اهمیٌت وصیت در اسلام

قسمت دوٌم          

جاودانگی راه امام

 حجة الاسلام و
المسلمین اسد الله بیات

اهمیٌت وصیت در اسلام

قبل از آنکه درباره فرازهای سخنان بلند حضرت امام قدس سره
در وصیتنامه الهی سیاسی بپردازیم، مناسب است درباره اهمیٌت و جایگاه اصل وصیٌت در
فرهنگ اسلامی کمی توضیح بدهیم.

واژه وصیٌت

دقٌت در واژه «وصیٌت» و «توصیه» و «اوصی» و امثال ذلک نشان
میدهد که در معنی و مفهوم آن، سبقت و پیشقدمی در کار و عمل بدیگران خوابیده و فردی
که وصیت مینماید- در عین اینکه در عمل عقب نمانده است و همیشه پیشقدم بوده ودر
میدان عمل سبقت گرفته است- بدیگران راه و شیوه عمل را نشان داده و با بیان و زبان
موعظه و پند از آنها میخواهد این مسیر را بخوبی ادامه دهند [1]
بدون تردید در قرآن کریم که در موارد زیادی این واژه با مشتقات گوناگون بکار برده
شده است، بهمین معنی است: یعنی در مفهوم وصیت و توصیه دو پیام خوابیده است:

اوٌل – سبقت و پیشقدمی بدیگران در کارها و اعمال.

دوٌم – پند و نصیحت و عبرت از گذشته ها و حوادث و جریانات
موجود و توجٌه بآینده و جریانات و حوادثی که بعد می آید و در پیش رو قرار دارد، در
کتاب مقدس الهی بوصیت و تواصی با این دید و بینش نگاه شده است. و من با دقت در
تمام مواردی که در قرآن استعمال شده است مطالعه کردم دیدم مثل اینکه عنایت قرآن بر
این است که این واژه در مطلق سبقت و پیشقدمی در هر کاری چه خیر باشد و یا بد و شر
استعمال نشده است بلکه در سبقت و پیشقدم شدن در آن نوع کارها و اعمالی بکار برده
شده است که خیر و مطلوب باشد و بهمین دلیل توصیه را شیوه انبیاء بزرگ الهی مانند
نوح (ع) و ابراهیم (ع) و یعقوب (ع) و دیگر انبیاء خداوند میداند.

روی این حساب، در مفهوم وصیت – علاوه بر پیشقدم شدن و سبقت
در کارها و پند و موعظه و نصیحت و عبرت دادن بدیگران – پیشقدم شدن در اعمال نیک و
خیر نیز منظور می باشد و از همین جا چنین بدست می آید که چرا در قرآن و در لسان
روایات اسلامی به مسئله وصیٌت ، اهمیٌت داده شده و روی آن تکیه به عمل آمده است.

وصیت در قرآن

از باب نمونه بمواردی از آیات کریمه که بوضوح این پیام را
می رساند اشاره می شود:

1-«إذ قال له ربٌه اسلم قال أسلمت لرب العالمین * و وصی بها
ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنیٌ إنٌ الله اصطفی لکم الدٌین فلا تموتنٌ إلاٌ و انتم
مسلمون.»[2]آنگاه
که از ناحیه خدای عالم به ابراهیم خطاب رسید و با زبان فطرت با او سخن گفت و
فرمود: ای ابراهیم به فرمان الهی سر فرود آور و در مقابل فرامین او تسلیم باش، با
حالت تضرٌع و با زبان التجاء و لسان عبودیت عرض کرد: تسلیم اراده حضرت حق و فرمان
مولایم هستم و این توصیه ابراهیم نبی «ع» به اولادش بود و نیز وصیت یعقوب نبی «ع»
به فرزندانش که بآنان فرمود: ای فرزندان من ! این وصیت و توصیه من است بر شما که
خدای جهان، آئینی را بر شما برگزید و آن بصورت دین برای شیوه زندگی در اختیارتان
گذاشت و از آن پیروی کنید و تا پایان عمر و حیات از آن عدول ننمائید و تا دم مرگ
تسلیم امر و فرمان حضرت حق باشید.

