ميلاد راز آفرينش و سرور آفريدگان

ميلاد راز  آفرينش و سرور آفريدگان

هفدهم ربيع الاوّل
يكی از بزرگترين اعياد اسلامی است. روز ولادت سرور همه̾ آفريدگان خداوند، خاتم
پيامبران و سرّ آفرينش و عظيم ترين انسان عالم امكان، رسول گرامی خداوند و بنده̾
شايسته اش، محمد بن عبدالله صلی الله عليه و‌آله است. فرا رسيدن اين عيد سعيد
اسلامی را به محضر فرزند عزيز و احيا كننده̾ دينش، خاتم الأوصياء حجة‌بن الحسن
العسكری ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و عموم مسلمين و شيعيان جهان به ويژه ملت
برومند ايران، تبريك و تهنيت عرض نموده از خدای بزرگ مسئلت داريم ما را توفيق دهد كه
راه و رسم آن حضرت را در تمام زمينه های اجتماعی، سياسی، اقتصادی و فكری زندگی
دنبال نمائيم و پيروان راستينی برايش باشيم.

گرچه به صورت ظاهر
نور پر فروغ حضرت محمد بن عبدالله صلی الله عليه و آله در سپيده دم هفدهم ربيع
المولود ظاهر شد ولی نور وجودش سال ها قبل از آفرينش هر موجودی،خلق شده بود. امام
صادق عليه السلام از اجدادش از حضرت امير سلام الله عليهم اجمعين نقل می كند كه
فرمود :

« انّ الله تبارك و
تعالی خلق نور محمد صلی الله عليه و آله قبل أن يخلق السموات و الأرض و العرش و
الكرسی و اللّوح و القلم و الجنّة و النّار و قبل ان يخلق آدم و نوحا و ابراهيم و
اسماعيل و اسحاق و يعقوب و موسی و عيسی و داود و سليمان… و قبل ان يخلق الأنبياء
كلّهم » ـ همان خدای تبارك و تعالی نور محمد صلی الله عليه و آله را قبل از آفرينش
آسمان ها و زمين و عرش و كرسی و لوح و قلم و بهشت و دوزخ و پيش از خلقت جميع
پيامبران آفريد.

در ساعات ولادت
پيامبران عظيم الشأن اسلام صلی الله عليه و آله آيات عجيب و شگفت انگيزی در عالم
رخ داد : آتشكده̾ پارس كه هزار سال روشن بود، به خاموشی گرائيد، چهارده كنگره از
ايوان انوشيروان فرو ريخت، درياچه̾ ساوه خشكيد، بت ها در سراسر جهان سرنگون شدند،
شهاب ها در آسمان فروان شدند، كاهنان گمراه كننده ناكام گشتند وو…

اين شخصيت بزرگ جهان
انسانيّت كه خداوند خود تربيتش را به عهده گرفت، درباره اش می فرمايد : « لولاك
لمّا خلقت الأفلاك » و اين جمله برای ستايش حضرت بس است كه خداوند بفرمايد : اگر
تو نبودی هر آينه افلاك را نمی آفريدم يعنی : تو را از خلقت و آفرينش من هستی. و
تمام جهان و افلاك و موجودات را برای تو خلق می كنم كه همه پرتوی از وجود مبارك تو
اند. و در آيه ای از قرآن، در ستايشش می فرمايد : « و انّك لعلی خلق عظيم » ـ به تحقيق
تو دارای خلقی عظيم هستی. در آيه ديگری ذات حضرت را، رحمت خداوند بر تمام مردم می
داند. « و ما ارسلناك الّا رحمة للعالمين » ـ و ما نفرستاديم تو را مگر اينكه رحمت
بر جهانيان باشی و آنجا كه تأكيد بر نهايت رأفت و عطوفت حضرت می كند چنين می
فرمايد :

« لقد جائكم رسول من
انفسكم عزيز عليه ما عنتّم، حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم » ـ و همانا پيامبری
از خود شما برای شما آمده است كه آنچه بر شما گران آيد، بر او سخت می گذرد و بر
سعادت شما حريص است و نسبت به مؤمنين، مهربان و بخشاينده است.

