مرجعيت در پيام امام

مرجعيت
در پيام امام

«انا
نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون».

خداوندا!
تو را سپاس مي گوئيم كه گرچه از نعمت وجود آن رهبر عظيم الشان محروميم ولي پيام
هاي ارزشمند او را كه همه نور و هدايت و ذكر و يادآوري و ارشاد و رهنمود است، براي
ما و نسل هاي آينده حفظ كردي و نگهداشتي؛ به اميد اين كه اين «ذِكر» پيوسته چراغ
راه ما باشد.

خلأ
بزرگي كه پس از رحلت جانسوز حضرت امام «قدس الله نفسه الزكيه» جامعه اسلامي را فرا
گرفت، مسئله مرجعيت را بيش از پيش، حساس و مهم جلوه گر ساخت كه احساس نياز شديدي
به بازنگري و دقت در آن براساس تفكر عميق و واقع بينانه حضرت امام مي شود. و اين
امر ما را واداشت كه بار ديگر در حد توان اين مسئله را در پيام هاي نوراني ايشان
جستجو كنيم. به نظر مي رسد ايشان در اين اواخر متوجه نزديك شدن اين خلأ عظيم بوده
اند كه اين همه بر اين مطلب تاكيد داشته اند و خواسته اند كه مردم را در انتخاب
مرجع آينده روشن سازند و حوزه هاي علميه را در تربيت طلاب متوجه ضرورت ها و نيازها
بنمايند و خطر نفوذ ايادي استكبار را در مركز قدرت اسلامي ـ يعني حوزۀ علميه و
مرجعيت ـ اعلام كنند، و در كوتاه سخن، خط مشي آيندۀ مرجعيت و تقليد و جايگاه مردمي
و قانوني آن را مشخص نمايند. ما بايد با تمام وجود، اين رهنمودها را مورد دقت و
بررسي قرار دهيم و براساس آن مرجع خود را بشناسيم و دشمنان اسلام را در هر لباس از
مخلصان و خدمتگزاران جدا كنيم.

اولين
نكته اي را كه بايد در شناخت مرجع، مورد توجه قرار داد، ميزان وفاداري و ايمان او
به انقلاب و حكومت اسلامي است؛ اين يك معيار و محك بسيار حساس و در عين حال روشن
است. ما قبل از بحث از اعلميّت و تسلّط فقيه بر مسائل اصول و فقه بايد از سوابق
برخورد او با نظام و انقلاب و امام تحقيق كنيم. كسي كه خيرخواه اين انقلاب و اين
نظام نبوده و در مواقع حساس آن را حمايت نكرده بلكه با سكوت و حتي گاهي با اعلام
موضع منفي در صدد تضعيف آن بوده، هر چند افقه فقهاء عصر و اعجوبه دهر باشد، نمي
تواند مرجع امت اسلامي باشد. چرا؟ زيرا اين انقلاب اولا بزرگترين و ارزشمندترين
دست آورد روحانيت و اسلام و تشيع در طول اين تاريخ خوبنار است و امانت عظيم الهي
است كه بر يكايك ما واجب و لازم است با تمام وجود و نهايت فداكاري از آن دفاع كنيم
و در رشد و گسترش آن كوشا باشيم. اين انقلاب بزرگترين نعمت الهي است كه براي به
دست آوردن و تثبيت پايه هايش خون هزاران شهيد بزرگوار و سلامتي هزاران انسان
وارسته تقديم شده است، پس ما چيزي از آن گرانبهاتر نداريم تا با آن مقايسه شود و
لذا بايد هر چيزي كه با آن مزاحمت كند كنار گذاشته شود.

ثانياـ
اگر انقلاب نكرده بوديم، به هر حال افتان و خيزان هم چنان حوزه و اسلام و روحانيت
و تشيع را در گرداب هاي بلا به نحوي نگه مي داشتيم گاهي فعال و گاهي آرام، گاهي
علني و گاهي مخفيانه در زير پرچم هاي مختلف شرك و كفر و نفاق، در حد امكان، به
وظيفه نگهداري از فقه اهلبيت عليهم السلام و سپردن آن به نسل هاي آينده ادامه مي
داديم ولي اكنون كه اين انقلاب به وقوع پيوسته و دشمنان قسم خوردۀ اسلام و تشيع از
مركز خطر عظيمي كه آنها را تهديد مي كند يعني حوزۀ علميه و مرجعيت شيعه و قدرت و
نفوذ آن مطلع شده اند و ابعاد گوناگون آن را دقيقا تحت نظر دارند شكي نيست كه تنها
حافظ و نگهبان اصل اسلام و تشيع همين انقلاب است و اگر به آن صدمه اي وارد شود
ديگر دشمنان نخواهند گذاشت كه حوزه اي و روحانيتي و فقاهتي و تشيعي و اسلامي باقي
باشد.

