توطئه ها و نقشه هاي خائنانه دشمنان اسلام را
نقش بر آب كردي و لحظه اي از پيكار با قاسطين و مارقين و ناكثين باز نايستادي و در
برابر تند باد حوادث خم به ابرو نياوردي.

و
با صبر و بردباري مجتبي گونه ات، براي رضاي خدا و خدمت به بندگان ستمديدۀ خدا، جام
هاي زهر از دست دوست و دشمن نوشيدي و راز دل سوخته ات را هرگز فاش نكردي و با قلبي
پرخون به ديار ابديّت روانه شدي.

و
با خروش حسينيت، تمام يزيديان را رسوا و مفتضح ساختي و در زير بمب ها و موشك هاي
دشمنان اسلام و قرآن، فرياد «هيهات منا الذله» ات دنيا را به حيرت و اعجاب وا
داشت.

و
با عبادت ها و ركوع و سجودها و قنوت هايت در سحرگاهان و نيايش ها و مناجات هاي شبانه
ات صحيفه سجاديه را زنده كردي و روح امام زين العابدين «ع» را از خود شاد و خرم
ساختي و مگر شب جراحي را از ياد مي بريم كه سُرم در دستت بود و با حالي نزار و
ناتوان در دل شب، بي خبر از خود، با خدايت راز و نياز مي كردي و نماز شب را با آن
حضور قلب مي خواندي.

و
با دانش فراوانت و احاطه ات بر علوم آل محمد پرده هاي جهل و خرافات را مانند دو جد
بزرگوارت امام باقر و امام صادق عليهما السلام از صفحه روزگار پس زدي و انوار
درخشندۀ علوم اهل بيت را در جهان گستردي. و مانند جدّ اطهرت امام كاظم سلام الله
عليه زندان را بر تحمل ذلت برگزيدي و «رب السجن احبّ الي» سر دادي و براي حفظ
اسلام، تا آخرين لحظه زنگي، زندان سياه دنيا را تحمل كردي.

و
در سياست و مردم داري و رتق و فتق امور، از امام رضا سلام الله عليه الگو و سرمشق
گرفتي و از اعمال و كردار آن حضرت، به خوبي الهام گرفتي و سياست را عين دين و دين
را عين سياست دانستي.

و
تو اي محبوب دلها سخاوت و بخشندگي را از امام جواد، صفاي دل را از امام هادي و
متانت و وقار را از امام عسكري عليهم السلام فرا گرفتي.

و
اما در محبوبيت و علاقه و دلبستگي ميليون ها دل عاشق، تالي تلو امام زمان صلوات
الله و سلامه عليه هستي تا آنجا كه شعار مردم اين مرزوبوم چنين شد كه اعلام كردند:
«بي عشق خميني نتوان عاشق مهدي شد». و اين عشق و علاقه به تو هرگز زدودني نيست و
هر چه از وفاتت بگذرد بي گمان نه تنها اين محبت كم نمي شود كه افزونتر خواهد شد
چرا كه تو هرگز نمرده اي و تا تاريخ زنده است تو زنده و جاويد هستي «ان الذين
آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودّاً» و مگر در اولين اعلاميه ات در سال
41 شمسي از خدا نخواسته بودي كه «اللهم اجعل افئدة من النّاس تهوي الينا» و چه زود
مستجاب شد كه «افئدة الناس» و قلوب تمام مومنان را تسخير كردي و هر كه باور نداشت
روز تشييع جنازه مقدست اين علاقه متبادل ملت به تو را دانست كه خداي با لطف و
كرمش، آنان را در فراقت صبر و اجر عطا فرمايد.

غريبان
را دل از بهر تو خونست         دل خويشان
نمي دانم كه چونست

عنان
گريه چون شايد گرفتن            كه از دست
شكيبايي برونست

دگر
سبزي نرويد بر لب جوي           كه باران
بيشتر سيلاب خونست

 

و
اينك سخني با آيندگان: با شما سخن مي گويم كه نبوديد و اين حادثه جانگداز را
نديديد. اين مصيبت را تنها به اين خاطر يادآور مي شوم كه آن همه عشق و شور و هيجان
ملت را در سوك امام و مقتدايش دريابيد؛ البته هيچ قلم و بياني نمي تواند اين عشق
دروني را ترسيم نمايد و ما تنها براي ثبت در تاريخ، اشاره اي گذرا به آن همه تجليل
و تكريم مي نمائيم.

اخبار
ساعت هشت شب يكشنبه 14/3/1368 بود كه اعلام كرد: درمان امام دچار اشكال شده است و
از مردم خواست براي سلامتي و بهبودي امام دعا كنند. هنوز اخبار به پايان نرسيده
بود كه مردم، فوج فوج، سراسيمه و مضطرب در مساجد و تكايا و حسينيه ها براه افتادند
و دستها به دعا و نيايش به سوي قاضي الحاجات بلند شد و نواي محزون «امن يجيب»
دلباختگان امام، سراسر فضاي ايران را پر كرده بود، طلاب عزيز حوزه علميه قم را مي
ديديم كه با پاهاي برهنه به سوي حرم مطهر حضرت معصومه «س» مي دويدند و اشك ريزان،
شفاي امام را از خداوند مي خواستند، زنها را مي ديديم كه در آن دل شب، كودكان
خردسال خود را بر دست گرفته، به عنوان شفاعت به پيشگاه خداي متعال، براي شفاي امام
دعا مي كردند، پيرمردان عصا بدست، خواب از ديدگان پريده، با حالي دگرگون و منقلب
همگام با ميليونها زن و مرد جوان، دستها به دعا بلند كردند و بهبودي امام را از
خداي منان مسئلت نمودند ولي تقدير چه بود؟ گويا تقدير الهي بر اين تعلق گرفته بود
كه دعاي پير جماران بر دعاي تمام مردم غلبه كند و اين دعا مستجاب شود كه فرموده بود:
«اي مردم! از خدا بخواهيد اين بار مرا بپذيرد» و شايد فرشتگان و ارواح شهيدان
انقلاب، آسمان ها را آزين بندي كرده بودند و آمادۀ استقبال باشكوه از امام امت
بودند و چنين هم شد.