شمائل مبارك

حضرت رسول صلی الله
عليه و‌ آله دارای سيمائی جذّاب و زيبا بود كه هر بيننده ای را مجذوب خود می ساخت.
در روايتی كه ابن شهر آشوب در مناقب به نقل از كتاب های زيادی آورده است، اوصاف
رسول خدا صلی الله عليه و آله را چنين بيان می كند :

رسول خدا صلی الله
عليه و آله در چشم هر بيننده ای بزرگ و با هيبت می‌نمود. در دل ها جا می گرفت و
گرامی بود. صورت زيبايش مانند ماه شب چهاردهم می درخشيد. رنگ چهره اش سفيد مايل به
سرخی‌ بود. اندامش نه لاغر و نه بسيار فربه، سيمايش سفيد و نورانی، ديدگانش گشاده
و سياه، ابروانش سياه و باريك و پيوسته و قامتش متوسط بود.

پيشانيش بلند، بينی‌
اش كشيده و باريك، در سفيدی چشمانش كمی سرخی ديده می شد. ابروانی پيوسته و گونه
هائی برجسته داشت. بندهای دستش پهن، دو ذارع دستش بلند، مفصل شانه هايش بزرگ، شانه
هايش پهن و كف های دست و پايش محكم بود.

مژه هايش بلند،
محاسنش پر پشت و دارای موئی فراوان، شاربش بلند نبود ولی پر پشت بود. موهای سفيد و
معدودی در سر و صورتش پيدا شده بود…

دهانش متناسب، دندان
ها از هم جدا و باز و سفيد، مو ها صاف و غير متجعّد، تمام اعضا و جوارحش معتدل و
گردنش در زيبائی چون نقره بود…

هنگام خوشحالی و رضايت
چهره̾ مباركش چون آئينه درخشيدنی جالب داشت و به آرامی و با وقار گام بر می داشت
در حال راه رفتن پيش روی خود نگاه می كرد و در انجام كارهای نيك پيش قدم بود.
هنگام راه رفتن مانند كسی كه بر زمين سراشيب راه رود، پاها را بر می داشت. وقتی
تبسّم می كرد، دندان هايش چون دانه های تگرگ نمايان می شد وبه زودی سفيدی دندانها
چون برقی سريع، زير لب ها پنهان می گشت.

اندامی زيبا و خوی و
خلقی پسنديده داشت. خوش مجلس بود. وقتی با مردم رو به رو می‌شد، پيشانيش چون چراغی
فروزان، آنان را به خود جلب می كرد. دانه های عرق چون مرواريد بر چهره اش می غلطيد
و بوی عرقش پاكيزه تر و خوش بو تر از مشك می نمود. مهر نبوت در ميان دو كتفش
نمايان بود.

سخن گفتن حضرت

امام حسن عليه السلام
طی روايتی طولانی  از دائيش « هند بن ابی
هاله » شمائل و اوصاف حضرت را می پرسد و پس از سخنان مفصّل هندبن ابی هاله در وصف
پيامبر «ص»، آنگاه امام مجتبی «ع» از او می‌خواهد كه سخن گفتن حضرت را بيان كند.
او چنين می‌ گويد :

رسول خدا صلی الله
عليه و آله با غصّه ها قرين و همواره متفكّر به نظر می رسيد. آنی آسايش نداشت و
بيشتر اوقات ساكت بود و جز در مواقع ضرورت، سخنی نمی‌ گفت. و هنگام حرف زدن، از
اول تا آخر به آرامی لب به سخن می گشود، كلامش كوتاه و جامع وخالی‌ از تفصيل های
بی جا و وافی و كافی به مقصود بود. اخلاقش نرم و هرگز به كسی تندی نمی‌كرد و هيچ
كس را كوچك نمی شمرد. نعمت در نظرش بزرگ می نمود هر چند ناچيز و كم باشد و هيچ نعمتی
را نكوهش نمی كرد. نه تنها از طعام ها مذمت نمی كرد كه مدح و تعريف هم می نمود.

دنيا و ناملايماتش
هرگز او را به خشم در نمی‌ آورد ولی هرگاه حقی پايمال می‌شد، از شدت غضب، كسی او
را نمی‌ شناخت. از هيچ چيز پروا نمی‌ كرد تا حق پايمال شده را احقاق و ياری كند.