اكنون
تشيع در خطرناكترين موقعيت ها قرار گرفته است و ميراث اهل بيت عليهم السلام كه
خونهاي مقدس براي نگهباني از آن ريخته شده، همه در گرو حفظ اين انقلاب است.
بنابراين، با نهايت وسوسه و احتياط در انتخاب مرجع و سپردن قدرت افتاء و رهبري
جامعه بايد دقت شود كه اگر فردي به مرجعيت انتخاب شود يا در مسير مرجعيت آينده
قرار گيرد كه او خيرخواه اين انقلاب نباشد و آن را اصل و پايه دين نداند، خطر
بسيار بزرگي متوجه مذهب و روحانيت اسلام است، بلكه اگر يك مرجع ساده انديش و قابل
نفوذ، بر اريكه افتاء و رهبري تكيه زند، ممكن است در يك موقعيت حساس با يك فتواي
ضد مصلحت نظام و انقلاب چنان ضربه اي به پايه هاي آن بزند كه از همان جا نفوذ دشمن
به آساني ممكن و ميسر باشد.

در
اين زمينه سخنان فراواني را حضرت امام رضوان الله عليه در مناسبات مختلف فرموده
اند كه ما به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

«مردم
بايد محكم بايستند و از اسلام و كشور دفاع كنند و از توطئه ها به خود هراس راه
ندهند كه اگر كمي عقب بنشينند بايد دست از اسلام بكشيم».

«با
هم باشيد، اگر با هم نباشيد شكست مي خوريد، اگر شكست بخوريد، اسلام شكست مي خورد».

17/6/63

«اگر
امروز اسلامي سيلي بخورد، ديگر سربلند نخواهد كرد».

13/10/62

«امروز
قضيه شخص نيست، قضيه يك ملت و بلكه ملت هاي اسلامي در كار است، قضيه اسلام در كار
است، قضيه ارزشهاي الهي در كار است».

24/12/65

«آقا
خودش خيلي آدم خوبي است اما ده نفر از آن سلطنت طلب ها، طبقات بالا و عياش،
منافقين، اقليت و احزاب كه همه مخالف جمهوري اسلامي اند با ظاهر خيلي خوب مي روند
پيش فلان آقا مي نشينند و مي گويند اسلام دارد از بين مي رود مي خواهند اينجا را
كمونيستي كنند و آقا هم فوا باور مي كند. آقا مي نويسد ماليات نبايد داد. روزي چند
ميليون خرج جنگ را با سهم امام مي شود درستش كرد؟! آخر شما ببينيد بي اطلاعي تا
چقدر؟»

27/9/62

راستي اگر فضلا و خبرگان حوزه در تشخيص و
تعيين مرجع مسامحه كنند و كسي به مرجعيت عليا برسد كه با فتوائي ماليات را يا
انتخابات را منع كند چه وضعي پيش خواهد آمد؟!.

 

مراجع استعمار ساخته

مساله اي كه اكنون در حوزه بسيار مهم و حساس
است مساله كساني است كه سعي در رسيدن به مقام مرجعيت در آيند هاي كه به نظر آنان
چندان دور نيست دارند و بعضي از آنان نيز تا حد زيادي موفق شده اند و مركزيت خود
را محكم ساخته اند و آنها خطر بسيار بزرگي براي جامعه اسلامي و انقلاب اسلامي اند
و ما اگر لازم باشد حتي نام بعضي از آنان را نيز خواهيم برد. ولي ابتدا برخي تذكرت
حضرت امام قدس الله روحه را در اين زمينه مي آوريم.

«راستي اگر كسي فكر كند كه استعمار، روحانيت
را با اين همه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمي كند ساده انديشي نيست؟!»

«روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم
نبودند و نيستند در حوزه هاي علميه. هستند افرادي كه عليه اسلام ناب محمدي (ص)و
سلم فعاليت دارند. امروز عده اي با ژست مقدس مآبي چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب
و نظام مي زنند كه گوئي وظيفه اي غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان
احمق در حوزه هاي علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه اي از فكر اين مارهاي خوش خط و
خال كوتاهي نكنند. اينها مروج اسلام آمريكائي اند و دشمن رسول الله (ص)و سلم. آيا
در مقابل اين افعي ها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟! استكبار وقتي كه از نابودي
مطلق روحانيت در حوزه ها مايوس شد دو راه را براي ضربه زدن انتخاب نمود. يكي راه
ارعاب و زور و ديگري راه خدعه و نفوذ. در قرن معاصر وقتي حربه ارعاب و تهديد چندان
كارگر نشد راههاي نفوذ تقويت گرديد…».

«آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در
حوزه هاي علميه بوده اند نفوذبالله به اسلام و انقلاب و مردم پشت كرده اند… اگر
خداي ناكرده اينها شكسته شوند چه نيروئي جاي آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادي
استكبار، روحاني نماهائي را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است فرد ديگري را بر حوزه
حاكم نمي كنند؟ و آيا آنان كه در طوفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال
حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و ادارۀ كشور را خورده اند
و نه از شهادت عزيزانمان متاثر شده اند و با خيالي راحت و آسوده به درس و مباحثه
سرگرم بوده اند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامي باشند؟!».

3 اسفند 1367

بايد اين جمله اخير را تابلو گرفت و در همه
مَدْرسها و مدارس و مساجد و مراكز علمي و فرهنگي نصب نمود، بايد آن را هميشه نصب
العين قرار داد، چه در تعيين مرجع و چه در انتخاب نيروهاي فعال در امور كشور و حتي
در انتخاب مدرّس.

طلاب عزيز بايد توجه داشته باشند كه استكبار
آن روحاني نماها را به طور مستقيم تقويت نمي كند بلكه به دست همين طلاب انقلابي و
رزمنده و زجر ديده، آنها را بر منبر تدريس مي نشاند و سپس تدريجا بر مسند فتوي و
مرجعيت تكيه مي زنند و مال الله را صرف عياشي و سگ بازي! اولاد و احفاد خويش مي
كنند. ما همه در برابر اين امر مسئوليم. هر كس در كلاس يكي از اين درس گويان ضد
انقلاب ـ حتي اگر فقط به سكوت اكتفا مي كند ـ‌ حاضر شود ناخواسته جزء ايادي
استكبار قرار گرفته است. آن مدرسي كه اعلام مي كند كه حاضر نيست حتي يك ثانيه وقت
خود را به بيان يك مطلبي دربارۀ انقلاب صرف كند او نمي تواند ادعا كند كه ساكت است
و مثلا به فتواي فلان مرجع مامور به سكوت است گر چه خود سكوت گناهي كبيره است كه
آمر و مامور را به دوزخ مي برد انشاءالله. ولي اين اعلام ديگر سكوت نيست بايد درس
چنين استادي تعطيل شود حتي اگر بهترين و خوش بيان ترين استاد باشد. اينها از همين
راه تقويت مي شوند و در آينده خود را آية الله العظمي و مرجع تقليد معرفي مي كنند.
بعضي از اينها از سواد بالائي هم برخوردار نيستند ولي از قلم و بيان خوبي برخوردار
و نوشته ها و گفته هاي ديگران را به صورتي زيبا تلفيق مي كنند و كتاب مي نويسند و
درس مي گويند و پول فراوان تقسيم مي كنند و فعاليت تبليغي وسيعي براي مرجعيت بلكه
امامت خود مي كنند. مردم آگاه و انقلابي بايد اين مارهاي خوش خط و خال را بشناسند
و فريب تظاهر و تقدس آنان را نخورند. مسئولان اطلاعاتي و امنيتي بايد فعاليت اينها
را محدود كنند و اموال باد آوردۀ اين ها را كه مال امام (ع)است به نفع حوزه هاي
عمليه و تبليغ شعائر مذهبي و اسلام ناب محمدي (ص)و سلم مصادره كنند تا براي ديگران
نيز كه خيال خام مرجعيت استعماري براي ضربه زدن به انقلاب را در سر دارند درس
عبرتي باشد و پا را از گليم خويش درازتر نكنند و هنوز رسوائي هاي گذشته را در
ترويج از شريعت مداري برطرف نكرده، به فكر چاپ رساله نيافتند.

