سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (قدس سره)

حجة الاسلام شیخ علی اکبر آشتیانی نماینده ولی فقیه در
ژاندارمری جمهوی اسلامی ایران 2

سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (قدس سره)

دقت در امور

یادم هست زمانی که قطب زاده مدیریت صدا و سیما را بعهده
داشت حضرت امام که از پخش برنامه های خلاف اسلام ناراحت شده بودند نامه ای تنظیم
کرده و ذیل آن خواستند که : به« آقای قطب زاده بگوئید مگر شما التزام به مسائل
اسلامی ندارید مگر شما متعهد نسبت به قرآن نیستید، انقلاب ما انقلابی اسلامی است.
چرا باید برنامه هایی خلاف اسلام از صدا و سیما پخش شود». وقتی پیام امام به قطب
زاده رسید او ناراحت شد. لیکن بعدها روشن گشت که قطب زاده ارادت قلبی نسبت به
اسلام نداشته و بلکه تظاهر به تعهٌد نسبت به اسلام می کرده است.

و یا به یاد دارم زمانی که حجة الاسلام و المسلمین محتشمی
در صدا و سیما سمتی داشتند وقتی یک روز برای ادای گزارش به خدمت امام رسیدند حضرت
امام پس از استماع سخنان ایشان گفتند: «شما باید کنترل بیشتری نسبت به برنامه ای
که از رادیو پخش می شود داشته باشید» بعد فرمودند: « بعد از اذان صبح و بعد از
دعاهائی که از رادیو پخش می شود آهنگی نیز وجود دارد که شاید پخش آن درست نباشد».
آقای محتشمی پس از بیرون آمدن از اتام حضرت امام بسیار اظهار تعجب می کردند که
چگونه رهبر انقلاب با مشغله فراوانی که دارند با این دقت برنامه های رادیو و
تلویزیون را تعقیب می کنند البته الحمد لله با رهنمودهای امام عزیز در صدا و سیمای
جمهوری اسلامی تحوٌل عمیقی صورت گرفته و زحمات عزیزان دست اندر کار در ارائه
برنامه های سازنده و اسلامی اینک قابل تقدیر است.

ساده زیستی حضرت امام

اما در مورد زندگی ساده امام بسیار شنیده اید و از تصاویر
پخش شده از سیمای جمهوری اسلامی ایران خود شاهد بودید. منزل ایشان را ابتدا باید
بگویم، منزلی که در جماران ایشان سکونت داشتند متعلق به حجت الاسلام و المسلمین
آقای جمارانی و دو اخوی ایشان و همچنین متعلق به یکی از دامادهای آقای جمارانی است
که در اختیار حضرت امام بمنظور سکونت قرار گرفته بود. حضرت امام با توجه خاصی که
نسبت به مسائل شرعی داشتند یک بار تمامی اقایانی که از آنها یاد شده را دعوت کرده
و از آنها پرسیدند که: آیا رضایت به سکونت حضرت امام دارند یا خیر؟ و آقایان پاسخ
دادند که رضایت کامل دارند حضرت امام به این هم بسنده نکرده و همسران آقایان را
خواسته و از آنان نیز پرسیدند که: آیا رضایت برای سکونت حضرت وجود دارد یا خیر؟
آنها نیز اعلام کردند که بسیار خوشحال و راضی هستند که امام عزیز افتخار داده و در
این منزل سکونت کرده اند در مورد ساده زیستی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه باید
بگویم ایشان سعی می کردند همیشه در شرایطی مشابه محرومترین و مستضعف ترین افراد جامعه
زندگی را سپری کنند. در این مورد خاطره ای به یادم آمد که نقل می کنم:

هنگامی که حضرت امام به جماران تشریف فرما شدند، آقای
جمارانی علاقه داشتند که حسینیه به لحاظ ساختمانی و فرم عمومی اش تغییر یافته و به
اصطلاح، محلی تمیز و مدرن شود. یک روز حضرت اما از طریق حاج سید احمد آقا پیغام
دادند که از انجام این کار(تغییر ساختمان حسینیه) امتناع کنید، آقای جمارانی بار
نخست احساس کردند حاج احمد آقا در ادای پیغام حضرت امام چندان مصر نیست، و وقتی
آقای جمارانی به کار تعمیر حسینیه ادامه داد، امام عصبانی شدند و پیغام دادند «اگر
می خواهید اینجا(حسینیه) را تعمیر کنید، بگذارید برای وقتی که من از دنیا رفتم».