2- «شرع لکم من الدٌین ما وصی به نوحا و الٌذی اوحینا إلیک
و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی أن اقیمو الدٌین و لا تتفرٌقوا فیه. کبر علی
المشرکین ما تدعوهم إلیه، الله یجتبی إلیه من یشاء و یهدی إلیه من ینیب [3]
.پروردگار عالم دین و آئینی در اختیار شما قرار داد که آن را به نوح پیامبر «ع»
سفارش و وصیٌت فرموده بود و همچنین همان دین را به تو- ای پیامبر اسلام (ص)- وحی
فرستادیم و از طریق وحی در اختیار شما قرار دادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز
توصیه کرده بودیم و گفته بودیم دین و آئین الهی را برپا دارید و در دین خدا اختلاف
نکنید و از تفرقه و تشتت در دین خدا بپرهیزید و بدانید که اتحاد و یکپارچگی شما در
سایه حاکمیت دین برای مشرکان و مخالفان خدا آسان تمام نخواهد بود و آنان بخاطر
بخطر افتادن منافعشان از توطئه دست بر نخواهند داشت و بر علیه نظام الهی و رهبیر
آن سم پاشی و تبلیغات سوء خواهند کرد و برای تضعیف نظام الهی، رهبری آن را مورد
نقد و زیر سئوال قرار خواهند داد و حال آنکه خدای جهان هر که را که دارای
صلاحیتهای لازم بداند و شرایط و اوصاف رهبری و امامت را داشته باشد برمی گزیند و
هر کسی که اهل انابه و توجه بخدای عالم باشد و دارای تمایلات نفسانی و شیطانی نباشد،
در مسیر حق و راستی قدم برداشته و هدایت به سوی خدا می یابد.

شما ملاحظه می نمائید در این موارد که از واژه «وصیت»
استفاده شده است، آن خصوصیتهای سه گانه – که در بالا بآنها اشاره شد- موجود است و
به همه آن ها عنایت بعمل آمده است.

و با اندک تأمل در موارد دیگر، قرآن نیز همین معنا را
بروشنی نشان میدهد و نیازی باینکه به تمام آن موارد اشاره شود مشاهده نمیشود.

بنابراین در لسان قرآن وصیت و توصیه عبارت است از سبقت و
پیشقدم شدن در تمام کارهای خیر و نیکو توأم با پند و موعظه و عبرت از حوادث و
جریانات و اوضاع متغیٌر عالم و تواصی و ایصاء و امثال اینها عبارت است از اینکه
افراد در عین اینکه در کار خیری پیشقدم میشوند و بر هم سبقت میگیرند، همدیگر را بر
این شیوه توصیه و سفارش هم می نمایند« و تواصوا بالحق» یعنی همدیگر را توصیه
مینمایند در عمل و حمایت از آن پیشی گیرند و در سرلوحه زندگیشان حق و عمل طبق حق
را معیار و ضابطه قرار دهند.

وصٌت در لسان روایات

روایات در این باره آن قدر زیاد است که با مقداری تأمٌل
بدست می آید. وصیٌت ، کار و شیوه رهبران الهی و توصیه آنان بوده است و شدیدا از بی
اعتنائی و بی توجهی به امر وصیت، همگان را بر حذر داشته اند. و از باب نمونه
بمواردی از آن روایات اشاره می شود:

1-محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل مینماید که
فرمودند: «وصیت حق است و شیوه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر این امر
استوار گردیده .پس برای هر مسلمانی مناسب و مطلوب است که وصیت نماید.»[4]

2-ابی الصٌباح کنانی نقل مینماید که از امام صادق علیه
السلام سئوال کردم: جایگاه وصیت را در اسلام بیان و توضیح فرمائید: فرمودند:«وصیت
حق و وظیفه هر مسلمان است»[5].

3-شیخ مفید در «مقنعه» بصورت قاطع
نقل کرده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:«وصیت حق و
وظیفه مسلمانان است»[6].

4-باز شیخ مفید نقل کرده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه
و آله فرمود:«مناسب و روا نیست که مسلمانی شب بخوابد و وصیت نداشته باشد »[7].

5- شیخ مفید از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده
است که فرمودند: «اگر کسی بمیرد و از دنیا برود و وصیٌت نداشته باشد، مرگ وی مرگ
دوران جاهلیت به شمار می آید».

شیخ حرٌ عاملی در این باره چنین میفرماید:

«روایات در این باره که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله
وصیت فرموده اند و امامان دین هر کدامشان وصیت هائی داشته اند و امر بوصیٌت کرده
اند، زیاد و در حد تواتر است و از هر دو طریق شیعه و سنٌی وارد شده است» [8].