 

تحجرگرائي چيست؟

مساله ديگري كه بايد مورد توجه قرار گيرد
تحجرگرايي است. اين واژه در پيام هاي اخير حضرت امام قدس سره العزيز بسيار از آن
سخن به ميان آمده است و ظاهرا باز هم به همان دليل كه آن حضرت خود را آمادۀ رحيل
مي فرمود بر اين امر مهم تاكيد داشته كه از اين خطر بزرگ، جامعه و حوزه را برهاند.

تحجر از ماده حجر به معناي سنگ است. سنگ رمز
خشكي و جمود است و منظور از آن مغزهائي است كه مانند سنگ تنها آن چه را در مدرسه
يا خدمت استاد يافته اند درك مي كنند و هرگز قدرت درك مسائل زندۀ زمان و مكان و
نيازهاي جامعه را ندارند چشم بسته و گوش بسته فتوي مي دهند كه مثلا ماليات در شرع
اسلام نيامده است پس اكل مال به باطل است و حرام است! واضح ترين نمونه تحجر گرايي
در اخباريان مشهود است، آنها حتي اصالة البرائه را در شبهات تحريميه جاري نمي كنند
و مثلا سيب زميني را حرام مي دانند چون رسول خدا (ص)و سلم آن را ميل نفرموده است و
اين روش تفكر در بسياري از مقدس مآبان حوزه به وضوح مشهود است گر چه خود را اخباري
نمي دانند مثلا با قاشق خوراك خوردن را خلاف سيرۀ معصومين و متشرعه مي دانند و من
خود شاهد بودم كه در جلسه اي بحث گرم و دامنه داري ميان بعضي از اين مقدس مآبان و
يك طلبه محقق بود و آنها سعي داشتند با تمسك به سيره و مانند آن خوردن با قاشق را
تحريم كنند. كسي كه چنين تفكري دارد هرگز نمي تواند ماليات و گمرك و امثال آن را
تجويز كند. اگر با چنين تفكري كسي به مرجعيت برسد معلوم است كه در چنين اوضاع و
احوالي چه مصيبتي رخ خواهد داد و جامعه انقلابي و اسلامي دچار چه مشكل بزرگي خواهد
شد. طلاب عزيز و مدرسين محترم و فضلاي حوزه بايد كاملا مواظب باشند كه تحجرگرائي
بر حوزه حاكم نشود و كسي با چنين طرز تفكري بر مسند مرجعيت تكيه نزند اين متحجران
و مقدس مآبان كه در همه چيز تظاهر به تقدس مي كنند به جز در صرف سهم امام و بيت
المال مسلمين كه آن را دربست ملك طلق شخصي وارث آبا و اجدادي خود مي دانند هميشه
بزرگترين مشكل در راه اين انقلاب بوده اند. باز هم از امام بشنويم:

«در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبي چه ظلم ها بر
عده اي روحاني پاك باخته رفت، چه ناله هاي دردمندانه كردند و چه خون دلها خوردند
متهم به جاسوسي و بي ديني شدند ولي با توكل بر خداي بزرگ كمر همت را بستند و از
تهمت و ناسزا نهراسيدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ايمان و كفر،
علم و خرافه، روشنفكري و تحجر گرائي سرافراز ولي غرقه به خون ياران و رفيقان خويش
پيروز شدند».

«در شرع مبارزات اسلامي اگر مي خواستي بگوئي
شاه خائن است بلافاصله جواب مي شنيدي كه شاه شيعه است. عده اي مقدس نماي واپس گرا
همه چيز را حرام مي دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم
كند خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي هاي
ديگران نخورده است وقتي شعار جدائي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق
ناآگاهان غرق شدن در احكام فردي و عبادي شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود كه از اين
دايره و حصار بيرون رود و در سياست حكومت دخالت نمايد حماقت روحاني در معاشرت با
مردم فضيلت شد… در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم مرحوم مصطفي از كوزه اي آب نوشيد
كوزه را آب كشيدند چرا كه من فلسفه مي گفتم!!!».