در
ساعت 26/10 همان شب، خداوند اين بنده شايسته و عبدصالحش را پذيرا شد و شهداي عزيز
با روح و روان، اين روح بزرگ الهي را در آغوش كشيدند و بدين سان عزيز عزيزان و
نورچشم ملت ايران و اميد تمام مستضعفان جهان، پس از اداي تكليف و انجام وظيفه به
بهترين وجه، با قلبي آرام و دلي شاد و نفسي مطمئن، از جان گذشت و بديدار جانان رفت
و عاشقانش را در اين سوك بزرگ نشاند و نه تنها ايران بلكه جهان اسلام سياه پوش شد.

آري!
ساعت چهار صبح يكشنبه بود كه راديو را روشن كرديم، نواي قرآن به گوشمان رسيد ولي
صدايش خيلي غمناك و محزون بود. قرآن هم چنان تا ساعت هفت بامداد ادامه داشت، تا
مردم آماده شنيدن آن خبر دردناك باشند و سرانجام در ساعت هفت بامداد، گوينده اخبار
در حالي كه بغض گلويش را گرفته بود، گريه كنان اين خبر ناگوار را به مردم داد. يك
باره صداي شيون و فرياد مردم غمديده بلند شد و فضاي ايران پر از آه و ناله گشت.
فرداي آن روز (روز دوشنبه 15/3/68) جنازه امام را براي وداع مردم درمصلاي بزرگ
تهران در يك اطاقك شيشه اي گذاردند و از امت حزب الله خواستند براي آخرين ديدار با
محبوب خود به مصلاي تهران بروند. هنوز جنازه به مصلا نرسيده بود كه سيل جمعيت به
مصلا سرازير شد، اشك ريزان و بر سر و سينه زنان، زن و مرد مسلمان ايران براي وداع
به مصلا رفتند و هر لحظه فشار جمعيت بيشتر مي شد، آخر بنا بود آخرين ديدار داشته
باشند، ولي چگونه ممكن بود كه عاشقان را از معشوق جدا كرد؟!

ديده
از ديدار خوبان بر گرفتن مشكل است

هر
كه ما را اين نصيحت مي كند، بي حاصل است

ساربان
آهسته ران كارام جان در محمل است

اشتران
را بار بر پشت است و ما را بر دل است

گر
به صد منزل فراق افتديمان ما و دوست

هم
چنانش در ميان جان شيرين منزل است

و
چنين هم بود. آن قدر نسبت به رهبر و پيشواي خود اخلاص و وفا داشتند كه در همان روز
8 نفر جان خود را از دست دادند و دهها نفر مجروح گشتند.

روز
بعد، روز نماز گزاردن بر امام و تشييع جنازه اطهرش بود. حتي خبرگزاريهاي خارجي نيز
نتوانستند دروغ بگويند و ناچار اعلام كردند: بيش از ده ميليون نفر براي تشييع
جنازه امام، از مصلا تا بهشت زهرا (مكان مرقد مقدس) در حركت بودند. آن قدر صداي
شيون و ضجه و فرياد بلند بود و مردم ديوانه وار بر سر و صورت خود مي زدند كه گوئي
28 صفر است و تازه خبر وفات پيامبر اكرم «ص» را به مردم داده اند. من گمان نمي كنم
اگر پيامبر «ص» يا هر يك از امامان معصوم عليهم السلام وفات كرده بود و مردم مي
خواستند تشييع كنند، بيش از اين توان تجليل و تعظيم داشتند.

هرگز
كسي توان ندارد، آن شور و احساس و اندوه و عزا را توصيف كند. عاشورا از نو به پا
شده بود ولي با اين تفاوت كه آنجا سيدالشهداء عليه السلام بي ياروياور بود و اينجا
پيروان راستينش، با خلوص تمام، جسد پاك فرزندش را بر ديده گذارده، و با آه و حسرت
به خاك سپردند. آفرين بر شما شيعيان حسين بن علي «ع» كه امروز صادقانه پاسخ به
نداي آن حضرت داديد و بي گمان روح مقدسش را شاد كرديد. به اميد اين كه راه آن حضرت
را نيز با استفاده از رهنمودهاي امام خميني «قدس سره» براي هميشه بپيمائيد و هدفش
را كه همان احياي دين و زنده نگهداشتن اسلام و قرآن است، دنبال نمائيد انشاءالله.

پاسدار
اسلام، اين مصيبت سهمگين و ضايعه جبران ناپذير وفات بزرگ پاسدار اسلام، و پرچمدار
عدالت و آزادي، نور چشم مظلومان و محرومان و اميد تمام مستضعفان جهان، حضرت امام
خميني رضوان الله عليه را به تمام مسلمانان و ستمديدگان و مستضعفان گيتي تسليت عرض
نموده، صبر و اجر براي همگان مسئلت مي كند.

آجركم
الله يا مولانا صاحب العصر «عج» في هذه المصيبة العظمي.