اهمیت و جایگاه وصیت در فرهنگ اسلامی بر کسی پوشیده و مخفی
نیست و هر انسان معتقد به اصول اسلامی، توجه به اهمیٌت آن را از الزام فرایض و
دستورات دینی می شمارد. و شاید این تعبیر – که اگر کسی بدون وصیت از دنیا برود و
بمیرد مرگ او مانند مرگ دوران جاهلیت و دوران قبل از اسلام است – در جای دیگری جز
درباره لزوم شناخت و معرفت امام و امامت و رهبری الهی نیامده است. آنجا هم چنین
تعبیری آمده است:« من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»- اگر کسی بمیرد و
امام زمانش را نشناسد؛ مرگ وی مرگ اسلامی نخواهد بود بلکه مرگ وی مرگ جاهلیت است.
و شاید جهت مسئله این باشد که امام و امامت، الگو و اسوه زندگی و حیات ظاهری و
درونی انسان است و با تبعیت از وی، زندگی انسان جهت و سمت درستی پیدا میکند و بدون
امام و پیشوا زندگی کردن بی جهت و بی سمت خواهد بود؛ وصیت نیز سمت و جهت پس از مرگ
و پس از دوران حیات ظاهری انسان را مشخص و راه و مسیر آینده را ترسیم می نماید و
از این حیث و جهت وصیت و امامت نوعی باهم تلازم و هماهنگی داشته و نقش همسان را
دارند.

رابطه وصیت با جهان بینی اسلامی

با توجه به اینکه در جهان بینی عمیق اسلامی، انسان موجودی
است جامع خصایل گوناگون و متنوع در عین اینکه از عالم ماده و طبیعت و شهادت بوده و
دارای حقیقت غیبی و ماوراء الطبیعه ای می باشد، در عین حال، محکوم قانون حرکت و
تغییر است و همچنین دارای بعد ثابت و جاودانه نیز هست زیرا مشمول کرامت «و نفخت
فیه من روحی» بوده و در بستر زمان نه تنها از تبعات آن ، مصون و محفوظ است بلکه
بتدریج در سایه تغیٌر جوهری و ذاتی، بعد غیبی او غالب گردیده و صلاحیت و دوام و
بقاء و همیشگی بودن را پیدا مینماید و با مرگ نه تنها از بین نمیرود و فانی و زایل
نمیشود، بلکه از مرحله ای محدود و مقیٌد، منتقل و بعالم دیگری که وسیع تر است و
محیط به این عالم محدود میباشد مرتحل می گردد.

در این جهان بینی، انسان با مرگ از بین نمیرود و مرگ هرگز
انعدام و فانی شدن نمیباشد بلکه موت، کوچ کردن و رحلت و انتقال از عالمی بعالمی
است؛ از عالم تنازع به عالم آرامش و سکینه؛ از عالم تزاحم به عالم رأفت و رحمت و
یا خدای نکرده عالم عذاب و عقاب؛ از عالم کثرت و جدائی به عالم جمع و وحدت و اتصال
و سر انجام از عالم مجاز و عبوری به عالم حقیقت و بقاء.روی این بینش و جهان شناسی،
انسان از یک مرحله ای از وجود شروع و بسوی ابدیت و جاودانگی در تلاش و تکاپو است.
هر لحظه از نقطه ای عبور و مرور میکند و به نقطه غیب الغیوب و جمع کثرات، که همان«
و إنٌا إلیه راجعون» گویای آن است، رجوع و بازگشت مینماید.

بنابراین، انسان همیشه زنده است و از مزایای حیات جاودانه
برخوردار خواهد بود و عدم و فناء محض به وی راه نخواهد یافت و این سنت الهی است و
درسی است که پیامبران آسمانی بانسان تعلیم فرموده اند. و بهمین دلیل و بینش جامع
اسلامی، انسان امروزی در فکر آینده خویش و در اندیشه آیندگان نیز باید باشد و
نمیتواند از آینده آنان غافل بماند و به آینده خویش توجه ننماید و از کنارش با بی
تفاوتی عبور کند و بگذرد.