3 اسفند 1367

 

عنصر زمان و مكان در اجتهاد

اين نيز يكي از مسائل مهم فقاهت در اين عصر
است كه حضرت امام رضوان الله عليه در اين پيام هاي اخير بر آن تكيه داشتند:

«تذكري پدرانه به اعضاء شوراي عزيز نگهبان مي
دهم كه خودشان قبل از اين گيرها مصلحت نظام نظام را در نظر بگيرند چرا كه يكي از
مسائل بسيار مهم در دنياي پرآشوب كنوني نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميم
گيريها است. حكومت فلسفه عملي برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلي و خارجي را
تعيين مي كند و با بحث هاي طلبگي مدارس كه در چارچوب تئوري ها است نه تنها قابل حل
نيست كه ما را به بن بست هائي مي كشاند كه منجر به نقض ظاهري قانون اساسي مي گردد.
شما در عين اين كه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرعي صورت نگيرد ـ‌ و
خدا آن روز را نياورد ـ‌ بايد تمام سعي خودتان را بنمائيد كه خداي ناكرده اسلام در
پيچ و خم هاي اقتصادي، نظامي، اجتماعي و سياسي متهم به عدم قدرت اداره جهان
نگردد».

پيام به مجمع تشخيص مصلحت 8/10/67

«اما در مورد دروس تحصيل و تحقيق حوزه ها اين
جانب معتقد به فقه سننتي و اجتهاد جواهري هستم و تخلف از آن را جايز نمي دانم.
اجتهاد به همان سبك صحيح است، ولي اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست،
زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد اند. مسئله اي كه در قديم داراي حكمي
بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام
ممكن است حكم جديدي پيدا كند بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادي و اجتماعي
و سياسي همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقي نكرده است واقعا موضوع جديدي
شده است كه قهرا حكم جديدي مي طلبد.

مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته
باشد.

براي مردم و جوانان و حتي عوام هم قابل قبول
نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسي اظهار نظر نمي كنم.

آشنائي به روش برخورد با حيله ها و تزويرهاي
فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادي، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد
حاكم بر جهان، شناخت سياست ها و حتي سياسيون و فرمول هاي ديكته شده آنان و درك
موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايه داري و كمونيزم كه در حقيقت استراتژي حكومت
بر جهان را ترسيم مي كنند از ويژگي هاي يك مجتهد جامع است.

يك مجتهد بايد زيركي و هوش و فراست هدايت يك
جامعه بزرگ اسلامي و حتي غير اسلامي را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوي و زهدي
كه در خور شان مجتهد است واقعا مدير و مدبر باشد.

حكومت در نظر مجتهد واقعي فلسفه عملي تمامي
فقه در تمامي زوايا زندگي بشريت است. حكومت نشان دهنده جنبه عملي فقه در برخورد با
تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و فرهنگي است. فقه تئوري واقعي و كامل اداره
انسان از گهواره تا گور است. هدف اساسي اين است كه ما چگونه مي خواهيم اصول محكم
فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براي معضلات جواب داشته باشيم و
همه ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عيني و عملي پيدا كند و
قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد».

«خلاصه كلام اين كه ما بايد بدون توجه به غرب
حيله گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسي حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملي اسلام
برآئيم والا مادامي كه فقه در كتابها و سينه علما مستور بماند ضرري متوجه جهان
خواران نيست. و روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد نمي تواند
درك كند كه اجتهاد مصطلح براي اداره جامعه كافي نيست. حوزه ها و روحانيت بايد نبض
تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر
از حوادث مهياي عكس العمل مناسب باشند».

3 اسفند 1367

«مهم شناخت درست حكومت و جامعه است كه براساس
آن نظام اسلامي بتواند به نفع مسلمانان برنامه ريزي كند كه وحدت رويه و عمل ضروري
است و همين جا است كه اجتهاد مصطلح در حوزه ها كافي نمي باشد بلكه يك فرد اگر اعلم
در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولي نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا نتواند
افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به طور كلي در زمينه اجتماعي و
سياسي فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيري باشد اين فرد در مسائل اجتماعي و حكومتي
مجتهد نيست و نمي تواند زمام جامعه را به دست گيرد».