هنگام اشاره به تمام
دست اشاره می فرمود و چون از مطلبی تعجب می‌كرد، دست ها را پشت و رو نمی نمود و هر
وقت صحبت می‌ كرد، دست ها را به هم وصل می‌ نمود و انگشت ابهام دست چپ را به كف
دست راست می‌ زد. بيشتر خنده های‌ آن حضرت تبسم و لبخند بود و هنگام تبسم دندان
هايش چون دانه های تگرگ نمايان می‌ شد.

رفتار حضرت

امام حسين عليه
السلام می‌ فرمايد : از پدرم نسبت به رفتار پيامبر در منزل پرسيدم، حضرت فرمود : «
به منزل رفتنش به اختيار خود بود. و چون به منزل تشريف می برد اوقاتش را به سه جزء
تقسيم می كرد : قسمتی را برای‌ عبادت خدا، و قسمتی برای اهل بيت خويش و جزئی را هم
به خود اختصاص می‌ داد.

و آن جزئی را كه
مربوط به خودش بود، به صادر كردن دستورات لازم به اصحاب خاص خود و تكليف نمودن
آنان برای‌ رسيدگی به مشكلات و كارهای عمومی مردم صرف می كرد، و از آن قسمت چيزی
را به كارهای خود اختصاص نمی داد.

از جمله روش آن حضرت
اين بود كه اهل فضل را همواره می‌ پذيرفت و هر كس را به مقدار فضيلتی كه در دين
داشت، احترام می كرد… و همواره می‌ فرمود : حاجت كسانی كه به من دسترسی ندارند
به من ابلاغ كنيد و بدانيد كه : هر كس حاجت اشخاص ناتوان را نزد حاكم برد، خداوند
قدم های او را در روز قيامت ثابت و استوار سازد… ».

وضعيّت مجلس حضرت

امام حسن عليه السلام
می فرمايد : از وضع مجلس رسول خدا صلی الله عليه و آله و وضعيت نشستنش پرسيدم،
پدرم فرمود : « در هيچ مجلسی نمی نشست و بر نمی‌ خاست مگر به ياد خدا بود. در
مجالس جای مخصوصی برای‌ خود انتخاب نمی كرد و مخصوصا از اين كار نهی می فرمود.
وقتی به جمعيتی می پيوست، هر جا كه خالی بود می نشست و اصحاب خود را نيز دستور می
داد كه چنان كنند. حق هر يك از اهل مجلس را ادا می كرد تا آنجا كه هيچ يك از آنان
احساس نمی كرد كه ديگری نزد آن حضرت مقرب تر و محترم تر از خود است و با هر كس كه
می نشست، به قدری صبر می كرد تا خودش برخيزد. هركس حاجتی از او طلب می كرد يا
حاجتش روا می شد و يا با بيان شيرين آن حضرت، قانع و خشنود می گشت. اخلاقش به قدری
نرم بود كه مردم او را برای خود چون پدری مهربان می ‌دانستند و همگان نزد او در حق
مساوی بودند.  

مجلسش، مجلس بردباری
و حيا و راستگوئی و امانت و در آن، آواز ها بلند نمی شد و در آن حرمت مردم هتك نمی
شد… »

سكوت رسول خدا «ص»

امام حسين عليه
السلام می فرمايد : از سكوت رسول خدا صلی الله عليه و آله پرسيدم، پدرم فرمود :
سكوت آن حضرت بر چهار چيز مبتنی بود : حلم، احتياط، تقدير و انديشه سكوتش در تقدير
و اندازه گيری برای آن بود كه همه̾ مردم را به يك چشم ببيند و به گفتار همه به يك
نحو گوش دهد. سكوتش در انديشه آن بود كه در چيزهای باقی و همچنين فناپذير فكر می
كرد. سكوتش در بردباری، همراه به صبر بود، به طوری كه از چيزی خشمناك نمی شد و از
چيزی متنفر نمی گشت.

و سكوتش در حذر و
احتياط در چهار مورد بود :

1-   
به كارهای نيك می
پرداخت، تا ديگران به او اقتدا و پيروی كنند.

2-    از كارهای زشت دوری می جست تا مردم از
آن پرهيز نمايند.

3-    در انتخاب رأی صحيح برای اصلاح كارهای
امت، تلاش می‌ نمود.

4-    به آنچه خير دنيا و آخرت در آن بود،
قيام می كرد.