در ارتباط با اینکه حضرت امام به زندگی متفاوت از قشر محروم
جامعه رضایت نداشتند خاطره دیگری به یادم آمد که نقل می کنم:

روزهای سخت جنگ تحمیل بود و دشمن با حملات هوائی و موشکی ناجوانمردانه
اش شهرهای بی دفاع کشورمان را مورد هدف قرار داده بود، در این روزها افراد متمکن
با پناه بردن به محلها امن خود را از تیررس دشمن نجات داده بودند لیکن افراد محروم
جامعه با استقامت و پایداری وصف ناپذیری به سکونت خود در شهرها ادامه می دادند. در
این بین قرار شد برای امام پناهگاهی احداث شود تا چنانچه حمله ای هوایی صورت گرفت
جان ایشان که به واقع جان امت بود، در امان باشد. وقتی امام از موضوع باخبر شدند،
گفتند: به هیچ وجه من به آنجا نخواهم رفت پناهگاه ساخته شد لیکن تا آخرین لحظه از
حیات پربرکت امام، این پناهگاه ، امام را در خود ندید. این در حالی بود که تمامی
مسئولین کشور از امام خواهش می کردند که از پناهگاه استفاده کنند لیکن ایشان بر
تصمیم خود مصر بودند. یکبار در پاسخ به درخواست برخی از مسئولان که از ایشان می
خواستند از پناهگاه استفاده کنند فرمودند:« آخر چه فرقی است میان من و آن پاسداری
که در اینجا پاسداری می کند و از من و خانواده ام مراقبت می نماید، من هرگز محل
خود را ترک نخواهم کرد و می خواهم موشک به سر من اصابت کند و من شهید شوم».

برای اینکه حضرت امام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند
در فاصله میان اطاق ایشان و حسینیه پناهگاهی احداث شد لیکن حضرت امام هیچگاه از آن
تردد نکردند و وقتی به آن می رسیدند راه خود را تغییر داده و از کنار آن می
گذشتند.

تواضع حضرت امام

امام عزیز در عین قاطعیت در امور بسیار متواضع بودند.
هیچگاه در منزل به اهل خانه امر و نهی نمی کردند کارهای شخصی خود را شخصا انجام می
دادند، ایشان برای یک لیوان آب به کسی فرمان نمی دادند و همواره احترام خاصی برای
همسرشان قائل بودند.

حضرت امام چون پیامبر اکرم(ص) در سلام گفتن همواره پیشی می
گرفتند و هرگز کسی نتوانست در گفتن سلام به حضرت، از ایشان پیشی گیرد. ایشان هرگاه
به مجلس یا محلی وارد می شدند به همگان سلام می کردند. اهل منزل ایشان نیز کمتر
توانستند در این کار از حضرت امام پیشی گیرند. نقل شده است که در سر سفره غذا تا
همسر محترمه امام حاضر نمی شدند، ایشان دست به غذا نمی زدند.

تواضع اما به همینجا ختم نمی شود. بارها از بزرگ مرد تاریخ
معاصر شنیده ایم که خود را خدمتگزاری کوچک نامیده اند و در تحولی معجزه گونه چون
انقلاب اسلامی نقش مردم را عمده ذکر می کردند و هیچگاه از خود بعنوان ساقط کننده
نظام ستم شاهی ذکری به میان نیاورده اند در مورد تواضع امام در زمینه ای که عرض
کردم خاطره ای به یاد دارم که نقل می کنم.

روزی حاج احمد آقا پدر آقا محمود بروجردی داماد محترم حضرت
امام را برای صرف نهار دعوت کرده بودند در این مهمانی آقایان صانعی، توسلی،
جمارانی و دیگر دوستان نیز حضور داشتند. حضرت امام به احترام پدر آقا محمود
بروجردی پس از اقامه نماز در این جمع حضور یافتند. این گرهمایی مصادف بود با سفر
آیت الله خامنه ای به سازمان ملل و در بین حاضران بحث در مورد بیانات شیوای ایشان
در آن سازمان، حاضران از بیانات پرمحتوا و با روح آیت الله خامنه ای که در
شناساندن اسلام و انقلاب اسلامی عمقی خاص داشت، تعریف می کردند. در این زمان وقتی
پدر آقا محمود بروجردی شروع به سخن گفتن کردند، حاضران سکوت کرده و مستمع شدند.
ایشان برای سلامتی حضرت امام دعا کردند و عنوان داشتند که از برکت وجود رهبر کبیر
انقلاب اسلامی، اینک اسلام عزیز در مجامع بزرگی چون سازمان ملل مطرح می شود. امام
عزیز با تواضعی خاص خود فرمودند:«این ملت است که راه خود را یافته است و مسئولین
هم می دانند چه باید انجام دهند حال چه من باشم و چه نباشم این راه ادامه خواهد
یافت. این حضور ملٌت در صحنه است که برای ما عزٌت آورده است» و سپس گفتند:« من مطمئن
هستم که ملت ایران در صحنه باقی خواهند بود حتی کیفیٌت حضور آنان بیش از این نیز
خواهد شد».

