گفته ها و نوشته ها

گفته
ها و نوشته ها

وصيت
پيامبر «ص»

حضرت
رسول «ص» در آخرين روزهاي حياتش فرمود: «اي مردم! من پيش از شما مي روم و همانا
شما در حوض بر من وارد مي شويد. هان! من در آنجا در مورد «ثقلين» از شما مي پرسم،
پس بنگريد چگونه پس از من با اين دو ثقل (كتاب خدا و اهل بيتم) رفتار مي كنيد به
درستي كه خداوند به من خبر داد كه اين هر دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا وقتي كه
با من ديدار نمايند، و از خدايم خواستم اين مطلب را و خداوند دعايم را مستجاب كرد.
پس هشيار باشيد كه اين دو را در ميان شما گذاشتم: كتاب خدا و عترتم، اهل بيتم، هرگز
بر آنها پيشي نگيريد كه متفرق گرديد و از آنها كوتاهي نكنيد كه هلاك شويد و خود را
از آنها داناتر ندانيد كه آنها از شما داناترند.

اي
مردم! نكند، پس از من دريابم كه كافر شده ايد و برخي گردن هاي برخي ديگر را بزنند،
پس با من ملاقات كنيد در گرداني رونده هم چون سيل، هان! بدانيد كه علي بن ابي طالب
برادرم و جانشينم مي باشد پس از من بر تاويل قرآن مي جنگد هم چنان كه من بر تنزينش
جنگيدم…».

 

وصيت
اميرالمومنين «ع»

وصيت
من به شما (اي مردم) اين است كه خدا را برايش شريك قرار ندهيد و محمد «صلي الله
عليه و آله» را سنتش، ضايع ننمائيد.

اين
دو ستون را بر پا نگهداريد و اين دو چراغ را بيفروزيد و بر شما سرزنشي نيست تا
وقتي كه از اين دو، پراكنده نشده ايد.

خداوند
به هر شخصي از شما به اندازه توانش تكليف فرموده و به نادانان تخفيف داده است زيرا
پروردگار شما پروردگاري است مهربان و دين شما ديني است استوار و پيشواي شما
پيشوائي است دانا. من ديروز همنشين شما بودم و امروز براي شما عبرت و پند هستم و
فردا از شما جدا مي شوم. خداوند من و شما را بيامرزد… و همانا من همسايه شما
بودم و روزهايي بدنم همنشين شما بود و به زودي مي بيند تنم را بي جان كه پس از
حركت، آرام و پس از گفتار، خاموش گرديده تا سكونت من و چشم پيش افكندنم و آرامي
اعضايم براي شما پند و عبرت باشد زيرا اين حال براي عبرت گيرنده ها از هر گفتار
بليغ و سخن پذيرفته شد اي، پند دهنده تر است…

 

وصيت
امام عسكري «ع»

حضرت
در وصيتش به شيعيان فرمود: شما را وصيت مي كنم به تقواي خدا و پارسائي در دين و
اجتهاد براي خدا و راستي در گفتار و رد كردن امانت به هر كس كه به شما امانتي
سپرده چه خوب باشد و چه بد و سفارش مي كنم شما را به طول دادن سجود و به حسن هم
جواري، زيرا پيامبر «صلي الله عليه و آله» به همين مبعوث شده بود. در ميان آنان
(مخالفين شما) و همراهشان نماز بگذاريد و جنازه هاشان را تشييع كنيد و بيمارانشان
را عيادت كنيد و حقوقشان را بپردازيد، پس هر گاه يكي از شما در دينش پارسا بود و
در گفتارش راستگو و امانت را پرداخت و اخلاقش با مردم نيكو بود، و به او گفتند:
اين شيعه است؛ من خرسند مي شوم.