و بدون شک و تردید اگر انسانها با بصیرت زندگی می کردند و
از ظن و گمان، اطاعت نمیگردند و بمرحله یقین میرسیدند و دارای علم الیقین میشدند،
حجابهای غفلت و بی توجهی را کنار میزدند حقایق فراوانی از عالم را دریافت و با
باور بیشتر و مطمئن تری به زندگی خویش ادامه می دادند نوع بدبختی بشر و انسان همین
است که در حجابهای زندگی مینمایند و در حصارهای گوناگون، خودشان را زندانی و در
شعاع بسیار محدود و کمی زندگی کرده و از بسیاری از حقایق ماورای عالم و پرده ها و
حجابها بی اطلاع بوده و از آنها بی خبر هستند و لذا به غیر محسوسات محدود خودشان
به چیز دیگری باور ندارند و نسبت بآنها شک و تردید از خود نشان میدهند و شیوه
زندگی متناسب با دید محدود عالم ماده و طبیعت بر می گزینند و ارزشهای متناسب با
این نوع شیوه زندگی می آفرینند و با ارزشهای والای انسانی و الهی اصلا سنخیت
نداشته و نوعی بیگانگی احساس می کنند و بتعبیر قرآن مقدس چنین میاندیشند که زندگی
همین خوردن و آشامیدن و خوابیدن و بیدار شدن و راه رفتن است و حیات مظاهرش همینها
است و مرگ هم پایان یافتن اینها است و چیزی غیر از این در بین نبوده و نیست [9]و ما
بسوی خدایمان مبعوث نخواهیم شد.

آری! در این دید و جهان بینی، وصیت معنی و مفهوم دیگری پیدا
میکند؛ وصیت دارای پیام میشود. در این جهان بینی موصی که خودر را دارای تجربه
فراوان می یابد و دارای دریائی از اطلاعات و آگاهیها می بیند و راه برخورد با
جریانات و مشکلات را بخوبی میداند و در معرض کوچ کردن و انتقال قرار گرفته است و
دیگران نیز همین مسیر را بای طیٌ کنند و مثل او از عقبات و کورانها عبور نمایند و
از این عالم بعالم دیگر منتقل شوند، لازم است او در این جهت نیز پیشقدم گردیده و
توصیه های لازم را بعمل آورده و در صورتی که از کارهای گذشته وی نواقصی وجود داشته
و امروز و فرداها ولو بتوسط دیگران قابل تدارک و جبران باشد و یا تصمیمهائی تعیین
کننده برای دیگران گرفته و اعلام آنها در سرنوشت آنان تغییرات زیادی خواهد داشت و
یا اینکه زمینه حرکت و جریان خیری را فراهم نموده و برای بفعلیت رسیدن و بهره
برداری از آن زمینه های موجود، اعلام نظر و وصیت وی فوق العاده مؤثر میباشد. در
تمام این مراحل لازم است با دقت لازم و آینده نگری دقیق و جامع الأطراف وصیت و
توصیه های لازم را بعمل آورده و با غفلت مسئله را بپایان نرساند و إلٌا از مصادیق«
مات میتة الجاهلیة» خواهد بود و بهمین جهت است که انبیاء الهی و اولیاء مکرٌم
خداوند و عباد صالح حضرت حق – و از جمله آنان حضرت امام قدس سره – روی آن تکیه
فرموده و این همه سفارش و توصیه میفرمایند:

بطوری قهری و طبیعی هر قدر انسان از معرفت بیشتری برخوردار
گردد و آگاهی بیشتری بجهان و عالم داشته باشد و دارای ایمان و باور بالاتر و عمیق
تری شود و علاوه بر مسئولیت خویش مسئولیت میلیونها انسان امروزی و آینده را نیز
بعهده داشته باشد، وصیت و توصیه های وی از دایره شخصی و فردی یک انسان معمولی
تجاوز نموده و باندازه شعاع معرفت خویش سایه انداخته و همه امر و زیان و آیندگان
را در بر خواهد گرفت و تنها مخاطب وی فرزندان نسبی و یا سبب و یا کسانیکه با او
حشر و نشر داشتند و در افق زمان و مکان با هم بودند، نمی باشد بکله مخاطب وی
انسانها و نسلها و آینده های دور و تا بینهایت میباشند و با زبان آنان و از زبان
آنان سخن میگوید و بر همه آنان پیشقدم شده و امام و پیشوا گردیده و برای احیای
ارزشها و اصالتها و معیارها بهمه پیشی گرفته و اسوه و قده آنان میگردد و همه آنها
را برای پیاده کردن احکام خداوندی بسیج می نماید.

و لذا می بینید وصیت و توصیه های شهداء با وصیت و توصیه های
دیگران فرق میکند، وصیت و توصیه انبیاء الهی و اولیاء خداوند با دیگران فرق میکند

ویژگی وصیتنامه امام

وصیت نامه و توصیه الهی سیاسی امام قدس سره با دیگر توصیه
ها و وصیت نامه فرق میکند چون دیدها و بینشها فرق میکند و در پرتو دیدها و بینش ها
و معرفتها، برخوردها و شیوه ها و باورها و قضاوتها فرق میکند.