می بینیم که حضرت امام با آن روح بلندی که در همه ابعاد
دارند چگونه متواضعانه نقش خود را کوچک ذکر می کنند و نقش عمده را به مردم می
دهند. این ویژگی امام عزیز الگویی مناسب است که اگر ما سعی کنیم در راه رسیدن به
این کمالات حرکت کنیم انشاء الله خواهیم توانست راه تکامل را بپیمائیم.

تعبٌد حضرت امام نسبت به جاری شدن احکام الهی

حضرت امام نسبت به اجرای احکام الهی تعبد خاصی داشتند. در
این مورد خاطره ای در ذهن دارم که به نقل از حاج احمد آقا بیان می کنم. حجت
الاسلام و المسلمین آقای سید محمد لواسانی از دوستان و نزدیکان حضرت امام بودند،
ارتباط ایشان با حضرت امام آنقدر زیاد بود که در فرصتهای مناسب بطور خصوصی معمولا
در زوزهای چهارشنبه با حضرت امام ملاقات داشتند و ساعاتی در کنار امام به گفتگوهای
دوستانه می نشستند. آقای سید محمد صادق لواسانی از علمائ بزرگ و یاران قدیمی حضرت
امام بودند، ایشان از جمله شخصیت های ارزشمند و قابل اعتمادی بودند که حضرت امام
در کنار ایشان احساس آرامش کرده، و با گفتگوهای دوستانه فیما بین خستگی را از جان
خود دور می کردند.

در جریان کودتای قطب زاده وقتی اعضاء باند کودتا دستگیر و
محاکمه شدند و بعضی به اعدام و بعضی منجر به مجازات استحقاقی خود طبق موازین شرع
محکوم شدند، تصادفا یکی از اعضاء باند مذکور که به اعدام محکوم شده بود، به
مناسبتی با آقای سید محمد صادق لواسانی تماس برقرار کرده و روی جهاتی که فعلا از
ذکر آن صرفنظر می کنیم در ایشان نفوذ کرده و از آقای لواسانی خواسته بود تا نزد
حضرت امام از ایشان شفاعت کند شاید تخفیفی در مجازات اعدامش قائل شوند.

آقای لواسانی به حضور امام شرفیاب شدند و پس از احوالپرسی
از فرصت استفاده کرده و جریان را به عرض امام رساند و از آن حضرت تقاضا کرد تا
دستور دهند از اعدام شخص مورد نشر چشم پوشی شود و تخفیفی در این حکم داده شود.
امام صراحتا این خواهش را رد کرد. آقای لواسانی مجددا اصرار کرد لیکن امام قبول
نکرند تا جائیکه آقای لواسانی بگریه افتاد و مصرا از حضرت امام درخواست عفو می کرد
حضرت امام در حالیکه در ایوان خانه نشسته بودند و به سخنان آقای لواسانی گوش می
دادند اندکی سکوت کرده و سپس گفتند: « با تمام ارادتی که به شما دارم نمی توانم
رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم بدارم، نمی توانم خشنودی شما را بر خشنودی خدا
مقدٌم بدارم و نمی توانم روابط را بر مقررات الهی مقدم بدارم؛ بنابراین باید حکم
خدا اجرا شود».