منشور برادري ـ 10/8/67

اين نكته از دو بعد اهميت دارد يكي در جهت
شناسائي مجتهد و فقيهي كه مي تواند زمام امور جامعه را به دست گيرد و مرجع تقليد
باشد. كسي كه به عنصر زمان و مكان اهميتي ندهد و همه مسائل را از همان بعد فقهي
كلاسيك بخواهد بررسي كند و براساس آن برداشت ها فتوي بدهد نمي تواند زمامدار جامعه
باشد. و ديگري در جهت حركت فقهي در حوزه است. بايد فضلاي حوزه و مدرسان والا مقام
برنامه درسي را طوري منظم كنند كه طلبه همان فقه سنتي را با مقتضيات زمان و مكان
تطبيق كند و فقهي را بياموزد كه حلال مشكلات جامعه حال و آينده باشد. بايد فقه و
اصول را از بعضي زوايد كه عمر انسان را بيهوده تلف مي كند زدود و اينها معلوماتي
است كه مامور شده ايم از آن به خدا پناه ببريم «و اعوذ بك من علم لا ينفع» مانند
بحث طويل و عريض معناي حرفي يا مفاد مبهمات يا استعمال لفظ در شخص و صنف و نوع
خودش و امثال آنها كه متاسفانه هر چه اصول پيش مي رود به جاي پاك سازي دامنه اين
گونه مباحث بي ثمر گسترده تر مي شود و بايد به جاي آن، بحثهاي اجتماعي و اقتصادي
عصر حاضر را جزء برنامه هاي درسي قرار داد تا فقيه آينده آشنا به موضوعات مهم مورد
نياز جامعه باشد و همان فقه سنتي را در مسائل مهم اجتماعي و اقتصادي زمان پياده
كند و اجتهاد او يك اجتهاد زنده و پويا و متحرك باشد. مثلا مساله بانكداري اسلامي
بايد در حوزه ها مورد بحث و مطالعه قرار گيرد تا همان گونه كه فقه در مباحث طهارت
و صلاة تكامل يافته در اين مساله حساس و سرنوشت ساز جامعه نيز فعال و متكامل شود.
يا مثلا مسائلي مانند مالكيت زمين و حيازت مباهات و استخراج معادن و احياء موات و
مانند آن با توجه به امكانات عظيم كنوني از نظر وسائل كشاورزي و صنعت بايد به دقت
مورد بحث و كاوش فقهي در همه سطوح قرار گيرد تا اين كه معلومات ابتدائي فقه كه در
مرحله سطح تدريس مي شود نيز از اين مسائل باشد 
نه از مسائل عبد و جاريه و امثال آن. البته اينها تحولي بسيار عظيم و كاري
بسيار مشكل است ولي به هر حال بايد شروع كرد.

 

پارسائي و زهد

شك نيست كه يكي از بارزترين شرائط مرجع تقليد
زهد و تقوي است. منظور از زهد اين نيست كه ژنده پوش باشد بلكه منظور اين است كه
براي رسيدن به مقاصد دنيوي و كسب مقام و شهرت تلاش نكند و از خود بي اعتنائي نشان
دهد. و يكي از مشخصه هاي بارز زهد و تقوي در مراجع، بي اعتنائي آنان به سرمايه
داران زالوصفت و زراندوزان از خدا بي خبر است. حضرت امام قدس الله روحه در اين
باره بسيار سخن گفته اند باز هم قسمتي از آن را مي آوريم:

«فرزندان عزيز جهاديم به تنها چيزي كه بايد
فكر كنيد به استواري پايه هاي اسلام ناب محمدي (ص)و سلم است. اسلامي كه غرب و در
راس آن آمريكاي جهان خوار و شرق و در راس آن شوروي جنايت كار را به خاك مذلت خواهد
نشاند! اسلامي كه پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومين و فقراي جهانند و دشمنان آن،
ملحدان و كافران و سرمايه داران و پول پرستانند اسلامي كه طرفداران واقعي آن هميشه
از مال و قدرت بي بهره بوده اند و دشمنان حقيقي آن زراندوزان حيله گر و قدرتمداران
بازيگر و مقدس نمايان بي هنرند».

