دانستيهائي از قرآن

دانستنیهائی از قرآن

نیکو گفتارترین انسان

«و من اسحن قولا متن دعا الی الله و عمل صالحا و قال انٌني
من المسلمین».

سوره فصلت – آیه
33))

و کیست نیکو گفتار تر از آن کس که دعوت به سوی خذا کرد و
نیکوکار شد و همی (به ناتوانی) گفت: من از مسلمانانم ( و تسلیم خذی جهانیانم).

در این آیه شریفه، خذاوند دو شرط برای دعوت راستین به سوی
حق و دین حق قرار داده است که اگر این دو شرط در کسی جمع نشود، دعوت و تبلیغش،
ناقص و دروغین است. و باید مبلغین و دعوت کنندگان به خداوند- در هر مقام و لباسی
که باشند- این دو شرط را دارا باشند تا هم تأثیر کلامشان افزونتر شود و هم خود
کامیاب و پیروز گردند زیرا چه بسا مبلغی مردم را به سوی خدا دعوت کند و چون خود
عمل به قولش نمی کند، دعوتش تأثیری نداشته باشد و چه بسا مبلغانی، مردم را به سوی
خدا بخوانند و چون خود دارای عقیده راستینی نباشند و تسلیم در برابر احکام الهیه
نباشند، هر چند مردم را هدایت کنند، خود در ضلالت و گمراهی فرو رفته و جزایشان جز
دوزخ جایگاهی نباشد همچنانکه مرحوم امام « قدٌس سرٌه» همواره به روحانیون و مبلغین
می فرمودند: کاری نکنید که مردم بوسیله شما به بهشت بروند و خود به جهنم روید.

از این روی، خداوند دو شرط برای دعوت راستین قرار داده است:

1-کردار نیک: علم همواره باید توأم با عمل باشد و عالم و
دانشمند که خود به علمش، عمل نکند و نیکو هم عمل نکند، در خسران و زیان است. در
روایت از رسول اکرم صلٌی الله علیه و آله و سلٌم نقل شده که فرمود: «همانا اهل
جهنم اذیت می شوند از بود بد عالمی که خود به علمش عمی نمی کند. و بتحقیق پشیمان
ترین اهل جهنم کسی است که بنده ای را به سوی خذا دعوت کند و آن بنده خدا، دعوتش را
بپذیرد و به سوی خدا روی آورد و اطاعت پروردگار کند، پس خداوند او را به بهشت ببرد
ولی دعوت کننده را به جهنم ببرد چرا که خود به علمش عمل نکرده و پیروی از هوای نفس
نموده باشد».

(عدة الداعی- ص
67)

و چه تشبیه زیبا و جالبی دار پیامبر گرامی صلٌی الله علیه و
آله که دانشمند بی عمل را تشبیه می فرماید به چراغی که روشنائی بخش است و مردم از
نورش بهره می برند ولی خود می سوزد و از بین می رود و به خاموشی می گراید.

(عدة الداعی – ص
70)

و در این زمینه روایت بسیار است و آیاتی نیز در قرآن آمده
است که در آن نکوهش زیادی نسبت به چنین افرادی دیده می شود. در آیه دوم و سوم سوره
صف می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون* کبر مقتا عند الله ان
تقولوا ما لا تفعلون» ای مؤمنان! چرا می گوئید آنچه را عمل نمی کنید. نزد خداوند
سخت نکوهیده و مبغوض است که چیزی بگوئید و به آن عمل نکنید.

و در آیه 44 از سوره بقره آمده است: «اتامرون الناس بالبر و
تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون» آیا مردم را به خیر و خوبی دعوت می
کنید و خود را فراموش می نمائید در حالی که کتاب خدا را تلاوت می کنید. آیا عقل
ندارید؟!

بنابر این لازم است قبل از هر کس، خود عالمان و فقیهان و
فرمانروایان و بزرگان امٌت به احکام الهی عمل کنند و به قوانین اسلام سر تسلیم
فرود آورند، تا اینکه بهانه ای بدست دشمنان ندهند و دوستان را نیز دلسرد و ناامید
نکنند. و بالتبع بر مسئولین عزیز است که خودشان اولین عامل به قوانین کشور باشند،
تا مردم با دل و جان، آن قوانین را پذیرفته و از آنها تخطٌی نکنند ولی اگر خدای
نخواسته قانونکزاران خود به قوانین مصوبه شان عمل نکردند، نه تنها نباید تقوع عمل
از دیگران داشته باشند که باید منتظر هرج و مرج و فساد بیشتر باشند، و این امری
است طبیعی. چرا تا قیام قیامت نام «خمینی» به بلندی و عظمت برده می شود و محبٌت او
هرگز از قلوب مؤمنین کاسته نمی گردد؟ برای اینکه او اگر مردم را به خدا دعوت کرد،
قبل از هر کس، خودش به قولش عمل نمود و در برابر اوامر بی چون و چرای الهی تسلیم و
مطیع محض بود و ما هم که خود را پیروان او می دانیم باید چنین باشیم .

2-عقیده خالص: اینکه در آیه می فرماید: « و قال اننی من
المسلمین »-مقصود از قول این نیست که تنها با زبان اعلام کند از مسلمانان است، بلکه
قول در اینجا به معنای رأی و عقیده است. یعنی هم خودش به قولش عمل کند و هم به آن
سخت معتقد باشد. تنها بلند گوئی نباشد که سخنی را از جائی شنیده و برای دیگران
بازگو نماید، بلکه با کمال خضوع و خشوع، تسلیم فرمان حق بوده و احکام الهی را
پذیرا باشد که اسلام جز تسلیم در برابر خدا نیست و علامت تسلیم بودن، عمل کردن به
احکام خداوند است.

پس اگر کسی تسلیم حق بود، و عمل صالح داشت، آن وقت مردم را
به سوی خدا فرا خواند، بی گمان از او برتر و بافضیلت تر انسانی وجود نخواهد داشت.
و چنین بود شیوه پیامبر بزرگ اسلام، اولین دعوت کننده و اولین مبلغ خدا و پس از او
اولیا و ائمه هدی و عالمان عامل و مؤمنان صالح.