در مورد تعبٌد حضرت امام نسبت به اجرای احکام الهی و خارج
نشدن از موازین شرعی خاطره ای دیگر در ذهن دارم که مربوط است به اولین روزهای پس
از پیروزی انقلاب اسلامی. خوب به یاد دارم انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسیده
بود و مردم حزب الله گروهی حدود بیست نفر یا بیشتر را که در بین آنان هویدا،
رحیمی، ربیعی، نصیری و برخی دیگر از سران مفسد رژیم ستم شاهی نیز به چشم می خوردند
را به مدرسه می آوردند. برخی از دوستان معتقد بودند که تمامی آنان باید اعدام شوند
و بر این خواسته خود پافشاری می کردند بالاخره قرار شد از حضرت امام کسب تکلیف شود
حضرت فرمودند:« تنها کسانی را که از نظر شرع اسلام مفسد فی الارض هستند و حکمشان
مشخص است اعدام کنید و تصمیم در مورد مابقی را بعهده دادگاه اسلامی بگذارید تا بر
اساس موازین شرعی و اسلام در مورد آنان حکم کند».

بنابراین شاهدیم امامی که خواسته بهترین دوست خود را بدلیل
مغایر بودن با حکم خدا نمی پذیرد، در اینجا نیز حاضر نیست کسی که احتمالا بر طبق
موازین شرعی حکم اعدم به او اطلاق نمی شود خارج از احکام الهی اعدام شود.

خاطره ای دیگر در زمینه تعبد حضرت امام نسبت به احکام الهی
نقل می کنم، زمانی را که مرحوم آیت الله طالقانی در اعتراض به دستگیری فرزندشان
چند روزی از نظرها پنهان شدند به یاد بیاورید. پس از آنکه ایشان خدمت امام رسیدند،
امام به آقای طالقانی گفتند:« پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروهک های چپ راست
و نباید اینقدر از این بابت که دستگیر شده اند، ناراحت شوید» سپس اضافه کردند: «و
الله اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصا او را خواهم
کشت».

امام عزیز همچنانکه از روحیه ای بسیار عاطفی برخوردار بودند
وقتی مسئله نقض احکام الهی توسط فرد و یا افرادی پیش می آمد هیچگونه اغماضی
نداشتند. حضرت بخصوص از زیر پا گذاشته شدن احکام الهی توسط علماء دین بسیار متأثر
می شدند و رنج می کشیدند در این مورد نقل خاطره ای که در ذهن دارم جالب است.

وقتی قضیه شرکت شریعتمداری در کودتای نوژه روشن شد، حضرت
امام بسیار متأثر شدند و بارها در حیاط منزل قدم می زدند، ذکر خدا می گفتند و تأسف
می خوردند که چطور یک عالم روحانی به وضعی دچار می شود که نهایت آن شرکت در
کودتاست و چطور یک عالم روحانی حاضر می شود احکام خدا را زیر پا بگذارد.

اثر دعای امام

پیشتر گفتم به بیماری عصبی سختی دچار شده بودم و به همین
منظور به خارج از کشور برای مداوا رفتم معالجه این بیماری مدتها طول کشید و تقریبا
به تمامی پزشکان مجرب داخل و حتی چندین پزشک در خارج از کشور مراجعه کرده بودم
لیکن از نزد همه آنها ناامید بازگشتم، حتی میان دوستان شایع شد، فلانی نیز علاج
پذیر نمی باشد و برای جانشینی وی در ژاندارمری باید فکری کرد. اعضای خانواده ام
نیز کم کم مأیوس شده بودند و خلاصه امید برای درمانم بسیار پائین بود. به خدمت
امام قدس سره رسیدم. سلامی عرض کردم و گفتم، اماما دکترها مرا جواب کرده اند و این
به معنی آن است که از نظر طبی، من علاج ناپذیرم. از شما خواهش دارم و آن اینکه
برایم دعا کنید، دعا کنید که انشاء الله بهبودی یابم و بتوانم به خدمت گزاری ادامه
دهم.امام دعا کردند و خدا را شاهد می گیرم که از آن پس رفته رفته حالم بهتر شد و
حالا به سلامتی کامل نزدیکم.

حضرت امام و علم به رفتنی بی بازگشت

پس از آنکه پزشکان تصمیم خود را مبنی بر بستری شدن حضرت
امام در بیمارستان اعلام کردند، امام به هنگام وداع با اهل منزل خطاب به ایشان
گفتند: «من برای همیشه از پیشتان می روم و هرگز باز نخواهم گشت» اهل منزل گفتند:
شما باز خواهید گشت و سلامتی خود را دوباره باز خواهید یافت ولی امام دوباره تکرار
کردند:« اما این بار می دانم که بازگشتی در کار نیست» و سپس حضرت امام خطاب به
همسر حاج سید احمد آقا گفتند: « به پدرتان ( که فردی بسیار مؤمن و عالم است) تلفن
بزنید و بگوئید برایم دعا کند و از خداوند بخواهد که مرا بپذیرد و عاقبت مرا ختم
به خیر بگرداند».