تقواي
الهي داشته باشيد و براي ما زينت باشيد و وبال بر ما نباشيد. هر مودتي است به سوي
ما آوريد و هر قبيحي است از ما دفع كنيد زيرا به درستي كه هر چه از حسن و خوبي
درباره ما گفته شود، درست است و ما اهلش هستيم و هر چه بدي دربارۀ ما گفته شود ما
از آن بيزاريم. ما را در كتاب خدا حقي است و نزد رسول الله خويشاوندي و خداوند
تنها ما را تطهير كرده است و هر كه غير از ما اين ادعا بكند، كذاب و دروغگو است.
اي مردم! بسيار به ياد خدا و به ياد مگر بايد و بسيار قرآن را تلاوت كنيد و صلوات
بر پيغمبر و آلش بفرستيد چرا كه صلوات بر پيغمبر، ده حسنه است. وصيت ما را همواره
به ياد داشته باشيد، شما را به خداي مي سپارم و بر شما درود مي فرستم.

 

آرام
جان برفت

دردي
بدل رسيد كه آرام جان برفت

وان
هر كه در جهان بدريغ از جهان برفت

شايد
كه چشم چشمه بگريد به هاي هاي

بر
بوستان كه سروبلند از ميان برفت

ما
كاروان آخر تيم از ديار عمر

او
مرد بود پيشتر از كاروان برفت

زنهار
از آن شبانگه تاريك و بامداد

كز
تو خبر نيامد و از ما فغان برفت

زخمي
چنان نبود كه مرهم توان نهاد

داروي
دل چه فايده دارد چو جان برفت

«سعدي»

چگونه
شاد شود اندرون غمگينم؟

زگريه
مردم چشمم نشسته در خونست

ببين
كه در طلبت، حال مردمان چونست

ز
مشرق سر كوي آفتاب طلعت تو

اگر
طلوع كند، طالعم همايونست

دلم
بجو كه قدت همچون سرود دلجويست

سخن
بگو كه كلامت لطيف و موزونست

ز
دور باده بجان راحتي رسان ساقي

كه
رنج خاطرم از جور دور گردونست

چگونه
شاد شود اندرون غمگينم

به
اختيار كه از اختيار بيرونست

«حافظ»

وصيت
امام صادق «ع»

يكي
از اصحاب امام صادق «ع» مي گويد: بر حضرت وارد شدم، هنگامي كه فرزندش امام موسي
(ع)در كنارش بود و او را وصيت مي كرد و من از آن وصيت چيزهايي را حفظ كردم. حضرت
فرمود: «… اي فرزندم! هر كس به آن چه قسمت او شده است، قناعت ورزد، از ديگران بي
نياز خواهد بود. و هر كس به آن چه در دست ديگران است چشم دوزد، فقير و مستمند از
دنيا مي رود، و هر كه به آن چه خداوند براي او قسمت فرموده راضي نشود، خداي را در
قضايش متهم كرده است. و هر كس لغزش ديگري را ناديده بگيرد، لغزش خود را بزرگ مي
بيند و هر كس لغزش خود را بزرگ بيند، لغزش غير را كوچك مي شمارد….

فرزندم!
قاري قرآن باش، از اسلام تبليغ كن، به معروف امر نما و از منكر نهي كن و هر كه از
تو دوري جويد، تو به او نزديك شو و هر كه از تو چيزي خواست، دريغ نورز. و زنهار از
نمّامي و دو بهم زني كه در قلوب مردان، كينه مي كارد. و بپرهيز از عيب كردن مردم
چرا كه هر كس مردم را عيب كند، خود هدف قرار مي گيرد… .

فرزندم!
اگر خواستي به ديدار كساني بروي، از مردان نيك ديدن نما و هرگز به زيارت فاجران و
بدكاران نرو چرا كه آنان سنگ هايي مي مانند كه هرگز آب از آنها نجوشد و درختاني كه
هيچ وقت برگهايش سبز نگردد و زمين خشكي كه در آن سبزي نرويد.

 

وصيت
امام سجاد «ع»

از
خداي تبارك و تعالي بترس زيرا بر تو قدرت دارد و از او خجالت بكش زيرا نزديك تو
است. و همانا با كسي دشمني نكن هر چند بداني كه به تو زيان نمي رساند و در دوستي
با هر شخص كوتاهي مكن هر چند بداني كه او به تو بهره اي نمي رساند زيرا تو نمي
داني چه وقت دوستت را بخواهي و نمي داني چه وقت از دشمنت بهراسي. و هر كس از تو
عذر خواست، بي درنگ عذرش را بپذير هر چند بداني كه دروغ مي گويد: و كوشش كن كه
كمتر با زبانت عيب مردم را بشماري.