پيام به جهادگران ـ آذر ـ 1367

«علماي اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايه داران
و پول پرستان و خوانين نرفته اند و همواره اين شرافت را براي خود حفظ كرده و اين
ظلم فاحشي است كه كسي بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدي با سرمايه
داران در يك كاسه است و خداوند كساني را كه اين گونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مي
كنند نمي بخشد. روحانيت متعهد به خون سرمايه داران زالوصفت تشنه است و هرگز با
آنان سرآشتي نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوي و رياضت درس خوانده اند و
پس از كسب مقامات علمي و معنوي نيز به همان شيوۀ زاهدانه و با فقر و تهيدستي و عدم
تعلق به تجملات دنيا زندگي كرده اند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفته اند.

دقت و مطالعه در زندگي علماء سلف حكايت از فقر
و نهايتا روح پر فتوت آنان براي كسب معارف مي كند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع
قمر تحصيل كرده اند و با قناعت و بزرگواري زيستند و در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور
سر نيزه بوده است نه سرمايه پول پرستان و ثروتمندان. بلكه هنر و صداقت و تعهد خود
آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيده اند».

3 اسفند 67

بنابراين يك محك ديگر براي شناخت مرجع تقليد
صالح و زاهد و پارسا اين است كه طرفدار سرمايه داري كسب و تجارت معمولي نيست بلكه
منظور آن آزادي نامشروعي است كه بعضي از ناآگاهان به اصالة البرائه يا اطلاقات و
عمومات تمسك مي كنند و افراد زالوصفت را مجاز مي دانند كه از هر راه ممكن بر ثروت
خود بيافزايند و اين گراني سرسام آور را كه اكنون مشهود است بر جامعه اسلامي تحميل
كنند و كافي است كه يك هزارم بلكه كمتر از مال خود را به عنوان حقوق شرعيه
بپردازند. اين سرمايه داري كه با يك تلفن از وضع برنج مطلع مي شود و فورا قيمت آن
را به چند برابر قيمت خريد مي رساند و فقرا بلكه متوسطان را از آن محروم  مي كند و مردم را به نظام اسلامي بدبين مي سازد
و اسلام را در جهان عاجز از حل مشكلات اقتصادي جامعه معرفي مي كند يك عامل خود
فروخته استعمار است كه بايد مانند جاسوسان و تروريست ها محاكمه شود. مساله در
اينجا تنها يك مساله اقتصادي نيست بلكه يك توطئه سياسي است ولي معلوم نيست چرا با
آن برخورد قاطع نمي شود. اگر مشكل مسئولين مساله فقهي آن باشد بايد بدانند فقهي كه
در اين جامعه حاكم است فتواي حضرت امام است هنوز اكثريت قريب باتفاق جامعه بر
فتواي آن حضرت باقي هستند و ايشان مصلحت نظام را بر همه چيز مقدم مي دانستند. بدون
شك روند گران فروشي فلج كننده خطر يك انفجار عظيم را در پي دارد و مصلحت نظام به
طور قطع ايجاب مي كند كه به فوريت و قاطعيت همانند مواد مخدر با اين مساله برخورد
شود. البته معلوم است كه تورم يك مشكل پيچيده اقتصادي است كه بايد ريشه اي حل شود
ولي اين وضعيتي كه اكنون به وجود آمده چيزي به جز يك توطئه نيست و بايد هر چه
سريعتر با آن مقابله شود.

به هر حال نحوۀ برخورد با سرمايه داري نامشروع
و ظالمانه كه با هيچ عموم و اطلاقي نمي توان آن را به عنوان يك ظلم اجتماعي مجاز
دانست زيرا حرمت و قبح ظلم و مصلحت نظام جامعه بر هر عموم و اطلاقي حكومت دارد
معيار روشني در پيام امام براي شناخت مرجع تقليد و روحانيت متعهد است.

خداوند آن روح مقدس و بزرگ را كه ناظر اعمال
ما است از ما راضي گردان و ما را توفيق عطا كن كه تا نهايت مسير پيرو راه نوراني
باشيم. «واالسلام عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يبعث حيا».

 

چشم ها گريان
و چشمي خندان

* پيامبر اكرم «ص»:

«يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة الّا عين بكت علي
مصاب الحسين، فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة».

بحار ـ ج 44ـ ص 293

اي فاطمه! هر ديده اي روز قيامت گريان است جز چشمي كه بر
مصيبت حسين «ع» گريه كرده باشد كه آن چشم خندان و شادمان به نعمت هاي بهشت جاويدان
است.