هنگامی که منزل را به طرف بیمارستان ترک می کردند، حاج احمد
آقا کنار در ایستاده بود. حضرت امام در حضور دکترها و پرستارها به ایشان اشاره ای
کردند و ایشان نزدیک آمدند و حضرت امام گونه حاج سید احمد را بوسیدند این منظره را
تا به حال هیچکس مشاهده نکرده بود و این خود گویای آن بود که امام علم داشتند که
دیگر هرگز به منزل باز نخواهند گشت.

حضرت امام حتی در بیمارستان نیز عبادات خاص خود را ترک نگفت
و بلکه با شور و حال بیشتری به عبادت می پرداخت یکی از نزدیکان حضرت امام نقل می
کرد: زمانی به اذان صبح باقی بود که وارد اتاق امام در بیمارستان شدم ایشان را در
حالت عجیبی یافتم. حضرت امام آنقدر گریه کرده بودند که چهره منورشان خیش شده بود و
هنوز اشکهای مبارک همچون باران جاری بود و چنان با خدای خود راز و نیاز می کردند
که من تحت تأثیر قرار گرفتم وقتی متوجه من شدند با حوله ای که بر شانه داشتند صورت
مبارک را خشک کردند.

انشاء الله اگر فیلمهای تهیه شده توسط دوربین مخفی از طریق
سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش یود امت مسلمان نیز خواهند دید که امامشان در مقابل
تمامی قدرتهای بزرگ قد راست کرد و سازش ناپذیری او حتٌی از زبان مخالفان اسلام نیز
مطلب عیان و آشکاری است چگونه در محضر پروردگار سر به تعظیم فرود آورد. و چون ابر
به تضرع و زاری می پردازند.

در همان صبح روزی که قرار بود امام تحت عمل جراحی قرار
گیرند، به خبدمت ایشان در بیمارستان رسیدم . ساعت پنج و نیم صبح بود. گفتند: آقای
صانعی خدمت امام هستند، من هم به ایشان ملحق شدم. سلام عرض کردم و حالشان را جویا
شدم.

کلام الله و مفاتیح در کنار تخت حضرت امام توجه مرا جلب کرد
وقتی خوب دقیق شدم دیدم حضرت امام تا پیش از این مشغول خواندن دعای عهد بوده اند.
در این موقع حال درستی نداشتم و منقلب شدم لیکن سعی کردم خودم را کنترل کنم، آنگاه
امام ملبس به لباس اتاق عمل شدند و به راه افتادند اما دیگر گریه امانم را برید و
از حرکت باز ماندم و نتوانستم ایشان را تا اطاق عمل همراهی کنم.

پیشتر در مورد علاقه حضرت امام به فرزند حاج سید احمد آقا
گفتم حال نکته ای دیگر را بازگو می کنم که باز نشان از آن دارد که امام علم به این
داشتند که در حال رفتن به سوی معبود هستند حضرت امام به بهانه اینکه محیط
بیمارستان برای کودکان مساعد نمی باشد از دکترها می خواستند ایشان را از محیط
بیمارستان خارج کنند اما حالا روشن است که ایشان در روزهای آخر نمی خواستند هیچ
علاقه ای مانع از سفر آخرت ایشان گردد و این خواسته بمنظور بریدن از تمامی علایق
دنیوی بوده است.

روی شنبه آقای خامنه ای مشرف شدند و گفتند: آقا انشاء الله
خداوند به شما سلامتی دهد. امام فرمودند: « شما دعا کنید که خداوند عاقبت مرا ختم
به خیر گرداند، مرا بپذیرد و ببرد».

حاج احمد آقا چند روزی پس از رحلت امام رضوان الله علیه از
قول مادر گرامشان نقل می کرد: حدود یک ماه و نیم قبل از عمل جراحی، حضرت امام
خوابی دیدند و این خواب را برای همسرشان تعریف کردند و متذکر گشتند:« در زمان
حیاتم، راضی نیستم برای کسی تعریف کنید».