امام
باقر (ع)مي فرمايد: هنگامي كه وفات پدرم امام سجاد (ع)فرا رسيد، مرا در بغل گرفت و
فرمود: فرزندم! ترا وصيتي مي كنم كه پدرم هنگام وفات به من اين وصيت كرده بود. او
فرمود: اي فرزندم! زنهار از ظلم به كسي كه جز خداوند پناهي ندارد.

 

در
عزاي امام

امروز
قلب عالم امكان طپيده است

روزي
چنين دگر بجهان كس نديده است

امروز
بعد مرگ محمد (ص) رسول حق

اسلام
طعم ماتم عظمي چشيده است

امروز
بعد ماتم سالار كربلا

خار
عزا بچشم خلايق خليده است

اي
شاهدان نيمه خرداد شهر قم

كز
جان بسينه تير بلا را خريده است

امروز
فصل نيمه خرداد ديگر است

روي
فلق خجل ز نگاه سپيده است

خورشيد
شرمسار كه رخ جلوه گر كند

گويا
كه صبح روز قيامت دميده است

خوناب
اشك گشته ز دلها روان مگر

يا
آنكه خون ز چشم خلايق چكيده است

بغضي
كه در گلوي خلايق نهفته بود

فريادوار
سر به فلك بر كشيده است

امروز
مرغ روح خدا شد زتن جدا

زيرا
نداي ارجعي از حق شنيده است

امروز
ميهمان خدا گشت روح حق

بر
آرزوي خويش در آنجا رسيده است

اين
جان عالم است كه از تن جدا شده

يا
روح از وجود يكايك پريده است

امروز
پشت عالم روحانيت شكست

قد
رساي علم و فقاهت خميده است

خورشيد
آسمان ولايت غروب كرد

روز
عزاي رهبر امت رسيده است

يا
رب پس از امام رسان مرگ احمدي

كز
هر چه هست غير خدا دل بريده است

اصفهان
ـ عباس احمدي

عالم
زغم گداخت

از
ارتحال دوست دلم از جهان گرفت

غم
پرده اي فكند و عنان از بيان گرفت

ديوار
حزن بر سر ملت خراب شد

تا
مُرشدي چواوره باغ جنان گرفت

بر
چرخ سايه اي زمصيبت شد آشكار

گردونه
باز از چه ره امتحان گرفت

تاريخ
ساز قرن، زعيم جهانيان

چشم
از جهان ببست و ره لامكان گرفت

در
سال شصت و هشت به هنگام ارتحال

پيمانه
داد ساقي و جان از جهان گرفت

خرداد
برج غمزده گان بود از نخست

در
شام چهارده رمق از همرهان گرفت

غوغاي
حشر از همه سو بر فلك بلند

هستي
ز دست مردم بي همزبان گرفت

پرسي
اگر چگونه چرا مُرد آن فقيه

در
شام تيره از چه ره كهكشان گرفت

برج
فقاهت از پي جراحي وجود

لبيك
گفت و شربت حق رايگان گرفت

اشكم
دويد بر رخ از آن داغ جانگداز

تاب
و توان غمش ز همه عاشقان گرفت

خورشيد
تابناك به هنگام رفتنش

شرمنده
شد كه دامن از اين خاكدان گرفت

بعد
از هزار و اند ز ميلاد مرتضي

امروز
گفته اش اثري در جهان گرفت

اي
مرشد جماعت خوبان روزگار

افسوس
مي خورم كه ترا از ميان گرفت

فريادي
مي زدي كه حقيقت تباه شد

چون
ديده اي كه فتنه كران تا كران گرفت

خون
گريه كرد ملت و عالم ز غم گداخت

اشك
از تمام خلق غمت بي امان گرفت

ماتم
سراست كشور ايران در اين زمان

حق
نعمتي عظيم ز ايرانيان گرفت

چشم
بصيرت ار بشگائي تو اي نجات

داني
به جنت آن گل رعنا مكان گرفت

يوسف
نجات ـ بجنورد