خداوند شهداء را به بلندی معرفتشان در صف مقربان ربوبی قرار
داده است و در سایه علو معرفت در صف شاهدان غیب و حاضران محفل شهود حضرت دوست قرار
گرفته اند.

هر اندازه ظرفیت معرفتی انسان بیشتر شود و توان تحمل
تجلِیٌات الهی را بیشتر داشته باشد، همان اندازه از درجات بالاتر و قرب زیادتری برخوردار
خواهد بود و تفاوت درجات انبیاء الهی و اولیاء خداوند و صالحان روی زمین نیز در
همین است و هر که معرفت بیشتری داشته باشد از یقین بیشتری برخوردار بوده و مسئولیت
زیادتری عهده دار خواهد شد و از همین جا بوضوع بدست میاید که چرا این وصیتنامه
الهی و سیاسی از عمق و بلندای بیشتری برخوردار است و امت اسلامی ما روی این
وصیتنامه خیلی باید سرمایه گذاری نموده و فرازهای گوناگون آن را مدٌنظر قرار داده
و زمینه های اجرای آن را فراهم سازند و مبادا آن را فقط پند و موعظه تلقی نمایند و
از پیام موعظه و پند عبور نکنند و در همین محدوده متوقف گردند بلکه با وصیت نامه
مانند خود امام قدس سره رفتار نمایند. وصیت امام را امام تمام وصیتها بدانند و هر
کسی به تناسب اعمال و مسئولیتها که دارد از آن توشه و بهره گیری نماید.

این وصیتنامه فلسفه زندگی و راه و رسم برخوردهای امت اسلامی
انقلابی را در تمام ابعاد تشکیل میدهد. غفلت از آن غفلت از فلسفه زندگی است و بی
توجهی بآن و بی اعتنائی به پیامها و تعلیمات آن، موجب خسرانهای جبران ناپذیر و
سقوط و هلاکت همیشگی خواهد بود. و این وصیت وصیت یکفرد و یک عالم و حتی یک مجتهد
عادل و مرجع تقلید برای مقلدین خودش نیست بلکه وصیت و توصیه یک انسان کامل و الهی
– که امامت و رهبری و نجات یک ملت و یک مکتب و آئین را بعهده دارد- میباشد و
میخواهد رسالت خویش را که هدایت و رهبری یک امت است ایفا نماید ان وصیت نمیتواند
در حصار زمان و مکان و حدود و قیود دیگر، محصور و زندانی گردد و بلکه از رهائی و
آزادی و اطلاق خاصی برخوردار خواهد بود که هر انسانی به اندازه ظرفیٌت وجودی و
استعدادی که خدا به وی داده است میتواند از آن استفاده نماید و بهره مند شود. به
امید اینکه خداوند عالم در ماها ظروف متناسب با بلندای این وصیتنامه را آماده و
مهیا فرماید.

پس از آنکه جایگاه بلند وصیت در فرهنگ اسلامی برای ما روشن
شد و اهمیت آن از دیدگاه قرآن و سنت بدست آمد وارد متن وصیتنامه سیاسی الهی حضرت
امام قدس سرٌه شده و مطالبی را درباره پیامهای آن در اختیار امت اسلامی قرار
میدهیم و از روح بلند و ملکوتی آن امام عظیم «قدس سرٌه» درخواست هدایت و راهنمائی
های معنوی داریم:

وصیت الهی سیاسی حضرت امام قدس سرٌه از دو بخش کلی تشکیل
میگردد و این دو بخش کلی و این نوع تقسیم بندی از خود آن امام عزیز بوده و خودشان
اینگونه تقسیم کرده اند:

بخش یکم- در حقیقت اصل و ام الکتاب و محور و اساس وصیتنامه
بحساب میاید و بعنوان پیشگفتار آمده است.

بخش دوٌم- می توان گفت، این بخش شرح و تفصیل همان ام الکتاب
و محور و اساسی است که در پیشگفتار آمده است و هر دوی این بخش مهمٌ و دارای پیامها
و رسالتها است و توجه به هر دو لازم و ضروری است.

ادامه دارد



[1] «الوصیة، التقدم الی الغیر بما یعمل به مقترنا بوعظ»-
مفردات راغب- صفحه 525.