ایشان خواب دیده بودند که فوت کرده اند و حضرت علی (ع)
ایشان را غسل و کفن کردند و بر ایشان نماز خواندند و سپس حضرت امام را در قبر
گذاشته و از ایشان پرسیدند حالا راحت شدید؟ امام فرمودند در سمت راستم خشتی است که
ناراحتم می کند، در این موقع حضرت علی (ع) دستی به ناحیه راست بدن امام کشیدند و
ناراحتی حضرت امام مرتفع گشت.

بهرحال تمامی این مواردی که ذکر کردم شاهد بر این امر است
که حضرت امام از خدا خواسته بودند که به لقاء الله برسد.

ورود ناوگان آمریکا به خلیج فارس و واکنش حضرت امام

در ادامه صحبتهایم در مورد واکنشهای حضرت امام در مقاطع
حساس انقلاب اسلامی اجازه می خواهم به زمان ورود ناوگان آمریکا به خلیج فارس
برگردم و حالات مسئولین در آن زمان و واکنش حضرت امام را ذکر کنم.

حضور ناوگان آمریکا در خلیج فارس از دید تمامی مسئولان کشور
معنایی جز شرکت آمریکا در جنگ عراق و ایران به نفع عراق نداشت و بنابراین مسئله ای
بسیار با اهمیت و مهم بود به همین جهت سران کشور که در هفته یک جلسه بمنظور تبادل
نظر در مورد مسائل مهمه کشور داشتند بدلیل حساسیٌت موضوع جلسه خود را در جماران
برگزار کردند در این جلسه حاج احمد آقا، آقای نخست وزیر موسوی، حضرت آیت الله
خامنه ای، حضرت آیت الله موسوی اردبیلی و حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی
حضور داشتند و در مورد چگونگی برخورد با این مسئله بحث می کردند. حضرت امام که
معمولا در این جلسات شرکت نمی کردند وارد جلسه شدند.

پس از اینکه ایشان استقرار یافتند حاضران در جلسه نظر امام
را در مورد برخورد با حضور نظامی آمریکا پرسیدند حاج احمد آقا نقل کردند که، امام
فرمودند: « اگر من بودم با ورود اوٌلین ناو آمریکایی به خلیج فارس آنرا هدف قرار
میدادم» توجه کافی به این موضع حضرت امام شهامت و شجاعت نشأت گرفته از توکٌل به
خدای بزرگ را می رساند و الگویی است برای مؤمنان به خدا که در راه او ابتدا توکٌل
کرده و سپس هیچ ترسی از هیچ قدرتی به دل راه ندهند امٌا به حاشیه نمی روم و ادامه
مطلب را پی می گیرم. بهرحال با این موضع قاطع حضرت امام مسئولیت سران کشور بسیار
سنگین شده بود و در عین حالی که عنوان می داشتند نظر حضرت امام باید تأمین شود و
به این موضوع اعتقاد داشتند بمنظور صحبت بیشتر در مورد تبعات این برخورد نزد امام
رفتند.

امام فرمودند اگر چه من گفتم اگر من بودم اوٌلین ناو
آمریکایی را هدف قرار می دادم، لیکن شما سران کشور بحث بیشتری کنید و پس از مشورت
با کارشناسان نظامی تصمیم آخری که مصلحت نظام و مسلمانان در آن باشد را اتٌخاذ
کنید.