ستايش پيامبر «ص»

حضرت امير عليه السلام در يكی از خطبه هايش،
چنين پيامبر اسلام «ص» را می ستايد :

« خداوند نهال محمد «ص» را در بهترين گلزارها
و والاترين نهاد ها رويانيد. او را از سرشت ابراهيم عليه السلام ـ كه فرستادگان و
راز دارانش را از آن برگزيده است ـ نمودار ساخت و تن و جانش را با مهر بی پايان
خود بنواخت. دودمانش بهترين دودمان ها و خاندانش برترين خاندان ها است. شجره اش
ريشه دارترين شجره ای است كه در حرم پاك پرورش يافت و بر سر همه سايه انداخت. شاخه
هايش بلند و ميوه هايش بی مانند است. او پيشوای پرهيزكاران و مايه̾ بينش رهروان
است. چراغی است روشنی بخش و درخشان و ستاره ای است با پرتو فروزان… ».

نام های حضرت

در خاتمه، به روايت جالبی در خصال شيخ صدوق
برخورديم كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله، نام های خود را چنين تعريف می كند :

جابربن عبدالله انصاری می گويد : حضرت رسول
صلی الله عليه و‌ آله فرمود : من از همه كس به آدم «ع» شبيه ترم و ابراهيم «ع» از
نظر قيافه و اخلاق، از همه به من شبيه تر است و خدای عزّوجل از عالم بالاتر از عرش
مرا ده نام گذاشته است و هر پيغمبری كه به قومش فرستاده، به زبان او مرا توصيف
نموده و مژده آمدنم را داده است و مرا به نام خودم ياد كرده و در تورات نام مرا
فاش ساخته و در ميان اهل تورات و انجيل، مرا بسيار ياد كرده و كتاب خود را به من
آموخته است.

و همانا خداوند مرا به آسمانش بالا برده است و
از ريشه̾ نام های خود نامی برای من تعيين نموده است كه مرا «محمد » ناميده و او
محمود است. و مرا در بهترين زمان های امتم به دنيا آورد و مرا در تورات « احيد »
ناميد كه ريشه اش، از توحيد است ـ و به توحيد بدن های امتم را بر آتش جهنم حرام
فرمود. و مرا در انجيل « احمد‌« ناميد پس منم « محمود » در ميان آسمان ها و امتم
را « حامدان » ( شگرگزاران ) قرار داد و نام مرا در زبور « ماح » نهاد كه خداوند
به واسطه من پرستش بت ها را از روی زمين بزدود. و نام مرا در قرآن « محمد » قرار
داد پس منم « محمود » در مجمع قيامت ؛ آن جا كه حكم نهائی صادر شود، كسی به جز من
شفاعت نكند. و مرا در قيامت « حاشر» ناميد كه پس از قدم نهادن من به عرصه محشر،
مردم محشور شوند و مرا «موقف » ناميد كه من مردم را در پيشگاه الهی جل جلاله بپا
دارم و مرا « عاقب » ناميد كه بعد از همه̾ پيغمبران آمدم و پس از من هرگز پيغمبری
نخواهد بود و مرا پيغمبر رحمت و پيغمبر توبه و پيغمبر مزد قرار داد.

و نام ديگرم « مقفی » است كه پيرو تمام
پيغمبران مبعوث گرديم ومنم قيّم كامل و جامع كه پروردگارم بر من منّت نهاد و فرمود
: ای محمد ! تو را بر تمام مخلوقين خودم از سرخ و سياه مبعوث كردم و ترا با رعبی
ياری دادم ( منصور بالرعب ) كه هيچ كس را اين چنين ياری نكرده بودم و غنائم را بر
تو حلال نمودم كه برای هيچ كس پيش از تو حلال نبود.

و سوره̾ فاتحه الكتاب و آيات آخر سوره بقره را
كه گنجی از گنج های عرشم بود به تو و امتت دادم و همه̾ روی زمين را سجده گاه تو و
امّتت و خاك زمين را برای شما پاك كننده و مطهّر قرار دادم.

و ياد ترا قرين ياد خود نمودم تا آنجا كه هيچ
كس از امت تو مرا ياد نكند مگر آنكه ياد تو به همراه ياد من باشد. ای محمد ! خوشا
بر حال تو و بر حال امّتت.( خصال ـ ج 2 ـ ص 494)