امام یار محرومان و مستضعفان

در ادامه صحبتهایم علاقه دارم در مورد توجه خاص حضرت امام
به رسیدگی به وضع محرومان و مستضعفان اشاره ای داشته باشم. ملت عزیز همواره شاهد
بودند که امام بزرگوار در بیانات خود تأکید می کردند که انقلاب شکوهمند اسلامی به
دست مستضعفان جامعه به ثمر رسیده است و از بیانات ایشان است « که یک موی این کوخ
نشینان به تمام کاخ نشینان می ارزد» و همواره اعتقاد داشتند که مسئولین باید
بیشترین همٌ خود را متوجٌه رسیدگی به وضعیٌت قشر محروم جامعه کنند . هریک از
مسئولین کشور که به حضور ایشان می رسیدند ابتدا توصیه مستضعفین را می کردند. من خود
هرگاه پیش از مسافرتهایم در قالب رسیدگی به امور مربوط به سازمان عقیدتی سیاسی
ژاندارمری نزد امام می رفتم و آماده شنیدن توصیه و رهنمودهای حضرت امام بودم،
ایشان می فرمودند: « به همه توصیه کنید که با اخلاق خوب و اسلامی با مردم رفتار
کنند و در جهت حل مشکلات آنان حرکت کنند». ایشان می گفتند: « به درد دلها و سخنان
پابرهنه ها گوش کنید و بدانید اینک که به خواست خدا کشورمان اسلامی است، باید قوای
نظامی و انتظامی آن یار محرومان باشند و صد در صد در جهت خدمت به آنها حرکت کنند و
در برخورد با قشر محروم اخلاق اسلامی را رعایت کنند.» امام عزیز حتٌی هنگامی که در
روز چند عقد نکاح دائم را جاری می کردند تأکید داشتند افرادی که نزد ایشان معرفی
می شوند، از قشر محروم و مستضعف و از خانواده شهدا باشند. حضرت امام با تمام مشغله
ای که داشتند بمنظور پاسخ به ابراز علاقه افراد از قشر محروم، برای جاری شدن عقد
ازدواج توسط حضرت امام، وقت گرانبهای خود را در اختیار می گذاشتند. یادم هست که
امام وکالت خانما را برای خواندن صیغه به عهده می گرفتند، گاه در میان بانوان
کسانی پیش دستی می کردند و قبل از توکیل وکالت شرط می کردند که حضرت امام از آنان
در روز قیامت شفاعت کنند و یا شرائطی نظیر این را می گذاشتند، حضرت امام پس از
قدری تأمل می فرمودند: « من به شما دعا می کنم ، شرط درست نیست من دعا می کنم تا
خداوند زندگی شما را ختم به خیر کند و سعادت دنیا و آخرت را نصیب شما فرماید». و
بعد به خانمها توصیه می کردند که: « با شوهرانتان سازش داشته باشید و سعی کنید در
زندگی هماهنگ عمل کنید تا انشاء الله زندگی شیرین داشته باشید».

عبادت حضرت امام

در مورد عبادت حضرت امام شاید سخن زیاد شنیده باشید. من خود
در زمان طلبگی ام با علمای بسیاری برخورد داشته ام امٌا امام را متفاوت از دیگران
یافتم اصولا باید بگویم ایشان بگونه ای بودند که حرکات و سکناتشان انسان را به یاد
خدا می انداخت. حرف زدن ایشان یاد خدا را در دل زنده می کرد حضرت امام همواره
توصیه می کردند که باید یک قدم در راه کسب علم قدم برداشت و همان زمان دو قدم به
طرف تهذیب نفس رفت باید یک برابر در راه کسب علم گام برداشت و دو برابر در راه
عامل بودن به آن به جلو رفت. خضوع و خشوع ایشان به هنگامی که با خدای خود راز و
نیاز می کرد توصیف ناپذیر است. هیچ کاری را بر اقامه نماز اوٌل وقت ارجح نمی
دانستند این منش بسیار والای ایشان از همان زمان جوانی و طلبگی زبان زد کسانی بوده
است که ایشان را می شناختند. از نزدیکان ایشان شنیدم که دعا و نیایش حضرت امام با
تضرع و اشک همراه است و یگانه انسان سازش ناپذیر تاریخ معاصر چنان در مقابل
پروردگار حاضر می شد که انسان را به یاد حضرت علی (ع) که در هنگام نماز خار از
پایشان می کشیدند و ایشان متوجه نمی شدند، می انداخت.

حضرت امام به نقل از نزدیکانشان برای ماههای ویژه ای چون
رمضان برنامه ای خاص داشتند بطوریکه در این ماه عزیز شعر نمی خواندند، نمی سرودند
و گوش به شعر نمی دادند و دگرگونی خاصی متناسب با این ماه مبارک در زندگی خود
ایجاد می کردند بگونه ای که این ماه را سراسر به تلاوت قرآن مجید، دعا و انجام
مستحبات مربوط به ماه رمضان سپری می کردند.

امت عزیز نماز شب خوانده شده در بیمارستان در روزهای آخر
حیات پربرکت حضرت امام را از سیمای جمهوری اسلامی مشاهده کرده اند و وجود مفاتیح و
قرآن در کنار تخت ایشان را حتٌی در آن حالات همراه با ضعف جسمانی دیده اند، شما
عزیزان دید که امام بزرگوار چگونه هنگامی که سرم در دست مبارک ایشان بود نماز با
خلوص و حضور قلب خود را اقامه می کردند.

ادامه دارد